در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1162

متن درس






گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۱۱۶۲

مقدمه: سفری در مسیر علم و معرفت

سال‌های تحصیلم، همچون دریایی ژرف از دانش و تجربه بود که مرا به سوی اساتیدی بزرگ و بی‌همتا رهنمون ساخت. این خاطرات، که گاه در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان شده‌اند، اکنون فرصتی یافته‌اند تا به‌گونه‌ای تفصیلی و با دلی پر از شوق و تأمل، با شما در میان گذاشته شوند. در این روایت‌ها، نه‌تنها از علم و معرفت سخن می‌گویم، بلکه از انسان‌هایی که با وجود تفاوت‌های فکری، قلب‌هایی سرشار از دلسوزی و مهربانی داشتند. این مجموعه، تصویری است از زندگی در حوزه‌های علمیه، از چالش‌های فکری و اخلاقی، و از تعهد به حفظ دانش و خدمت به خلق.

بخش اول: استاد دهرگرا و دلسوز خلق

موهبت اساتید برجسته

در دوران تحصیلم، بیش از صد استاد نابغه و ویژه دیدم که هر یک، جهانی از دانش و معرفت را به من آموختند. این موهبت الهی را با تمام وجودم پاس می‌دارم، چرا که هر استاد، دریچه‌ای به سوی حقیقت و حکمت گشود. یکی از این اساتید، مردی بود با اندیشه‌هایی غیرمتعارف، که با وجود دهرگرایی‌اش، قلبی سرشار از دلسوزی برای خلق داشت. او، با دیدگاه‌هایی که گاه در تضاد با باورهای رایج بود، مرا به تأمل در مسائل عمیق معرفتی و اجتماعی واداشت.

درنگ: تنوع فکری اساتید در حوزه‌های علمیه، به پویایی علمی و شکل‌گیری شخصیت شاگردان کمک می‌کند. این تنوع، فرصتی برای تأمل در مسائل معرفتی و اخلاقی است.

دیدگاه‌های دهرگرایانه استاد

استادم، که خود را دهرگرا می‌نامید، با خدا درگیری‌هایی داشت که در شعرهایش بازتاب می‌یافت. می‌گفت: «ای خدایی که کرده‌ای داغم / گر که سجده‌ات کنم قرنساقم». این بیت، نه‌تنها بیانگر دیدگاه او به الوهیت بود، بلکه نشان‌دهنده عمق تأملاتش در فلسفه دین و مسائل اجتماعی بود. او معتقد بود که دهرگرایی‌اش به عالم ناسوت، یعنی جهان مادی و ملموس، محدود می‌شود. شعر دیگری از او به خاطر دارم که می‌گفت: «بندگانت ز گشنگی مردند / لاف تا کی زنی که رزاقم». این کلمات، نقدی بود بر مفهوم رزاقیت الهی، آن‌گونه که او از منظر فقر و گرسنگی در جهان می‌دید.

درنگ: نقد دهرگرایانه استاد به رزاقیت الهی، بازتاب حساسیت او به مسائل اجتماعی و فقر بود که در فلسفه دین، موضوعی چالش‌برانگیز است.

نقد تدبیر الهی و دلسوزی برای خلق

استادم فقر و گرسنگی مردم را می‌دید و از این رنج، آزرده‌خاطر بود. او می‌گفت اگر تدبیر جهان به او سپرده می‌شد، اوضاع بهتری رقم می‌خورد. این سخن، نه از سر تکبر، بلکه از عمق دلسوزی‌اش برای خلق سرچشمه می‌گرفت. او آسیب‌های اجتماعی، از قتل و ظلم گرفته تا بی‌تفاوتی عمومی را نقد می‌کرد و معتقد بود که خداوند، بندگانش را به حال خود رها کرده است. به آیه‌ای از قرآن کریم استناد می‌کرد: إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ (قرآن کریم، سوره فجر، آیه ۱۴)، که به معنای «بی‌تردید پروردگارت در کمین‌گاه است» بود. او این آیه را با طنزی تلخ تفسیر می‌کرد و می‌گفت انگار خداوند ما را معطل کرده و نظاره‌گر رنج‌هایمان است.

درنگ: استناد طعنه‌آمیز استاد به آیه قرآنی، نشان‌دهنده دیدگاه دهرگرایانه او به نظارت الهی و حساسیتش به بی‌تفاوتی اجتماعی بود.

استاد در نقش حضرت نوح

روزی که استادم را برای ایفای نقش حضرت نوح (ع) در فیلمی انتخاب کردند. محاسن بلند و سفیدرنگش او را برای این نقش مناسب ساخته بود. من که آن زمان کودکی ده‌دوازده‌ساله بودم، کنجکاو شدم و از او پرسیدم: «چگونه صحنه‌ای ساختید که گویی به آسمان می‌روید؟» او با لبخندی گفت: «شیشه‌ای نامرئی گذاشتند که روی آن ایستادم. در فیلم، شیشه دیده نمی‌شد، اما من گویی در آسمان بودم.» او نبوت پیامبران را نیز به نمایشی مانند این نقش تشبیه می‌کرد و می‌گفت: «شاید پیامبران هم روی شیشه‌ای ایستاده بودند.» این سخن، هشداری بود به خطر تفسیرهای مادی از مفاهیم دینی، که می‌توانست ایمان را متزلزل کند.

درنگ: دیدگاه دهرگرایانه استاد به نبوت، هشداری بود به خطر تقلیل مفاهیم دینی به امور مادی و تأثیر آن بر ایمان.

سخاوت و دلسوزی استاد

استادم، با وجود دیدگاه‌های غیرمتعارفش، قلبی بزرگ داشت. او با گاری‌ای پر از سبزی به میدان شاه عبدالعظیم می‌رفت و درآمد خوبی کسب می‌کرد، اما نمی‌توانست رنج فقرا را تحمل کند. می‌گفت: «چگونه خدایی است که بندگانش را گرسنه و محروم رها کرده و خود بر عرش نشسته است؟» او سلاطین را نیز به تکبر متهم می‌کرد و می‌گفت از خداوند آموخته‌اند که بر فرش‌نشینان حکمرانی کنند. با این حال، سخاوتش زبانزد بود. هر سال، مبالغ هنگفتی برای فقرای هندوستان جمع‌آوری می‌کرد و با تسلطش بر زبان‌های خارجی، اعتماد عالمان دینی را جلب کرده بود. او درس‌های کتاب «لمعه» را که نزد من آموخته بود، برای عالمان بازگو می‌کرد و آن‌ها را شگفت‌زده می‌ساخت، اما هرگز از من نامی نمی‌برد.

درنگ: سخاوت و دلسوزی استاد برای فقرا، نشان‌دهنده تعهد او به ارزش‌های انسانی و اخلاق اسلامی بود، حتی با وجود دیدگاه‌های دهرگرایانه‌اش.

بخش دوم: فداکاری در راه حفظ علم

چالش‌های ضبط درس‌ها

سال‌ها تدریس کردم، اما متأسفانه امکانات ضبط درس‌ها فراهم نبود. این کمبود، دغدغه‌ای بزرگ برای من و طلابم بود، چرا که اقیانوسی از علم و دانش در خطر فراموشی قرار داشت. من نه‌تنها تدریس می‌کردم، بلکه کتاب‌های درسی مانند «مطول» و «لمعه» را نقد و بررسی می‌کردم. هر روز، تنها نیم خط از «لمعه» را می‌خواندیم، اما چنان عمیق که اگر طلبه‌ای ده صفحه از آن را به‌خوبی فرا می‌گرفت، آثار اجتهاد در او نمایان می‌شد.

درنگ: تدریس عمیق و نقادانه کتاب‌های حوزوی مانند «لمعه»، نشانه مهارت و تعهد استاد به پرورش طلاب بود.

طلبه‌ای از هندوستان

یکی از طلابم، جوانی از هندوستان بود که هوش سرشاری داشت. او نزد من «لمعه» می‌خواند و با پشتکار، هر روز یکی دو خط از آن را عمیقاً فرا می‌گرفت. او ثروتمند بود و هر سال، مبالغ زیادی از عالمان دینی برای کمک به فقرای هندوستان جمع‌آوری می‌کرد. روزی به من گفت قصد دارند او را به سمتی مهم منصوب کنند. من به او گفتم: «اگر به ارزش‌های دینی پایبند نیستی، این منصب برایت جایز نیست.» او سرانجام این مسئولیت را نپذیرفت و از ایران رفت. متأسفانه، بعدها در سانحه‌ای جان باخت. او انسانی نیکوکار بود و با تاجران ایرانی و هندی مراوده داشت. گاه از من می‌خواست در حجره‌اش دیده نشوم تا مهمانانش مرا نبینند، و با محبت، غذایم را به حجره‌ام می‌آورد.

درنگ: سخاوت و نیکوکاری طلبه هندی، نشان‌دهنده صفای روابط و تعهد به ارزش‌های انسانی در محیط حوزوی بود.

تلاش برای حفظ درس‌ها

طلابم، که نگران از دست رفتن درس‌ها بودند، از شهریه ناچیز خود صد تومان کنار می‌گذاشتند تا نوار کاست بخرند و بحث‌ها را ضبط کنند. این فداکاری، قلبم را به درد می‌آورد، چرا که می‌دانستم شهریه آن‌ها اندک است. سرانجام، خودم هزینه ضبط را بر عهده گرفتم. طلبه‌ای جوانمرد، ضبط‌صوتی خرید، اما پس از مرگش، دیگران این راه را ادامه دادند. نوارهایی که اکنون موجود است، نتیجه فداکاری طلاب است، اما من شرمنده‌ام که از پول آن‌ها استفاده کردیم و نتوانستیم جبران کنیم.

درنگ: فداکاری طلاب برای حفظ دانش، نشانه تعهد آن‌ها به علم و ارزش‌های حوزوی بود، و تقبل هزینه‌ها توسط استاد، بازتاب مسئولیت‌پذیری اوست.

جمع‌بندی: تأملی در علم، اخلاق و معرفت

این خاطرات، که از درس‌گفتارهایم برگرفته شده‌اند، تصویری زنده از زندگی در حوزه‌های علمیه، از تنوع فکری اساتید تا فداکاری طلاب برای حفظ علم، ارائه می‌دهند. استاد دهرگرایم، با وجود دیدگاه‌های غیرمتعارفش، قلبی پر از دلسوزی برای خلق داشت و مرا به تأمل در مسائل عمیق معرفتی و اجتماعی واداشت. سخاوت او در کمک به فقرا و طلاب، و تلاش شاگردانم برای حفظ درس‌ها، نشان‌دهنده صفای روابط و تعهد به ارزش‌های انسانی و دینی است. این روایت‌ها، دعوتی است به تأمل در پیوند علم، اخلاق و معرفت، و گواهی است بر اینکه حتی در اختلافات فکری، می‌توان با دلی پاک و نیتی خالص، به خلق خدمت کرد.

با نظارت صادق خادمی