متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1330
مقدمه
در سالهای دور، در کوی و برزن محل زندگیام، خاطراتی شکل گرفت که هر یک چون آیینهای، جلوهای از حکمت الهی را به نمایش میگذارد. این خاطرات، که گاه در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام، نهتنها روایتهایی از گذشتهاند، بلکه درسهایی ژرف از معرفت، معنویت و حکمتاند که در تاروپود زندگیام تنیده شدهاند. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، میکوشم شما را به دنیای این تجربهها ببرم؛ تجربههایی که گاه با طعم تلخ سختیها و گاه با شیرینی عنایت الهی همراه بودهاند. آنچه در پی میآید، روایتی است از کودکیام در محلهای پر از عیاران، و تأملاتی در باب حکمت الهی و فرهنگ جامعه، که امیدوارم چون چراغی راهنمای خوانندگان در مسیر معرفت و عمل باشد.
بخش اول: حکمت امتنان الهی
خاطرهای از عیاران محله
، کودکی بودم در محلهای که عیاران در آن بسیار بودند. در آن روزگار، عیاری و چنین پدیدههایی در کوچههای شهر ما رواج داشت. عیاران، که گروهی از گردنکلفتها بودند، رسم داشتند که کودکان را به جمع خود بکشانند و آنها را نوچه خود کنند. اگر کودکی مقاومت میکرد، یکی را مأمور میکردند تا او را کتک بزند و از این راه او را به تسلیم وادار کنند. خودم با چشمانم دیدم که روزی یکی از این نوچهها سیلی محکمی به گوش کودکی نواخت. ناگهان حسین آقا از راه رسید، با صدای بلند اعتراض کرد و ضارب را تنبیه نمود. عجیب آنکه همان حسین آقا بود که دستور داده بود آن کودک را بزنند! کودک، که از این ماجرا شگفتزده شده بود، حسین آقا را ناجی خود دید و به او دل بست. از آن پس، هرگاه حسین آقا را میدید، با احترام به او سلام میکرد و کمکم رفیق او شد.
این ماجرا برایم چون تمثیلی از حکمت الهی بود. انسان، چنانکه گفتهاند: «الإنسان عبيد الإحسان» (انسان بنده احسان است)، به سوی محبت و احسان گرایش دارد. حسین آقا ابتدا سختی به کودک روا داشت، سپس او را نجات داد و محبتش را نثارش کرد. اینگونه بود که کودک به او پیوست. این رفتار، جلوهای از حکمت الهی است که در عالم جاری است. خداوند گاه انسان را با سختیها میآزماید، دست و پای او را میشکند، و سپس با عنایت و امتنان خویش او را به سوی خود میخواند. تمام عالم، ظهور حق تعالی است و همه موجودات، بهنوعی، خدايی میکنند. این حکمت، مقتضای اعتدال است. اگر بخواهیم خدا را بشناسیم، همین رفتار حسین آقا را بشناسیم کافی است.
| درنگ: رفتار حسین آقا تمثیلی از حکمت الهی در امتحان و امتنان است. خداوند با سختیها انسان را میآزماید و سپس با محبت و عنایت، او را به سوی خود هدایت میکند. عبارت «الإنسان عبيد الإحسان» نشاندهنده گرایش فطری انسان به احسان است، که بازتابی از رابطه او با خداوند است. |
این حقیقت که تمام عالم جلوه حق تعالی است، در قرآن کریم نیز به زیبایی بیان شده است: لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ (بقره: ۲۸۴)؛ «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداست.» همه اصول و بینات، خدايیاند، اما جمعآوری و ترکیب آنها دشوار است. امتنانات الهی هرگز بیحکمت نیست؛ خداوند بهصورت گترهای و بیحساب به کسی احسان نمیکند. این نظام، نظامی استوار و حکیمانه است که در آن هر سختی و محبتی هدفی والا دارد.
در پایان این تأمل، دعای صلوات را زمزمه میکنم: «اللّهم صلّ على محمد و آل محمد»، که نشانه توسلم به اهلبیت (ع) است؛ کسانی که واسطه فیض الهیاند و ما را در فهم این حکمتها یاری میدهند.
بخش دوم: نقد فرهنگ کاذب و توقعات واهی
تنپروری و امیدهای کاذب
در جامعه ما، چه در گذشته و چه اکنون، گرایشی به تنپروری و بیکاری در میان برخی از امتهای اسلامی، اعم از عرب و غیرعرب، دیده میشود. بسیاری از کسانی که کار میکنند، نه از سر عشق و علاقه، بلکه از روی اجبار دست به کار میزنند؛ چرا که اگر کار نکنند، زن و فرزندشان گرسنه میمانند. برخی بیکارند، برخی شغلهای کاذب دارند و برخی دیگر به امیدهای واهی دلخوش کردهاند. اینان در قرعهکشیها شرکت میکنند، به طمع اینکه ناگهان صاحب خانهای شوند یا ثروتی به دست آورند. بیلبوردهای تبلیغاتی پر است از وعدههای فریبنده: «هفتصد خانه هزارمتری، ویلای دوهزارمتری، هزاران خودرو و سکههای طلا». اما این جوایز، اگر هم راست باشند، در خدمت منافع بانکداران و ثروتمندان است که از سادگی مردم سوءاستفاده میکنند.
این فرهنگ کاذب، که در آن مردم به دنبال «ناگهانها» و اتفاقات غیرمنتظرهاند، ریشه در توقعات بیمورد دارد. به قول اهالی قم، اینان «قُلُم» میخواهند، اما حاضر نیستند بیل و کلنگ بزنند و با تلاش به هدف برسند. برخی به جای درس خواندن و پزشک شدن، با پرداخت پول مدرک دیپلم میخرند یا برای گواهینامه رانندگی هزینه میدهند. این رفتارها نشانهای از فساد فرهنگی است که در آن میانبرهای غیرمشروع جای تلاش صادقانه را گرفتهاند.
| درنگ: فرهنگ کاذب و توقعات واهی، مانع رشد معنوی و مادی جامعه است. گرایش به امیدهای غیرواقعی، مانند انتظار نعمت بدون تلاش، با نظام احسن الهی که مبتنی بر کار و کوشش است، ناسازگار است. |
سوءاستفاده از باورهای دینی
از سوی دیگر، برخی از باورهای دینی سوءاستفاده میکنند. شنیدهام که میگویند: «اگر چهل روز زیارت عاشورا بخوانی، صاحب خانه میشوی.» آیا امام حسین (ع) به شهادت رسید تا ما را خانهدار کند؟ این سوءتفاهم، مقام والای ائمه (ع) را به منافع مادی فرومیکاهد. زیارت عاشورا برای تهذیب نفس و قرب الهی است، نه ابزاری برای کسب ثروت. برخی دیگر زیر ناودان کعبه دعا میکنند و گمان دارند که خداوند از آنها شرم میکند و حاجتشان را برآورده میسازد. این برداشتهای نادرست، ریشه در فرهنگ انتظار بدون عمل دارد.
اما نباید از یاد برد که توکل و تلاش باید دست در دست هم باشند. چنانکه گفتهاند: «با توکل زانوی اشتر ببند.» اگر انسان کار کند و با توکل بر خدا زیارت عاشورا بخواند، این زیارت برایش مشوق و مؤیدی است و ممکن است عنایتی غیبی نصیبش شود. اما کسی که تنبل است و گمان میکند کار کردن مشکلش را حل نمیکند، یا به زیارت متوسل میشود یا به راههای ناپسند مانند دزدی و قاچاق روی میآورد. این وضعیت، زنگ خطری برای جامعه ماست.
بخش سوم: نظام احسن و رسالت علم دینی
نظم الهی و اصلاح فرهنگ
در تأملاتم، همیشه به این حقیقت میرسیدم که نظام عالم، نظامی احسن و حکیمانه است. قرآن کریم میفرماید: وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (فصلت: ۴۶)؛ «و پروردگار تو به بندگان ستم نمیکند.» در این نظام، هر عملی نتیجهای متناسب دارد. اما فرهنگ کاذب و توقعات واهی، نشانهای از بینظمی و هردمبیل بودن است. جامعهای که در آن تنبلی و انتظار نعمت از آسمان رواج یابد، از نظم الهی فاصله میگیرد.
هدف فلسفه و عرفان در حوزههای علمی چیست؟ جز این است که ما جامعه خود را بشناسیم و فرهنگ مردم را اصلاح کنیم؟ علم دینی باید در خدمت ارتقای معرفت و اصلاح اجتماعی باشد. هر فرد، از کارگر که بیل میزند تا پزشک و مهندس که به جامعه خدمت میکند، باید در حد توان خود تلاش کند. اما وقتی کسی دست از کار میکشد و به قاچاق مواد مخدر یا سوءاستفاده از باورهای دینی روی میآورد، این نظام احسن به هم میریزد.
| درنگ: نظام احسن الهی، نظامی منظم و عادلانه است که در آن تلاش و توکل در کنار هم معنا مییابند. علم دینی باید در خدمت شناخت جامعه و اصلاح فرهنگ باشد تا از رواج شغلهای کاذب و توقعات واهی جلوگیری کند. |
جمعبندی
این خاطرات و تأملات، که از کودکیام در محله عیاران تا تأملات عمیق در حکمت الهی و نقد فرهنگ جامعه امتداد یافته، دعوتی است به سوی معرفت و عمل. تمثیل حسین آقا نشان داد که چگونه خداوند با سختی و محبت، انسان را به سوی خود میخواند. نقد تنپروری و امیدهای کاذب، هشداری است به جامعه که بدون تلاش و توکل، نمیتوان به نظام احسن الهی پیوست. زیارت عاشورا و دیگر اعمال عبادی، اگر با نیت خالص و همراه با عمل صالح باشند، راهگشای سلوکاند. رسالت علم دینی، اصلاح فرهنگ و هدایت جامعه به سوی معرفت و عمل صالح است. امیدوارم این گفتگوهای صمیمی، چون چراغی در مسیر سالکان و پژوهشگران، راه را روشن کند.
| با نظارت صادق خادمی |