در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1201

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (1201)

مقدمه

این مجموعه، روایتی است از تجربه‌های ژرف و تأملات معنوی که در خلال درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان شده‌اند. اکنون این خاطرات را با جزئیات و صمیمیتی که شایسته آن‌هاست، بازگو می‌کنم تا شما را به دنیای معرفت، سلوک و زندگی‌ام دعوت کنم. هر بخش، دریچه‌ای است به سوی لحظه‌هایی که مرا ساخته‌اند و تأملاتی که در مسیر خدمت به دین و جامعه شکل گرفته‌اند. این گفتگوها نه‌تنها شرح حال شخصی من، بلکه دعوتی است به تأمل در معرفت نفس و راه‌های نیل به حقیقت.

بخش اول: روش تدریس و تأثیر افکار بر زندگی

بیان تدریجی و پرهیز از چالش بیش از حد

همواره در تدریس و بیان معارف، روشی تدریجی را برگزیده‌ام. گویی اگر مطالب را یک‌باره و بی‌محابا عرضه کنم، ذهن‌ها آشوب‌زده می‌شود و چه‌بسا سقف معرفت بر سرمان فرو ریزد. از این‌رو، ترجیح می‌دهم حقایق را به‌سان تکه‌های پازل، آرام‌آرام در برابر دیدگان شاگردان قرار دهم. گاه بخشی از حقیقت را امروز می‌گویم و ادامه‌اش را به سال‌ها بعد موکول می‌کنم، تا هم خودم و هم مخاطبانم فرصت تأمل و هضم داشته باشیم. این روش نه‌تنها از آشفتگی ذهنی جلوگیری می‌کند، بلکه به انسان اجازه می‌دهد با افکارش زندگی کند و اگر این افکار صحیح باشند، زندگی‌اش دگرگون شود. باور دارم که افکار سالم و مبتنی بر معرفت، مانند بذری هستند که در خاک وجود انسان کاشته می‌شوند و به‌تدریج میوه‌های تحول و سعادت می‌دهند.

درنگ: روش تدریس تدریجی، زمینه‌ساز هضم عمیق معارف و تحول در زندگی است، مشروط بر اینکه افکار انسان مبتنی بر عقلانیت و معرفت باشد.

ارتباط با خداوند و بیان اشکالات اعتقادی

همواره بر این باور بوده‌ام که انسان می‌تواند با خلوص دل، اشکالات فکری و اعتقادی‌اش را با خداوند در میان بگذارد و از او طلب راهنمایی کند. مثلاً، سؤالاتی درباره فریضه نماز یا دیگر احکام دینی. این گفت‌وگوی صمیمی با پروردگار، نه‌تنها مانعی ندارد، بلکه پلی است به سوی تقرب الهی. هنگامی که با صداقت و ادب، پرسش‌هایمان را در پیشگاه خداوند مطرح می‌کنیم، درهای معرفت به روی ما گشوده می‌شود. این ارتباط، گویی نسیمی است که غبار تردید را از قلب می‌زداید و راه را برای نور حقیقت هموار می‌کند.

درنگ: گفت‌وگوی صمیمی با خداوند برای رفع اشکالات اعتقادی، راهی است به سوی معرفت و تقرب الهی، مشروط بر خلوص نیت.

بخش دوم: سلامت جسمانی و خدمت به دین

خاطره عالم و اهمیت سلامت

عالمی را که پای شکسته‌اش او را زمین‌گیر کرده بود. به او پیشنهاد کردم مقداری گوشت و قلم گوسفند تهیه کند تا بهبود یابد، اما او از تنگدستی و نگرانی از قضاوت خانواده‌اش سخن گفت. به او گفتم که باید نگاهش را تغییر دهد و به فرزندانش بیاموزد که سلامت پدر، نعمتی است برای خانواده. اگر پدری سالم باشد، می‌تواند با قوت و نشاط به خدمت دین و جامعه بپردازد. این تجربه مرا به این باور رساند که سلامت جسمانی، سرمایه‌ای است برای خدمت به خلق و دین. عالمی که به دلیل ضعف جسمانی نتواند به وظایفش عمل کند، گویی عمری را بی‌ثمر سپری کرده است.

درنگ: سلامت جسمانی عالم دینی، پیش‌نیاز خدمت مؤثر به دین و جامعه است و باید با تربیت صحیح و نیت الهی حفظ شود.

نیت الهی در تأمین نیازهای مادی

باور دارم که اگر انسان غذایی بخورد یا از رفاهی برخوردار شود، اما نیتش خدمت به خداوند باشد، این عمل نه‌تنها جایز، بلکه پسندیده است. یخچالی جداگانه برای خود داشتم، پر از مواد غذایی که برای سلامت جسمم ضروری بود. گاه یک کیلو گوشت برای یک ماه کفایت می‌کرد، اما اگر بیشتر بود، به‌سرعت مصرف می‌شد. این نگاه، که نیازهای جسمانی را با نیت قربت تأمین کنیم، ریشه در معرفت دارد. حتی خوردن مرغ بریان یا نان و ماست، اگر با قصد قربت باشد، عبادت است. اما اگر نیت خالص نباشد، حتی ساده‌ترین اعمال نیز به ریا و سالوس آلوده می‌شود.

درنگ: نیت الهی، اعمال مادی را به عبادت تبدیل می‌کند، اما بدون اخلاص، حتی ساده‌ترین اعمال ارزش معنوی خود را از دست می‌دهند.

خاطره وان شخصی و خلاقیت در تأمین نیازها

روزهایی که خستگی کار و مطالعه، روح و جسمم را فرسوده بود. اطرافیان پیشنهاد کردند برای استراحت به استخر بروم، اما حیا مانع شد. به‌جای آن، وانی پانصد تومانی تهیه کردم و در پشت‌بام خانه قرار دادم. پارچه‌ای برزنتی روی آن کشیدم تا آب پاک بماند و به‌سان دریایی شخصی از آن استفاده کردم. این کار، خلاقیتی بود برای تأمین نیازهایم با حفظ حریم و نیت الهی. به دوستی که هزینه‌اش را پرداخت کرد، گفتم که این عمل را با قصد قربت انجام دهد. این تجربه به من آموخت که می‌توان با عقل و خرد، نیازهای مشروع را تأمین کرد و آن را به عبادت تبدیل نمود.

درنگ: خلاقیت در تأمین نیازهای مشروع با نیت قربت، نمونه‌ای از مدیریت عقلانی و معنوی زندگی است.

بخش سوم: سلوک عرفانی و اعتدال

اعتدال در سلوک

در مسیر سلوک، همواره بر راه میانه تأکید داشته‌ام. نه باید مانند برخی درویشان، عقل و خرد را کنار گذاشت و به دیوانگی تظاهر کرد، و نه مانند عافیت‌طلبان، در رفاه‌طلبی غرق شد. سلوک عرفانی، دانشی است دقیق‌تر از علوم طبیعی و فلسفه، که نیازمند تخصص و معرفت است. این راه، مانند طنابی است که سالک باید با دقت و تعادل بر آن گام بردارد تا به مقصد برسد. قرآن کریم می‌فرماید:

وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ

و بدین‌سان شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید (سوره بقره، آیه 143).

درنگ: سلوک عرفانی نیازمند اعتدال و تخصص است و باید از افراط در درویشی‌گری یا رفاه‌طلبی پرهیز کرد.

نقد درویشی‌گری و پنهان‌کاری

در کودکی، کنجکاو بودم تا از کار درویشان و عالمان سر درآورم. در سیزده‌سالگی، مرشدی را یافتم که شعری برایش خواندم و او مرا به محفلی دعوت کرد. در آن فضا، که تاریکی‌اش مانع از آشکار شدن لبخندم شد، دریافتم که مرشد، مریدش را نمی‌شناسد و از حال و مقام او بی‌خبر است. این تجربه مرا به این باور رساند که عرفان حقیقی، در روشنی و شفافیت است، نه در تاریکی و پنهان‌کاری. سیره ائمه معصومین علیهم‌السلام نیز گواه این مدعاست که معارف را با وضوح و صداقت بیان می‌کردند. عرفان در زیر سقف‌های بسته و فضاهای تاریک، به بار نمی‌نشیند.

درنگ: عرفان حقیقی در شفافیت و صداقت است و پنهان‌کاری نشانه ضعف علمی و معنوی است.

بخش چهارم: تجربه‌های معنوی و عبادت

خاطره نماز شب در کودکی

در شش‌، هفت‌سالگی، شب‌ها کلید مسجد را برمی‌داشتم و برای اقامه نماز شب به آنجا می‌رفتم، چون در خانه امکانش نبود. در خلوت مسجد، سؤالی ذهنم را مشغول کرد: آیا در این ساعت کسی بیدار است؟ این فکر، حضور قلبم را برهم زد و نمازم باطل شد. به ستون مسجد تکیه دادم و شرمنده شدم که خداوند و ملائکه در حال عبادت‌اند، اما من به فکر دیگران بودم. نیم ساعت در این تأمل بودم و شکر کردم که نمازم به آسمان نرفت، وگرنه ملائکه مرا نکوهش می‌کردند. این تجربه کودکی، مرا به اهمیت حضور قلب در عبادت آگاه کرد.

درنگ: حضور قلب در عبادت، از اصول کلیدی عرفان اسلامی است و حتی در کودکی می‌تواند تأثیر عمیقی بر روح انسان بگذارد.

خاطره نماز در قم و بطلان عبادت

در اوایل مهاجرتم به قم، در هجده‌سالگی، در نماز جماعت مسجد امام حسن شرکت کردم. اما ترس و اضطرابی ناگهانی مرا فراگرفت و نماز را رها کردم و دویدم. این دومین نمازی بود که در عمرم باطل شد. این تجربه به من آموخت که عوامل روانی، مانند ترس، می‌توانند مانع تمرکز در عبادت شوند. عبادت باید با آرامش و طمأنینه انجام شود تا به کمال برسد.

درنگ: عبادت باید با آرامش و آمادگی روحی انجام شود تا از عوامل روانی مخل تمرکز در امان بماند.

خاطره کباب‌خوری در عراق

در عراق، جایی که وضعیت غذا چندان مناسب نبود، به مغازه‌ای کبابی رفتم. به صاحب مغازه گفتم که می‌خواهم ناهار را نزد او صرف کنم و در ازایش عوضی بدهم. او با گشاده‌رویی پذیرفت، گوشت تازه چرخ کرد، ظرف‌ها را شست و کبابی برای پنج، شش نفر آماده کرد. با هم چای نوشیدیم و لحظه‌ای صمیمی خلق شد. او از سر محبت، پول کباب را نگرفت. سپس به مسجد کوفه رفتم و دو رکعت نماز خواندم، این بار نه با گرسنگی، بلکه با نشاط و سرخوشی. این نماز را به تمام مقامات معنوی هدیه کردم و عذر خواستم که بیش از این در وسعم نیست. این تجربه به من آموخت که تأمین نیازهای جسمانی، اگر با نیت خالص باشد، به عبادت معنوی می‌افزاید.

درنگ: تأمین نیازهای جسمانی با نیت خالص، به بهبود کیفیت عبادت و تقرب الهی کمک می‌کند.

بخش پنجم: نقد شلوغ‌بازاری و عبادت نمایشی

خاطره نماز در شبستان

روزی در شبستانی دو رکعت نماز خواندم و در لحظه‌ای از سر شوق، گفتم این نماز به صد مقام معنوی متعلق است. اما سپس دریافتم که این ادعا، شلوغ‌بازاری است که از اخلاص دور است. عبادت باید ساده و خالص باشد، نه با ادعاهای بزرگ که به شلوغی منجر می‌شود. این تجربه مرا به این باور رساند که عبادت حقیقی، در سادگی و حضور قلب است، نه در نمایش و بزرگ‌نمایی.

درنگ: عبادت نمایشی و ادعاهای بزرگ، از اخلاص دور است و به شلوغ‌بازاری منجر می‌شود.

بخش ششم: تجربه‌های عرفانی و نقد پنهان‌کاری

خاطره عارف در حال احتضار

عارفی در حال احتضار مرا فراخواند و گفت می‌خواهد خیرش را به من اعطا کند. پاسخ دادم که خیرم را پیش‌تر دریافت کرده‌ام و شخص دیگری را برگزیند. دریافتم که او شناخت درستی از مخاطبش نداشت. این تجربه به من آموخت که در سلوک عرفانی، شناخت دقیق استاد از شاگرد ضروری است. بدون این شناخت، هدایت معنوی ناقص می‌ماند.

درنگ: در سلوک عرفانی، شناخت دقیق استاد از شاگرد، پیش‌نیاز هدایت مؤثر است.

نقد کاسبی در عرفان

همواره بر این باور بوده‌ام که کاسبی و سودجویی در عرفان، با حقیقت آن در تضاد است. کسب درآمد آسان است، اما مقبول نمی‌افتد اگر با نیت غیرخالص همراه باشد. عرفان حقیقی، در اخلاص و دوری از مادیات غیرمشروع است. کسانی که عرفان را به ابزاری برای سودجویی تبدیل می‌کنند، از حقیقت آن دورند.

درنگ: عرفان حقیقی با کاسبی و سودجویی مغایر است و اخلاص، شرط اساسی آن است.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتابی است از تجربه‌ها و تأملاتم در مسیر معرفت و سلوک. از کودکی تا بزرگسالی، از درس‌گفتارها تا خلوت‌های عبادت، هر لحظه مرا به سوی درک عمیق‌تری از حقیقت هدایت کرده است. باور دارم که عرفان حقیقی در شفافیت، اخلاص و تعادل نهفته است. سلامت جسمانی، نیت خالص و روش تدریجی در آموزش، ابزارهایی هستند که عالم دینی را در خدمت به جامعه یاری می‌کنند. این خاطرات، دعوتی است به شما برای تأمل در راه میانه، دوری از پنهان‌کاری و شلوغ‌بازاری، و گام برداشتن در مسیر معرفت نفس با عقل و اخلاص.

با نظارت صادق خادمی