متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۱۲۶۰
مقدمه
در یکی از درسگفتارهایم، در جلسهای که به موضوعات عمیق قرآنی و چالشهای اجتماعی اختصاص داشت، سخنانی را مطرح کردم که از عمق جانم برمیخاست. این سخنان، که گاه بهصورت گذرا در میان بحثهای علمی و معرفتی بیان شدهاند، ریشه در سالها تأمل در قرآن کریم، فقه، و مسائل اجتماعی دارند. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، میکوشم این تأملات را با زبانی روان و صمیمی با شما در میان بگذارم، گویی در محفلی دوستانه نشستهایم و از حقیقت و عدالت سخن میگوییم. هدفم این است که شما را به دنیای این اندیشهها ببرم؛ دنیایی که در آن قرآن نهتنها کتابی برای قرائت، بلکه منبعی برای فهم عمیق و تحول اجتماعی است. این گفتگوها بازتاب تعهد من به دانش، معنویت، و عدالت است؛ تعهدی که در تمام زندگیام، از درسگفتارهای حوزوی تا تأملات عرفانی، راهنمای من بوده است.
بخش اول: قرآن، کتابی برای فهم و نه صرفاً حفظ
در یکی از جلسات درسگفتارم، به اهمیت فهم قرآن کریم پرداختم. به نظرم، قرآن کتابی علمی است، نه صرفاً مجموعهای از آیات برای قرائت یا حفظ مکانیکی. در صدر اسلام، شرایط تاریخی ایجاب میکرد که مردم، بهویژه در بحبوحه جنگها، قرآن را حفظ کنند تا از نابودی آن جلوگیری شود. اما امروز، با پیشرفت دانش و فناوری، این ضرورت دیگر وجود ندارد. به جای حفظ بیمعنا، باید به فهم عمیق قرآن اولویت داد.
قرآن کریم میفرماید:
فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ
(سوره مزمل، آیه ۲۰)؛ یعنی: «پس هرچه از قرآن میسر شد، بخوانید.» این آیه، در زمان نزولش، دعوتی بود به قرائت آسان در شرایط دشوار صدر اسلام. اما من باور دارم که در عصر حاضر، قرائت بدون فهم، گاه به اتلاف وقت و حتی آسیبهای روانی منجر میشود. کودکی را که به اجبار، ساعتها مشغول حفظ قرآن بود. چهرهاش از خستگی و فشار روانی تغییر کرده بود؛ پلکی که میلرزید، گونهای که رنگ پریده بود. این تجربه مرا به این فکر واداشت که حفظ طولانیمدت، بدون توجه به سلامت روان، ممکن است به بیماریهای روانی منجر شود.
من همیشه تأکید کردهام که فهم قرآن، مهمتر از قرائت یا حفظ مکانیکی آن است. یکی از عالمان دینی میگفت: «قرآن را باید فهمید، نه فقط خواند.» این سخن، مرا به تأمل در روشهای آموزش قرآنی واداشت. باید نظامهای آموزشی دینی را بازنگری کنیم تا فهم و عمل به قرآن، محور تعلیم قرار گیرد.
بخش دوم: نقدی بر تفاسیر سنتی و ضرورت نوسازی
در یکی از درسگفتارهایم، از تفاسیر سنتی قرآن انتقاد کردم. بسیاری از این تفاسیر، که صرفاً به مسائل صرفی و نحوی پرداختهاند، پاسخگوی نیازهای معاصر نیستند. اگر قدرت داشتم، تفاسیر غیرمعتبر را بایگانی میکردم و تنها تفاسیر معقول و کاربردی را حفظ میکردم. این نقد، از عشق من به قرآن و دغدغهام برای ارائه تفسیری علمی و متناسب با زمان سرچشمه میگیرد.
قرآن کریم، کتابی سهل و ممتنع است؛ ساده به نظر میآید، اما فهم عمیق آن نیازمند تأمل و پژوهش است. در جوانی، ساعتها بر سر یک خط از کتابهای فقهی مانند کفایه بحث میکردیم، اما برای قرآن، این دقت را کمتر به کار میبردیم. امروز، حوزههای علمیه باید قرآن را بهصورت علمی و با مباحثه مطالعه کنند تا اشکالات تفسیری برطرف شود و پاسخهایی برای چالشهای مدرن ارائه گردد.
بخش سوم: عدالت اجتماعی و پرهیز از ظلم
در یکی از جلسات، از ظلم و تأثیرات مخرب آن سخن گفتم. ظلم، انسان را به انحطاط میکشاند و آثارش به نسلهای بعدی منتقل میشود. داستان شجاعالملک را که پسرش میگفت: «پدرم از بس ظلم کرد، من حالا راننده شهرداری شدهام.» این خاطره، مرا به فکر فرو برد که ظلم، نهتنها فرد را نابود میکند، بلکه نسلهای آینده را نیز به ورطه بدبختی میکشاند.
من باور دارم که ظلم در هیچ دینی پذیرفته نیست. هر دینی که ظلم را ترویج کند، دین واقعی نیست، بلکه فساد است. این اصل، از عمق ایمانم به عدالت الهی برمیخیزد. عدالت، معیار اصالت دین است، و ظلم، نشانه انحراف از آن. همیشه به شاگردانم میگفتم: «اگر میخواهید سعادتمند شوید، ظلم نکنید؛ نه به زن، نه به فرزند، نه به دشمن.»
بخش چهارم: جایگاه زنان و نقد فرهنگ مردسالار
یکی از دغدغههای همیشگیام، جایگاه زنان در تفاسیر سنتی و فرهنگ اجتماعی بوده است. در یکی از درسگفتارهایم، به آیهای از قرآن کریم اشاره کردم:
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ
(سوره آلعمران، آیه ۱۴)؛ یعنی: «برای مردم، دوستداشتن شهوات از زنان و پسران و اموال فراوان از طلا و نقره زینت داده شده است.»
این آیه، در برخی تفاسیر سنتی، بهگونهای تفسیر شده که زنان را به ابزاری برای شهوت مردان تقلیل داده است. من این تفسیر را ناسازگار با عدالت قرآنی میدانم. به نظرم، «ناس» در این آیه باید شامل زنان و مردان باشد، اما فرهنگ مردسالار، زنان را از دایره «ناس» خارج کرده و آنها را بهعنوان متعلق، مانند اموال یا فرزندان، در نظر گرفته است. این دیدگاه، ریشه در فرهنگ سنتی دارد که اموال، حیوانات، و حتی زنان را ملک مردان میدانست.
در یکی از جلسات، از نابرابری جنسیتی در مناطق روستایی انتقاد کردم. در این مناطق، زنان ساعتها کار سخت انجام میدهند، اما مردان گاه بیتوجه به این زحمات، در کناری مینشینند. این نابرابری، با روح قرآن ناسازگار است. قرآن، کتاب عدالت است، و من باور دارم که باید تفاسیر را بازنگری کنیم تا جایگاه برابر زنان و مردان تبیین شود.
در یکی از بحثها، به چالشهای فمینیسم و قرآن اشاره کردم. جنبشهای فمینیستی، پرسشهایی را درباره آیات قرآنی مطرح کردهاند که نیازمند پاسخگویی علمی است. من شاگردانم را دعوت میکردم که قرآن را با مباحثه علمی مطالعه کنند تا این چالشها را با دقت و منطق پاسخ دهند. این دعوت، از ایمانم به قدرت قرآن در گفتوگو با جهان مدرن سرچشمه میگیرد.
بخش پنجم: روانشناسی اسلامی و تعادل در تربیت
در یکی از درسگفتارهایم، به روانشناسی اسلامی و اهمیت تعادل در تربیت کودکان پرداختم. باور دارم که هر سنی اقتضائات خاص خود را دارد. کودک در ماههای نخست، به خواب و شیر نیاز دارد. این نیازها، شهوت طبیعی اوست که باید تأمین شود. با بزرگتر شدن، بازی و تحرک به نیازهایش اضافه میشود، و در سنین بالاتر، میل نفسانی و معنوی او بیدار میشود.
اگر این نیازها بهصورت موزون برآورده نشوند، کودک ممکن است دچار اختلال شود. میگفتم: «بچهای که تحریک نشود، بیمار است.» این تحریک، باید متناسب با سن و طبیعت او باشد. جامعهای که این تعادل را رعایت نکند، نمیتواند انسانهایی سالم و متعادل تربیت کند. این دیدگاه، ریشه در تأملاتم در قرآن و سنت معصومین دارد و بخشی از تلاشم برای تبیین روانشناسی اسلامی است.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتاب سالها تأمل من در قرآن کریم، علم دینی، و عدالت اجتماعی است. من همیشه باور داشتهام که قرآن، کتابی برای فهم و عمل است، نه صرفاً قرائت یا حفظ. نقدهایم به تفاسیر سنتی و روشهای آموزش قرآنی، از دغدغهام برای نوسازی علم دینی و پاسخ به نیازهای معاصر برمیخیزد. همچنین، تأکیدم بر عدالت، بهویژه در مورد جایگاه زنان و پرهیز از ظلم، ریشه در ایمانم به اصول الهی دارد.
همیشه شاگردانم را به مباحثه علمی قرآن دعوت میکردم. این دعوت، نهتنها برای رفع اشکالات تفسیری، بلکه برای تقویت جایگاه قرآن در جهان مدرن بود. امیدوارم این گفتگوها، شما را به تأمل در این مسائل وادارد و الهامبخش مسیری برای تحقق جامعهای عادلانه، معنوی، و پیشرو باشد.