در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1267

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۱۲۶۷

مقدمه

در یکی از درس‌گفتارهایم، سخن از عمق معرفت و معنویت به میان آمد. آنچه در این گفتار می‌آید، نه‌تنها بازتابی از آن لحظه‌های تأمل است، بلکه شرحی است از تجربه‌های زیسته‌ام در مسیر علم و عرفان. این خاطرات، گویی آیینه‌ای است که اندیشه‌ها و دغدغه‌هایم را در برابر چشمان شما قرار می‌دهد. می‌خواهم شما را به دنیایی ببرم که در آن، علم دینی و معنویت دست در دست هم می‌دهند تا انسان را به سوی حقیقت رهنمون شوند. این روایت، دعوتی است به تأمل در قرب الهی، نقد کاستی‌ها و آرزوی جهانی سرشار از صلح و توحید.

بخش اول: در جست‌وجوی قرب الهی

نقد تمرکز بر ظواهر

روزهایی که در حوزه‌های علمیه، غرق در درس و بحث بودم. اما همیشه این پرسش در ذهنم بود که چرا علم دینی ما گاه به ظواهر محدود می‌شود؟ چرا از قربیات و ربوبیات، آن حقیقت‌های عمیق معنوی، غافل می‌مانیم؟ گویی صرف و نحو و فقه، با همه عظمتشان، تنها پوسته‌ای از حقیقت‌اند. دلم می‌خواست فریاد بزنم که علم دینی باید روح را به سوی خدا پرواز دهد، نه اینکه در بند ظواهر گرفتار شود. این نقد، نه از سر انکار، که از عشق به حقیقت بود. می‌خواستم طلاب جوان را به سوی عرفان اسلامی هدایت کنم، تا در کنار فقه، روحشان نیز با ذکر و معرفت جلا یابد.

درنگ: علم دینی باید از تمرکز صرف بر ظواهر به سوی عمق قربیات و ربوبیات حرکت کند تا روح طلاب با حقیقت معرفت الهی پیوند یابد.

مخاطرات ذکر اسماء الهی

در یکی از جلسات، از اسماء الهی سخن گفتم. ذکر این اسماء، گویی شمشیری است که در آتش داغ شده و با پتک بر جان انسان می‌نشیند. این فرآیند، رسوبات نفسانی را می‌شکند، اما گاهی همراه با سختی‌هاست. گاه فقر، گاه ازدست‌دادن آبرو، گاه گرفتاری. مثل آهن که در کوره گداخته می‌شود، انسان نیز در این مسیر پالایش می‌یابد. اما این پالایش، آسان نیست. به یکی می‌گویی آبرو مهم است، اما خدا گاه آبرو را می‌گیرد تا نفس را بشکند. دیگری مال را دوست دارد، اما آتش فقر به سراغش می‌آید. این‌ها حلوا نیست که شیرین باشد؛ گاهی تلخ است، اما همین تلخی، انسان را به سوی حقیقت می‌برد.

نیاز به مربی در سلوک

همیشه به شاگردانم می‌گفتم که ذکر اسماء الهی، بدون مربی، خطرناک است. چگونه این حقیقت را در تجربه‌های خودم یافتم. ذکر، مانند دریایی است که اگر بی‌راهنما در آن شنا کنی، غرق می‌شوی. مربی، مانند چراغی است که مسیر را روشن می‌کند. بدون او، ممکن است به جای قرب، به انحراف کشیده شوی. این تأکید من، از تجربه‌های تلخ و شیرین سال‌ها سلوک می‌آمد. دلم می‌خواست طلاب بدانند که سلوک معنوی، نیازمند هدایت است تا از آسیب‌های روانی و معنوی در امان بمانند.

درنگ: ذکر اسماء الهی، نیازمند هدایت مربی است تا انسان از مخاطرات آن در امان بماند و به سوی قرب الهی رهنمون شود.

رسوبات نفسانی و پالایش روح

روزی با شاگردانم از رسوبات نفسانی سخن گفتم. جان انسان، پر از کدورت‌هاست، گویی آسیابی لازم است تا این رسوبات را بشکند. ذکر اسماء الهی، این آسیاب است. اما این شکستن، گاه با درد همراه است. مثل کشاورزی که زمینش را شخم می‌زند، خدا هم گاهی با تلنگر، گاهی با سختی، این رسوبات را از جان ما می‌زداید. یکی آبرو را از دست می‌دهد، دیگری مال، و آن یکی فرزندش را. این‌ها دردناک است، اما راهی است به سوی پالایش روح. من همیشه این را به خودم یادآوری می‌کردم که این سختی‌ها، بخشی از مسیر قرب است.

آثار معنوی ذکر

در یکی از درس‌گفتارها، از کرامات ذکر سخن گفتم. ذکر اسماء، انسان را به اقتدار و تمکن می‌رساند. گویی درهای رحمت الهی را می‌گشاید و کثافات نفسانی را دفع می‌کند. این تجربه را بارها در زندگی‌ام حس کرده‌ام. وقتی با خدا محشور می‌شوی، گویی قدرتی الهی در وجودت جریان می‌یابد. اما این قدرت، با توکل به دست می‌آید. من همیشه به طلاب می‌گفتم: «با خدا باشید، حتی اگر نیم ساعت در روز. این نیم ساعت، جانتان را نورانی می‌کند.»

توکل و تسلیم

در یکی از شب‌های خلوت، با خودم فکر می‌کردم که چرا گاهی در سلوک، به سختی می‌افتم؟ پاسخ را در توکل یافتم. ذکر اسماء، اگر با تسلیم و توکل باشد، انسان را در حریم حق نگه می‌دارد. گویی می‌گویی: «خدایا، تو مالک ملکی، هر چه در وجودم هست، تو می‌دانی.» این تسلیم، سپری است در برابر مخاطرات. من این را در زندگی‌ام تجربه کرده‌ام. وقتی خودم را به خدا سپردم، سختی‌ها آسان شد و راه روشن.

درنگ: توکل و تسلیم در ذکر اسماء الهی، انسان را از مخاطرات حفظ کرده و به سوی قرب الهی هدایت می‌کند.

تمثیل جبهه

روزی به شاگردانم گفتم: «ذکر اسماء، مثل رفتن به جبهه است.» این تمثیل، چقدر آن‌ها را به فکر فرو برد. در جبهه، خاک به لباس می‌نشیند، اما این خاک، نشان افتخار است. ذکر هم همین‌طور است. سختی دارد، اما این سختی، انسان را به کرامات الهی می‌رساند. من خودم این را تجربه کرده‌ام. هر بار که در سلوک، سختی دیدم، گویی خدا می‌خواست مرا به خودش نزدیک‌تر کند. این تمثیل، همیشه در ذهنم زنده است.

بخش دوم: نقد انحرافات در ادیان

انحرافات در مسیحیت

در یکی از درس‌ها، از انحرافات در برخی سنت‌های مسیحی سخن گفتم. ترک نکاح در کلیسا، گویی انسان را از فطرتش دور می‌کند. این ترک، به سادیسم و آزار جنسی منجر می‌شود. مثل کسی که از تشنگی، سطل آب را بر سرش می‌ریزد. این رفتارها، از انحراف فطرت می‌آید. من همیشه به شاگردانم می‌گفتم که دین، باید با فطرت همسو باشد. اگر از فطرت دور شویم، به انحراف می‌افتیم.

درنگ: ترک نکاح در برخی سنت‌های مسیحی، مغایر با فطرت انسانی است و به انحرافات روانی مانند سادیسم منجر می‌شود.

ریشه‌های روانی انحرافات

روزی، با یکی از شاگردانم از ریشه‌های این انحرافات سخن گفتم. وقتی دین از فطرت دور می‌شود، گویی انسان به رفتارهای غیرعادی روی می‌آورد. مثل کسی که از گرسنگی، کاسه را هورت می‌کشد تا خفه شود. این‌ها نتیجه انحراف از مسیر فطرت است. من همیشه معتقد بودم که دین، باید انسان را به تعادل برساند، نه اینکه او را به افراط و انحراف بکشاند.

بخش سوم: نقد کاستی‌های علم دینی

فقر و عافیت‌طلبی

در یکی از جلسات، با درد از وضعیت طلاب سخن گفتم. فقر، بزرگ‌ترین ظلم به طلبه است. طلبه‌ای که گرسنه باشد، نمی‌تواند درس بخواند. مثل زمین خشکی که آب را می‌بلعد و باتلاق می‌شود. اگر طلبه را در فقر نگه داریم، وقتی به پول برسد، دزدی می‌کند. این را بارها دیده‌ام. نه اینکه طلبه بد باشد، بلکه فقر، او را به انحراف می‌کشاند. من همیشه می‌گفتم: «طلبه نباید عافیت‌طلب باشد، اما نباید گرسنه بماند.» این تعادل، کلید تربیت درست است.

درنگ: فقر در علم دینی، به انحرافات اخلاقی منجر می‌شود؛ طلبه باید از فقر و عافیت‌طلبی دور باشد تا در مسیر حقیقت بماند.

تربیت طلاب

روزی به شاگردانم گفتم: «طلبه باید فیلسوف، فقیه، عارف و جامعه‌شناس باشد.» این آرزوی من بود. اما وقتی طلبه در فقر و بدهی غرق است، چگونه می‌تواند به این مقامات برسد؟ فقر، ضد ارزش است. ضد فرهنگ و ضد دین. من همیشه از این رنج می‌بردم که چرا جامعه ما، طلبه را در تنگنا نگه می‌دارد؟ طلبه‌ای که از دخترش خجالت می‌کشد، چگونه می‌تواند برای اسلام خدمت کند؟ این درد، همیشه در قلبم بود.

بخش چهارم: وحدت ادیان و هم‌زیستی

وحدت ادیان ابراهیمی

در یکی از درس‌ها، از وحدت ادیان سخن گفتم. قرآن، تورات، انجیل، زبور و صحف، همه به توحید دعوت می‌کنند. ما با مسیحیت و یهودیت جنگ نداریم. این باور من بود و هست. اگر اختلافات ظاهری را کنار بگذاریم، می‌توانیم جهانی سالم بسازیم. من همیشه به شاگردانم می‌گفتم: «ما با اهل کتاب، یک دین داریم. توحید، قلب همه ادیان است.»

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ
قرآن کریم: بگو ای اهل کتاب، بیایید به‌سوی کلمه‌ای که میان ما و شما یکسان است: اینکه جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا به ربوبیت نپذیرد. پس اگر روی برتافتند، بگویید: گواه باشید که ما تسلیم هستیم.

درنگ: وحدت ادیان ابراهیمی بر پایه توحید، کلید هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و ایجاد جهانی سالم است.

نقد انحرافات

از انحرافات در ادیان سخن گفتم. تثلیث در مسیحیت، یا خشونت در برخی جریان‌های اسلامی مانند خوارج و طالبان، از روح دین دور است. این‌ها انحرافاتی است که از فهم نادرست می‌آید. من همیشه به شاگردانم می‌گفتم که دین، باید رحمانی باشد. خشونت و افراط، با اسلام سازگار نیست. این باور من بود که باید به اصول توحیدی بازگشت.

هم‌زیستی و صلح

آرزویم همیشه این بود که ادیان ابراهیمی، دست در دست هم، جهانی عاری از خشونت بسازند. در یکی از درس‌ها، با شوق از این آرزو سخن گفتم. اگر ما به اشتراکات توحیدی توجه کنیم، می‌توانیم جهانی سالم بسازیم. این باور، همیشه در قلبم بود و به شاگردانم می‌گفتم که اسلام، با صلح و هم‌زیستی هم‌معناست.

درنگ: هم‌زیستی ادیان ابراهیمی، راهی به سوی صلح جهانی و رفع خشونت‌های ناشی از انحرافات دینی است.

جمع‌بندی

در پایان آن درس‌گفتار، به شاگردانم گفتم: «علم دینی، باید با معنویت گره بخورد.» این خاطرات، بازتابی از دغدغه‌هایم برای اصلاح علم دینی، تقویت سلوک معنوی و ترویج هم‌زیستی ادیان است. من همیشه باور داشتم که طلبه باید از فقر و عافیت‌طلبی دور باشد، ذکر اسماء با توکل و هدایت مربی انجام شود، و ادیان ابراهیمی در مسیر توحید، به صلح برسند. این‌ها، نه‌تنها درس‌هایم، بلکه تجربه‌های زیسته‌ام بود. امیدوارم این گفتگوهای صمیمی، شما را به تأمل در این حقیقت‌ها دعوت کند.

با نظارت صادق خادمی