در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1251

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (1251)

مقدمه

سال‌ها در محضر طلاب و در جمع درس‌گفتارهایم، از دغدغه‌هایم برای علم دینی و تحول در حوزه‌های علمیه سخن گفته‌ام. این خاطرات، شرحی است از آن‌چه در خلال درس‌ها و تأملاتم گذشته، گویی دوباره در آن لحظه‌ها نفس می‌کشم و با شاگردانم به گفت‌وگو نشسته‌ام. این مجموعه، که «گفتگوهای صمیمی» نام گرفته، تلاشی است برای بازگو کردن تجربه‌ها، نقدها و آرمان‌هایم در راه اعتلای علم دینی و معنویت. هر روایت، دریچه‌ای است به قلب و ذهنم، جایی که علم و عبادت، فقه و عرفان، و تعهد به جامعه اسلامی در هم تنیده‌اند. در این بخش، از نقش قرآن و نماز در آموزش دینی، نقد نظام آموزشی حوزه‌ها، و لزوم پویایی علم دینی سخن می‌گویم، با همان صمیمیت و صداقتی که در کلاس‌هایم جاری بود.

بخش اول: قرآن و نماز، روح آموزش دینی

همیشه به طلابم می‌گفتم: اگر قرآن و نماز در میان درس‌هایتان نباشد، آن‌چه می‌خوانید ارزش واقعی خود را از دست می‌دهد. گویی قلب علم دینی، در این دو رکن می‌تپد. روزی در کلاس، کتابی را به اشتباه برداشتم و به جای درس همیشگی، از قرآن سخن گفتم. طلاب با تعجب نگاهم کردند، اما من با خنده گفتم: «این اشتباه، بهترین اتفاق امروز بود!» چرا که قرآن، نورانیت و صفایی به ذهن می‌بخشد که هیچ متنی به پای آن نمی‌رسد.

به آن‌ها سفارش می‌کردم که بین درس‌ها، لحظه‌ای با قرآن خلوت کنند. حتی اگر فقط صفحه‌ای را باز کنند و نگاهی به آن بیندازند، روحشان جلا می‌یابد. خودم پیش از هر درس، آیاتی از قرآن کریم را می‌خواندم یا می‌بوسیدم، گویی این آیات، مرا به فضایی دیگر می‌بردند. یک بار، طلبه‌ای پرسید: «استاد، چرا این‌قدر بر قرآن تأکید دارید؟» پاسخ دادم: «چون قرآن، معراج ماست. بدون آن، درس‌هایمان خشک و بی‌روح می‌شود.»


قرآن کریم: لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (نه ترسی بر آن‌هاست و نه اندوهگین می‌شوند).

این آیه، معیاری است برای ایمان و عمل صالح. به طلابم می‌گفتم که اگر این صفا و نورانیت در وجودتان نباشد، درس‌هایتان به ثمر نمی‌نشیند. نماز هم همین‌گونه است. عالمی بزرگ که پیش از هر درس، دو رکعت نماز می‌خواند. این عمل، نه تنها عبادت بود، بلکه ذهن و قلبش را برای دریافت معرفت آماده می‌کرد. من نیز به شاگردانم می‌گفتم: «اگر خسته شدید، به جای چای و قند، دو رکعت نماز بخوانید. این، خستگی روحتان را می‌زداید.»

درنگ: قرآن و نماز، دو بال پرواز در مسیر علم دینی‌اند. بدون این دو، درس‌های حوزوی از معرفت و الهام خالی می‌مانند.

بخش دوم: نقد محدودیت‌های نظام آموزشی

روزی که در کلاس، کتابی را جا گذاشتم و به جای آن، از تجربه‌هایم سخن گفتم. گفتم: «گاهی بدون کتاب، ذهنم آزادتر است.» مطالعه صرف متون درسی، گاه ذهن را در قفسی از کلمات محبوس می‌کند. به طلابم هشدار می‌دادم که تکیه بیش از حد بر متون کلاسیک، خلاقیت را می‌کشد. یک بار، طلبه‌ای با تعجب پرسید: «استاد، مگر نباید کتاب‌ها را مو به مو بخوانیم؟» پاسخ دادم: «خواندن مهم است، اما اگر ذهنتان را به کتاب‌ها زنجیر کنید، چگونه علم نو تولید کنید؟»

این نقد، از تجربه‌های خودم برمی‌خاست. گاهی بدون مطالعه متون، ذهنم به سوی کشفیات جدید پرواز می‌کرد. به شاگردانم می‌گفتم: «علم دینی باید پویا باشد. اگر فقط تکرار کنیم، از قافله معرفت عقب می‌مانیم.» این سخن، دعوتی بود به بازنگری در نظام آموزشی حوزه‌ها، تا طلاب نه تنها مصرف‌کننده دانش، بلکه تولیدکننده آن باشند.

درنگ: مطالعه صرف متون درسی، ذهن را محدود می‌کند. علم دینی نیازمند خلاقیت و نوآوری است.

بخش سوم: سیره عالمان بزرگ، الگویی برای امروز

از سیره عالمان بزرگ برای طلابم سخن می‌گفتم. یکی از آن‌ها، پیش از هر درس، دو رکعت نماز می‌خواند و این عمل، به او جامعیت در علوم معقول و منقول بخشیده بود. به شاگردانم می‌گفتم: «این سیره، الگویی است برای شما. علم بدون عبادت، مانند درختی بی‌ریشه است.»

از عالمانی چون مرحوم شعرانی و سید ابوالحسن قزوینی یاد می‌کردم که با صفا و صداقت، علم را با معنویت درآمیختند. یک بار، در کلاس، از مرحوم شعرانی گفتم که چگونه عبارات را چنان روان و دقیق می‌خواند که گویی وحی بر او نازل می‌شود. طلبه‌ای پرسید: «استاد، چگونه می‌توانیم مانند آن‌ها باشیم؟» گفتم: «با صداقت، صفا و تعهد به علم و عبادت. این‌ها بودند که علم دینی را زنده نگه داشتند.»

درنگ: تلفیق علم و عبادت در سیره عالمان بزرگ، الگویی است برای پرورش طلاب جامع و معنوی.

بخش چهارم: رسالت عالمان دینی

از انحراف برخی عالمان در نقش واعظ یا مداح گله می‌کردم. به طلابم می‌گفتم: «ما ورثه انبیاییم، نه مداح و نه واعظ صرف. رسالت ما، تولید علم و هدایت جامعه است.» یک بار، در کلاسی پرشور، گفتم: «اگر عالمی به جای تولید دانش، به حاشیه‌ها مشغول شود، رسالتش را فراموش کرده است.» این سخن، از دغدغه‌ام برای حفظ جایگاه عالمان دینی برمی‌خاست.


قرآن کریم: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا (امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به‌عنوان دین شما پسندیدم).

این آیه را برای طلابم خواندم و گفتم: «علم دینی باید پویا باشد و به سوی تکامل پیش برود. بازگشت به گذشته‌های ناقص، خیانت به این تکامل است.»

درنگ: عالمان دینی باید به تولید علم و هدایت جامعه بپردازند، نه به نقش‌های حاشیه‌ای محدود شوند.

بخش پنجم: چالش‌های انقلاب و نیاز به مهندسی علمی

در درس‌گفتارهایم، از چالش‌های اولیه انقلاب سخن گفتم. روزهایی بود که فقدان مهندسی علمی، کار را دشوار کرده بود. به طلابم می‌گفتم: «انقلاب، مانند بیمارستانی است که به جراحان متخصص نیاز دارد، نه فقط پرستاران و پزشکان عمومی.» یک بار، با خنده گفتم: «اگر بیمارستان را با پرستار اداره کنیم، هر روز باید صدها بیمار را از در پشتی بیرون ببریم!»

این تشبیه، از دغدغه‌ام برای مدیریت علمی و تخصصی برمی‌خاست. به شاگردانم تأکید می‌کردم که علم دینی باید با برنامه‌ریزی دقیق و تخصص همراه باشد تا به اهدافش برسد. این نقد، دعوتی بود به تقویت زیرساخت‌های علمی در حوزه‌ها و جامعه.

درنگ: انقلاب ۵۷ نیازمند مهندسی علمی و مدیریت تخصصی است تا به اهداف والای خود دست یابد.

بخش ششم: نقد نظام ارزیابی و موضوع‌شناسی در فقه

از امتحان‌گیری ناعادلانه از طلاب گله می‌کردم. یک روز در کلاس گفتم: «چرا فقط طلاب را امتحان می‌کنید؟ اول باید استادان و بزرگان را ارزیابی کرد!» این سخن، از باورم به عدالت در آموزش برمی‌خاست. اگر استادان و محتوای درسی بررسی نشوند، چگونه می‌توان از طلاب انتظار پیشرفت داشت؟

همچنین، بر اهمیت موضوع‌شناسی و ملاک‌شناسی در فقه تأکید می‌کردم. به طلابم می‌گفتم: «فقه بدون شناخت دقیق موضوعات و ملاکات، نمی‌تواند به مسائل روز پاسخ دهد.» یک بار، طلبه‌ای پرسید: «استاد، چگونه موضوع‌شناسی کنیم؟» پاسخ دادم: «با مطالعه عمیق و نگاه به نیازهای جامعه. فقه باید زنده و پویا باشد.»

درنگ: فقه پویا نیازمند موضوع‌شناسی و ملاک‌شناسی است و نظام آموزشی باید عادلانه و فراگیر باشد.

بخش هفتم: پیشنهاد بانک اطلاعاتی علمی

روزی به طلابم پیشنهاد دادم: «حوزه‌ها باید بانکی اطلاعاتی برای ثبت ایده‌ها و کشفیات علمی داشته باشند.» این ایده، از آرزویم برای نظام‌مند کردن علم دینی برمی‌خاست. می‌گفتم: «هر طلبه‌ای که ایده‌ای دارد، باید جایی برای ثبت و ارزیابی آن باشد. این‌گونه، علم دینی رشد می‌کند.»

یک بار، طلبه‌ای پرسید: «استاد، این بانک چه فایده‌ای دارد؟» گفتم: «شفافیت می‌آورد و از پراکندگی دانش جلوگیری می‌کند. حوزه‌ها باید مانند مراکز تحقیقاتی مدرن عمل کنند.» این پیشنهاد، گامی بود برای تبدیل حوزه‌ها به کانون‌های تولید علم.

درنگ: ایجاد بانک اطلاعاتی علمی، گامی است برای نظام‌مندسازی و پیشرفت علم دینی در حوزه‌ها.

بخش هشتم: حفظ نخبگان و آثار علمی

از مهاجرت نخبگان دینی و علمی گله می‌کردم. یک روز، با حسرتی عمیق گفتم: «چرا باید دانشمندانمان به خارج بروند؟ این، زیان بزرگی برای جامعه اسلامی است.» به طلابم سفارش می‌کردم که در وطن بمانند و به مردم خود خدمت کنند. می‌گفتم: «ما متعلق به این مردم و این سرزمینیم. فرار نکنید، حتی اگر شرایط سخت باشد.»

همچنین، از اهمیت حفظ آثار علمی سخن می‌گفتم. بارها تأکید کردم: «این آثار، متعلق به من نیست، مال جامعه اسلامی و امام زمان (عج) است.» یک بار، طلبه‌ای پرسید: «استاد، چرا این‌قدر بر حفظ آثار تأکید دارید؟» گفتم: «چون این‌ها میراثی است برای نسل‌های آینده. نباید بگذاریم گم شوند.»

درنگ: حفظ نخبگان و آثار علمی، سرمایه‌ای برای آینده جامعه اسلامی است.

بخش نهم: نقد سوءاستفاده از احساسات دینی

از سوءاستفاده برخی افراد از احساسات دینی مردم گله می‌کردم. روزی در کلاس گفتم: «این فرهنگ گداپروری و سوءاستفاده از دین، بدبختی می‌آورد.» از مردی ثروتمند شنیدم که چگونه خویشاوندی با سوءاستفاده از احساساتش، او را تحت فشار قرار می‌داد. به طلابم گفتم: «صداقت و خدمت خالصانه، راه نجات است. از دین برای منافع شخصی استفاده نکنید.»

درنگ: سوءاستفاده از احساسات دینی، آفتی است که به بدبختی جامعه منجر می‌شود.

بخش دهم: احترام به عالمان بزرگ

روزی طلبه‌ای جوان را به خاطر بی‌احترامی به عالمان بزرگ مانند ملاصدرا و علامه طباطبایی سرزنش کردم. با جدیت گفتم: «تو که هنوز مختصر را درست نخوانده‌ای، چگونه جرأت می‌کنی به این بزرگان توهین کنی؟» به او گفتم که اگر نتواند درسش را درست بخواند، باید پاسخگو باشد. این سخن، از عشقم به میراث علمی عالمان بزرگ برمی‌خاست.

به طلابم می‌گفتم: «احترام به عالمان، احترام به علم است. این‌ها با خون دل، دانش را برای ما به ارث گذاشتند.» یک بار، در کلاسی پرشور، از مرحوم شعرانی گفتم که چگونه با صفا و دقت، علم را زنده نگه داشت. گفتم: «این‌ها الگوی شمایند. از آن‌ها بیاموزید و قدرشان را بدانید.»

درنگ: احترام به عالمان بزرگ، نشانه بلوغ علمی و اخلاقی است.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتابی است از دغدغه‌هایم برای احیای علم دینی و تحول در حوزه‌های علمیه. در هر درس، تلاش می‌کردم طلاب را به سوی قرآن و نماز، خلاقیت علمی، و تعهد به جامعه هدایت کنم. نقدهایم، نه از سر خشم، بلکه از عشق به این راه بود. آیات قرآن کریم، مانند «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» و «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»، چراغ راهم بودند و هستند. پیشنهادهایی چون ایجاد بانک اطلاعاتی علمی و حفظ نخبگان، نقشه راهی بود برای آینده حوزه‌ها. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در رسالت عالمان دینی و پویایی علم در خدمت جامعه اسلامی.

با نظارت صادق خادمی