متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1107
مقدمه
در گذر ایام، لحظههایی از زندگیام چون آیینهای پیش رویم مینماید که حکایت از تجربههای زیستهام دارد؛ تجربههایی که گاه از کودکیهایم در کوچهپسکوچههای قم سرچشمه میگیرد و گاه از تأملات عمیق فقهی و معرفتیام در سالهای بعد. این خاطرات، که بخشهایی از آنها در درسگفتارهایم بهصورت گذرا بیان شده، روایتگر تلاشی است برای پیوند علم و عمل، دین و جامعه، و معنویت و زندگی روزمره. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، میکوشم با زبانی از دل برآمده، شما را به دنیای این تجربهها ببرم تا شاید نوری بر مسیرمان بتابد و راهی به سوی اصلاح و تعالی بیابیم.
بخش اول: دوگانگی رفتارهای اجتماعی و ضرورت اصلاح فرهنگ
روزگار کودکیام را در خیابانهای قم به یاد می آورم، زمانی که صدای شعارهای مردم در گوشم طنینانداز بود. گاه گروهی سوار بر ماشینها فریاد میزدند که عالمان دینی را نمیخواهند و گاه همان مردم با شور و اشتیاق از عالمان حمایت میکردند. این دوگانگی، برایم چون آینهای بود که نشان میداد رفتار عالمان و شرایط اجتماعی چگونه میتواند قلب مردم را به سوی خود جلب کند یا از خود دور سازد. این تجربه به من آموخت که عالم دینی باید با نرمی و احترام با مردم سخن بگوید، چرا که اقتدار واقعی در محبت است، نه در تندی.
| درنگ: رفتار نرم و محترمانه عالمان دینی، کلید جلب اعتماد و محبت مردم است و از دوگانگیهای اجتماعی میکاهد. |
قرآن کریم: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آلعمران: ۱۵۹)؛ به سبب رحمت الهی با آنها نرمخو شدی و اگر تندخو و سختدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند.
بخش دوم: پرهیز از احکام حرجی در مسائل مالی
روزی مردی نزدم آمد، بدهکاری که چکهایش را پاس نکرده بود و نگران بود مبادا این چکها به دست دیگران بیفتد و آبرویش برود. وقتی دیدم مدتهاست نتوانسته بدهیاش را بپردازد، تصمیم گرفتم امضاهای چکهایش را پاره کنم. به او گفتم: «نگران نباش، امضاها را باطل کردم. بدهیات را هر وقت توانستی بپرداز، وگرنه آزاد هستی.» این کار را کردم چون باور دارم احکام دینی نباید باری بر دوش مردم بگذارند. دین ما دین آسانی است، و نباید با احکام سختگیرانه، زندگی را بر مردم تلخ کنیم.
| درنگ: احکام دینی باید با انعطاف اجرا شوند تا فشار و سختی بر مردم تحمیل نشود. |
قرآن کریم: «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (البقره: ۱۸۵)؛ خدا برای شما آسانی میخواهد و سختی برایتان نمیخواهد.
بخش سوم: دشواری و لذت در زندگی زناشویی
کاسبی در ایام جنگ تعریف میکرد شبها که بمباران میشد، از ترس پاهایش را در آغوش همسرش میگذاشت و از او میخواست فشارش دهد تا آرام گیرد. همسرش، زنی شجاع، او را در آغوش میگرفت و گاه با طنز میگفت: «خاک بر سرت، تو هم مردی؟» این حکایت برایم درس بزرگی داشت: دشواریهای زندگی، اگر در بستر محبت و همراهی باشد، میتواند به لذتی معنوی بدل شود. زندگی زناشویی، با همه سختیهایش، میتواند چون چشمهای از آرامش باشد.
| درنگ: محبت و همراهی در زندگی زناشویی، دشواریها را به لذتهای معنوی تبدیل میکند. |
قرآن کریم: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» (الروم: ۲۱)؛ و از نشانههای او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به آنها آرامش یابید.
بخش چهارم: نقش فرهنگ عامه در مراسم دینی
مردی به نام مشت ابوالفضل در قم، که در مراسم ختم علما با صلواتهایش مجلس را گرم میکرد، با دستمالش پولهایی را که میگرفت، جداگانه تا میکرد و بر اساس میزان پول، صلواتهای متفاوتی میفرستاد. این کار او، گرچه ساده به نظر میآمد، نشان میداد که فرهنگ عامه چگونه میتواند در مراسم دینی اثر بگذارد. این تجربه به من آموخت که عالم دینی باید با زبان و فرهنگ مردم سخن بگوید تا پیام دین به قلبها نفوذ کند.
| درنگ: بهرهگیری از فرهنگ عامه در تبلیغ دین، پیوند میان عالمان و مردم را عمیقتر میکند. |
قرآن کریم: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ» (یوسف: ۱۰۸)؛ بگو این راه من است که به سوی خدا با بصیرت دعوت میکنم.
بخش پنجم: ضرورت تنوع در احکام منطقهای
زمانی بود که اعلامیهها را با هواپیما بر فراز شهرها پراکنده میکردند. این کار مرا به فکر واداشت که چرا احکام دینی را نیز مانند اعلامیهها، متناسب با هر منطقه و فرهنگ به مردم عرضه نمیکنیم؟ مردمان کردستان، آذربایجان، لرستان و تهران، هر یک نیازها و فرهنگهای متفاوتی دارند. احکام دینی باید چون جامهای باشد که بر تن هر منطقه خوش بنشیند، نه اینکه یکسان و بیتوجه به تفاوتها باشد.
| درنگ: احکام دینی باید با توجه به تنوع فرهنگی و اجتماعی مناطق مختلف تدوین شوند. |
قرآن کریم: «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (البقره: ۱۸۵)؛ خدا برای شما آسانی میخواهد و سختی برایتان نمیخواهد.
بخش ششم: نقد تغییرات غیرعلمی در نظام آموزشی
روزی از جمعی از معلمان پرسیدم: «چرا نظام آموزشی را از پنج و شش به شش و شش تغییر دادید؟ چه اشکالی در ساختار پیشین بود؟» هیچکس پاسخی نداشت. این تغییرات بیپشتوانه، ذهنم را مشغول کرد. نظام آموزشی باید بر پایه علم و منطق اصلاح شود، نه با تصمیمهای شتابزده که دانشآموزان را سردرگم میکند. این تجربه به من آموخت که هر تغییری باید ریشه در دانش و نیازهای واقعی جامعه داشته باشد.
| درنگ: اصلاحات آموزشی باید بر پایه پشتوانه علمی و نیازهای واقعی جامعه انجام شوند. |
قرآن کریم: «وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ» (الرحمن: ۹)؛ و وزن را به عدالت برپا دارید.
بخش هفتم: نقد بخل اجتماعی و ضرورت انفاق
ایام کودکیام، با فرارسیدن زمستان، مردم در کوچهها برای فقرا زغال و لباس جمع میکردند. اما امروز، گویی این روحیه انفاق رنگ باخته است. بخل، چون درختی در دل آدمی ریشه میدواند و جامعه را از همبستگی محروم میکند. روزی در محفلی دیدم که مردمان برای دریافت غذای نذری صف کشیدهاند، نه از سر نیاز، که گاه از سر عادت. این صحنه مرا به فکر واداشت که چرا به جای ترویج انفاق، دست نیازمندان را به سوی خود دراز میکنیم؟ انفاق، قلب جامعه را زنده نگه میدارد.
| درنگ: انفاق و کمک به نیازمندان، روح همبستگی اجتماعی را تقویت میکند و بخل، جامعه را به فقر معنوی میکشاند. |
قرآن کریم: «وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» (الذاریات: ۱۹)؛ و در اموالشان حقی برای سائل و محروم بود.
بخش هشتم: نقد روشهای تربیتی نادرست
روزگار مدرسهام را به یاد دارم، وقتی برخی معلمان با چوب و تنبیه خشن دانشآموزان را تربیت میکردند. این روشها، به جای اصلاح، دلها را میشکست. تربیت باید متناسب با نقش هر فرد باشد: معلم با محبت، پدر با اقتدار پدرانه، و قاضی با عدالت. این تجربه به من آموخت که تربیت خشن، نهتنها بیفایده است، بلکه به روح و روان آسیب میرساند.
| درنگ: روشهای تربیتی باید متناسب و محبتآمیز باشند تا به اصلاح و رشد منجر شوند. |
قرآن کریم: «وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ» (المائدة: ۲)؛ و در گناه و تجاوز با یکدیگر همکاری نکنید.
بخش نهم: تربیت طلاب برای شجاعت
روزهایی که طلاب را برای غلبه بر ترسهایشان تربیت میکردیم. آنها را وامیداشتیم تا با تمرینهای عملی، مانند کار با ابزار یا مواجهه با موقعیتهای دشوار، شجاعت را در خود پرورش دهند. طلبهای که از خون یا تیغ میترسد، چگونه میتواند در خدمت دین استوار بماند؟ این تجربه به من آموخت که شجاعت، پایهای اساسی برای عالم دینی است.
| درنگ: تربیت طلاب باید با تمرینهای عملی همراه باشد تا شجاعت و استواری در آنها پرورش یابد. |
قرآن کریم: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» (العنکبوت: ۶۹)؛ و کسانی که در راه ما کوشیدهاند، بهیقین راههای خود را به آنان مینمایانیم.
بخش دهم: نقد فقدان علم سیاست و اقتصاد
درباره نظام علم دینی و کمبود دانش سیاست و اقتصاد در آن تأملاتی داشتم. فقدان این علوم، گاه به کاستی و حتی شیطنت منجر شده است. روزی با خود اندیشیدم که اگر عالمان دینی با علم سیاست و اقتصاد آشنا بودند، شاید بسیاری از مشکلات جامعه ما حل میشد. این تجربه به من آموخت که نظام دینی نیازمند تخصص در علوم روز است تا بتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.
| درنگ: نظام علم دینی باید با علوم سیاست و اقتصاد غنی شود تا به کاستی منجر نشود. |
قرآن کریم: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (الأنفال: ۶۰)؛ و برای آنها هرچه در توان دارید از نیرو آماده کنید.
جمعبندی
این خاطرات، که از دل درسگفتارهایم برآمده، روایتگر سفری است در مسیر علم، معنویت، و اصلاح جامعه. از کودکیهایم در قم تا تأملات عمیق فقهی و اجتماعیام، هر لحظه از این تجربهها مرا به این باور رسانده که دین باید با زندگی مردم گره بخورد. عالم دینی باید با نرمی سخن بگوید، احکام را با انعطاف اجرا کند، از فرهنگ عامه بهره گیرد، و با علوم روز آشنا باشد. این گفتگوهای صمیمی، دعوتی است به تأمل در این مسیر و تلاش برای ساختن جامعهای که در آن دین و انسانیت در هم آمیزند.
| با نظارت صادق خادمی |