متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1191
مقدمه
در درسگفتارهایم، همواره کوشیدهام تا با نگاهی نو و علمی به مسائل دینی و اجتماعی بنگرم. این گفتگوها، که گاه بهصورت گذرا در جلسات تدریسم ذکر شدهاند، شرحی تفصیلی از تأملات و تجربیاتم هستند. در این بخش، میکوشم با زبانی صمیمی و در عین حال عمیق، شما را به دنیای اندیشههایم دعوت کنم؛ دنیایی که در آن فقه، عرفان، و مسائل اجتماعی با هم پیوند میخورند تا راهی به سوی حقیقت و اصلاح گشوده شود. این خاطرات، بازتابی از تعهد من به دانش، معنویت، و تلاش برای بهبود جامعه است.
بخش اول: بازتعریف فقه، فهم غرض شارع
در یکی از جلسات درسگفتارم، سخن از فقه به میان آمد. برخی نویسندگان، فقه را به فهم لغت تقلیل دادهاند، اما این تعریف، به دلیل فقدان پشتوانه علمی و عدم مراجعه به منابع لغوی، نادرست است. من باور دارم که فقه، فراتر از فهم معنای ظاهری کلام، به معنای دریافت غرض شارع است. به عنوان مثال، وقتی شارع حکمی مانند خواندن نماز دو رکعتی صادر میکند، فقیه باید بکوشد تا مقصود اصلی این حکم را دریابد؛ آیا هدف، صرف اجرای ظاهری است یا ایجاد حالات عرفانی و معنوی در انسان؟ این پرسش، قلب فقه حقیقی است.
در بحثی با شاگردانم، گفتم: «فقه، درک کنایات و پشتصحنه کلام است.» مثالی زدم: وقتی گویندهای با طعنه سخن میگوید، فهم معنای ظاهری کلامش برای همه ممکن است، اما درک مقصود او، نیاز به بینش عمیقتری دارد. فقه نیز همینگونه است؛ فقیه باید غرض مولا را درک کند، نه اینکه تنها به اجرای ظاهری احکام بسنده کند. متأسفانه، بسیاری از تعاریف فقه در طول تاریخ، با این حقیقت سازگار نبوده و این مفهوم، مهجور مانده است.
این دیدگاه من، ریشه در نقدم به رویکردهای غیرعلمی در علم دینی دارد. عالمان و فیلسوفان در هزار سال گذشته، گاه به دلیل تکیه بر زبان عامیانه و فقدان تسلط علمی بر زبان، نتوانستهاند به عمق معانی دینی دست یابند. من با صراحت میگویم که بسیاری از این عالمان، از منظر علمی، باسواد تلقی نمیشوند، زیرا زبان را نه بهصورت علمی، بلکه از طریق آموختههای روزمره و خانوادگی فراگرفتهاند.
بخش دوم: نقد تعبد و ضرورت عقلانیت
یکی از مسائل مهمی که در درسگفتارهایم مطرح کردهام، نقد مفهوم تعبد است. به باور من، در دین اسلام، مسائل تعبدی به معنای کورکورانه وجود ندارد. عبادات، دارای ملاک و موضوعی روشن هستند که باید با عقل و منطق فهمیده شوند. در جلسهای، از کتاب «منازل السایرین» سخن گفتم و تأکید کردم که تواضع به حق، وظیفه عبد است، اما این تواضع، به معنای پذیرش بیچونوچرای هر دستوری نیست. برخی، مفهوم تعبد را برای فرار از پاسخگویی و اجتناب از ارائه دلیل ابداع کردهاند تا مومنان را به اطاعت بیچونوچرا وادار کنند.
در یکی از بحثها، شاگردی پرسید: «چگونه میتوان به پرسشهای امروزی پاسخ داد؟ مثلاً دختری که بدون حجاب نماز میخواند و میگوید خداوند او را در هر حالتی میبیند، چگونه میتوان بطلان این عمل را برایش اثبات کرد؟» پاسخ دادم که این چالش، نشاندهنده دشواری استدلال در برابر شبهات است. ما نمیتوانیم صرفاً به تعبد اکتفا کنیم. باید دلیلی عقلانی ارائه دهیم که هم خودمان را از شبهه برهاند و هم مخاطب را اقناع کند. اینجاست که فقدان رویکرد علمی در علم دینی، خود را نشان میدهد.
من باور دارم که دین، سراسر علم، دانش، و عقلانیت است. قرآن کریم در آیهای میفرماید:
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ
(قرآن کریم، آلعمران: ۱۹۰). ترجمه: «بیتردید در آفرینش آسمانها و زمین و در پی هم آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانههایی است.» این آیه، بر پیوند عمیق دین با عقل و منطق تأکید دارد. متأسفانه، تعصب و تحجر در علم دینی، نهتنها در فقه، بلکه در فلسفه و کلام نیز مانع نوآوری شده است.
بخش سوم: انعطافپذیری فقه و چالشهای انقلاب ۵۷
یکی از نکات کلیدی که در درسگفتارهایم بر آن تأکید دارم، انعطافپذیری فقه است. فقه، به دلیل وابستگی به منقولات قابل رد، مانند اجماع یا خبر واحد، امکان نوآوری بیشتری نسبت به علوم دیگر مانند کلام دارد. اگر فقیهی اجماعی را رد کند یا خبر واحدی را نپذیرد، احکام میتوانند بهطور کامل تغییر کنند. این انعطاف، فقه را به ابزاری قدرتمند برای پاسخگویی به نیازهای معاصر تبدیل میکند.
با این حال، انقلاب ۵۷، که پدیدهای عظیم و بینقص بود، به دلیل کلیشههای فقهی و تعصبات دینی، دچار رکود شده است. در یکی از جلسات، گفتم: «اگر تعصبات فقهی نبود، این انقلاب عظیم، گرفتار عقبماندگی نمیشد.» مشکل ما، فقدان خلاقیت در علم دینی است. فقهای سنتی، به جای نوآوری، در تارهای تعصب گرفتار شدهاند و مانند حلزون، گرد خود میچرخند. این تحجر، مانع آزادی و رهایی آنها شده است.
من باور دارم که برای برونرفت از این رکود، نیاز به یک شوک فرهنگی داریم. طی چهل سال گذشته، من کوشیدهام تا طرحی علمی و جامع برای بازسازی مفاهیم دینی ارائه دهم. این طرح، مانند آجرهایی است که ذرهذره روی هم چیده شدهاند. اما اجرای آن، نیازمند خردگرایی جمعی است؛ خردگراییای که نه تصنعی و تبلیغاتی، بلکه مبتنی بر تحقیق علمی باشد. اگر دویست دانشمند، این طرح را بررسی و تأیید کنند، ادامه کار آسان خواهد شد.
بخش چهارم: تجربهای از تعامل با مردم
چند سال پیش، دردی در ستون فقراتم احساس کردم که برایم غیرمعمول بود، زیرا من بهندرت درد را حس میکنم. دوستی، پزشکی حاذق را معرفی کرد که از آمریکا به ایران آمده بود. به من هشدار داد که خانه این پزشک، محل رفتوآمد افرادی است که ممکن است به من بیاحترامی کنند. با این حال، پذیرفتم و به آنجا رفتم. خانهای وسیع بود با سالنی بزرگ که اطرافش صندلیهایی چیده شده بود و جمعیتی منتظر نوبتهای ششماهه بودند.
در آن جمع، جوانی برخاست و پرسید: «چرا مردم احساس خوبی نسبت به شما ندارند؟» با لبخند و شوخطبعی پاسخ دادم: «خلاف به عرضت رساندهاند! مردم عاشق ما هستند و جانشان را برایمان فدا میکنند.» این پاسخ، فضا را تغییر داد. حتی وقتی یکی از حاضران به آن جوان پرخاش کرد، من دخالت کردم و گفتم: «این موضوع به شما ربطی ندارد.» بحثی شیرین و جذاب آغاز شد. استدلال میکردم و در عین حال، فضا را طوری پیش بردم که همه، حتی آنهایی که نوبت ششماهه داشتند، از رفتن نزد پزشک صرفنظر کردند و به گفتوگو گوش دادند.
پزشک از اتاقش بیرون آمد و از من خواست که داخل بروم، اما من گفتم: «دیگران در نوبت هستند.» مردم با سخاوت گفتند: «اشکالی ندارد، شما بروید.» پس از معاینه، پزشک گفت که بیمار نیستم. به او گفتم که احتمالاً به دلیل ورزشهای سنگین و کمبود نرمش، ماهیچههایم منقبض شدهاند. او از این تشخیص شگفتزده شد و از من تعریف کرد. حتی هزینهای از من نگرفت و دوستیمان آغاز شد.
این تجربه به من نشان داد که مردم، اگر با برخوردی صادقانه و صمیمی روبهرو شوند، حتی اگر بدبین باشند، تغییر میکنند. مردم ما، به دو گروه تقسیم میشوند: تحصیلکردهها و مردم عادی. مشکل اصلی، با گروه اول است که نیازمند رویکردی علمی و عقلانی است.
بخش پنجم: تبلیغ دین و ضرورت روشهای علمی
در درسگفتارهایم، همواره بر روشهای تبلیغی انبیا تأکید کردهام. قرآن کریم میفرماید:
وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ
(قرآن کریم، بقره: ۱۲۹). ترجمه: «و در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز.» این آیه، بر اهمیت خدمت بیچشمداشت در تبلیغ دین تأکید دارد. انبیا، تبلیغ خود را بر اساس حکمت، موعظه، یا جدال احسن پیش میبردند و روششان را با مخاطب تطبیق میدادند.
متأسفانه، سیستمهای تبلیغی کنونی، به دلیل فقدان انسجام، ناکارآمد هستند. من باور دارم که برای اصلاح این وضعیت، باید طرحهای علمی را از نظر اجتماعی و در ارگانهای مربوطه بررسی کرد. مردم ایران، با ویژگیهای خلقی منحصربهفردشان، آماده مشارکت در تحولات هستند. در ابتدای انقلاب، مردم با اشارهای آماده فداکاری بودند. این پتانسیل، هنوز در جامعه وجود دارد، اما بدآموزیهای برخی مبلغان، اعتماد مردم را خدشهدار کرده است.
جمعبندی
این گفتگوها، بازتابی از تلاش من برای بازسازی مفاهیم دینی با رویکردی علمی و عقلانی است. فقه، به عنوان فهم غرض شارع، میتواند ابزاری برای پاسخگویی به نیازهای معاصر باشد، اما نیازمند رهایی از تعصبات و تحجر است. تجربههای شخصیام، از درسگفتارها تا تعامل با مردم، نشان میدهد که با برخوردی صادقانه و علمی، میتوان اعتماد جامعه را جلب کرد. انقلاب ۵۷، با همه عظمتش، نیازمند شوکی فرهنگی است تا از رکود خارج شود. من چهل سال از عمرم را صرف طراحی طرحی جامع برای این تحول کردهام و امیدوارم با خردگرایی جمعی و مشارکت دانشمندان متعهد، این ایدهها به بار نشینند.
با نظارت صادق خادمی