در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1250

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۲۵۰)

مقدمه

در درس‌گفتارهایم، گاه به فرازهایی از گذشته اشاره کرده‌ام که هر یک، چون چراغی، راهی به سوی تأمل در رسالت علم دینی و نقش حوزه‌های علمیه گشوده‌اند. این خاطرات، روایت‌هایی صمیمی از زیستن در جهانی است که علم و ایمان در آن پیوندی عمیق دارند. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم تا با زبانی از دل برآمده، شما را به لحظه‌های تأمل، نقد و امید دعوت کنم. این نوشتار، بازتابی است از دغدغه‌هایم برای احیای جایگاه علم دینی و اصلاح ریشه‌های آن در حوزه‌های علمیه، با تکیه بر فقه جواهری و ارزش‌های اسلامی.

بخش اول: ریشه‌های انحراف در علم دینی پیش از انقلاب ۵۷

پیش از انقلاب ۵۷، برخی از اندیشمندان دینی، تحت تأثیر گفتمان‌های غیراسلامی مانند مارکسیسم، از سنت فقهی فاصله گرفتند. گویی تصور می‌کردند فقه سنتی، آن گنجینه عظیم معرفتی، در برابر چالش‌های روزگار ناتوان است. آن‌ها به سوی تلفیق مفاهیم مارکسیستی با اسلام رفتند تا پاسخ‌هایی برای مسائل اجتماعی و اقتصادی بیابند. این مسیر، هرچند از سر دغدغه بود، اما به انحرافاتی انجامید که از اصالت دین کاست.

من به این می‌اندیشم که چرا برخی از عالمان، به جای اعتماد به ظرفیت‌های بی‌پایان فقه جواهری، به سوی مکاتب بیگانه گرایش یافتند؟ فقه جواهری، نظامی است جامع که پاسخگوی همه نیازهای بشری است. این نظام، با اصول و قواعد استوار خود، می‌تواند احکام را برای مسائل نوپدید استخراج کند. در آن روزها، این باور در برخی کمرنگ شده بود و گمان می‌کردند فقه، خشک و ناکارآمد است. اما من ایمان دارم که فقه جواهری، چون چشمه‌ای زلال، توانایی سیراب کردن همه نیازهای زمانه را دارد.

درنگ: فقه جواهری، به‌عنوان نظامی جامع و پویا، توانایی پاسخگویی به تمامی نیازهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را دارد و نیازی به تلفیق با مکاتب غیراسلامی نیست.

بخش دوم: انقلاب ۵۷ و احیای علم دینی

انقلاب ۵۷، چون نسیمی حیات‌بخش، حوزه‌های علمیه را از انزوا به مرکزیت گفتمان اجتماعی و سیاسی آورد. چگونه عالمان برجسته، با هدایت این حرکت عظیم، هویت جدیدی به حوزه‌ها بخشیدند. این انقلاب، بزرگ‌ترین خدمت را به علم دینی کرد؛ عالمان را از مسیرهای انحرافی به سوی فقه پویا بازگرداند. من خود شاهد بودم که چگونه برخی از عالمان، که پیش‌تر از فقه ناامید شده و به مشاغلی چون معلمی در مدارس روی آورده بودند، دوباره به حوزه‌ها بازگشتند و جان تازه‌ای یافتند.

این تحول، مرهون بازگشت به فقه جواهری بود. من همیشه گفته‌ام که فقه جواهری، کمبودی ندارد. این نظام، چون درختی تنومند، ریشه در معارف الهی دارد و میوه‌های آن، پاسخ‌هایی است که نیازهای زمانه را برآورده می‌کند. انقلاب ۵۷ نشان داد که علم دینی می‌تواند محور تحولات اجتماعی باشد و حوزه‌ها را به جایگاه اصلی خود بازگرداند.

درنگ: انقلاب ۵۷، با بازگرداندن عالمان به فقه جواهری، حوزه‌های علمیه را از حاشیه‌نشینی به مرکزیت گفتمان اجتماعی و سیاسی هدایت کرد.

بخش سوم: نقد انفعال در برابر چالش‌های معاصر

در گذشته، برخی از عالمان، به دلیل تصور کاستی فقه، از نقش فعال در حوزه‌ها فاصله گرفتند. آن‌ها به جای تولید علم و پاسخ به نیازهای روز، به مشاغلی حاشیه‌ای روی آوردند. این انفعال، نتیجه عدم اعتماد به ظرفیت‌های علم دینی بود. من بارها گفته‌ام که اگر عالمان به فقه جواهری ایمان داشته باشند، هیچ چالشی بی‌پاسخ نمی‌ماند.

حوزه‌های علمیه باید چون آزمایشگاه‌های علمی عمل کنند، نه صرفاً مساجد و محراب‌ها. وقتی از عالمان سخن می‌گفتیم، ذهن‌ها به سوی واعظان و مداحان می‌رفت، نه دانشمندان دینی. این انحراف، شأن عالمان را تنزل داده بود. من همیشه تأکید کرده‌ام که عالم دینی باید ورثه انبیا باشد، نه صرفاً سخنران مذهبی.

درنگ: حوزه‌های علمیه باید به مراکز تحقیقاتی پیشرو تبدیل شوند و عالمان به جای فعالیت‌های حاشیه‌ای، به تولید علم دینی بپردازند.

بخش چهارم: ضرورت اصلاح ریشه‌های علم دینی

در درس‌گفتارهایم بارها گفته‌ام: ریشه‌های علم دینی در حوزه‌های علمیه است. اگر این ریشه‌ها اصلاح نشود، میوه‌های آن نیز معیوب خواهد بود. حوزه‌ها باید به جای تکرار متون گذشته، به تولید دانش بومی و اسلامی بپردازند. من شاهد بودم که چگونه روش‌های آموزشی تکراری، طلاب را از نوآوری بازمی‌داشت. فقهای معاصر باید از خودشان حرف بزنند، نه اینکه تنها از کتاب‌ها نقل کنند.

من همیشه آرزو داشتم که حوزه‌ها به آزمایشگاه‌های علمی تبدیل شوند، جایی که شب و روز در آن تحقیق جریان دارد. طلبه‌ای نزدم آمد و گفت می‌خواهد ادبیاتش را تقویت کند. به او گفتم: «سیوطی را خوب بخوان!» او گمان کرد سیوطی جلد دوم دارد و همه‌جا دنبال آن گشت. وقتی برگشت، به او گفتم: «بنده خدا، سیوطی جلد دوم ندارد! همین را درست بخوان، ادب تو در همین است.» این ماجرا نشان می‌دهد که گاهی طلاب ما به جای عمق در دانش، به دنبال چیزهای غیرضروری می‌روند.

درنگ: حوزه‌های علمیه باید از روش‌های آموزشی تکراری فاصله بگیرند و به تولید دانش بومی و نوآورانه بپردازند.

بخش پنجم: نقد خودشیفتگی و دعوت به محبت

همیشه از خودشیفتگی برخی عالمان گله کرده‌ام. خودشیفتگی، چون سمی است که قلب را از محبت خالی می‌کند. عالم دینی باید با مردم با محبت و احترام برخورد کند، نه با قضاوت و تحقیر. من بارها گفته‌ام که نباید اجازه دهیم کسی از ما برنجد یا احساس کند ما خود را برتر می‌دانیم. در جوانی، وقتی طلبه‌ای را می‌دیدم که به جای تحقیق، به محراب و منبر چسبیده، دلم می‌سوخت. عالم باید دانشمند باشد، نه صرفاً واعظ.

قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ (خداوند هیچ کافر گناه‌پیشه‌ای را دوست ندارد). این آیه را من در نقد کم‌کاری و بی‌توجهی برخی عالمان به کار برده‌ام. «کفار» در اینجا به معنای ناسپاس است و «أثيم» به معنای کسی که به مسئولیت‌هایش بی‌توجه است. عالم باید مسئول باشد، نه بی‌اعتنا به نیازهای جامعه.

بخش ششم: ایمان، عمل صالح و کارکرد زکات

در درس‌گفتارهایم، به آیه‌ای دیگر از قرآن کریم اشاره کرده‌ام: لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (نه ترسی بر آن‌هاست و نه اندوهگین می‌شوند). این آیه، معیاری است برای سنجش ایمان و عمل صالح. من همیشه پرسیده‌ام: چرا با این همه نماز و روزه، هنوز خوف و حزن در دل‌هایمان است؟ پاسخ را در نقص ایمان، عمل صالح، نماز و زکات جستجو کرده‌ام.

زکات و خمس، ابزارهایی برای رفع فقر و تأمین نیازهای جامعه‌اند، اما امروز کارکرد خود را از دست داده‌اند. می‌گفتم: «این چه زکاتی است که معلوم نیست کجا می‌رود؟» باید این واجبات را بازتعریف کنیم تا دوباره به خدمت جامعه درآیند. عالم دینی باید در این مسیر پیشگام باشد.

درنگ: زکات و خمس باید کارکرد اجتماعی خود را باز یابند تا نیازهای جامعه را برآورده کنند.

بخش هفتم: الگوبرداری از علمای بزرگ

همیشه از علامه حلی سخن گفته‌ام، عالمی که ضعیف‌ترین رشته‌اش فقه بود، اما در همان فقه، اعلم علمای شیعه شد. او نه‌تنها علم را فرا گرفت، بلکه به تولید دانش پرداخت. نقل می‌کردند وقتی علامه به کربلا رفت و زيارت کرد، در همان سفر، کتابی چون «تبصرة المتعلمين» نوشت. این است معنای عالم واقعی: کسی که علم و عمل را در هم می‌آمیزد.

من همیشه گفته‌ام که حوزه‌ها باید از چنین الگوهایی پیروی کنند. عالم باید شب و روز در تحقیق باشد، نه اینکه وقت خود را صرف فعالیت‌های حاشیه‌ای کند. می‌گفتم: «حوزه‌ها باید آزمایشگاه‌های علمی باشند، نه مساجد و محراب‌ها.»

درنگ: عالمان باید از سیره علمایی چون علامه حلی الگو بگیرند و در کنار تحصیل علم، به تولید دانش و انجام وظایف اجتماعی بپردازند.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتاب دغدغه‌های من برای احیای علم دینی و اصلاح حوزه‌های علمیه است. من همیشه باور داشته‌ام که حوزه‌ها، چون شارژری برای انقلاب ۵۷‌اند. اگر این شارژر آسیب ببیند، انقلاب نیز تضعیف می‌شود. فقه جواهری، چون گنجی است که پاسخگوی همه نیازهای بشری است، اما نیازمند عالمانی است که با ایمان، عمل صالح و محبت به مردم، آن را به کار گیرند. من آرزو دارم که روزی حوزه‌ها به مراکز تحقیقاتی پیشرو تبدیل شوند و عالمان، چون دانشمندانی جهانی، شناخته شوند.

این خاطرات، دعوتی است به تأمل در رسالت عالمان و نقش حوزه‌ها. من امیدوارم که این گفتگوها، چون چراغی، راه را برای نسل‌های آینده روشن کند تا علم دینی را با افتخار به پیش برند.

با نظارت صادق خادمی