در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1196

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 1196

مقدمه

این گفتگوها، روایت‌هایی از زندگی من است که گاه در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام. اکنون، با نگاهی دقیق‌تر، این خاطرات را با شما به اشتراک می‌گذارم تا تصویری زنده از تجربه‌هایم در مسیر علم، معنویت، و زندگی روزمره پیش رویتان قرار گیرد. این روایت‌ها نه‌تنها بازتاب‌دهنده زندگی شخصی من، بلکه آیینه‌ای از باورها، چالش‌ها، و آرمان‌هایم در راه خدمت به علم دینی و اصلاح فرهنگ جامعه است. در این بخش، از آشپزی به سبک قدما گرفته تا تأملاتم درباره نظام آموزشی و نقش خانواده در زندگی، هر خاطره را با صداقت و صمیمیت برایتان بازگو می‌کنم.

بخش اول: آشپزی، هنری از خلاقیت و برکت

وقتی به آشپزی قدما می‌اندیشم، روشی ساده اما عمیق در ذهنم نقش می‌بندد: آن‌ها از هر آنچه در دسترس داشتند، غذایی خوش‌طعم می‌ساختند. من نیز گاه به آشپزخانه می‌روم و با همان روحیه، دست به خلق غذاهایی می‌زنم که از ترکیب مواد موجود در خانه شکل می‌گیرند. دستپختم را دوست دارم، نه به‌خاطر خودستایی، بلکه به این دلیل که باور دارم هر ماده‌ای، اگر با خلاقیت و مهارت به کار گرفته شود، می‌تواند به غذایی لذید بدل گردد. به طنز می‌گویم: «اگر لنگه کفشی در آشپزخانه پیدا کردید، بیاورید تا آن را هم در غذا بریزم!» این شوخی، ریشه در اعتقادم به استفاده بهینه از نعمت‌های الهی دارد.

روزی از ته‌دیگ باقی‌مانده از ناهار، سوپی ساختم که همه را شگفت‌زده کرد. ته‌دیگ را در آب نرم کردم، سپس رب گوجه‌فرنگی، آبلیمو، آبغوره، روغن حیوانی، فلفل، و دارچین به آن افزودم. نتیجه، معجونی بود چنان خوش‌طعم که هیچ‌کس باور نمی‌کرد ته‌دیگ، پایه اصلی آن باشد. این روش، تنها به آشپزی محدود نمی‌شود؛ من آن را به زندگی و حتی انتخاب کتاب برای کتابخانه‌ام تعمیم می‌دهم. هر آنچه در دسترس است، اگر با نیت خیر و خلاقیت به کار گرفته شود، برکت می‌یابد.

خودم از غذاهایم می‌خورم، زیرا به ترکیبی که با دستانم ساخته‌ام، ایمان دارم. دیگران گاه نمی‌دانند چه موادی در این غذاها به کار رفته است؛ مثلاً نمی‌دانند که ته‌دیگ می‌تواند به سوپی لذیذ تبدیل شود. اما این راز، به مهارت آشپز بستگی دارد که چگونه از مواد ساده، طعمی بی‌نظیر خلق کند. این فلسفه، به من آموخته که در زندگی نیز باید از هر آنچه در اختیار داریم، بهترین بهره را ببریم.

نکات کلیدی:

  • روش آشپزی قدما، نمونه‌ای از خلاقیت و استفاده بهینه از منابع موجود است.
  • مهارت در آشپزی، به معنای تبدیل مواد ساده به غذای ارزشمند با خلاقیت است.
  • این رویکرد، الگویی برای زندگی است که به برکت و نعمت توجه دارد.

بخش دوم: کودکی و معنویت، ریشه‌های یک زندگی قاعده‌مند

کودکی‌ام را، زمانی که شب‌ها در جلسات هیئت شرکت می‌کردم و تا نیمه‌شب در مساجد و مکان‌های مذهبی بودم. یک شب، در راه بازگشت با دوچرخه، مأموران ما را متوقف کردند. لباس‌هایم را بازرسی کردند و جز جانماز و تسبیح، چیزی نیافتند. این سادگی، مرا از گزند آن‌ها حفظ کرد. این خاطره، برایم یادآور شد که مسائل زندگی، مانند مرکب‌اند؛ ابزاری برای پیشبرد ما، نه بیش از آن.

از همان کودکی، به روایات و احادیث عشق می‌ورزیدم. کتاب اصول کافی را از بر داشتم و در مسیرهای طولانی اتوبوس، که گاه یک ساعت و نیم طول می‌کشید، روایات را حفظ می‌کردم. ذهنم فعال بود و روایات شیعه، سنی، و دیگر فرق مذهبی را به‌آسانی در خاطر نگه می‌داشتم. این روایات، مانند خرمایی شیرین، هنوز در ذهنم زنده‌اند و به زندگی‌ام نور می‌بخشند.

اعتقاد دارم که بدون بهره‌گیری از آیات و روایات، زندگی قاعده‌مند نمی‌شود. به همین دلیل، روایتی را که برایم عزیز بود، با خودکار علامت‌گذاری کردم تا اثرش در قلبم بماند. برای نمونه، روایتی از اصول کافی به خاطر می‌آورم که می‌فرماید:

«العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء»

ترجمه: «دانش نوری است که خداوند آن را در قلب هر که بخواهد، می‌افکند.»

این روایت، چراغ راهم شد و مرا به سوی یادگیری مداوم هدایت کرد.

نکات کلیدی:

  • معنویت کودکی، ریشه‌های زندگی قاعده‌مند و متعهد به علم دینی را شکل داد.
  • روایات، مانند نوری در قلب، زندگی را هدایت می‌کنند.
  • استفاده بهینه از زمان، حتی در مسیرهای روزمره، کلید موفقیت است.

بخش سوم: نقدی بر نظام آموزشی و تعهد به علم دینی

من هر روز صبح کلاس برگزار می‌کنم، حتی در روزهای تعطیل مانند اربعین یا جمعه. اعتقاد دارم که تعطیلات فراوان، که نیمی از سال را در بر می‌گیرد، به آموزش آسیب می‌رساند. وقفه در یادگیری، انگیزه و پیشرفت طلاب را مختل می‌کند. در کودکی، پیشنهاد دادم در تعطیلات عید نوروز درس بخوانیم، اما یکی از عالمان دینی با آن مخالفت کرد. من این رویکرد را نوعی انحراف می‌دانم که به جای تقویت علم، به راحت‌طلبی دامن می‌زند.

نظام پرداخت شهریه در حوزه‌های علمی نیز از نظر من نیازمند اصلاح است. شهریه باید به طلاب و خانواده‌هایشان تعلق گیرد، نه صرفاً به میزان دانش آن‌ها. فشار اقتصادی بر خانواده طلاب به دلیل ناتوانی علمی، ظالمانه است. یکی از عالمان دینی معتقد بود که پذیرش طلاب نباید با سخت‌گیری همراه باشد، و من این دیدگاه را تأیید می‌کنم. امتحانات حوزه نیز، به نظرم، گاهی غیرشرعی است. ارزیابی سواد باید نزولی باشد؛ یعنی طلابی که دانششان محرز است، تدریس کنند و دیگران از فشار امتحان رها شوند.

زمانی که برای امتحانات ورودی پایه سوم حوزه آماده می‌شدم، ظاهر و قیافه‌ام به طلاب شبیه نبود. موهایم مدل‌دار بود و به همین دلیل، از ورودم به مسجد اعظم جلوگیری کردند. اما من با جسارت، وارد حوزه امتحانی شدم و از همان روز نخست، به نظام آموزشی انتقاد داشتم. معتقد بودم که شهریه متعلق به زن و فرزندان طلاب است و نباید به دلیل درس نخواندن، آن‌ها را محروم کرد. یک‌بار به طلاب گفتم: «هر که زن و فرزند دارد، نگران امتحان نباشد؛ پاسخ‌ها را در اختیارتان می‌گذارم.» این کار را خیرخواهانه انجام دادم، هرچند برخی اعتراض کردند.

در یکی از امتحانات، پیرمردی ممتحن بود که کتاب کفایه را ورق می‌زد تا سؤالات دشوار بپرسد. من کتاب را بستم و گفتم: «آیا حاضرید مانند من این کتاب را امتحان دهید؟» او تسلیم شد و از امتحان گذشت. این تجربه، مرا به این باور رساند که نظام آموزشی باید بر تدریس و اثبات شایستگی متمرکز شود، نه امتحان‌های سخت‌گیرانه.

نکات کلیدی:

  • تعطیلات زیاد، مانع پیشرفت علمی است و نیازمند بازنگری در نظام آموزشی است.
  • نظام پرداخت شهریه باید عادلانه و حامی خانواده طلاب باشد.
  • ارزیابی سواد باید بر تدریس و شایستگی متمرکز شود، نه امتحانات سخت‌گیرانه.

بخش چهارم: خانواده، منبع قدرت و انگیزه

خانواده‌ام، به‌ویژه مادرم و فرزندانم، منبع قدرت و انگیزه‌ام هستند. مادرم، محور خانه است. وقتی او بیمار می‌شود، دست‌وپایم را گم می‌کنم، گویی قدرتی لایتناهی از من گرفته شده است. حضور او، حتی با نفس کشیدنش، به من دلگرمی می‌دهد. فرزندانم نیز با روحیه و انرژی‌شان، مرا به پیش می‌برند. گاه که خسته‌ام، از آن‌ها می‌خواهم درس و کار را تعطیل کنند، اما آن‌ها با صفا و گذشت، به من نیرو می‌بخشند.

من خود را تنبل و بی‌خیال می‌دانم. اگر حمایت خانواده‌ام نباشد، کاری از من ساخته نیست. این باور که مردان نان‌آور خانه‌اند، از نظرم نادرست است. خانواده، به‌صورت جمعی، زندگی را پیش می‌برد. همسر و فرزندانم، با امید و روحیه‌ای که به من می‌دهند، مانع رکودم می‌شوند. این نگاه استجماعی به زندگی، که خداوند، اولیا، و خانواده را در بر می‌گیرد، کلید موفقیت من بوده است.

نکات کلیدی:

  • خانواده، به‌ویژه مادر و فرزندان، منبع قدرت و انگیزه در زندگی است.
  • نگاه استجماعی به خداوند، اولیا، و خانواده، کلید موفقیت و پیشرفت است.
  • ادعای نان‌آوری مردان، نگاهی نادرست است؛ خانواده به‌صورت جمعی پیش می‌رود.

جمع‌بندی نهایی

این گفتگوهای صمیمی، روایتی از زندگی من است که در آن، از آشپزی تا علم‌آموزی، از کودکی تا بزرگسالی، و از چالش‌های نظام آموزشی تا نقش خانواده، همه‌چیز به هم پیوند خورده است. آشپزی‌ام، بازتاب خلاقیت و استفاده بهینه از نعمت‌هاست؛ همان‌گونه که در علم و زندگی، از هر فرصتی برای رشد بهره می‌برم. کودکی‌ام، با حفظ روایات و حضور در هیئت‌ها، مرا به سوی زندگی قاعده‌مند هدایت کرد. نقدهایم به نظام آموزشی، از سر دغدغه برای اصلاح علم دینی است، و خانواده‌ام، چون چراغی، راهم را روشن کرده‌اند. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در زندگی، علم، و معنویت، با امید به اینکه الهام‌بخش شما نیز باشد.

با نظارت صادق خادمی