در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1221

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۱۲۲۱

مقدمه

سال‌ها پیش، در میان جمع شاگردان و جویندگان علم و معرفت، ساعت‌ها به بیان تجربیات و تأملاتم می‌پرداختم. این درس‌گفتارها، که گاه به‌صورت گذرا در جلسات مختلف بیان شده‌اند، بازتابی از زیستن در مسیری است که علم، دین، و تعهد به هدایت جامعه در آن درهم‌تنیده‌اند. این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، تلاشی است برای به اشتراک گذاشتن خاطراتی که نه‌تنها روایت زندگی من، بلکه آیینه‌ای از چالش‌ها و دغدغه‌های جامعه اسلامی است. در این بخش، که از جلسه ۱۲۲۱ درس‌گفتارهایم برگرفته شده، به موضوعاتی پرداخته‌ام که از عمق قلب و تجربه‌ام برآمده‌اند: از اصلاح سوءتفاهمات دینی تا نقد خرافات و تأکید بر وحدت و تخصص‌گرایی. این خاطرات، با زبانی صمیمی اما عمیق و متین، برای جویندگان معرفت و پژوهشگرانی نگاشته شده که در پی درک حقیقت و اصلاح جامعه‌اند.

بخش اول: نفی غلو و اصلاح سوءتفاهمات دینی

روزهایی را به یاد می آورم که در کرمانشاه، میان مردمانی ساده و پاک‌دل، به رفع سوءتفاهماتی پرداختم که ریشه در جهل و فتاوای نسنجیده داشت. گروهی از اهل حق، به دلیل فتوایی نادرست که آن‌ها را نجس خوانده بود، با شیعیان به نزاع برخاسته بودند. این فتوا، که از عالمی صادر شده بود، آتش تفرقه را شعله‌ور کرده و مسجد را صحنه سنگ‌پرانی کرده بود. من، با دلی پر از دغدغه وحدت، پا به میان گذاشتم. با گفت‌وگو و آموزش، به آن‌ها نشان دادم که این اختلافات، نه از حقیقت دین، بلکه از نادانی و عدم آموزش صحیح سرچشمه می‌گیرد. یکی از آن‌ها، با صداقتی کودکانه، به جای «لا إله إلا الله» می‌گفت «لا إلی حین الله». خندیدم و گفتم: «بگذار این بنده خدا به زبان خودش خدا را بپرستد. او را آموزش دهید، نه طرد کنید.» این تجربه به من آموخت که عالم دینی باید پناهگاه مردم باشد، نه قاضی‌ای که با فتاوای ناسنجیده، تفرقه می‌افکند.

درنگ: هیچ گروهی از شیعیان، از اخباریون تا دراویش، به الوهیت حضرت علی (ع) باور ندارند. اتهام غلو، ریشه در نادانی یا آموزش ناصحیح دارد و عالمان دینی موظف‌اند با هدایت و آموزش، این سوءتفاهمات را اصلاح کنند.

این دیدگاه با کلام الهی هم‌خوانی دارد:
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ (قرآن کریم، سوره کهف، آیه ۱۱۰). یعنی: «بگو من تنها بشری مانند شما هستم که به من وحی می‌شود.» این آیه، هرگونه غلو درباره اولیای الهی را نفی می‌کند و بر بشری بودن آن‌ها تأکید دارد.

آن روزها در کرمانشاه، با گفت‌وگوهای صمیمی، توانستم دل‌های شیعه و اهل حق را به هم نزدیک کنم. همه در مسجد گرد آمدند و من گفتم: «ما همه علی‌اعلایی هستیم!» این عبارت، که با خنده و مهربانی گفته شد، به آن‌ها نشان داد که اختلافات، ساخته ذهن‌های تنگ‌نظر است. مردم، با قلب‌های پاکشان، پذیرای حقیقت بودند و این تجربه، گواهی بر قدرت گفت‌وگو و آموزش در رفع تفرقه شد.

بخش دوم: نقش عالمان دینی در هدایت جامعه

همواره به شاگردانم می‌گفتم: عالم دینی، وام‌دار مردم است. ارزش عالم به مردمی بودن اوست. اگر عالمی از مردم فاصله بگیرد، از مسیر دین خارج شده است. این باور، ریشه در تجربه‌هایم دارد. روزی در میان جمعی از مردم، عکسی از عالمی بزرگ بر دیوار دیدم. یکی از اهل حق، با صداقتی بی‌ریا، گفت: «هر صبح به این عکس سجده می‌کنم.» خندیدم و گفتم: «این سجده، از سر عشق است، نه شرک. او می‌خواهد بگوید دوستش دارد. بیایید به جای طرد، او را هدایت کنیم.» این لحظه، مرا به این حقیقت رساند که عالم دینی باید حامی و هدایت‌گر باشد، نه دیوار جدایی میان خود و مردم.

درنگ: عالمان دینی باید حامی و هدایت‌گر مردم باشند. هر عالمی که از مردم فاصله بگیرد، از مسیر دین خارج شده است.

این باور با کلام الهی هم‌راستاست:
وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ (قرآن کریم، سوره آل‌عمران، آیه ۱۰۴). یعنی: «و باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند.»

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های متحجرانه درباره فناوری

شبی عالمی نزد من آمد و از تلویزیون در خانه‌اش شکایت کرد. می‌گفت: «این دستگاه، خانه را ناپاک کرده است.» با خنده گفتم: «مشکل، نه در تلویزیون، که در نفس ماست. اگر نفس پاک باشد، این ابزار، وسیله‌ای برای آگاهی است.» این تجربه، مرا به تأمل در دیدگاه‌های متحجرانه واداشت. برخی عالمان، بدون درک عمیق، فناوری‌های جدید را نفی می‌کنند. این دیدگاه، ریشه در تعصب دارد، نه در تعقل. من همواره باور داشتم که عالم دینی باید با زمانه پیش رود و ابزارهای مدرن را در خدمت دین و مردم به کار گیرد.

درنگ: نفی ابزارهای مدرن مانند تلویزیون، ناشی از تعصبات نادرست و عدم درک صحیح است. عالمان باید با عقل و منطق به فناوری‌های جدید نگاه کنند.

این نگاه با دعوت قرآن به تعقل هم‌خوانی دارد:
أَفَلَا تَعْقِلُونَ (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۴۴). یعنی: «آیا تعقل نمی‌کنید؟»

بخش چهارم: وحدت و پرهیز از تندروی

همواره می‌گفتم: دشمنان ما اندک‌اند، اما تندروی‌ها و دعواهای داخلی، تفرقه می‌آفریند. روزی در جمع مردم گفتم: «بیایید با حسن هم‌جواری و احترام به تنوع دینی، مشکلات را حل کنیم. ایران، همه‌اش مسجد نیست که با یک قانون زندگی کنیم. تنوع را بپذیریم و با هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، جامعه را بسازیم.» این باور، از تجربه‌هایم در میان مردمان مختلف سرچشمه می‌گیرد که با قلب‌های پاک، آماده وحدت‌اند، اگر عالمان راه را نشان دهند.

درنگ: تندروی‌ها و دعواهای داخلی، عامل تفرقه‌اند. باید با حسن هم‌جواری و احترام به تنوع دینی، وحدت را تقویت کرد.

این دیدگاه با کلام الهی هم‌راستاست:
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا (قرآن کریم، سوره آل‌عمران، آیه ۱۰۳). یعنی: «و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید.»

بخش پنجم: تخصص‌گرایی در علم و دین

زمانی در جوانی، طب می‌خواندم. استادم، که مردی ماهر بود، ما را به بیابان می‌برد تا گیاهان دارویی را بشناسیم. می‌گفت: «درمان، کار متخصص است. همان‌طور که فتوا را از مجتهد می‌گیرید، تشخیص پزشکی را هم به طبیب بسپارید.» این درس، در ذهنم ماند که خوددرمانی و اعتماد به عطاری‌های غیرمعتبر، راه به خطا می‌برد. عالم دینی و طبیب، هر دو باید متخصص باشند.

درنگ: همان‌طور که فتوا از مجتهد گرفته می‌شود، تشخیص پزشکی نیز باید به متخصص واگذار شود. خوددرمانی و اعتماد به غیرمتخصصان، نادرست است.

این اصل با آیه قرآنی هم‌خوانی دارد:
فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (قرآن کریم، سوره نحل، آیه ۴۳). یعنی: «اگر نمی‌دانید، از اهل دانش بپرسید.»

بخش ششم: نقد خرافات و حفظ اصالت دینی

سفری به دریاچه نمک داشتم، جایی که کاروان‌سرایی بزرگ ساخته بودند. با خود گفتم: «اینجا فقط یک امامزاده کم دارد!» با خنده این را گفتم، اما در دل، از ساخت امامزاده‌های بی‌سند نگران بودم. این خرافات، به اعتماد مردم به اماکن مقدس آسیب می‌زند. باید اصالت را حفظ کرد تا قداست اماکن دینی در دل‌ها بماند.

نکتـه کلیدی: ساخت امامزاده‌های بدون سند، خرافه است و به کاهش اعتماد به اماکن مقدس واقعی منجر می‌شود.

این باور با آیه قرآنی هم‌راستاست:
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ (قرآن کریم، سوره کهف، آیه ۲۹). یعنی: «و بگو حقیقت از پروردگارتان است.»

بخش هفتم: فهم عمیق مسائل

استاد ریاضی‌ام می‌گفت: «به پاسخ فکر نکنید، موضوع را بفهمید. اگر موضوع را درک کنید، پاسخ خود به خود می‌آید.» این درس، در همه عمرم با من ماند. در مسائل دینی و اجتماعی، پیش از پاسخ دادن، باید موضوع را عمیقاً فهمید.

درنگ: پیش از پاسخ به مسائل، باید موضوع را عمیقاً فهمید تا پاسخ درست خود نمایان شود.

این اصل با کلام الهی هم‌خوانی دارد:
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ (قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۸۲). یعنی: «آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟»

بخش هشتم: نقد رفتارهای نادرست اجتماعی

در جوانی، در تهران، شاهد رفتارهایی بودم که ریشه در فرهنگ‌های نادرست داشت. برخی برای دعوا یا خوانندگی، از مستی استفاده می‌کردند. این رفتارها، که در میان برخی اقوام شایع بود، نشان‌دهنده انحرافات فرهنگی بود که باید اصلاح می‌شد.

درنگ: رفتارهای نادرست مانند مستی در دعواها یا مراسم‌ها، ریشه در انحرافات فرهنگی دارد و نیاز به اصلاح دارد.

این نقد با آیه قرآنی هم‌راستاست:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ (قرآن کریم، سوره مائده، آیه ۹۰). یعنی: «ای مؤمنان، شراب و قمار و بت‌ها و تیرهای قرعه، پلیدی از کار شیطان است؛ از آن دوری کنید.»

بخش نهم: تلاش پیشینیان در حفظ میراث دینی

شبی روی پشت بام، مشغول مطالعه بودم. باد، جزوه‌هایم را برد و من سراسیمه به دنبال جمع‌آوری آن‌ها دویدم. این تجربه، مرا به یاد تلاش فقها و محدثان قدیم انداخت که با زحمت بسیار، روایات را جمع‌آوری کردند تا از نابودی آن‌ها جلوگیری کنند. حتی اگر برخی روایات ضعیف باشند، این تلاش ارزشمند بود. ما امروز وظیفه داریم این میراث را با دقت بررسی کنیم، نه اینکه به آن بی‌احترامی کنیم.

درنگ: فقها و محدثان با تلاش بسیار، روایات را حفظ کردند. وظیفه ما بررسی دقیق این میراث است، نه بی‌احترامی به آن.

این دیدگاه با آیه قرآنی هم‌خوانی دارد:
وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ (قرآن کریم، سوره توبه، آیه ۱۲۲). یعنی: «شایسته نیست که مؤمنان همگی به جنگ بروند؛ چرا از هر گروهی، جمعی برای تفقه در دین نروند؟»

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از درس‌گفتارهایم برگرفته شده‌اند، بازتابی از دغدغه‌هایم برای اصلاح جامعه و تقویت وحدت دینی است. از رفع سوءتفاهمات در کرمانشاه تا نقد خرافات و تأکید بر تخصص‌گرایی، هر خاطره، درس‌هایی از زیستن در مسیر دین و مردم‌داری است. این تجربیات، نه‌تنها برای پژوهشگران و جویندگان علم، بلکه برای هر کسی که به دنبال حقیقت و اصلاح است، راهگشاست. امیدوارم این روایت‌ها، نوری بر مسیر هدایت و وحدت بیفکند.

با نظارت صادق خادمی