در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1340

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 1340

مقدمه

در سال‌های کودکی‌ام، خاطراتی از مکان‌ها و تجربیاتی شکل گرفت که تا امروز در ذهنم زنده مانده‌اند. این خاطرات، که گاه در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام، دریچه‌ای به سوی تأمل در نظام هستی و ارتباط انسان با موجودات غیبی گشوده‌اند. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم شما را به دنیای این تجربیات و تأملات معنوی و معرفتی‌ام ببرم. آنچه پیش رو دارید، روایتی است از یک مکان خاص در کودکی‌ام و تأملاتی عمیق در باب احضار نفس، ارتباط با جن و ملک، و جایگاه انسان در نظام احسن الهی.

بخش اول: خاطره‌ای از کودکی و مکانی مرموز

در ایام کودکی‌ام، زمانی که چند سال بیشتر نداشتم، به مکانی رفت‌وآمد می‌کردم که در آن روزها برای بسیاری ترسناک بود. آن مکان، که امروز به پارکی زیبا و پرجنب‌وجوش تبدیل شده است، در گذشته چنان هولناک بود که هر کس قصد ورود به آن را داشت، از شدت ترس دلش به لرزه می‌افتاد. گویی نیرویی ناپیدا در آن فضا حضور داشت که انسان را به سوی وحشت می‌کشاند. برخی می‌گفتند اگر کسی جرئت می‌کرد پا به آنجا بگذارد، نیرویی او را به زمین می‌زد و بیهوش می‌کرد. روزی به آن مکان سر زدم و با خود اندیشیدم: «خدایا، آیا کسی از هویت واقعی این مکان آگاه است؟» این پرسش، مرا به تأمل در اسرار نهفته در عالم و موجودات غیبی کشاند.

آن مکان در گذشته، با فضایی تاریک و خلوت، گویی بستری برای حضور موجودات غیبی بود. قبرستان‌ها و مرده‌شورخانه‌هایی در اطراف آن وجود داشت که به این حس مرموز دامن می‌زد. اما امروز، همان‌جا به پارکی دل‌انگیز بدل شده است، پر از نور و زندگی. این تحول مرا به شگفتی واداشت و به یاد آوردم که نظام هستی، با همه تغییرات ظاهری‌اش، همچنان حامل اسرار عمیقی است که تنها با دیده بصیرت می‌توان آن را دریافت.

درنگ: مکان‌های خاص با ویژگی‌های تاریک و خلوت، در گذشته بستری برای حضور محسوس موجودات غیبی مانند اجنه بودند. تحول این مکان‌ها به فضاهای امروزی، نشان‌دهنده پویایی نظام احسن الهی است.

بخش دوم: جن و ملک در نظام هستی

در تأملاتم به این نکته رسیدم که اجنه، برخلاف آنچه گاه تصور می‌شود، برای انسان‌ها مزاحمت ایجاد نمی‌کنند. روزی در آن پارک، که زمانی محل ترس و وحشت بود، تصویری از اجنه در ذهنم نقش بست که آرام و بی‌آزار، پاهایشان را روی هم گذاشته‌اند. این تصویر، نه از تسخیر آن‌ها، بلکه از دریافتی معنوی از حضورشان حکایت داشت. اجنه، به‌رغم کثرتشان، موجوداتی هستند که با تغییر مکان‌ها، مانند تخریب خانه‌هایشان، به‌آرامی نقل مکان می‌کنند و در نظام الهی، همزیستی مسالمت‌آمیزی با انسان دارند.

در نظام هستی، انسان‌ها از نظر تعداد اندک‌اند، حال آنکه ملائکه دارای سعه و گستردگی بی‌حد و اجنه و شیاطین دارای کثرت فراوان‌اند. برخی گمان می‌کنند جمعیت انسان‌ها، که امروزه به هشت میلیارد نفر رسیده، بسیار است، اما در مقایسه با کثرت اجنه و سعه ملائکه، انسان‌ها اندک‌اند. این تفاوت وجودی، نشان‌دهنده حکمت الهی در خلقت است. انسان، با وجود تعداد اندکش، برای گذران زندگی به خدمتکار و کارگر نیاز دارد، اما این نیاز، بخشی از مبارزه‌ای عظیم‌تر با ابلیس و شیاطین است.

خداوند، که مدبر عالم است، دنیا را چنان آفریده که انسان بتواند با بهره‌گیری از اهرم‌های الهی، یعنی استمداد از ملائکه، بر شیطان غلبه کند. اگر شیاطین نبودند، انسان به‌تنهایی قادر به انجام همه امور بود، اما بدون یاری ملائکه، هیچ کاری به سرانجام نمی‌رسد. اگر انسان همت کند و از ملائکه یاری بجوید، گویی باد در آستینش جولان می‌دهد و قدرتی عظیم می‌یابد. اما اگر در این مسیر کوتاهی کند، شیاطین او را چون گوجه‌فرنگی لگدمال خواهند کرد.

درنگ: انسان با استمداد از ملائکه می‌تواند بر شیاطین غلبه کند. کثرت اجنه و سعه ملائکه، در برابر تعداد اندک انسان‌ها، نشان‌دهنده حکمت الهی در نظام خلقت است.

بخش سوم: احضار نفس، دروازه‌ای به عالم غیب

یکی از عمیق‌ترین تأملاتم در این سال‌ها، مفهوم احضار نفس یا استجماع است. در درس‌گفتارهایم بارها به این نکته اشاره کرده‌ام که احضار نفس، یعنی جمع‌آوری قوای درونی، مقدمه‌ای است برای ارتباط با عالم غیب و حتی احضار جن و ملک. اما این کار چگونه ممکن است؟ ذهن انسان، گاه در هنگام مطالعه، پر از هزاران فکر پراکنده است. در هنگام نماز، به فرش و کفش و اشیاء دیگر می‌اندیشد. این پراکندگی، مانعی بزرگ در راه استجماع است.

برای مثال، اقامه صحیح نماز، با تلفظ درست حمد و سوره، رعایت رکوع و سجده، و پرهیز از نسيان، خود بخشی از احضار نفس است. مانند آن است که بخواهیم دویست دانش‌آموز را در مدرسه‌ای به صف کنیم؛ نظم و دقت لازم است. اگر انسان نتواند قوای درونی خود را منظم کند، چگونه می‌تواند به استحضار جن و ملک دست یابد؟

تمثیلی به ذهنم می‌آید: شیر خوراکی انسان را سیر می‌کند، اما شیر بریده او را مسموم می‌سازد. افکار و اعمال ما نیز چنین‌اند. افکار پراکنده و گناه‌آلود، مانند شیر بریده، ذهن و روح را مسموم می‌کنند، اما تمرکز و انسجام، مانند شیر خوراکی، روح را سیراب می‌سازد.

درنگ: احضار نفس، یعنی استجماع و جمع‌آوری قوای درونی، مقدمه‌ای برای ارتباط با عالم غیب و استحضار جن و ملک است. نظم در عبادات، مانند اقامه صحیح نماز، بخشی از این فرآیند است.

بخش چهارم: مبارزه در میان دوست و دشمن

جهان ما، گویی میدان نبردی است که در آن انسان میان دوست و دشمن قرار دارد. مانند بمبارانی جنگی که دوست و دشمن در آن مخلوط می‌شوند، انسان نیز در میان ملائکه و شیاطین در حال مبارزه است. گاه در این نبرد، به دلیل ناتوانی در تشخیص مرزها، خودی و غیرخودی آسیب می‌بیند. عدم موفقیت‌های ما، اغلب ناشی از آفاتی است که دامن‌گیرمان می‌شود. اگر انسان این آفات را از خود دور کند، حتی اگر رونده‌ای کند باشد، به مقصد می‌رسد. اما اگر دانایی و آفت‌شناسی نداشته باشد، شیاطین او را در میدان مین خود گرفتار خواهند کرد.

اجنه، هرچند از نظر تعداد کثیرند، اما محدودیت‌هایی دارند. آن‌ها توان انجام هر کاری را ندارند، اما شیاطین از قدرت بیشتری برخوردارند. اگر گروهی از انسان‌ها بخواهند با اجنه درگیر شوند، اجنه به‌آسانی آن‌ها را مغلوب می‌کنند. اما اجنه انسان‌های نیکوکار را دوست دارند. آن‌ها به سوی انسان‌هایی که دلی صاف و روشن دارند، جذب می‌شوند، مانند پروانه‌ای که گرد شمع می‌چرخد.

قرآن کریم می‌فرماید: قَالُوا عَجَبًا أَنْ جَاءَنَا مُنْذِرٌ مِنَّا ۖ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَٰذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ (سوره جن، آیه ۲) یعنی: «گفتند: شگفتا که هشداردهنده‌ای از خودمان به سوی ما آمده است! کافران گفتند: این چیزی شگفت‌انگیز است.» این آیه نشان می‌دهد که اجنه، با ذهن محدود خود، از بزرگی انسان در شگفتی‌اند و او را بزرگ می‌پندارند.

درنگ: انسان در میدان مبارزه میان ملائکه و شیاطین قرار دارد. دوری از آفات و گناه، و نزدیکی به صفات نیکو، انسان را به سوی ملائکه و تقرب الهی سوق می‌دهد.

بخش پنجم: نقش اذکار و عبادات در احضار

در مسیر خودسازی، اذکار و عبادات نقش کلیدی دارند. برخی اذکار، مانند تلاوت قرآن کریم، ملائکه را به انسان نزدیک می‌کنند. گویی این اعمال، عطر ایمان را در فضا پراکنده می‌سازند و ملائکه را به سوی انسان می‌کشانند. اما اگر انسان از این اعمال غفلت کند، مانند کسی است که بهداشت را رعایت نمی‌کند و بوی ناپسندی از او ساطع می‌شود. گناه نیز چنین است؛ مانند شیرینی که مورچه‌ها را به خود جذب می‌کند، گناه شیاطین را به سوی انسان می‌کشاند.

اولیای خدا، که به مقامات معنوی رسیده‌اند، ملائکه را چون پروانه‌ای گرد خود می‌یابند. این ملائکه، از صفا و معنویت آن‌ها لذت می‌برند و حضورشان خوراک روحی ایشان است. اما این امر، قاعده‌ای الهی دارد و نه هرکس می‌تواند به چنین جایگاهی دست یابد. هر انسانی، حد و اندازه‌ای در این مسیر دارد.

درنگ: اذکار و عبادات، مانند تلاوت قرآن، ملائکه را به انسان نزدیک می‌کنند، در حالی که گناه، شیاطین را جذب می‌کند. اولیای خدا با صفا و معنویت، ملائکه را به سوی خود می‌کشانند.

بخش ششم: ابلیس، شیاطین و جایگاه انسان

در تأملاتم به این نکته رسیدم که ابلیس، مانند حضرت آدم، شخصیتی متمایز است، اما برخلاف آدم که از دنیا رفته، ابلیس همچنان زنده است. شیاطین، که فرزندان او هستند، شامل جن و انس می‌شوند، اما خود ابلیس از نوع انس نیست. این تمایز، نشان‌دهنده پیچیدگی نظام خلقت است. انسان، با وجود تعداد اندکش، در میانه این مبارزه عظیم قرار دارد. اگر انسان خود را به صفات نیکو بیاراید، ملائکه او را یاری می‌کنند و اگر به گناه آلوده شود، شیاطین بر او چیره می‌گردند.

درنگ: ابلیس و شیاطین، با وجود کثرت و قدرتشان، در برابر انسان نیکوکار ناتوان‌اند. انسان با خودسازی و استمداد از ملائکه، می‌تواند در این مبارزه پیروز شود.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از خاطراتی ساده آغاز شد، مرا به تأملاتی عمیق در باب نظام هستی، احضار نفس، و ارتباط با جن و ملک کشاند. چگونه یک مکان ترسناک در کودکی‌ام، زمینه‌ساز این تأملات شد. نظام احسن الهی، با کثرت اجنه، سعه ملائکه، و تعداد اندک انسان‌ها، صحنه‌ای از مبارزه میان خیر و شر است. احضار نفس، به‌عنوان کلید ورود به این عالم، نیازمند نظم، دقت، و دوری از گناه است. انسان با استمداد از ملائکه و دوری از شیاطین، می‌تواند به مقصد الهی خویش نائل شود. این خاطرات و تأملات، دعوتی است به سوی خودسازی، معرفت، و تقرب به بارگاه قدسی الهی.

با نظارت صادق خادمی