متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۱۲۳۴
مقدمه
سالها پیش، در خلوت تأملاتم و در میان شور و شوق جوانی، به فکر ساختن نمادهایی افتادم که آینده حوزههای علمیه را به تصویر بکشد. این خاطرات، که گاه در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام، روایتگر تلاشهایم برای بیداری و پویایی علم دینی است. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، میکوشم با زبانی از دل برآمده، شما را به دنیای تجربهها و تأملاتم ببرم؛ دنیایی که در آن علم، تقوا، و تعهد به هدایت جامعه در هم تنیدهاند. این روایتها نهتنها بازتاب زندگی شخصی من، بلکه آیینهای از دغدغههایم برای آینده دین و دانش است.
بخش اول: تابوت و پالون، نمادهایی از آیندهنگری
زمانی با عشق و اشتیاق، دو شیء نمادین ساختم: تابوتی به عرض هجده سانت و طول چهلوپنج سانت، و پالونی به ابعاد سی، سیوپنج، و چهل سانت. اینها را با آینهکاریهای ظریف، شبیه به آنچه در حرمهای مقدس میبینید، تزئین کردم. زنجیرهای زیبا به آنها آویختم و در کتابخانهام نگه داشتم. در تابوت، مشتی از اشیاء گذاشتم و وصیتی برای آینده جهان نوشتم. به خودم گفتم: اگر روزی این تابوت بشکند و آینههایش بریزد، شاید کسی این وصیت را بخواند و بداند که حوزهها باید بیدار باشند.
این تابوت و پالون، نمادهایی بودند از دغدغهام برای آینده علم دینی. میخواستم به همه نشان دهم که حوزههای علمیه باید پویا و هوشیار باشند، نه غرق در روزمرگی. اما پیش از آنکه سوءتفاهمی پیش آید، تصمیم گرفتم آنها را تخلیه کنم و به آتش بکشم. دلم سوخت، نه برای اشیاء، بلکه برای عشقی که در ساختن آنها داشتم. این کار را کردم تا کسی گمان نکند اینها چیزی جز نمادهایی برای بیداری هستند. این تجربه به من آموخت که گاهی باید از دلبستگیهایمان بگذریم تا اصالت پیاممان حفظ شود.
| درنگ: ساخت تابوت و پالون، تلاشی نمادین برای بیداری حوزههای علمیه بود. این اقدام نشاندهنده دغدغه عمیق برای آینده علم دینی و ضرورت پویایی آن است. |
قرآن کریم: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
(سوره نحل، آیه ۴۴: و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که به سویشان فرو فرستاده شده است بیان کنی و باشد که بیندیشند).
این آیه مرا به یاد وظیفهام میانداخت: تبیین حقیقت و دعوت به تفکر. سوزاندن تابوت و پالون، گامی بود برای پرهیز از سوءتفاهم و حفظ اصالت این پیام.
بخش دوم: فقر و اصالت در برابر اشرافیگری
همیشه از فرهنگ اشرافیگری بیزار بودم. زمانی که در میان عالمان دینی بودم، میدیدم که برخی به ثروت و نسب افتخار میکنند، اما من باور داشتم که اصالت در زحمتکشی و تقواست. ما فقرا بودیم، اما این فقر، ما را به حقیقت نزدیکتر میکرد. اشرافیگری، فاصلهای میان عالم و مردم میانداخت که به نظرم خیانت به رسالت علم دینی بود.
قرآن کریم: قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ
(سوره بقره، آیه ۲۴۷: گفتند: چگونه او بر ما فرمانروایی کند، حال آنکه ما به فرمانروایی سزاوارتریم و او را از مال فراوانی بهره ندادهاند؟).
این آیه به من یادآوری میکرد که شایستگی واقعی در علم و تقواست، نه در ثروت. من همیشه به طلاب میگفتم که باید از اشرافیگری دوری کنند و با زحمت و صداقت، راه هدایت مردم را هموار سازند.
| درنگ: اصالت عالمان دینی در زحمتکشی و تقواست، نه در ثروت و نسب. دوری از اشرافیگری، راهی برای حفظ رسالت علم دینی است. |
بخش سوم: شامه معرفتی و فهم مسائل اجتماعی
در جوانی، توانایی خاصی در فهم مسائل اجتماعی داشتم. به قول خودم، میتوانستم مسائل را «بو کنم». این شامه معرفتی، از سالها مطالعه و تجربه در میان مردم به دست آمده بود. وقتی با بزرگان دینی همنشین میشدم، از من میخواستند که آینده را پیشبینی کنم. میگفتم: «اینطور میشود، آنطور میشود.» گاه درست از آب درمیآمد، اما حالا که سنم بالا رفته، این شامه دیگر مثل گذشته کار نمیکند. با این حال، همیشه باور داشتم که فهم عمیق مسائل، نیازمند تقوا و مطالعه است.
قرآن کریم: وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ
(سوره بقره، آیه ۲۸۲: و از خدا پروا کنید و خدا به شما میآموزد).
این آیه به من میآموخت که تقوا، کلید فهم و معرفت است. شامه معرفتیام، که از تقوا و تجربه تغذیه میشد، به من کمک میکرد تا واقعیتهای پنهان جامعه را ببینم و برای هدایت آنها تلاش کنم.
| درنگ: شامه معرفتی، که از تقوا و مطالعه عمیق ناشی میشود، عالمان دینی را در فهم واقعیتهای اجتماعی و هدایت جامعه یاری میکند. |
بخش چهارم: معجزه و نشانههای الهی
همیشه به معجزه و نشانههای الهی ایمان داشتم. روزی در درسگفتارهایم، از آیهای سخن گفتم که مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار داده بود. تابوت و پالونی که ساخته بودم، برایم نمادهایی از این نشانهها بودند. میخواستم به مردم نشان دهم که حقیقت دین، نورانی و آرامشبخش است.
قرآن کریم: قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ
(سوره بقره، آیه ۲۴۸: و پیامبرشان به آنها گفت: نشانه پادشاهی او این است که آن تابوت که در آن آرامشی از پروردگارتان و بازماندهای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون بر جای گذاشتهاند، در حالی که فرشتگان آن را حمل میکنند، به سوی شما میآید).
این آیه برایم روشن کرد که معجزه، نهتنها نشانهای برای اثبات حقانیت است، بلکه آرامش و نورانیت را به همراه دارد. سکینه، که در این آیه آمده، به معنای طمانینه و آرامشی است که از جانب خدا میآید. تابوت و پالون من، تلاشی بودند برای بازسازی این مفهوم در روزگار خودم. میخواستم به مردم بگویم که دین، بوی خوش حقیقت دارد و باید آن را با قلبشان حس کنند.
| درنگ: معجزه الهی، با طمانینه و نورانیت همراه است و عالمان دینی باید نشانههای الهی را با زبانی ساده و اثرگذار به مردم نشان دهند. |
بخش پنجم: بازنگری در روشهای سنتی حوزههای علمیه
در سالهای حضورم در حوزه، همیشه از روشهای سنتی آموزش انتقاد میکردم. نه اینکه علم دینی را نفی کنم، بلکه میخواستم آن را پویاتر و پاسخگوتر به نیازهای زمانه ببینم. گاه با طلاب و اساتید بحث میکردم و از آنها میخواستم که به جای جدالهای بیثمر، گفتوگوی منطقی را پیش گیرند. به نظرم، علم دینی باید با تفکر خلاق و نقادانه همراه باشد تا بتواند پاسخگوی پرسشهای مدرن باشد.
قرآن کریم: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
(سوره نحل، آیه ۴۴: و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که به سویشان فرو فرستاده شده است بیان کنی و باشد که بیندیشند).
این آیه مرا به این باور رساند که علم دینی باید با تفکر و تبیین همراه باشد. من همیشه به طلاب میگفتم که باید با منطق و استدلال، راه را برای هدایت مردم هموار کنند.
| درنگ: علم دینی نیازمند بازنگری و تقویت گفتوگوی منطقی است تا بتواند به پرسشهای مدرن پاسخ دهد و جامعه را هدایت کند. |
بخش ششم: خطر غرور و انحراف در مسیر علم
همیشه به طلاب هشدار میدادم که علم و ایمان، بدون تقوا و تواضع، ممکن است به انحراف منجر شود. دیده بودم عالمانی را که سالها درس خوانده بودند، اما در پایان عمر، به دلیل غرور یا هواهای نفسانی، از مسیر حق دور شدند. این تجربه برایم دردناک بود، اما درس بزرگی به من داد.
قرآن کریم: يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُوا رَبِّهِمْ
(سوره انعام، آیه ۱۵۴: گمان میبرند که پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد).
این آیه به من آموخت که تا نفس میکشم، نباید به خودم مطمئن باشم. ایمان و علم، اگر با تواضع همراه نباشد، ممکن است به جای بهشت، به انحراف منجر شود. این هشدار را همیشه به خودم و دیگران میدادم.
| درنگ: علم و ایمان بدون تقوا و تواضع، ممکن است به انحراف منجر شود. عالمان دینی باید همواره در برابر غرور هوشیار باشند. |
بخش هفتم: وفاداری به امام حیّ
در درسگفتارهایم، همیشه بر وفاداری به امام حیّ تأکید میکردم. باور داشتم که اطاعت از ایشان، نهتنها یک وظیفه دینی، بلکه ضامن حفظ مسیر حق است. گاه داستانهایی از انحراف برخی نزدیکان ائمه میشنیدم که قلبم را به درد میآورد. این تجربهها به من آموخت که حتی نزدیکترین افراد هم ممکن است به دلیل غرور یا حسد، از مسیر حق دور شوند.
قرآن کریم: وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ
(سوره بقره، آیه ۲۴۹: و کسانی که با او ایمان آوردند).
این آیه مرا به این باور رساند که ایمان واقعی، همراهی با رهبر الهی است. من همیشه به طلاب میگفتم که باید با تواضع و اطاعت، در مسیر امام حیّ گام بردارند.
| درنگ: وفاداری به امام حیّ، نیازمند تواضع و اطاعت بیچونوچراست و ضامن حفظ مسیر حق است. |
بخش هشتم: گفتوگوی عقلانی در برابر تعصبات
در حوزه، گاه با تعصبات غیرمنطقی مواجه میشدم. برخی طلاب و اساتید، به جای گفتوگوی منطقی، به جدالهای بیثمر میپرداختند. من همیشه بر این باور بودم که علم دینی باید با استدلال و منطق پیش برود، نه با تعصب. در درسگفتارهایم، از طلاب میخواستم که به جای سرسختی، با منطق و استدلال سخن بگویند.
قرآن کریم: قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
(سوره بقره، آیه ۲۴۷: گفت: همانا خدا او را بر شما برگزیده و او را در دانش و [قوت] جسم، فزونی بخشیده است و خدا پادشاهیاش را به هر که بخواهد عطا میکند و خدا گشایشگر داناست).
این آیه به من آموخت که شایستگی در علم و استدلال است. من همیشه به طلاب میگفتم که گفتوگوی عقلانی، راهی برای تقویت علم دینی و هدایت جامعه است.
| درنگ: گفتوگوی عقلانی و پرهیز از تعصبات غیرمنطقی، راهی برای تقویت علم دینی و هدایت جامعه است. |
بخش نهم: تجربههای شخصی و تأملات عرفانی
روزهایی را که در همدان، کنار رودی خروشان در باغی مصفا نشسته بودم و شعری بلند در وصف خاندانهای گذشته سرودم. این شعر، که از زبان شب روایت میشد، شرحی بود از آنچه در تاریکی رخ میداد. شب برایم سخن میگفت و من با شامه معرفتیام، واقعیتها را حس میکردم. این تجربه، نهتنها یک لحظه شاعرانه، بلکه تأملی عمیق در تاریخ و جامعه بود.
در میان عالمان دینی، گاه با کسانی همنشین میشدم که از من میخواستند آینده را پیشبینی کنم. میگفتند: «تو که شامهات قوی است، بگو چه میشود.» من هم با تواضع، آنچه حس میکردم را میگفتم. این تجربهها به من آموخت که علم دینی، تنها در کتابها نیست، بلکه در تجربه و تأمل در زندگی مردم نیز جریان دارد.
بخش دهم: فرماندهان واقعی و عشق به مردم
روزهایی را که از جنگ و فرماندهانش سخن میگفتیم. فرماندهان واقعی، آنهایی نبودند که در کلاسهای آکادمیک درس خوانده بودند. آنها جوانانی از کوچه و بازار بودند، کارگر، معلم، بقال؛ کسانی که با عشق به دین و مردم، جانشان را فدا کردند. آنها شجاعت داشتند، نه خودخواهی. این تجربه به من آموخت که فرماندهی واقعی، در عشق و ایثار است، نه در مقام و عنوان.
میدیدم برخی فرماندهان، پشت میزهایشان شربت مینوشیدند و به مردم اهمیت نمیدادند. اما فرماندهان واقعی ما، در خاک و خون، با مردم بودند. این تفاوت، برایم درس بزرگی بود که علم و ایمان، باید در خدمت مردم باشد.
| درنگ: فرماندهی واقعی در عشق و ایثار است، نه در مقام و عنوان. عالمان دینی باید با مردم و برای مردم باشند. |
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، روایتگر زندگی و تأملات من در مسیر علم دینی و هدایت جامعه است. از ساخت تابوت و پالون برای بیداری حوزهها تا نقد اشرافیگری و تأکید بر گفتوگوی عقلانی، همه نشاندهنده دغدغهام برای پویایی علم دینی است. باور دارم که علم و ایمان، وقتی با تقوا و تواضع همراه شوند، میتوانند جامعه را به سوی حقیقت هدایت کنند. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در رسالت عالمان دینی و نقش آنها در ساختن آیندهای روشن برای امت اسلامی.
| با نظارت صادق خادمی |