در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1100

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۱۱۰۰

مقدمه

سال‌ها پیش، در خلال درس‌گفتارهایم، گاه به فراخور موضوع، خاطراتی از زندگی و تجربیاتم را بازگو می‌کردم. این خاطرات، که گاه به‌صورت گذرا در میان بحث‌های علمی و معرفتی مطرح می‌شدند، اکنون فرصتی یافته‌اند تا به‌گونه‌ای منسجم و تفصیلی روایت شوند. این مجموعه، که «گفتگوهای صمیمی» نام گرفته، نه‌تنها بازتاب‌دهنده تجربه‌های زیسته من است، بلکه تلاشی است برای پیوند زدن این تجربه‌ها با تأملات عمیق معرفتی، فقهی و عرفانی. در این بخش، خاطراتی از زندگی‌ام را بازگو می‌کنم که هر یک، گوشه‌ای از دغدغه‌هایم برای حفظ اصالت علم دینی، اصلاح ساختارهای آموزشی و ترویج خوداتکایی و بی‌نیازی را نشان می‌دهد. این روایت‌ها، آیینه‌ای است از مسیری که پیموده‌ام و تأملاتی که در این راه با من همراه بوده‌اند.

بخش اول: دغدغه اصالت معارف دینی

روزگاری سخت درگیر تدوین و بررسی روایات بودم. سال‌ها پیش، برای آزمودن خود و سنجش معیارهای علمی، دست به تنظیم برخی روایات زدم. این روایات، نه از سر ادعای صحت، بلکه به‌عنوان تمرینی علمی و برای مقایسه با معیارهای دینی، فلسفی، قرآنی و حتی جامعه‌شناختی شکل گرفتند. دغدغه‌ام این بود که مبادا این متون، که صرفاً برای پژوهش و تأمل نوشته شده بودند، با احادیث معتبر معصومان علیهم‌السلام درآمیزند و خللی در اصالت معارف دینی پدید آورند. از این رو، تصمیم گرفتم آن‌ها را پنهان کنم، تا روزی که راهی برای نشر آن‌ها بیابم که نه‌تنها به حقیقت لطمه نزند، بلکه به غنای علمی یاری رساند.

آن روزها، از خدا شکرگزار بودم که فناوری‌هایی چون پلاستیک به یاری حفظ اسناد آمده بود. می‌گفتم اگر پلاستیک نبود، شاید این متون در گذر زمان از میان می‌رفتند. این ماده ساده، که می‌توان آن را در خاک یا حتی فاضلاب انداخت و همچنان سالم ماند، به من اطمینان می‌داد که آثارم از گزند زمان در امان خواهند بود. این تجربه، مرا به تأمل در اهمیت بهره‌گیری از ابزارهای نوین برای حفاظت از میراث دینی واداشت.

درنگ: حفظ اصالت معارف دینی نیازمند دقت علمی و بهره‌گیری از فناوری‌های نوین برای حفاظت از متون است. دغدغه جلوگیری از اختلاط روایات غیرمعتبر با احادیث معصومان، نشان‌دهنده تعهد به حقیقت و اصالت علم دینی است.

قرآن کریم: فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّا خُلِقَ
انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است (الطارق: ۵).

این آیه مرا به تأمل در اصالت و حقیقت معارف واداشت، گویی خداوند به ما هشدار می‌دهد که در هر چیز، به ریشه و حقیقت آن بنگریم.

بخش دوم: نقد نظام آموزشی و فقر در حوزه‌های علمیه

جلسه‌ای با گروهی از طلاب و تحصیل‌کردگان برگزار شد. در آن جمع، سخن از حال و روز حوزه‌های علمیه به میان آمد. با صراحت گفتم که فقر، چونان زنجیری، استعدادهای ناب حوزه را به بند کشیده است. بهترین نوابغ در این مراکز علمی گرد آمده‌اند، اما نظام فقیرانه‌ای که بر آن‌ها حاکم است، مانع از شکوفایی استعدادهایشان می‌شود. به طلاب گفتم که حوزه، جای کسانی است که عاشق علم‌اند و برای علم دینی دل می‌سوزانند، نه آنان که تنها به دنبال گذران زندگی‌اند. این سخن، از سر درد بود، چرا که باور داشتم اصلاح نظام آموزشی حوزه، ضرورتی است که نمی‌توان از آن چشم پوشید.

درنگ: فقر اقتصادی، مانع رشد استعدادهای برتر در حوزه‌های علمیه است. اصلاح ساختارهای آموزشی و اقتصادی، لازمه پرورش عالمان برجسته و راسخ در علم است.

قرآن کریم: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون به شما گفته شود در مجالس جای باز کنید، جای باز کنید (المجادله: ۱۱).

این آیه، گویی دعوتی است به فراهم‌سازی فضایی مناسب برای رشد علمی و معنوی، که دغدغه همیشگی‌ام بود.

بخش سوم: خوداتکایی و ابتکار در زندگی عالمان

حکایتی را عالمی فرزانه برایم تعریف کرد. او که روزگاری ورشکست شده بود، به جمع‌آوری و بازیافت زباله روی آورد. با شگفتی می‌گفت که از این راه، درآمدی بیش از طلافروشی به دست آورده است. این داستان، مرا به فکر فرو برد که عالم دینی، اگر با خلاقیت و خوداتکایی به میدان آید، می‌تواند بی‌نیاز از دیگران، راه خود را بگشاید. این حکایت، نمونه‌ای بود از اقتصاد مقاومتی در زندگی فردی، که با سیره علمای بزرگ همخوانی داشت.

درنگ: خوداتکایی و ابتکار در زندگی عالمان دینی، نمونه‌ای از اقتصاد مقاومتی است که با آموزه‌های اسلامی مبنی بر کسب روزی حلال همخوانی دارد.

قرآن کریم: وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى
و اینکه برای انسان جز آنچه کوشیده نیست (النجم: ۳۹).

این آیه، مرا به یاد تلاش بی‌وقفه آن عالم می‌انداخت که با کوشش خود، راهی نو برای زندگی گشود.

بخش چهارم: نقد دوگانه قدرت و نابودی

گفت‌وگویی با یکی از رجال سیاسی داشتم که از دیاری دیگر آمده بود. او با تلخی می‌گفت که در سرزمینش، یا باید بر تخت قدرت نشینی یا در تابوت جای‌گیری. این استعاره «تخت و تابوت»، مرا به تأمل در ساختارهای قدرت واداشت. گویی در برخی جوامع، جز وابستگی به قدرت یا نابودی، راه سومی نیست. این سخن، مرا به یاد بی‌نیازی واقعی انداخت، بی‌نیازی‌ای که تنها در اتصال به خداوند یافت می‌شود.

درنگ: بی‌نیازی واقعی، در اتصال به خداوند و پرهیز از وابستگی به قدرت‌های مادی نهفته است.

قرآن کریم: وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا
و هر کس از خدا پروا کند، برای او راه خروجی قرار می‌دهد (الطلاق: ۲).

این آیه، گویی پاسخی بود به آن دوگانه تخت و تابوت، که راه رهایی را در تقوای الهی نشان می‌داد.

بخش پنجم: تحلیل رفتار اغنیا و فقرا

روزی در یکی از سفرها، به مکانی دعوت شدم که مردمان ثروتمند در آن گرد آمده بودند. رفتارشان را زیر نظر گرفتم، گویی استکبارشان از سستی و وابستگی فقرا سرچشمه می‌گرفت. به خود گفتم که اگر فقرا عیوب درونی خود را برطرف کنند، نیازی به برتری‌جویی اغنیا نخواهد بود. این تجربه، مرا به این باور رساند که ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی، در ضعف‌های درونی ماست.

درنگ: استکبار اغنیا، ریشه در سستی و وابستگی فقرا دارد. خودسازی و رفع عیوب درونی، راهی به سوی بی‌نیازی است.

قرآن کریم: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند (الرعد: ۱۱).

این آیه، تأکیدی بود بر آنچه در آن جمع آموختم: خودسازی، کلید رهایی از بند وابستگی است.

بخش ششم: صداقت در امور خیریه

جلسه‌ای برای جمع‌آوری کمک‌های مالی برگزار شده بود. برخی با اعلام کمک‌های کلان، سعی در فریب دیگران داشتند، اما من با صراحت گفتم که صداقت، ارزش واقعی عمل را تعیین می‌کند. به مردم گفتم که گول وعده‌های بزرگ را نخورند و هرچه از دلشان برمی‌آید، با اخلاص بدهند. این تجربه، مرا به یاد اهمیت نیت خالص در امور خیریه انداخت.

درنگ: صداقت و اخلاص در امور خیریه، مقدم بر کمیت کمک‌هاست و ارزش واقعی عمل را نیت خالص تعیین می‌ کند.

قرآن کریم: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، صدقات خود را با منت و آزار باطل نکنید (البقره: ۲۶۴).

این آیه، مرا به یاد آن جلسه انداخت که اخلاص، تنها معیار ارزشمندی عمل بود.

بخش هفتم: پرهیز از گداپروری در حوزه‌ها

روزگاری در فیضیه، عده‌ای خیراتی مانند پرتقال و گوشت می‌آوردند و برخی آن را برای گدایان می‌دانستند. با جدیت گفتم که حوزه، جای گداپروری نیست. طلاب باید کرامت خود را حفظ کنند و از وابستگی به خیرات غیرضروری بپرهیزند. این سخن، از دغدغه‌ام برای حفظ جایگاه علمی و معنوی حوزه‌ها سرچشمه می‌گرفت.

درنگ: حوزه‌های علمیه باید از فرهنگ گداپروری پرهیز کنند و کرامت طلاب را با ترویج خوداتکایی حفظ کنند.

قرآن کریم: لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ
برای فقیرانی که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته‌اند (البقره: ۲۷۳).

این آیه، مرا به یاد آن روزها می‌انداخت که تأکید داشتم حمایت، باید برای نیازمندان واقعی باشد، نه برای گداپروری.

بخش هشتم: ساده‌زیستی در حجره

روزگار جوانی‌ام در حجره‌های فیضیه، زندگی‌ ساده ای داشتم و از خیرات دیگران پرهیز می‌کردم. پول‌هایم را نه انبار می‌کردم و نه بیهوده خرج می‌کردم، بلکه به گونه‌ای دیگر مصرف می‌کردم که با کرامتم سازگار بود. گاه هفته‌ها با یک نان قندی و چای ساده می‌گذراندم، اما این سادگی، مرا به بی‌نیازی و استقلال نزدیک‌تر کرد.

درنگ: ساده‌زیستی و پرهیز از وابستگی به خیرات، راهی به سوی استقلال و بی‌نیازی است.

قرآن کریم: وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ
و در آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را بجوی (القصص: ۷۷).

این آیه، مرا به یاد آن روزها می‌انداخت که با سادگی، در پی هدفی والاتر بودم.

بخش نهم: توصیه به طلاب برای بی‌نیازی از بیت‌المال

به فرزندانم و طلاب جوان می‌گفتم: «طلبه‌ای ارزان‌قیمت باشید و خرج بر دوش بیت‌المال نگذارید.» عالم دینی باید بی‌نیاز باشد، نه آنکه با وابستگی به منابع عمومی، بار بر دوش دیگران نهد. این توصیه، از باورم به سیره ائمه معصومین علیهم‌السلام سرچشمه می‌گرفت که بی‌نیازی از غیر خدا، ویژگی بارزشان بود.

درنگ: عالم دینی باید با ساده‌زیستی و خوداتکایی، از وابستگی به بیت‌المال پرهیز کند.

قرآن کریم: وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا
و هر کس از خدا پروا کند، برای او راه خروجی قرار می‌دهد (الطلاق: ۲).

این آیه، مرا به یاد آن توصیه‌ها می‌انداخت که بی‌نیازی، در تقوا و اتصال به خدا نهفته است.

بخش دهم: نقد وابستگی و تملق

گفت‌وگویی با یکی از عالمان برجسته داشتم. از او درباره طلابی سخن گفتم که برای گرفتن کمک مالی، به تملق کدخدایان و اربابان روی می‌آورند. به او گفتم که عالم واقعی، باید راسخ در علم باشد و از وابستگی به غیر خدا بپرهیزد. این وابستگی، گویی طلبه را از رسوخ در علم بازمی‌دارد و او را به موجودی متملق و وابسته بدل می‌کند.

درنگ: عالم واقعی، باید راسخ در علم و بی‌نیاز از غیر خدا باشد تا از تملق و وابستگی به قدرت‌های مادی در امان ماند.

قرآن کریم: وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ
و راسخان در علم می‌گویند ما به آن ایمان آوردیم (آل‌عمران: ۷).

این آیه، مرا به یاد آن گفت‌وگو می‌انداخت که عالم راسخ، تنها به خدا وابسته است.

بخش یازدهم: یعقوب لیث صفاری و استقلال

در کودکی، داستان یعقوب لیث صفاری در کتاب‌های درسی‌ام مرا مجذوب خود کرد. او که در برابر خليفه وقت ایستاد و گفت اگر بهبود یابم، با نان و پیاز به جنگ تو می‌آیم، برایم نمادی از استقلال و خوداتکایی بود. این داستان، مرا به این باور رساند که گداپروری، مانع رسوخ در علم است و عالم واقعی، باید از وابستگی به غیر خدا آزاد باشد.

درنگ: استقلال و خوداتکایی، کلید رسوخ در علم و پرهیز از گداپروری است.

قرآن کریم: وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا
و به سوی کسانی که ستم کردند متمایل نشوید (هود: ۱۱۳).

این آیه، گویی تأییدی بود بر آنچه از یعقوب لیث آموختم: استقلال، راه رهایی از وابستگی است.

جمع‌بندی نهایی

این خاطرات، که از دل درس‌گفتارهایم برآمده‌اند، نه‌تنها روایتی از زندگی‌ام هستند، بلکه تأملاتی‌اند در باب علم دینی، خوداتکایی و بی‌نیازی. دغدغه‌ام همواره حفظ اصالت معارف دینی، اصلاح نظام‌های آموزشی و ترویج فرهنگ استقلال و کرامت در میان طلاب بوده است. این روایت‌ها، دعوتی است به تأمل در این حقیقت که عالم واقعی، کسی است که با ساده‌زیستی، خودسازی و اتصال به خداوند، از هرگونه وابستگی آزاد است. باشد که این گفتگوهای صمیمی، راهنمایی باشد برای آنان که در مسیر علم و معرفت گام برمی‌دارند.

با نظارت صادق خادمی