متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1334
مقدمه
در درسگفتارهایم، گاه به لحظههایی از زندگی و تأملاتم اشاره کردهام که شاید بهسرعت گذشتهاند، اما در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، فرصتی یافتهام تا این خاطرات را با عمق و جزئیات بیشتری بازگو کنم. این روایتها نهتنها بازتاب تجربههای شخصی من در مسیر علم و معرفت است، بلکه تلاشی است برای روشن ساختن برخی حقایق عمیق دینی، عرفانی و اجتماعی که سالها در دل و ذهنم ریشه دواندهاند. در این بخش، از کتاب ارزشمند «توحید مفضل» سخن میگویم، از کاستیهای علم دینی در برخی محافل، از نظام احسن خلقت، و از ضرورت تربیت درست نسل آینده. این گفتگوها، دعوتی است به تأمل در معارف الهی و اصلاح مسیر علم و عمل.
بخش اول: عظمت توحید مفضل
از همان کودکی، کتاب «توحید مفضل» برایم جایگاهی ویژه داشت. در یازدهسالگی، این کتاب را با چنان عمقی میخواندم که گویی دریچهای به سوی معرفت الهی بر من گشوده شده بود. این کتاب، که مجموعهای از گفتارهای امام صادق علیهالسلام به مفضل بن عمر است، برای من نهتنها یک متن دینی، بلکه آیینهای از عظمت علمی و معنوی آن حضرت بود. وقتی نام امام صادق را میبرم، گویی همه عالم به نوک انگشت او میچرخد. این کتاب، با استدلالهای محکم و عمیقش، نشاندهنده سیطره عظیم آن حضرت بر معارف توحیدی است.
با این حال، همواره از این گلایه داشتهام که چرا در محافل علمی ما، این کتاب ارزشمند چندان مورد توجه قرار نمیگیرد؟ به جای آن، کتابهایی چون «حادی عشر»، «بدایة» یا «نهایة» را بهعنوان متن درسی برمیگزینند. توحید مفضل، کتابی است سنگین و پرمغز که آموزش آن نیازمند اساتید مجرب و برنامهریزی دقیق است. اما متأسفانه، برخی از محافل علمی ما از این عمق و غنا غافل ماندهاند. اگر قرار است از ولایت سخن بگوییم، چرا این کتاب را بهعنوان محور آموزش قرار ندهیم؟ این پرسش، سالهاست که ذهنم را به خود مشغول کرده است.
درنگ: توحید مفضل، بهترین کتاب معرفتی است که با استدلالهای عمیق خود، عظمت علمی و معنوی امام صادق علیهالسلام را نشان میدهد. غفلت از این کتاب، نشانهای از ضعف در اولویتبندی منابع معرفتی در علم دینی است.
در جوانی، وقتی برخی به مطالعه منظومه سبزواری یا اسفار اربعه ملاصدرا روی میآوردند، با خود میاندیشیدم که چرا ابتدا توحید مفضل را نمیخوانند؟ این کتاب، پایهای است برای فهم عمیقتر فلسفه اسلامی. استدلالهای آن، نه بر تعبد صرف، بلکه بر عقل و منطق استوار است. اگر قرار است به سوی حکمت و معرفت گام برداریم، باید از این سرچشمه زلال آغاز کنیم.
قرآن کریم: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ
به زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد، تا برایشان روشن شود که آن حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت بر هر چیزی گواه است؟ (فصلت: ۵۳)
بخش دوم: ضرورت تربیت درست نسل آینده
یکی از دغدغههای همیشگیام، تربیت نسل آینده و بهویژه طلاب علوم دینی بوده است. همیشه میگفتم: کودکان را باید از همان کودکی شناخت. مثالی ساده اما عمیق در ذهنم مانده است: اگر به کودکی پنج کیلو سیب، ده کیلو انار و بیست کیلو هویج بدهید و او سیبها را نصفهنصفه بخورد، این نشانهای است از بیثباتی و شاید خطری بالقوه در آینده. اما کودکی که سیب را کامل میخورد، حتی اگر چند سیب دیگر هم بخورد، نشاندهنده سلامت اخلاقی و ثبات اوست. این تمثیل ساده، برایم راهی بود تا به اهمیت شناسایی ویژگیهای اخلاقی از سنین پایین اشاره کنم.
درنگ: شناسایی کودکان خطرناک از کودکی، با مشاهده رفتارهای سادهای چون نحوه خوردن سیب، میتواند به تربیت درست و جلوگیری از آسیبهای آینده کمک کند.
اگر فرزندی قصد طلبگی دارد، باید او را آزمود. نباید اجازه داد حب نفس یا تعلقات شخصی، راه را برای تربیت دشمنان دین هموار کند. بارها تأکید کردهام: امام زمان علیهالسلام عزیزتر از فرزند است. اگر دیدیم فرزندی به درد این مسیر نمیخورد، باید با احترام و متانت، او را به راه دیگری هدایت کنیم. حفظ پاکی محافل دینی، مقدم بر هر خواسته شخصی است.
بخش سوم: نقد کاستیهای علم دینی
یکی از دردهایم، ضعف در برخی محافل علمی است. بارها از این گلایه کردهام که چرا موضع قدرت در این محافل، گاه فاقد کارایی لازم است؟ وقتی رهبری علمی به افرادی سپرده میشود که فرتوت شدهاند و توانایی لازم را ندارند، چگونه میتوان انتظار تحول داشت؟ در همه نظامهای اجتماعی، رهبری باید در سنی باشد که نه خام و ناپخته، بلکه پخته و کارآمد باشد. اما در برخی محافل ما، مرجعیت به سنینی کشیده میشود که دیگر کارایی لازم را ندارد.
روزی فردی را دیدم که در ظاهر، با کمک دیگران و زیر بغل گرفتن، به نظر صالح میآمد، اما در خلوت، عبا را جمع کرد و دوید! این نفاق و تظاهر، برایم نشانهای از فقدان اصالت بود. یا مثلاً کسانی که در تبلیغ، نعلین میپوشند تا سن و سالشان بیشتر به نظر آید، اما در شهر، کفشهای امروزی به پا میکنند. این بدلکاریها، نشانهای از ضعف در اصالت علم دینی است.
درنگ: ضعف در علم دینی، از جمله به دلیل سپردن مسئولیتها به افرادی فاقد کارایی و تظاهر به صلاحیت، مانع تحول و پیشرفت است.
به قول ابن سینا، همانطور که عسل را باید شناخت، زهر و مغالطه را نیز باید دانست. علم دینی باید با منطق و برهان همراه باشد، وگرنه به ذهنگرایی خشک یا عاملیت بیبنیان بدل میشود. فلسفه، اگر نتواند مسائل جامعه را حل کند، فلسفه نیست؛ و سیاست، بدون پشتوانه فلسفی، به عامیت میانجامد.
بخش چهارم: نظام احسن و تازگی خلقت
یکی از عمیقترین تأملاتم، درباره نظام احسن خلقت بوده است. بارها در درسگفتارهایم، از این شگفتی سخن گفتهام که عالم خلقت، از خدا تا جنگل و ماده، همواره تازه و پویاست. اگر جز این بود، کهنگی و فرتوتی بر آن حاکم میشد. نظام احسن، به معنای نظمی است که در آن، هر جزء بهتنهایی و در کلیت خود، هدفمند و حکیمانه است. حتی گرگ جنگل، که برخی آن را بیرحم میدانند، در این نظام، جایگاهی حکیمانه دارد.
درنگ: نظام احسن، نشانه پویایی و حکمت الهی در خلقت است که از خدا تا کوچکترین اجزای عالم، همه را در بر میگیرد.
قرآن کریم: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ
به زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد، تا برایشان روشن شود که آن حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت بر هر چیزی گواه است؟ (فصلت: ۵۳)
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتابی است از سالها تأمل در معارف الهی، علم دینی، و تربیت نسل آینده. از عظمت توحید مفضل تا ضرورت اصلاح کاستیهای علم دینی، از شناسایی ویژگیهای اخلاقی کودکان تا تبیین نظام احسن خلقت، هر بخش از این خاطرات، دعوتی است به سوی معرفت و عمل صالح. آنچه در این مسیر آموختهام، این است که علم دینی باید با عقل و استدلال همراه باشد، تربیت باید از کودکی آغاز شود، و نظام خلقت، همواره در پویایی و تازگی است. امید دارم این روایتها، راهنمایی باشد برای سالکان معرفت و پژوهشگران حقیقت.
با نظارت صادق خادمی