متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1302
مقدمه
این مجموعه، بازتابی است از خاطراتی که در درسگفتارهایم بهصورت گذرا بیان کردهام و اکنون بهگونهای تفصیلی و منسجم بازنویسی شدهاند. این خاطرات، نهتنها روایتهایی از زندگی شخصیام هستند، بلکه تأملاتی عمیق در مسائل اجتماعی، اخلاقی و تربیتی در بستر علم دینی را دربرمیگیرند. با نگاهی به گذشته، از دوران کودکی در تهران تا سالهای تحصیل و تأمل در احوال جامعه، تلاش کردهام درسهایی از تجربههای زیستهام را با شما به اشتراک بگذارم. این روایتها، دعوتی است به بازاندیشی در نظامهای آموزشی، اخلاقی و اجتماعی، با هدف تربیت نسلی متعهد به ارزشهای اسلامی و انسانی.
بخش اول: نقد روشهای تربیتی خشن در نظام آموزشی
تنبیه بدنی و گریز از علمآموزی
، در دوران کودکیام در تهران، مکتبخانهها و مدارس سنتی، گاه به کشتارگاههایی برای روح و روان کودکان بدل شده بودند. چوبهای آلبالوی خیس، که در حوض مدرسه سنگینتر میشدند، بر دست و پای دانشآموزان فرود میآمدند. این روشهای خشن، که به نام تربیت اعمال میشدند، نهتنها با تعالیم معصومین علیهمالسلام سازگاری نداشتند، بلکه کودکان را از درس و علمآموزی گریزان میکردند. بسیاری از دانشآموزان، به دلیل ترس از فلاک و تنبیه، از تحصیل فرار میکردند و به مشاغل دیگر روی میآوردند. این صحنهها، که هنوز در ذهنم زندهاند، نشاندهنده تأثیر مخرب خشونت بر انگیزه تحصیلی و رشد علمی جامعه بود.
شعری که در فرهنگ عامه رواج داشت: «چوب معلم گل است، هر که نخورد خل است». این بیت، که تنبیه را توجیه میکرد، بهگونهای فرهنگسازی خشونت را در نظام آموزشی نهادینه کرده بود. چنین رویکردی، نهتنها به ترویج علم کمکی نمیکرد، بلکه مانعی جدی در برابر رشد علمی و اخلاقی جامعه بود. من همواره بر این باور بودهام که تربیت باید مبتنی بر محبت و عقلانیت باشد، نه خشونت و اجبار.
شدت تنبیهات در مکتبخانهها، گاه به حدی بود که دانشآموزان در سرمای زمستان، با دستهای خیس از حوض یخزده، مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند. این روشهای غیرانسانی، که در تضاد با روح اسلام بودند، نهتنها انگیزه تحصیلی را از بین میبردند، بلکه به کاهش سطح سواد در جامعه منجر میشدند. به باور من، محیطهای آموزشی باید امن، انگیزهبخش و مبتنی بر محبت باشند تا بتوانند نسلی آگاه و متعهد تربیت کنند.
ریشههای تاریخی خشونت در آموزش
در درسگفتارهایم، بارها به تأثیر سلاطین و خلفای جور، مانند بنیامیه، بر نظامهای آموزشی اشاره کردهام. این روشهای خشن، که ریشه در افکار سلطهگرانه داشتند، با روح تعالیم اسلامی ناسازگار بودند. عالمان دینی باید به اصول تربیتی اسلام بازگردند و از روشهای مبتنی بر زور و اجبار دوری کنند. این نقد، دعوتی است به بازنگری در نظامهای آموزشی و بازگشت به ارزشهای اصیل اسلامی.
موفقیت انقلاب در کاهش بیسوادی
پس از انقلاب، شاهد تحول بزرگی در نظام آموزشی بودیم. رویکردهای غیرخشن و مبتنی بر محبت، به کاهش چشمگیر بیسوادی در جامعه منجر شد. این موفقیت، که در جهان نیز مورد تحسین قرار گرفت، نتیجه نرمش و مهربانی در آموزش بود. این تجربه نشان داد که تربیت مبتنی بر محبت، نهتنها با ارزشهای دینی همخوانی دارد، بلکه به رشد علمی و فرهنگی جامعه کمک میکند.
بخش دوم: جایگاه عالمان دینی در جامعه
دفاع از حرمت اهل علم
روزی در تهران، پیش از انقلاب، در اتوبوسی شاهد بیاحترامی به چند طلبه بودم. راننده با سخنان ناشایست، حرمت این عالمان دینی را زیر پا گذاشت. اما واکنش یک فرد نظامی، که با اقتدار از جایگاه طلاب دفاع کرد، مرا به تأمل واداشت. این ماجرا نشان داد که جامعه باید حامی و مدافع حرمت اهل علم باشد. عالمان دینی، که پرچمداران علم و اخلاقاند، شایسته احترام و حمایتاند.
نقد خشونت خانگی و اجتماعی
خشونت، چه در خانه و چه در جامعه، با اصول دینی سازگار نیست. بارها از رفتارهای خشن علیه زنان و کودکان انتقاد کردهام. این رفتارها، که گاه به نام تربیت یا اقتدار اعمال میشوند، جز شرمساری و تخریب روابط انسانی نتیجهای ندارند. اسلام، دینی است که بر محبت و احترام تأکید دارد، و ما باید این ارزشها را در خانواده و جامعه ترویج کنیم.
بخش سوم: چالشهای تفهیم دین به جامعه
ضعف در آموزش دینی
یکی از بزرگترین چالشهای جامعه ما، عدم تفهیم صحیح دین به مردم است. فردی را که با انگشتر طلای حرام به مسجد آمده بود و با بیتوجهی به احکام، ادعای دینداری میکرد. این رفتارهای متناقض، نتیجه ضعف در آموزش دینی است. ما باید دین را بهگونهای به مردم بیاموزیم که نهتنها ظاهر، بلکه باطن اعمالشان نیز با احکام اسلامی همخوانی داشته باشد.
نقد سوءاستفاده از دین
در برخی محافل، از اعتقادات دینی برای جمعآوری پول سوءاستفاده میشد. این رفتار، چه در مساجد و چه در کلیساها، با اصالت دینی ناسازگار است. دین، ابزاری برای کسب منافع مادی نیست، بلکه راهی است برای هدایت و تعالی انسان. ما باید از هرگونه بهرهبرداری مادی از باورهای مردم پرهیز کنیم.
تأثیر شراب بر رفتار اجتماعی
در جوانی، برای شناخت موضوعات شرعی، به مطالعه حالات مختلف مستی پرداخته بودم. مصرف شراب، به رفتارهای غیرعقلانی و ناهنجاریهای اجتماعی منجر میشود. این تجربه، مرا به این باور رساند که عالمان دینی باید موضوعات شرعی را بهخوبی بشناسند تا بتوانند احکام را بهدرستی تبیین کنند. پرهیز از محرمات، گامی اساسی در ترویج فرهنگ دینی است.
نقد برخوردهای خشن در اجرای احکام
ماجرایی از اوایل انقلاب، که فردی به اشتباه به اتهام مصرف شراب مورد تنبیه قرار گرفت. این برخوردهای خشن و بدون دلیل، با عدالت دینی ناسازگارند. اما حتی در چنین اشتباهاتی، لطف الهی میتواند به تخفیف گناهان منجر شود. این تجربه، مرا به این باور رساند که اجرای احکام باید با عدالت و انصاف همراه باشد.
بخش چهارم: درسهایی از زندگی و تربیت
خاطرات کودکی و ارزشهای خانوادگی
در کودکی، پدرم برای تشویق به روزهداری، وعدههایی مانند سماور به ما میداد. بعدها دریافتم که این اشیاء از پیش متعلق به ما بودند، اما این تشویقها، محبتی بود که او به ما ارزانی میداشت. این تجربه، به من آموخت که تربیت کودکان باید با محبت و صمیمت همراه باشد، نه با فریب یا اجبار. لقمه حلال و محیط تربیتی سالم، در شکلگیری شخصیت کودکان نقشی بیبدیل دارند.
نقد توجیه گناه با مقایسه
فردی که دزدی خود را با مقایسه با دزدیهای بزرگتر توجیه میکرد. این استدلال نادرست، به فساد اخلاقی منجر میشود. ما باید از توجیه گناه با مقایسه پرهیز کنیم و به اصول اخلاقی پایبند باشیم. این درس، مرا به تأمل در اهمیت اخلاص و پایبندی به ارزشهای دینی واداشت.
صفا و محبت در روابط انسانی
در محفلی، دو عالم سالخورده از خاطرهای قدیمی سخن گفتند؛ یکی از دیگری به دلیل سنگی که در کودکی به سرش زده بود، گله کرد. این ماجرا، که پس از هشتاد سال هنوز در ذهنشان زنده بود، نشاندهنده اهمیت صفا و بخشش در روابط انسانی است. ما باید دلهایمان را از کینه خالی کنیم و با محبت و گذشت، روابطی سالم بسازیم.
جمعبندی
این خاطرات، که از درسگفتارهایم برگرفته شدهاند، دعوتی است به بازنگری در نظامهای آموزشی، اجتماعی و اخلاقی. نقد روشهای تربیتی خشن، تأکید بر تفهیم صحیح دین، و ترویج محبت و احترام در جامعه، از مهمترین درسهایی است که از تجربههای زیستهام آموختهام. علم دینی، تنها در سایه محبت، عدالت و اخلاص میتواند به تمدنسازی اسلامی کمک کند. این روایتها، نهتنها بازتابی از زندگی من هستند، بلکه نقشهراهی برای ساختن جامعهای متعهد به ارزشهای اسلامی و انسانیاند.