در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1275

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 1275

مقدمه

سال‌ها پیش، در خلال درس‌گفتارهایم، سخنانی بر زبانم جاری شد که از عمق دل و تجربه‌های زیسته‌ام برمی‌خاست. این سخنان، نه صرفاً درس‌های حوزوی، که تأملاتی بود از جنس زندگی، معنویت، و مسئولیت عالمان دین در برابر جامعه و خودشان. آنچه در این مجموعه، تحت عنوان «گفتگوهای صمیمی» گردآوری شده، شرح تفصیلی همان لحظه‌هاست؛ لحظه‌هایی که در آن‌ها با شاگردانم از ترس و شجاعت، از فقر و حکمت، از طهارت و علم سخن گفتم. این روایت‌ها، آیینه‌ای است از باورهایم، از دغدغه‌هایم برای اصلاح علم دینی، و از تعهدم به تربیت عالمانی که نه‌تنها فقیه، بلکه حکیم، شجاع، و معنوی باشند. در این بخش، شما را به سفری دعوت می‌کنم که در آن، از تجربه‌های شخصی‌ام، از مشاهداتم در طبیعت، و از تأملاتم درباره دین و زندگی سخن می‌گویم.

بخش اول: غلبه بر ترس و شجاعت عالمان

روزی در جمع شاگردانم گفتم: ترس، زنجیری است که روح را در بند می‌کشد. اگر کسی از چیزی هراس دارد، باید با آن روبه‌رو شود. مثلاً، اگر از آب می‌ترسد، باید او را به آب انداخت تا ترسش فرو ریزد. این سخن، نه از سر بی‌رحمی، که از باور به قدرت انسان در غلبه بر موانع درونی است. این مثال را آوردم تا نشان دهم شجاعت، اکتسابی است و عالم دینی باید پیش از هر چیز، شجاع باشد.

درنگ: ترس با مواجهه مستقیم برطرف می‌شود. عالم دینی باید شجاع باشد و از موانع روانی خود عبور کند.

در میان طلاب، گاهی ترسی می‌بینم که ریشه در فقر یا سستی جسم دارد. فقر، روح را تنگ می‌کند و تحرک نداشتن، جسم را ضعیف. به شاگردانم می‌گفتم که این ترس، مانع بزرگی است برای عالمی که باید در جامعه اثرگذار باشد. عالم ترسو، نمی‌تواند راهبر باشد. این سخن، از دغدغه‌ام برای تربیت عالمانی برمی‌خاست که نه‌تنها در علم، بلکه در روحیه و جسم نیرومند باشند.

بخش دوم: ورزش، پیش‌نیاز عبادت و خدمت

بارها به طلاب تأکید کردم: ورزش برای شما واجب است، حتی پیش از نماز اول وقت. بدن ناسالم، نمی‌تواند عبادت را به کمال برساند. اگر جسم سنگین باشد یا از لاغری رنجور، چگونه می‌توان با خضوع و خشوع نماز خواند؟ با خنده به شاگردانم می‌گفتم: «تا بخواهید این بدن سنگین را برای سجده تکان دهید، ظهر به عصر می‌رسد!» این سخن، طنزی بود برای بیدار کردنشان به اهمیت سلامت جسم.

درنگ: ورزش برای عالمان دینی واجب است، زیرا جسم سالم، شرط عبادت صحیح و خدمت مؤثر به دین است.

توصیه‌ام به طلاب ساده بود: در خانه‌تان، حتی اگر کوچک باشد، غلت بزنید، دیوارها را لمس کنید، بدنتان را بجنبانید. این حرکات ساده، جسم را قوی و روح را شاداب می‌کند. به زنان باردار یا بیماران نیز می‌گفتم: رو به قبله غلت بزنید، حرکت کنید، تا جسم و روحتان تازه شود. این توصیه‌ها، از باورم به پیوند جسم و روح برمی‌خاست.

تجربه‌ای از طبیعت

روزگاری که مربی‌ام مرا به طویله فرستاد تا از حیوانات بیاموزم. یک هفته تمام، رفتار الاغی را تماشا کردم و دریافتم که حرکاتش، گویی رقصی است هماهنگ با دستگاه بیات ترک. این مشاهده، برایم درس بزرگی بود. طبیعت، پر از حکمت است و عالم دینی باید از آن بیاموزد. به شاگردانم گفتم: «اگر الاغ می‌تواند چنین هماهنگ حرکت کند، چرا شما نتوانید؟» این تجربه، مرا به این باور رساند که حتی ساده‌ترین موجودات، می‌توانند الهام‌بخش عالمان باشند.

بخش سوم: بازاندیشی در فقر و حکمت

در درس‌گفتارهایم، بارها از پیوند نادرست فقر با دین انتقاد کردم. برخی گمان می‌کنند ائمه معصومین فقیرانه زندگی می‌کردند، اما من می‌گفتم: خیر، آن‌ها حکیمانه زیستند. حکمت، در اندازه خوردن و زیستن است، نه در محرومیت. با شاگردانم از حدیثی سخن گفتم که امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمودند: «در خیبر را نه با نیروی جسمانی، که با قدرت رحمانی از جا کندم.» این سخن، گواهی است بر اینکه قدرت معنوی، فراتر از جسم است.

درنگ: ائمه معصومین حکیمانه زیستند، نه فقیرانه. فقر، نقص است و نباید به دین نسبت داده شود.

من به طلاب هشدار می‌دادم که فقر، ترس می‌آورد و ترس، عالم را ناتوان می‌کند. استادم می‌گفت: «یک وجب آن‌سوتر از ترس، گنج شجاعت نهفته است.» این سخن، مرا به این باور رساند که عالم دینی باید از فقر و ترس فاصله بگیرد و با حکمت و شجاعت زندگی کند.

نقدی بر پرخوری

از پرخوری برخی انتقاد می‌کردم و می‌گفتم: پرخوری، بیماری است، نه نشانه ایمان. برخی چنان می‌خورند که معده‌شان گنجایش ندارد و این، از شهوت خوردن است، نه نیاز بدن. حکمت ائمه در این بود که به اندازه نیاز بدنشان غذا می‌خوردند، نه از سر فقر، بلکه از سر حکمت. از یکی از پادشاهان قاجار مثال آوردم که غذایش را با ترازو می‌سنجید تا به بدنش آسیب نرسد. این، نشانه حکمت است، نه فقر.

بخش چهارم: ضرورت تحول در علم دینی

در درس‌گفتارهایم، از وضعیت علم دینی انتقاد می‌کردم. حوزه‌های علمیه ما، گاه به فقه بسنده می‌کنند و از علوم دیگر غافل می‌مانند. من می‌گفتم: دین، تنها فقه نیست؛ عبادت، ذکر، دعا، و معرفت نیز بخشی از آن است. از شاگردانم خواستم تا به علوم قرآنی، مانند فیزیک، شیمی، و عرفان، توجه کنند. قرآن کریم، سرشار از آیات قدرتی و معرفتی است. از آیه‌ای سخن گفتم:

قرآن کریم: إِنَّ صَلَاتِى وَنُسُكِى وَمَحْيَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ ٱلْعَٰلَمِينَ (سوره انعام، آیه 162)
نمازم و عبادتم و زندگى و مرگم براى خدا، پروردگار جهانيان است.

این آیه، مرا به این باور رساند که عالم دینی باید زندگی‌اش را وقف خدا کند، نه صرفاً در فقه، که در همه ابعاد علم و عمل.

درنگ: علم دینی فراتر از فقه است و باید شامل معرفت، عبادت، و کارهای عملی باشد.

من هشدار می‌دادم که اگر حوزه‌ها تحول نکنند، از جهان عقب می‌مانند. می‌گفتم: «حوزه‌ها باید چهارپاشنه بدوند، اما نه مانند دانشگاه‌ها. اینجا باید معرفت، علم خلقت، و قدرت معنوی آموزش داده شود.»

طهارت، پایه طلبگی

طهارت را شرط اساسی طلبگی می‌دانستم. به شاگردانم می‌گفتم: عالم بی‌طهارت، به خود و استادش جفا کرده است. از سنت پیشینیان گفتم که انگشتری با ذکر در دست می‌کردند تا دائم‌الوضو باشند. این طهارت، نه‌تنها جسم را پاک می‌کند، بلکه روح را به خدا نزدیک می‌سازد.

درنگ: طهارت، پایه طلبگی است و عالم باید دائم‌الوضو باشد تا به مقامات معنوی دست یابد.

بخش پنجم: علم و عمل در خدمت دین

روزی از قناری‌هایی گفتم که تربیتشان کرده بودم تا در زمان خاص بخوانند. این تجربه، برایم نشانه‌ای بود از قدرت علم و عمل. به شاگردانم می‌گفتم: اگر قناری می‌تواند چنین کند، چرا شما نتوانید؟ از آیه‌ای یاد کردم:

قرآن کریم: يَأْتِينَكَ سَعْيًا (سوره نمل، آیه 38)
به سوى تو شتابان خواهند آمد.

این آیه، مرا به این باور رساند که عالم دینی باید با علم و عمل، موجودات را به سوی خدا هدایت کند. از شاگردانم خواستم آزمایشگاه‌هایی برای تحلیل آیات قرآنی بسازند. حوزه‌های ما باید مرکز علم و معنویت باشند، نه صرفاً جای مشق‌نویسی.

درنگ: حوزه‌های علمیه باید آزمایشگاه‌هایی برای تحلیل آیات قرآنی داشته باشند تا علم دینی پویا شود.

من باور داشتم که قدرت معنوی، نه‌تنها به ابراهیم یا عیسی اختصاص ندارد. هر عالمی می‌تواند با علم، عبادت، و طهارت به این مقام برسد. می‌گفتم: «حوزه‌ها باید معنوی، علمی، و قدرتمند شوند، نه قلدر.»

جمع‌بندی

درس‌گفتارهایم، دعوتی بود به طلاب برای تحول در خود و علم دینی. من از ترس، فقر، و سستی جسم انتقاد می‌کردم، اما نه برای سرزنش، بلکه برای بیداری. باور داشتم که عالم دینی باید شجاع، حکیم، و دائم‌الوضو باشد. باید جسمش را قوی کند، از فقر فاصله بگیرد، و علم را با عمل درآمیزد. این خاطرات، شرح لحظه‌هایی است که با شاگردانم از این دغدغه‌ها سخن گفتم. امیدوارم این گفتگوهای صمیمی، شما را نیز به تأمل در این راه دعوت کند.

با نظارت صادق خادمی