در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1160

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۱۱۶۰

مقدمه: سفری در مسیر علم و نوآوری

در درس‌گفتارهایم، گاه به فرازهایی از زندگی و تأملاتم اشاره کرده‌ام؛ خاطراتی که چون چراغی در مسیر فهم و اندیشه‌ام روشنایی بخشیده‌اند. این گفتگوها، که از دل سال‌ها مطالعه، تدریس و تأمل برآمده، بازتابی است از دغدغه‌هایم در راه تولید علم، نوآوری و نقد روش‌های رایج در علوم دینی. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم شما را به دنیای این تأملات ببرم؛ جایی که علم و معنویت در هم تنیده‌اند و حقیقت‌جویی، محور همه تلاش‌هاست. این روایت‌ها، از عمق وجودم سرچشمه گرفته و با صداقت و صمیمیت برای شما بازگو می‌شود.

درنگ: تعهد به تولید علم اصیل و نقد علمی، محور اصلی این خاطرات است که با هدف پالایش دانش و بالندگی علوم دینی نگاشته شده است.

بخش اول: نقد و نوآوری در تولید علم

ترجمه: پلی برای فهم یا مانعی برای خلاقیت؟

سال‌هایی را که درباره ترجمه کتاب‌ها تأمل می‌کردم. اگر هدف از ترجمه، تنها فهم مطالب کتاب‌های دیگران باشد، کاری است نیکو، مانند کافه‌ای که برای سیر کردن گرسنگان غذا می‌دهد. اما اگر قرار باشد ترجمه، جایگزین تولید علم و نوآوری شود، آنگاه راه را گم کرده‌ایم. به گمانم، مترجمی که تنها به انتقال آثار دیگران بسنده می‌کند، گویی چیزی از خود برای گفتن ندارد. آیا مترجم نباید اندیشه‌ای نو برای ارائه داشته باشد؟ این پرسش، همیشه ذهنم را مشغول می‌کرد.

ترجمه، مانند پلی است که ما را به سرزمین دانش دیگران می‌رساند، اما اگر خودمان بنایی نسازیم، این پل تنها ما را به تکرار می‌کشاند. در علوم دینی، که حقیقت‌جویی رسالت اصلی ماست، باید از این پل عبور کنیم و به خلق آثار اصیل برسیم. این دغدغه، مرا واداشت تا در آثارم، به جای بازگو کردن سخنان دیگران، به دنبال ارائه دیدگاه‌های خودم باشم.

تألیف: اصالت یا تقلید؟

روزگاری که به تألیفات رایج در حوزه علوم دینی می‌نگریستم، احساس می‌کردم بسیاری از کتاب‌ها، تنها تکرار سخنان دیگران‌اند. گویی مؤلفان، مانند مسافرانی سرگردان، نان معرفت را از یکدیگر گدایی می‌کنند و همان محتوای واحد را در صدها جلد کتاب دست‌به‌دست می‌چرخانند. خواننده می‌تواند به جای خواندن دو هزار جلد کتاب تکراری، به سراغ همان منابع اصلی برود. چرا باید وقت گران‌بهای خود را صرف آثاری کنیم که چیزی نو به ما نمی‌افزایند؟

این تأمل، مرا به این باور رساند که مؤلف باید مانند چشمه‌ای جوشان، از درون خود دانش و اندیشه بجوشاند. کتاب‌هایم را با این نیت نوشتم؛ سراسر دیدگاه‌ها و تأملات خودم، بدون تکیه بر کتاب‌نامه‌های طولانی. البته، به آیات قرآن کریم و روایات استناد کرده‌ام، چرا که این منابع، چشمه‌های زلال حقیقت‌اند.

قرآن کریم: «وَمَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (سوره اسراء، آیه ۸۵)
و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است.

این آیه، به من آموخت که هرچه داریم، قطره‌ای از دریای بی‌کران دانش الهی است و باید با فروتنی، در پی خلق آثار اصیل باشیم.

درنگ: تألیفات باید از چشمه خلاقیت مؤلف جوشیده و از تکرار محتوای دیگران پرهیز کنند تا به بالندگی علم کمک کنند.

بخش دوم: نقد علمی و چالش‌های آن

جرات نقد و پالایش دانش

روزهایی که در درس‌گفتارهایم، به نقد تفاسیر و آثار علمی می‌پرداختم. باور داشتم که علم، مانند زمینی است که باید از زباله‌های خطا پاک شود تا بارور گردد. اما این راه، آسان نبود. برخی به من اعتراض می‌کردند که نقدم به عالمان برجسته، بی‌احترامی است. به آن‌ها می‌گفتم: «ساحت علم، بی‌احترامی برنمی‌دارد. اگر اشکالات را نگوییم، چگونه دانش پالایش می‌شود؟»

نقد، مانند شلاقی است که نظرات را پخته و راست می‌کند. اما در فضای علمی آن روزگار، جرات نقد کمیاب بود. گویی برخی از طلاب و عالمان، از ترس بی‌احترامی، از نقد پرهیز می‌کردند. من اما باور داشتم که نقد سازنده، راهی است برای رسیدن به حقیقت. به همین دلیل، آثار عالمان برجسته را برای نقد برگزیدم، چرا که آن‌ها تواناتر و شایسته‌تر بودند.

تجربه نقد یک عالم برجسته

برای نقد، آثار عالمی فاضل و دانشمند را انتخاب کردم، کسی که تفسیرش از برجسته‌ترین آثار علوم دینی بود. او را از نزدیک درک کرده بودم و به فضل و دانشش احترام می‌گذاشتم. اما باور داشتم که حتی بهترین آثار نیز نیاز به نقد دارند. در زمان حیاتش، برخی به او ناسزا می‌گفتند، اما پس از درگذشتش، گویی نقد او ممنوع شد، چون حرمت یافت. این تناقض، مرا به شگفتی واداشت.

روزی طلبه‌ای فاضل، که از شاگردانم بود، به دلیل نقدم به آن عالم، از کلاس درس قهر کرد. به من گفت: «شما به او بی‌احترامی کرده‌اید.» پس از مدتی، بازگشت و گفت: «در عالم رویا، آن عالم را در کلاس شما دیدم، با کلاه و عبا، بدون عمامه. پس من هم به کلاس شما بازگشتم.» به او گفتم: «با یک اشکال، کلاس را ترک کردی و با یک رویا بازگشتی؟ این چه منطقی است؟» این تجربه، به من آموخت که برخی حساسیت‌ها، ریشه در احساسات دارد، نه در منطق علمی.

درنگ: نقد علمی، حتی اگر با مقاومت مواجه شود، برای پالایش و پختگی دانش ضروری است.

بخش سوم: چالش‌های نشر و هزینه‌های آن

هزینه‌های گزاف و هدررفت منابع

زمانی را که برای چاپ کتاب‌هایم، هزینه‌های اندکی صرف می‌کردم. هشتاد جلد کتاب را با بیست و سه میلیون تومان منتشر کردم. اما امروز، چاپ تنها بیست جلد، صد و هفتاد میلیون تومان هزینه دارد. این فاصله، مانند درختی است که گردکانی بزرگ دارد، اما هندوانه‌ای به عظمت الله اکبر می‌طلبد! این هزینه‌های گزاف، مرا به تأمل واداشت که چگونه برخی مؤلفان، که نه صاحب شرکت نفت‌اند و نه کارخانه ذوب آهن، این هزینه‌ها را تأمین می‌کنند؟

پاسخ تلخ بود: بسیاری از این کتاب‌ها، با گدایی از دیگران چاپ می‌شوند. گویی مؤلف به قرض‌دهنده می‌گوید: «پولی بده تا در جوی آب بریزم.» و شگفتا که فقرا، مانند طلاب، این هزینه‌ها را تقبل می‌کنند، اما ثروتمندان کمتر به چنین اموری تن می‌دهند. طلاب، با همه تنگدستی، باصفا و باگذشت‌اند. طلبه‌ای را که در رادیو سخن می‌گفت و با زیبایی کلامش، دل‌ها را تسخیر می‌کرد. این سخاوت و صفای طلاب، مرا به شوق می‌آورد.

درنگ: هدررفت منابع در چاپ آثار تکراری، مانعی برای پیشرفت علمی است و باید به سوی تولید آثار اصیل حرکت کرد.

بخش چهارم: طلاب و نقش آن‌ها در علم

سخاوت طلاب و ضرورت حمایت

طلاب، گوهری گران‌بها در راه علم‌اند. طلبه‌ای که با وجود نداری، پولش را برای چاپ کتابی می‌داد که شاید ارزش علمی چندانی نداشت. این فداکاری، مرا به شگفتی واداشت. طلاب، گاه نان خود را به سختی فراهم می‌کنند، اما برای علم، از جان و مال می‌گذرند. این روحیه، گنجی است که باید قدر دانست. به مسئولین توصیه می‌کنم که از طلاب حمایت کنند تا با فراغ بال، به تولید علم و تبلیغ دین بپردازند.

این تجربه، مرا به این باور رساند که طلاب، با همه سختی‌ها، قلب تپنده علوم دینی‌اند. آن‌ها، مانند ستارگانی در شب، با نور ایمان و سخاوتشان، راه را روشن می‌کنند. اما باید زمینه‌ای فراهم شود تا این ستارگان، درخشان‌تر بتابند.

درنگ: طلاب، با سخاوت و تعهدشان، سرمایه‌های ارزشمند علوم دینی‌اند و حمایت از آن‌ها، به پویایی علم کمک می‌کند.

جمع‌بندی: راهی به سوی بالندگی علم

این گفتگوهای صمیمی، که از دل درس‌گفتارهایم برآمده، روایتی است از تلاش برای پالایش علم و نوآوری در علوم دینی. باور دارم که علم، مانند رودی زلال است که باید از سنگلاخ‌های تکرار و تقلید پاک شود. نقد علمی، جرات می‌طلبد، اما بدون آن، دانش به پختگی نمی‌رسد. طلاب، با سخاوت و تعهدشان، سرمایه‌های این راه‌اند و باید از آن‌ها حمایت کرد. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در رسالت ما: تولید علمی اصیل، نقدی بی‌طرفانه و گامی استوار به سوی حقیقت.

با نظارت صادق خادمی