در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1283

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۱۲۸۳

مقدمه

سال‌ها پیش، در خلال درس‌گفتارهایم، بارها از ضرورت بازنگری در روش‌های آموزش دینی و پیوند آن با علوم انسانی سخن گفتم. این گفتگوها، که گاه به‌صورت گذرا در میان بحث‌های فقهی و عرفانی‌ام مطرح می‌شدند، بازتاب دغدغه‌های عمیقی است که از سال‌ها تأمل در وضعیت حوزه‌های علمیه و جامعه اسلامی به دست آمده است. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم با زبانی ساده اما عمیق، شما را به دنیای این تأملات ببرم؛ جهانی که در آن، علم، تاریخ، و معنویت در هم تنیده‌اند تا راهی به سوی بصیرت و آگاهی بگشایند. این بخش، روایتی است از یکی از درس‌گفتارهایم که با شور و شوق، از لزوم بازگشت به تاریخ، روان‌شناسی، و جامعه‌شناسی سخن می‌گفتم، تا شاید طلاب و جویندگان علم، راهی نو برای فهم حقیقت بیابند.

نکات کلیدی:
– ضرورت مطالعه تاریخ به‌عنوان علمی واقعی و مکمل علوم دینی.
– نقد تحریفات تاریخی توسط دشمنان شیعه و نیاز به بازنگری منابع.
– اهمیت مطالعه سیره انبیا و ائمه برای درک چالش‌های تاریخی و معاصر.
– تأکید بر علوم انسانی مانند روان‌شناسی و جامعه‌شناسی برای فهم جامعه.
– نقد تمرکز بیش‌ازحد بر علوم نظری و فقدان بصیرت اجتماعی در علم دینی.
– دعوت به مطالعه روزانه تاریخ برای رهایی از جهل تاریخی.
– تأکید بر اقتدار ائمه و پرهیز از تصویرسازی نادرست از آن‌ها.
– ستایش از نسل جدید طلاب به دلیل سواد و آزادی فکری.

بخش اول: تاریخ، کلید فهم حقیقت

چرا تاریخ را از ما گرفتند؟

روزهایی که در حوزه درس می‌گفتم و با طلاب از اهمیت تاریخ سخن می‌راندم. بارها تأکید کردم که تاریخ، علمی واقعی است که ما را از توهمات ذهنی و فانتزی‌های بی‌پایه رها می‌کند. اما چرا تاریخ را از حوزه‌های ما گرفتند؟ به گمانم، این سیاست استعمار و طاغوت بود که نمی‌خواست ما بصیرت یابیم. آن‌ها می‌دانستند اگر ما گذشته را بشناسیم، اگر بدانیم ائمه علیهم‌السلام چگونه زیستند، دشمنانشان که بودند و دوستانشان چه کردند، دیگر نمی‌توانند ما را فریب دهند. می‌گفتم: «روزانه نیم ساعت تاریخ بخوانید! تاریخ انبیا، تاریخ ائمه، حتی تاریخ اراذل و اوباش! هرچه می‌خواهید بخوانید، اما نگذارید جهل تاریخی شما را در تاریکی نگه دارد.»

قرآن کریم نیز ما را به این راه فرامی‌خواند: سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُتَّقِينَ (سوره روم، آیه ۴۲). در زمین بگردید و بنگرید که سرانجام پرهیزگاران چگونه بوده است. این آیه، دعوتی است به تأمل در تاریخ، به عبرت‌گیری از سرنوشت پیشینیان. اما ما چه کردیم؟ به جای سیر در زمین و عبرت از تاریخ، غرق در صرف و نحو و علوم ذهنی شدیم. این علوم، هرچند ارزشمندند، اما بدون پیوند با تاریخ و علوم انسانی، ما را به انزوای فکری کشانده‌اند.

تحریف تاریخ و دشمنان شیعه

درد بزرگی که همیشه قلبم را می‌فشرد، تحریفاتی بود که دشمنان شیعه در تاریخ ما رقم زدند. در درس‌گفتارهایم می‌گفتم: «بسیاری از تاریخ‌هایی که درباره شیعه و ائمه نوشته شده، کار دشمنان ماست. بنی‌امیه و بنی‌عباس، با قدرت و امکاناتشان، هرچه خواستند نوشتند و ما، که ابزار و قدرتی نداشتیم، آن‌ها را پذیرفتیم.» داستان‌هایی مانند آتش زدن ملجم، قاتل امیرالمؤمنین علیه‌السلام، را به یاد می‌آورم که چگونه به ما القا کردند که ائمه ما ضعیف بودند، در حالی که آن‌ها مقتدر و قدرتمند بودند. این تحریفات، نه تنها هویت شیعی ما را تضعیف کرد، بلکه ما را از الگوهای راستین محروم ساخت. باید منابع تاریخی را با دقت نقد کنیم و حقیقت را از میان دروغ‌ها بیرون بکشیم.

بخش دوم: علوم انسانی، ضرورتی فراموش‌شده

روان‌شناسی و جامعه‌شناسی: علوم زمان حال

بارها به طلاب می‌گفتم: «تاریخ، علم گذشته است، اما روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، علوم زمان حال‌اند.» این علوم به ما کمک می‌کنند تا جامعه را بشناسیم، رفتارهای مردم را درک کنیم و از انفعال خارج شویم. اما حوزه‌های ما، قرن‌ها از این علوم غافل بودند. چرا؟ چون نمی‌خواستند ما اجتماعی شویم، نمی‌خواستند بصیرت یابیم. به جای این علوم، ما را به صرف و نحو و بحث‌های ذهنی مشغول کردند. این تمرکز بیش‌ازحد بر علوم نظری، ما را از واقعیت‌های جامعه دور کرد و به گمراهی کشاند.

می‌گفتم: «اگر روان‌شناسی و جامعه‌شناسی بخوانید، می‌فهمید که چرا مردم این‌گونه رفتار می‌کنند، چرا جوامع اسلامی گرفتار ظلم و فقر شده‌اند.» این علوم، ابزارهایی هستند که ما را به حقیقت نزدیک‌تر می‌کنند. بدون آن‌ها، چگونه می‌توانیم مشکلات جامعه را حل کنیم؟ چگونه می‌توانیم به مردم راه نشان دهیم؟

نقد بزرگ‌نمایی علمای غیرشیعه

یکی از دردهای دیگرم، بزرگ‌نمایی علمایی بود که به پشتوانه قدرت‌های سیاسی، شهرتی بیش‌ازحد یافتند. در درس‌گفتارهایم می‌گفتم: «اهل سنت، با امکانات حکومتی، عرفا و علمایشان را بزرگ کردند، اما ما شیعیان، به دلیل فقدان امکانات و درگیری‌های داخلی، نتوانستیم علمای خود را به جهان معرفی کنیم.» مثلاً محی‌الدین ابن‌عربی را چنان بزرگ کردند که گویی سلطان عرفان است، اما من با تلاشی که در نگارش چهل جلد کتاب درباره عرفان معصومین کردم، کوشیدم نشان دهم که عرفان شیعه، غنی‌تر و اصیل‌تر است. این کار، وظیفه‌ای بود که بر دوش خود احساس می‌کردم، تا هویت شیعی را در برابر تحریفات حفظ کنم.

بخش سوم: عدالت و اقتدار در اسلام

عدالت اقتصادی و مبارزه با ظلم

قرآن کریم، راه عدالت را به ما نشان داده است: فَأَذِّنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ (سوره بقره، آیه ۲۷۹). اعلام کنید به جنگی از سوی خدا و پیامبرش، و اگر توبه کنید، سرمایه‌هایتان از آنِ شماست؛ نه ستم می‌کنید و نه ستم می‌بینید. این آیه، مبنای عدالت اقتصادی در اسلام است. در درس‌گفتارهایم، این آیه را با شور و شوق تفسیر می‌کردم و می‌گفتم: «اسلام به ما می‌آموزد که نه ظلم کنیم و نه ظلم بپذیریم. پولت را بگیر، اما سود ربوی نگیر. اگر پولت را ندادند، حق‌ات را مطالبه کن.» این اصل، نشان‌دهنده پویایی و مدرن بودن دین ماست، دینی که حتی امروز، پاسخگوی نیازهای جامعه است.

ائمه: مظلوم اما مقتدر

یکی از نکات مهمی که همیشه بر آن تأکید داشتم، اقتدار ائمه علیهم‌السلام بود. می‌گفتم: «ائمه ما مظلوم بودند، اما ضعیف نبودند. آن‌ها مقتدر و قدرتمند بودند.» تصویرسازی نادرست از ائمه به‌عنوان افرادی ضعیف، توطئه‌ای بود برای تخریب هویت شیعی. مثلاً داستان‌هایی مانند آتش زدن ملجم را ساختند تا نشان دهند که ائمه و فرزندانشان ضعیف بودند، در حالی که این‌ها همه دروغ است. ائمه ما، با شمشیرشان زمین و آسمان را آرام می‌کردند. این اقتدار، الگویی است برای ما که در برابر ظلم بایستیم و حق‌مان را مطالبه کنیم.

بخش چهارم: نقد علم دینی و امید به آینده

نقد آموزش‌های سنتی

بارها از تمرکز بیش‌ازحد بر صرف و نحو و علوم ذهنی در حوزه‌ها انتقاد می‌کردم. این علوم، هرچند ضروری‌اند، اما بدون پیوند با تاریخ و علوم انسانی، ما را از واقعیت دور می‌کنند. به طلاب می‌گفتم: «به جای صرف و نحو، نیم ساعت تاریخ بخوانید. تاریخ شمر، حرمله، یا حتی ائمه را بخوانید. نگذارید جهل تاریخی شما را گمراه کند.» این نقد، از سر دلسوزی بود، زیرا می‌دیدم که علم دینی، بدون بصیرت اجتماعی، نمی‌تواند به نیازهای جامعه پاسخ دهد.

امید به نسل جدید طلاب

با این حال، همیشه به نسل جدید طلاب امیدوار بودم. در درس‌گفتارهایم، از سواد، آزادی فکری، و عدم تعصب آن‌ها ستایش می‌کردم. این جوانان، که با علوم مدرن آشنا هستند و از تعصبات بی‌جا دوری می‌کنند، امید آینده‌اند. آن‌ها می‌توانند علم دینی را با علوم انسانی پیوند دهند و راهی نو برای خدمت به جامعه بگشایند. این امید، مرا به ادامه این مسیر تشویق می‌کرد.

بخش پنجم: مبارزه با فقر و ظلم‌پذیری

فقر و ظلم‌پذیری: موانع رستگاری

یکی از دغدغه‌های همیشگی‌ام، مبارزه با فقر و ظلم‌پذیری بود. می‌گفتم: «فقر و ظلم‌پذیری، واژه‌های مقدسی نیستند. این‌ها نتیجه تنبلی، نادانی، و بزدلی‌اند.» قرآن کریم می‌فرماید: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ (سوره قصص، آیه ۵). ما می‌خواهیم بر کسانی که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند، منت نهیم. اما این آیه، به معنای ستایش استضعاف نیست. استضعاف، نتیجه ضعف و نادانی است، و ما باید با تلاش و آموزش، خود را از آن رها کنیم.

می‌گفتم: «ظالم و مظلوم، هر دو در ظلم شریک‌اند. اگر مظلوم در برابر ظلم بایستد، ظالم نمی‌تواند ادامه دهد.» این اصل قرآنی، که نه ظلم کنیم و نه ظلم بپذیریم، راه رستگاری جامعه ماست. اما متأسفانه، جوامع اسلامی، به دلیل تحقیر تاریخی توسط خلفا و شاهان، گرفتار ظلم‌پذیری شده‌اند.

نتیجه‌گیری

این گفتگوهای صمیمی، بازتاب سال‌ها تأمل و تجربه‌ام در حوزه‌های علمیه و جامعه اسلامی است. من همیشه باور داشتم که علم دینی، بدون پیوند با تاریخ، روان‌شناسی، و جامعه‌شناسی، نمی‌تواند به نیازهای جامعه پاسخ دهد. با استناد به آیات قرآنی و سیره ائمه علیهم‌السلام، کوشیدم راهی نو برای فهم حقیقت و مبارزه با ظلم و جهل نشان دهم. امیدم به نسل جدید طلاب است، که با سواد و بصیرتشان، می‌توانند هویت شیعی را احیا کنند و جامعه‌ای عادلانه بسازند. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در گذشته و ساختن آینده‌ای روشن‌تر.

با نظارت صادق خادمی