در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1317

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 1317)

مقدمه

در درس‌گفتارهایم، گاه به فرازهایی از زندگی‌ام اشاره کرده‌ام که هر یک، دریچه‌ای به سوی تأمل در معرفت الهی و بندگی است. این خاطرات، که در خلال درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان شده‌اند، اکنون به‌گونه‌ای تفصیلی روایت می‌شوند تا شما را به دنیای تجربه‌های شخصی‌ام ببرند؛ تجربه‌هایی که نه‌تنها از کودکی‌ام در کوچه‌های خاکی، بلکه از سال‌های طلبگی و تأملات عمیق در علم و دین سرچشمه گرفته‌اند. در این مجموعه، که «گفتگوهای صمیمی» نام گرفته، تلاش دارم با زبانی صمیمی و در عین حال عمیق، شما را به تأمل در شناخت خدا، کیفیت بندگی و چالش‌های علم دینی دعوت کنم. این روایت‌ها، بازتابی از عمق دانش، تعهد معنوی و تأملات عرفانی‌ام هستند که در بستر زندگی روزمره و تجربه‌های زیسته‌ام شکل گرفته‌اند.

بخش اول: سماورهای برنجی و درس‌های کودکی

وعده‌های کودکی و شناخت مالکیت الهی

، در کودکی، در خانه‌مان چند سماور برنجی زیبا بر تاقچه‌ها جای داشت. پدرم، که خدا او را رحمت کند، به ما می‌گفت: «اگر روزه بگیرید، این سماورها از آن شما خواهد بود.» ما، با شوق کودکانه، روزه می‌گرفتیم، اما سماورها هیچ‌گاه به دستمان نرسید. این تجربه، گویی تمثیلی از واقعیت‌های زندگی بود. مانند کارخانه‌ای که به ما فروخته می‌شود، اما مالکیتش همچنان در دست دولت باقی می‌ماند. از همان کودکی دریافتم که هیچ‌کس به آدمی نعمت نمی‌بخشد، مگر آنکه خود بکوشد. این درس، مرا به سوی خوداتکایی و پرهیز از طمع سوق داد. انسان باید دندان طمع را بکشد و بداند که همه چیز در این جهان استیداعی است؛ امانتی از جانب خداوند.

سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا
قرآن کریم: آنچه در آسمان‌ها و زمین است، همه را برای شما مسخر کرده است (جاثیه: 13).

این آیه مرا به تأمل واداشت که همه چیز در مالکیت خداوند است. ما بندگان، نه کاملاً وجودی هستیم و نه کاملاً عدمی. نه «لایی» هستیم و نه «لایک». باید مخاطب بندگی‌مان را بشناسیم: هُوَ اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، وَاحِدٌ الْقَهَّارُ، هُوَ اللَّهُ الْبَاعِثُ الْوَارِثُ. شناخت این خدا، که هم رحمان است و هم قهار، بندگی ما را شکل می‌دهد. گویی کودکی‌ام، با آن سماورهای برنجی، مرا به این حقیقت رساند که همه چیز در این عالم، امانتی است که به سوی او بازمی‌گردد.

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
قرآن کریم: ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم (بقره: 156).

درنگ: تجربه کودکی با وعده سماورها، مرا به درک مالکیت الهی و استیداعی بودن جهان رهنمون ساخت. این درس، بندگی را در شناخت دقیق خداوند و پرهیز از طمع تعریف می‌کند.

سیراب شیردان و پارادوکس روزه‌داری

در ماه رمضان، در کوچه‌های شهر، فروشندگان سیراب شیردان با لگن‌های پر از این خوراک به در خانه‌ها می‌آمدند. یک قرون می‌دادیم و کاسه‌ای پر برای افطار می‌گرفتیم. روزی کودکی را دیدم که به کاسه‌اش ناخنک می‌زد و سیراب می‌خورد. به او گفتم: «مگر روزه نیستی؟» پاسخ داد: «ایرادی ندارد، پدرم نمی‌فهمد.» این صحنه، مرا به شگفتی واداشت. کودکی که هم روزه‌دار بود و هم نبود، گویی سماوری را به او بخشیده بودند و در عین حال، نبخشیده بودند. این پارادوکس، مرا به تأمل در تفاوت ظاهر و باطن در رفتارها واداشت. گویی جهان، میان داخل و خارج، ممازجه و مفارقه، در نوسان است.

این تجربه، مرا به این حقیقت رساند که بندگی حقیقی، در گرو شناخت خداوند است. خدایی که متکلمان با صفاتش می‌شناسند و فیلسوفان با وجودش. تفاوت این دو شناخت، نوع بندگی ما را دگرگون می‌کند. اگر دارا باشیم یا ندار، تفاوتی ندارد؛ باید بندگی را در ساحت «لیس» و «لا» جست‌وجو کنیم. این درس کودکی، مرا به عمق معرفت الهی برد، جایی که همه چیز به خدا بازمی‌گردد و بنده، تنها امانت‌داری است در این جهان استیداعی.

درنگ: پارادوکس روزه‌داری کودک و وعده سماور، مرا به تأمل در تفاوت ظاهر و باطن و ضرورت شناخت عمیق خداوند برای بندگی حقیقی رهنمون ساخت.

بخش دوم: طلبگی و چالش‌های علم دینی

شعر صرف میر و شکستن قفل‌ها

در سال‌های آغازین طلبگی، شعری می‌خواندند: «هر کس بخواند صرف میر میر را / بشکند هفت قفل و هفت زنجیر را.» این شعر، گویی جرقه‌ای در من زد. با شوق، کتاب «صرف میر» را وجب به وجب خواندم و دریافتم که هیچ پیچیدگی و قفل خاصی در آن نیست. گویی دشواری این کتاب، ساخته ذهن کسانی بود که پایه‌های علمی‌شان سست بود. بعدها، کتاب‌هایی چون «عربی آسان» نوشته شد که نشان داد مطالب، در اصل، ساده و واحدند. این تجربه، مرا به این باور رساند که علم دینی، اگر با مبادی درست آموخته شود، نه‌تنها دشوار نیست، بلکه راهگشاست.

همین نگاه را به کتاب «حاشیه ملاعبدالله» بردم. می‌گفتند درکش ناممکن است، اما من مصمم شدم که دمار از روزگار این دشواری درآورم. با مطالعه دقیق، دریافتم که مشکل، نه در کتاب، بلکه در نبود انصاف علمی است. علم دینی، نیازمند پایه‌های محکم و انصاف در یادگیری است. اگر طلبه‌ای مبادی اولیه را نیاموزد، دروس حوزه برایش چون هفت قفل و هفت زنجیر خواهد بود.

درنگ: مطالعه دقیق کتاب‌های «صرف میر» و «حاشیه ملاعبدالله» نشان داد که دشواری دروس حوزه، ناشی از ضعف پایه‌های علمی است، نه پیچیدگی ذاتی علوم دینی.

نقد پذیرش طلبه‌های بی‌سواد

در گذشته، برخی طلبه‌ها از روستاها به حوزه‌های علمیه می‌آمدند، بی‌آنکه دانش پایه‌ای در ادبیات، ریاضیات یا علوم دیگر داشته باشند. لغت‌نامه‌ای به دست می‌گرفتند، اما از متون درسی چیزی درنمی‌یافتند. این ضعف، دروس حوزه را برایشان به قفل‌هایی نفوذناپذیر بدل می‌کرد. باور داشتند که دروس حوزه، ذاتاً دشوار است، اما من دریافتم که مشکل، در نبود مقدمات علمی است. پذیرش چنین افرادی، خطایی بزرگ در نظام علم دینی است. برای شغلی ساده چون سفوری، دیپلم لازم است، اما برای طلبگی، که راهی به سوی معرفت، اجتهاد و عرفان است، گاه افرادی با سواد اندک پذیرفته می‌شدند. این، ننگی برای علم دینی است.

اگر قرار است طلبه‌ای پذیرفته شود، باید او را برای طلبگی تربیت کرد. باید مبادی اولیه، از زبان فارسی گرفته تا علوم مقدماتی، به او آموخته شود. حتی مهارت‌های روزمره مانند رانندگی، که در زندگی کاربردی است، باید در کنار علوم دینی به او آموزش داده شود. طلبه باید بداند که مصدر، اصل کلام است و بدون فهم پایه‌ها، نمی‌توان به عمق علوم دینی رسید.

درنگ: پذیرش افراد بی‌سواد در حوزه‌های علمیه، خطایی در علم دینی است. تربیت علمی و آموزش مقدمات، کلید فهم دروس حوزه و ارتقای جایگاه طلبگی است.

طلبه‌های امروز و پیشرفت علمی

الحمدلله، طلبه‌های امروز از آگاهی و فهم بهتری برخوردارند. برخلاف گذشته، که گاه مجتهدی از نوشتن نام خود عاجز بود، امروز پایه‌های علمی گسترده‌تر است. با این حال، بی‌نظمی‌ها و اشتغالات روزمره، مانع از تمرکز کامل طلبه‌ها می‌شود. اگر زمان کافی داشته باشند، به‌راحتی می‌توانند به درجه اجتهاد برسند. در گذشته، طلبه‌ها با تلاش بسیار و حفظیات، پیش می‌رفتند، اما فهم عمیقی نداشتند. امروز، طلبه‌ها بدون زحمت زیاد، مطالب را بهتر درمی‌یابند. این پیشرفت، مرهون گسترش منابع علمی و اصلاح نظام آموزشی است.

با این حال، شبهاتی چون شبهه ابن‌کمونه در گذشته، ناشی از ضعف علمی بود. برخی گمان می‌کردند که پاسخ این شبهات را باید از امام زمان پرسید، در حالی که این مسائل، امروز کهنه و عقب‌افتاده به نظر می‌آیند. فضای بسته علمی حوزه‌های گذشته، مانع از رشد بود، اما امروز، با آگاهی بیشتر، طلبه‌ها می‌توانند به عمق معرفت دینی دست یابند.

درنگ: طلبه‌های امروزی از آگاهی بهتری برخوردارند، اما بی‌نظمی‌ها مانع پیشرفت است. اصلاح نظام آموزشی و زمان کافی، راه را برای اجتهاد هموار می‌کند.

کتاب‌های بلاغت و ساده‌سازی علم

شاعری گفته بود: «مطول سر زلف جانان بود / ولو مختصر خواندن آسان بود.» ابتدا «اطول» نوشته شد، سپس «مطول» و بعد «مختصر». همه این کتاب‌ها، یک موضوع را با توضیحات متفاوت بیان می‌کردند. بعدها «جواهر البلاغة» نگاشته شد، اما اگر کسی «مختصر» را خوانده باشد، «جواهر» را بهتر درک می‌کند. این تجربه نشان داد که دشواری دروس، نه در ذات علم، بلکه در ضعف مقدمات است. طلبه‌ای که مبادی اولیه را نیاموخته، در برابر متون پیچیده، هاج و واج می‌ماند. باید از زبان فارسی آغاز کرد، سپس به عربی و علوم دیگر پرداخت تا فهم عمیق حاصل شود.

درنگ: دشواری کتاب‌های بلاغت، ناشی از ضعف در مقدمات علمی است. آموزش پایه‌ای، کلید فهم متون دینی و ساده‌سازی علوم حوزه است.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از خاطرات کودکی و سال‌های طلبگی‌ام سرچشمه گرفته‌اند، تلاشی است برای پیوند تجربه‌های زیسته با معرفت الهی و علم دینی. از سماورهای برنجی تا کتاب‌های صرف و بلاغت، هر خاطره، مرا به سوی درکی عمیق‌تر از بندگی و علم رهنمون ساخت. دریافتم که شناخت خداوند، محور بندگی است و علم دینی، نیازمند پایه‌های محکم و انصاف علمی. امروز، با پیشرفت نظام آموزشی، طلبه‌ها می‌توانند به قله‌های معرفت برسند، به شرط آنکه از بی‌نظمی‌ها و موانع عبور کنند. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در این حقیقت که همه چیز در این عالم، امانتی است از جانب خدا، و ما بندگان، مسئول حفظ این امانت هستیم.

با نظارت صادق خادمی