در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1192

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 1192

مقدمه

این خاطرات، روایت‌هایی هستند که گاه به‌صورت گذرا در درس‌گفتارهایم بیان شده‌اند و اکنون با جزئیات بیشتر به رشته تحریر درمی‌آیند. آنچه پیش‌رو دارید، شرحی است از تجربه‌های شخصی، تأملات علمی، و دغدغه‌های معنوی و فرهنگی‌ام که در مسیر زندگی و فعالیت در حوزه علمی شکل گرفته است. این روایت‌ها نه‌تنها بازتاب‌دهنده عمق دانش و تعهد معنوی‌ام به علم دینی است، بلکه تلاشی است برای دعوت مخاطبان به تأمل در اصالت علم، شجاعت در نوآوری، و خلوص در ارتباط با مقدسات. هر بخش از این خاطرات، دریچه‌ای است به سوی لحظه‌هایی که با شوق، چالش، و گاه ناامیدی در مسیر خدمت به دین و فرهنگ سپری شده است.

بخش اول: سنت اجازه‌نامه‌ها و چالش‌های علم دینی

خاستگاه تاریخی اجازه‌نامه‌ها

در دوران حکومت رضاشاه، سنتی در میان برخی عالمان دینی شکل گرفت که برای روحانیون اجازه‌نامه‌هایی صادر می‌کردند. این اسناد، که گاه با لقب «ثقة‌الاسلام» همراه بود، گواهی می‌داد که دارنده آن از اهل علم است، هرچند لزوماً مجتهد نباشد. این اقدام، تلاشی بود برای محافظت از روحانیون در برابر فشارهای حکومتی، مانند خلع لباس. مأموران حکومتی، با دیدن این اجازه‌نامه‌ها، از آزار روحانیون دست می‌کشیدند. این سنت، پس از مرگ رضاشاه نیز ادامه یافت و تا امروز در میان برخی عالمان دینی رواج دارد.

اما این رویه، که در ابتدا با نیتی خیرخواهانه آغاز شد، به مرور رنگ و بوی دیگری گرفت. گاه دیده‌ام که برخی طلاب، بدون برخورداری از دانش و تخصص کافی، با پرداخت مبالغی به عالمان، اجازه‌نامه‌های متعددی دریافت می‌کنند. این موضوع، مرا به تأمل واداشته است که چگونه علم دینی، که باید مظهر اصالت و حقیقت باشد، گاه در دام سودجویی گرفتار می‌شود.

درنگ: سنت صدور اجازه‌نامه‌ها، هرچند در ابتدا برای حمایت از روحانیون شکل گرفت، به دلیل سوءاستفاده‌های مالی و غیرعلمی، نیازمند بازنگری و اصلاح است.

مخالفت با اجازه‌نامه‌های غیرمستند

روزی از من درباره اجازه اجتهادم پرسیدند. پاسخ دادم که از استادان برجسته‌ام در رشته‌های گوناگون اجازه دارم، اما هیچ‌گاه این اسناد را نپذیرفتم، چرا که آن‌ها را بیهوده می‌دانستم. استادانم، که از رجال برجسته علم بودند، بر دریافت این اجازه‌نامه‌ها اصرار داشتند، اما من نیازی به آن‌ها احساس نمی‌کردم. باور دارم بسیاری از این اجازه‌نامه‌ها، که گاه با پرداخت پول به دست می‌آیند، فاقد اعتبار علمی‌اند و به قول خودمانی، «قلابی» هستند.

بارها طلابی نزدم آمده‌اند و با افتخار از بیست اجازه‌نامه‌ای که از عالمان مختلف گرفته‌اند سخن گفته‌اند و از من نیز درخواست اجازه کرده‌اند. اما من با صراحت مخالفت کرده‌ام. گفتم: «شما و آن عالمان، در خطایی مشترک گرفتار شده‌اید. من اجازه اجتهاد به شما نمی‌دهم، چرا که نمی‌خواهم به دزدی علم و اجتهاد کمک کنم.» هدفم کاسبی نیست و ارزشی برای پولی که از این راه به دست آید قائل نیستم.

درنگ: اجازه‌نامه‌های غیرمستند، که با انگیزه‌های مالی صادر می‌شوند، به اعتبار علم دینی آسیب می‌زنند و باید با شجاعت علمی در برابر آن‌ها ایستاد.

انتقاد از محاسبات غیرمنصفانه

گاه برخی عالمان، در تعاملات مالی با طلاب، اموال را به قیمت‌های قدیمی محاسبه می‌کنند، گویی پسته و چاه آب را به ارزش چهل سال پیش می‌سنجند. به آن‌ها اعتراض کردم که اگر با شریکی در ملکی شریک باشید، آیا او ارزش ملک را به قیمت چهل سال پیش محاسبه می‌کند یا به قیمت روز؟ این موضوع آن‌قدر بدیهی است که هر انسان ساده‌ای آن را درک می‌کند، اما برخی عالمان از این انصاف غفلت می‌ورزند. به طلاب توصیه کردم که پول خود را بیهوده صرف چنین اموری نکنند و از منابعشان به نفع خود بهره ببرند. به طنز گفتم که این مسائل، یادگار دوران رضاشاه است و ثوابش به روح او می‌رسد، که عمامه را بر سر طلاب اجباری کرد!

درنگ: رعایت انصاف در تعاملات مالی و پرهیز از هزینه‌های غیرضروری، لازمه حفظ اصالت در علم دینی است.

بخش دوم: تعهد به علم و فرهنگ

آغاز مسیر علمی و معنوی

از کودکی با مسائل دینی و علمی آشنا بودم. به قول معروف، «نخوانده ملا» بودم و از همان طفولیت، شناخت نسبی به این امور داشتم. وقتی وارد حوزه علمی شدم، رویاهای بزرگی در سر داشتم و می‌خواستم کارهای عظیمی انجام دهم. جوانی بودم سرشار از شور و شوق، اما با فضایی روبه‌رو شدم که انگیزه‌هایم را به چالش کشید. بارها در درس‌گفتارهایم گفته‌ام که ما، متأسفانه، به برخی از استادان برجسته‌مان جفا کردیم. آن‌ها عالمانی بزرگ بودند، اما گاه از شجاعت کافی برای بیان صریح حقایق برخوردار نبودند. عالمی کتابی را در قفسه پنهان می‌کرد تا نام و محتوای آن برای دیگران آشکار نشود. از او خواستم که کتاب را به‌صورت عادی در قفسه قرار دهد، اما ترس اجتماعی مانع بود.

درنگ: محدودیت‌های اجتماعی و ترس از بیان حقایق، مانعی در برابر شجاعت علمی در حوزه دینی است.

شجاعت در نوآوری علمی

خود را از احرار می‌دانستم، از کسانی که به گرد و خاک انقلاب رسیده‌اند و شجاعت را سرلوحه کار خود قرار داده‌اند. با این باور، شروع به سخنرانی و ارائه بحث‌های نو کردم. اما دریافتم که عالمان انقلابی در جریان فتنه‌ها زخمی شده و از فعالیت کناره گرفته‌اند. من، در جوانی و خام بودن، ساده‌انگار بودم و از پختگی لازم برخوردار نبودم. علم و معرفت، نعمتی بود که به‌آسانی به دستم رسیده بود و می‌خواستم آن را سخاوتمندانه با دیگران به اشتراک بگذارم. اما دریافتم که ورود به برخی مباحث نوآورانه، ممکن است مرا به اتهاماتی چون زندقه گرفتار کند. برای زندگی آبرومندانه، باید از حاشیه‌ها دوری کرد. به استادانم گفتم: «شما شجاعت داشتید، اما زمانه کشش چنین روحیاتی را ندارد و ما معذوریم.»

درنگ: شجاعت در ارائه نوآوری‌های علمی، نیازمند پختگی و مدیریت هوشمندانه محدودیت‌های اجتماعی است.

بخش سوم: ذکر درمانی و معنویت

ذکر درمانی: راهی برای جلب خیر و دفع شر

سال‌هاست که بحث اسما را به‌صورت علمی پیگیری می‌کنم، بحثی که تک‌مضرابی از آثار گذشتگان است. اگر بودجه‌ای کلان در اختیار داشتم، بیمارستان‌هایی عظیم می‌ساختم تا بیماران درمان شوند و نیازی به داروهای دیگر نداشته باشند. ذکر درمانی، راهکاری است که با آن می‌توان منافع را جلب و موانع را دفع کرد. اما چون مجوزی برای این کار ندارم، از ورود به جزئیات آن پرهیز می‌کنم. خیرخواهی‌ام ممکن است به دیگران کمک کند، اما به قول معروف، چرخ خودم را پنچر کند. عهد کرده‌ام که جز در موارد استثنایی، از این مباحث استفاده موردی نکنم تا درس و بحثم از فتنه‌ها در امان بماند.

گاه نکاتی می‌گویم که بعداً درمی‌یابم در آیات قرآن کریم آمده است. مثلاً در قرآن کریم می‌خوانیم: ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ (سوره زمر، آیه ۲۳: «سپس پوست‌ها و دل‌هایشان به یاد خدا نرم می‌شود»). این انس با قرآن، ناخودآگاه در سخنانم جاری می‌شود، گویی خرما خورده‌ام و شیرینی‌اش آشکار شده است.

درنگ: ذکر درمانی، پتانسیلی معنوی برای حل مشکلات دارد، اما نیازمند چارچوب‌های قانونی و احتیاط در ارائه است.

غفلت از معنویت در ماه رمضان

در کودکی، ماه رمضان در تابستان بود. پدرم مرا به روزه گرفتن تشویق می‌کرد و می‌گفت اگر روزه بگیری، سماور روی تاقچه از آن توست. بعدها دریافتم این وعده، مانند یارانه‌هایی است که دولت‌ها به مردم می‌دهند، گویی مال خودمان را به ما می‌بخشند! آن روزها، رمضان ماهی ملکوتی و شیرین بود، اما امروز، غفلت و سرگرمی، معنویت این ماه را کمرنگ کرده است. تلویزیون شبانه‌روز فیلم و سریال پخش می‌کند و خبری از دعا و مناجات نیست. این غفلت، به قول قرآن کریم، به مَعِيشَةً ضَنْكًا (سوره طه، آیه ۱۲۴: «زندگی تنگ و سختی») منجر می‌شود. اگر این روند ادامه یابد، رمضان ممکن است به ماهی پر از گناه و غفلت بدل شود. اما امیدوارم که حال معنوی جامعه بهبود یابد. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.

درنگ: غفلت از معنویت مناسک دینی، مانند ماه رمضان، به زندگی تنگ و سختی منجر می‌شود و نیازمند اصلاح است.

بخش چهارم: زیارت در سکوت و نوآوری در ذکر

زیارت با خلوص و سکوت

گاه به طلاب توصیه می‌کنم که در زیارت حضرت معصومه (س)، از سخنان اضافی پرهیز کنند. به جای تکرار «السلام، السلام»، بهتر است در سکوت بایستند و اجازه دهند آن بانوی بزرگوار برایشان کاری کند. خودم، وقتی به زیارت ایشان می‌روم، گاه تنها می‌گویم: «السلام عليك يا بى‌بى»، و در لحظات شلوغی، حتی همین را هم نمی‌گویم. این سادگی و خلوص، مرا به عمق ارتباط معنوی با مقدسات می‌رساند.

درنگ: زیارت با سکوت و خلوص، راهی برای ارتباط عمیق‌تر با مقدسات است.

نوآوری در تحلیل ذکر

ذکر «یا الله» گاه دعایی است، برای ارتباط مستقیم با خدا، و گاه نفسی، یعنی به قول معروف، «به در می‌گوییم تا دیوار بشنود». این تمایز، نوآوری‌ای است که در کتاب‌های دعا یافت نمی‌شود. من این مباحث را نوپدید می‌دانم، چرا که اگر پیش‌تر گفته شده بود، تازگی نداشت. این نگاه، بخشی از تلاشم برای بازسازی علمی و معنوی مفاهیم دینی است.

درنگ: تمایز میان ذکر دعایی و نفسی، نمونه‌ای از نوآوری در تحلیل مفاهیم دینی است.

جمع‌بندی

این خاطرات، روایتگر مسیری است که در آن علم، معنویت، و شجاعت در هم آمیخته‌اند. از چالش‌های سنت‌های غیرعلمی در علم دینی تا تلاش برای حفظ اصالت و نوآوری، هر لحظه از این مسیر، دعوتی است به تأمل در مسئولیت ما در برابر دین و فرهنگ. ذکر درمانی، زیارت با خلوص، و پرهیز از غفلت، راه‌هایی هستند که می‌توانند ما را به سوی زندگی‌ای معنوی‌تر و آبرومندانه‌تر هدایت کنند. امید دارم که این گفتگوهای صمیمی، جرقه‌ای باشد برای اصلاح رویه‌ها و تقویت ارتباط با حقیقت.

با نظارت صادق خادمی