در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1309

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 1309

مقدمه: تأملاتی در مسیر معرفت و اصلاح جامعه

، سال‌ها پیش در محفلی صمیمی و در خلال درس‌گفتارهایم، سخنانی را با شاگردان و یاران به اشتراک گذاشتم که ریشه در تجربه‌های زیسته و تأملات عمیقم در مسائل جامعه داشت. این خاطرات، که گاه در لحظه‌های گفت‌وگوهای حوزوی و گاه در خلوت تأملات عرفانی شکل گرفته‌اند، بازتابی از دغدغه‌هایم برای اصلاح نظام فکری و اجتماعی جامعه اسلامی است. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم با زبانی ساده اما عمیق، شما را به دنیای این تجربه‌ها و اندیشه‌ها ببرم؛ گویی در کنارم نشسته‌اید و با هم در این مسیر معرفتی گام برمی‌داریم.

این روایت‌ها نه‌تنها شرح وقایع گذشته‌اند، بلکه دعوتی‌اند به تأمل در مسئولیت‌های ما برای ساختن جامعه‌ای که در آن عقلانیت، معنویت و تعهد به ارزش‌های اسلامی در هم آمیخته باشد. آنچه در ادامه می‌خوانید، بازتابی است از دغدغه‌هایم برای یافتن راهکارهایی عالمانه و مستدل در برابر چالش‌های پیچیده‌ای که جامعه اسلامی با آن روبه‌روست.

درنگ: ضرورت وجود طراحان متخصص برای حل مسائل جامعه، پرهیز از ساده‌انگاری در تحلیل مشکلات، و تأکید بر نقش متفکران در ارائه طرح‌های مستدل برای اصلاح نظام اجتماعی.

بخش اول: ضرورت طراحی نظام‌مند برای مسائل جامعه

خاطره‌ای از حجره عالمان

، در روزگاری که در مرکز علم مشغول تحصیل و گفت‌وگو بودم، شبی در ماه مبارک رمضان در حجره یکی از عالمان بزرگ نشسته بودیم. حدود بیست نفر از عالمان برجسته حضور داشتند، و فضا پر بود از شور و حرارت مباحث علمی. در این میان، معلمی وارد شد و پرسشی ساده اما مهم مطرح کرد: «من برای تدریس به روستا می‌روم و سپس به شهر بازمی‌گردم. حکم نماز و روزه‌ام چیست؟» پاسخ‌ها اما، چنان متنوع و متفاوت بود که گویی هر عالم از دریچه‌ای جداگانه به مسئله می‌نگریست. یکی گفت: «نمازت شکسته است»، دیگری گفت: «کامل بخوان»، و سومی نظری دیگر داد. معلم، حیران و سرگردان، حجره را ترک کرد، و من در دلم آشوبی برپا شد.

به یکی از عالمان حاضر، که از یاران نزدیکم بود، گفتم: «وقتی عالمان این‌گونه فتوا می‌دهند، چگونه مردم تکلیف خود را بدانند؟» او با تأیید سخنم، گفت: «همیشه همین‌گونه بوده است.» این لحظه برایم نقطه عطفی بود. دریافتم که مشکل نه در نیت خالص عالمان، بلکه در نبود نظام‌مندی فکری و طراحی دقیق برای پاسخ به مسائل جامعه است. این تجربه، مرا به تأمل در ضرورت وجود «طراحان» برای مسائل اجتماعی و دینی واداشت.

چالش فقدان طراحان متخصص

سال‌ها تأمل در این موضوع، مرا به این باور رساند که حل مسائل پیچیده جامعه، تنها با تکیه بر فقه سنتی ممکن نیست. برخی مسائل، مانند احکام فیلم‌سازی یا تعیین حد ترخص برای نماز مسافر، فراتر از حوزه فقه‌اند و نیازمند علمی جامع‌تر و نگاهی نظام‌مندند. نمی‌توان انتظار داشت که یک فقیه، به‌تنهایی، در همه مسائل توان تصمیم‌گیری داشته باشد. اینجاست که نقش «طراحان» برجسته می‌شود؛ کسانی که با دانشی عمیق و دیدگاهی کل‌نگر، بتوانند چارچوب‌هایی روشن و مستدل برای حل مسائل ارائه دهند.

بارها دیده‌ام که مشکلات جامعه را به گردن مسئولان می‌اندازیم و این را راه‌حلی ساده‌انگارانه می‌دانم. گویی با گفتن «مسئولان مقصرند»، خود را از مسئولیت تحلیل عمیق معاف می‌کنیم. این سخن، مانند قضاوت کودکی است که جهان را سیاه و سفید می‌بیند. نیمی از مشکلات ما از نبود طراحانی است که بتوانند مسائل را با دلایل روشن تبیین کنند و راهکارهایی عملی ارائه دهند. اگر جامعه اسلامی بخواهد اصلاح شود، باید به این ضرورت توجه کند؛ وگرنه با شعار و دعا، گره‌ای از کار فروبسته ما باز نخواهد شد.

نقش متفکران و نظام‌های پیشرفته

در نظام‌های پیشرفته، طراحان می‌نشینند، مسائل را تحلیل می‌کنند و طرح‌هایشان را به دولت‌ها برای اجرا می‌سپارند. دولت‌ها وقت خود را صرف طراحی نمی‌کنند، بلکه مجری طرح‌های مدون‌اند. این الگویی است که ما نیز باید از آن بیاموزیم. باید متفکران و صاحبان اندیشه را شناسایی کنیم، طرح‌هایشان را بررسی کنیم و با دقت به اجرا درآوریم. بدون این فرآیند، مشکلات به قوت خود باقی خواهند ماند.

اما باید هوشیار باشیم. در جهان امروز، برخی نظام‌ها با ترویج خشونت و مسائل غیراخلاقی، ارزش‌های انسانی را به چالش می‌کشند. از این‌رو، تحقیق درباره متفکران و اطمینان از همسویی آنان با ارزش‌های اسلامی، امری ضروری است. نمی‌توان پذیرفت که هرکس، بدون تخصص، درباره مسائل پیچیده جامعه اظهارنظر کند. این آشوب فکری، به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، جامعه را به سوی هلاکت می‌برد:

لَا يَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ إِلَّا إِذَا اسْتَوَوْا هَلَكُوا

امتم در خیر است، مگر آنکه برابر شوند و هلاک گردند.

این حدیث، هشداری است به ما که تفاوت‌های مشروع و تخصص‌های افراد را به رسمیت بشناسیم و از یکسان‌انگاری پرهیز کنیم. باید کسانی را که دارای شاخص‌های فکری‌اند، شناسایی کنیم و طرح‌هایشان را به بوته نقد و اجرا بگذاریم.

درنگ: شناسایی متفکران متخصص، بررسی و اجرای طرح‌های مستدل آن‌ها، و پرهیز از اظهارنظرهای غیرتخصصی، کلید اصلاح نظام فکری و اجتماعی جامعه اسلامی است.

بخش دوم: دشواری‌های بندکی و تأملات عرفانی

لحظه‌ای در جنگل

، روزی با چند تن از دوستان در جنگلی باصفا نشسته بودیم. در آن خلوت، عمامه‌ام را از سر برداشتم و با خدایی که همیشه در قلبم احساسش می‌کردم، سخنی از سر صمیمیت گفتم: «خدایا! ساعتی از بالا به پایین بیا تا ببینی بندگی چه دشوار است. خدایی کردن برای تو آسان است، اما بندگی برای ما پر از چالش.» این گفت‌وگوی خیالی، بازتابی بود از حس عمیقی که در آن لحظه داشتم؛ حس محدودیت‌های انسانی در برابر عظمت الهی.

انسان، وقتی در سطحی پایین از وجود قرار دارد، به‌سختی می‌تواند به مراتب والا صعود کند. این دشواری، نه از ضعف ایمان، بلکه از طبیعت وجودی انسان است. بندگی، سفری است پر از آزمون و خطا، پر از لحظه‌هایی که انسان در برابر عظمت هستی احساس کوچکی می‌کند. اما همین دشواری‌هاست که به ما یادآوری می‌کند باید با تواضع و تلاش، در مسیر سلوک گام برداریم.

درنگ: دشواری‌های بندکی، بازتاب محدودیت‌های وجودی انسان است که ما را به تواضع و تلاش برای صعود معنوی فرا می‌خواند.

بخش سوم: وجود، بی‌حد و یکپارچه

خاطره‌ای از کودکی و تأملاتی فلسفی

، در کودکی‌ام، شب‌های جمعه در محله‌مان، گدایانی حرفه‌ای با کیسه‌هایی بر دوش به در خانه‌ها می‌آمدند. برخی آواز می‌خواندند، و برخی کفش‌های کهنه و اشیای به‌ظاهر بی‌ارزش را در کیسه‌هایشان جمع می‌کردند. نکته‌ای که همیشه برایم عجیب بود، رفتارشان در برابر صدقات بود. اگر نانی کامل یا کله‌قندی درسته به آن‌ها می‌دادند، با تردید می‌نگریستند و گمان می‌کردند شاید زهرآلود باشد. اما اگر نان را تکه‌تکه یا قند را حبه‌حبه می‌دادند، با اطمینان می‌پذیرفتند، گویی این تکه‌تکه بودن، مطابق عرف و اصل بود.

این خاطره، مرا به تأملی عمیق در مفهوم وجود برد. ما انسان‌ها، گاه وجود را تکه‌تکه می‌بینیم: وجود زمین، آسمان، شهر، روستا. اما حقیقت وجود، یکپارچه و بی‌حد است. وجود، محتاج به علت نیست و در ذات خود، کامل و بی‌نقص است. این نگاه تکه‌تکه به هستی، مانند رفتار گدایان است که نان درسته را به دیده تردید می‌نگرند. باید از این نگاه محدود فراتر رویم و وجود را در وحدت و کمالش درک کنیم.

درنگ: وجود، یکپارچه و بی‌حد است و درک این حقیقت، ما را از نگاه محدود و تکه‌تکه به هستی رها می‌سازد.

جمع‌بندی: دعوتی به تأمل و تمدن‌سازی

این خاطرات و تأملات، که از سال‌های حضورم در حوزه و لحظه‌های سلوک معنوی‌ام برآمده‌اند، دعوتی است به بازنگری در نظام فکری و اجتماعی‌مان. ما به طراحانی نیاز داریم که با دانش و تقوا، مسائل جامعه را تحلیل کنند و راهکارهایی مستدل ارائه دهند. باید از ساده‌انگاری و شعارزدگی پرهیز کنیم و با شناسایی متفکران و اجرای طرح‌هایشان، گامی در مسیر اصلاح برداریم. در این مسیر، تأمل در دشواری‌های بندکی و درک وحدت وجود، ما را به سوی تواضع و خودسازی هدایت می‌کند.

این گفتگوهای صمیمی، نه‌تنها شرح گذشته، بلکه چراغی است برای آینده. امیدوارم این روایت‌ها، شما را به تأمل در مسئولیت‌هایمان برای ساختن جامعه‌ای عادل، عالمانه و معنوی وادارد؛ جامعه‌ای که در آن، علم و تقوا دست در دست هم، به تمدن‌سازی اسلامی یاری رسانند.

با نظارت صادق خادمی