متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1344
مقدمه
در مسیر زندگیام، لحظههایی از تأمل و تجربههای شخصی، دریچههایی به سوی معرفت و شناخت گشودهاند. این خاطرات، که گاه در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام، روایتهایی هستند از مواجهههایم با پرسشهای عمیق و تأملات معنوی. از گفتوگو با طلابی که در پی فهم حقیقت بودند تا سؤالهای کودکانهای که ذهنم را در سنین خردسالی به خود مشغول کرده بود، هر یک از این خاطرات، بخشی از سفر من در مسیر علم، عرفان و فهم حقیقت را بازگو میکند. در این مجموعه، که با عنوان «گفتگوهای صمیمی» ارائه میشود، تلاش کردهام این لحظهها را با صداقت و صمیمیت با شما به اشتراک بگذارم تا شاید تأملی در ژرفای وجود و حقیقت زندگی برانگیزد.
بخش اول: تأملاتی در نظام آموزش دینی
گفتوگو با طلبهای مسن
روزی با طلبهای کهنسال همکلام شدم تا از چند و چون دروس حوزه آگاه شوم. او با صراحت گفت که ابتدا مقدمات را میخوانند، سپس به کتاب سیوطی میرسند و پس از آن، کتاب لمعه را مطالعه میکنند. کنجکاو شدم و پرسیدم: «محتوای این کتابها چیست و چرا اینهمه کتاب را میخوانید؟» پاسخش مرا شگفتزده کرد. او گفت که همه این کتابها درباره ادبیات هستند و هدفش از خواندن آنها، تقویت بنیه علمی است. حتی کتاب لمعه را، که اثری فقهی است، کتابی ادبی میدانست! این پاسخ، هرچند در ابتدا برایم خندهدار بود، اما مرا به تأمل واداشت. چگونه ممکن است طلبهای با چنین برداشتی از محتوای دروس، قصد ارشاد و راهنمایی دیگران را داشته باشد؟
این گفتوگو، که شاید در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آن اشاره کرده باشم، نشاندهنده خلأیی عمیق در فهم برخی از طلاب از محتوای دروس دینی بود. لمعه، اثری برجسته در فقه شیعه، به قلم شهید اول نگاشته شده و مباحثی عمیق در احکام شرعی را در بر دارد. اما این طلبه، آن را با ادبیات عرب خلط کرده بود. این اشتباه، نه تنها از ناآگاهی او حکایت داشت، بلکه به ضعفهایی در نظام آموزش دینی اشاره میکرد که میتواند به فهم نادرست از علوم دینی منجر شود.
| درنگ: فهم نادرست طلبه از محتوای کتاب لمعه، بهعنوان اثری فقهی، نشاندهنده ضعف در نظام آموزش دینی است که میتواند به خلط مفاهیم و کاستی در ارشاد جامعه منجر شود. |
بارها که آن طلبه را میدیدم، لبخندی بر لبانم نقش میبست، اما این لبخند، بیش از آنکه از سر تمسخر باشد، از تأسف بود. تأسف از اینکه چگونه ممکن است کسی با چنین فهمی از دروس حوزه، در پی تقویت علمی و حتی هدایت دیگران باشد. از او پرسیدم: «مگر یک طلبه چند جلد کتاب ادبیات باید بخواند؟» اما پاسخ او همچنان بر همان مدار بود: «میخوانم تا از نظر ادبی سفت و محکم شوم!» این گفتوگو، مرا به این اندیشه واداشت که آموزش دینی نیازمند بازنگری است تا طلاب نهتنها به دانش ظاهری، بلکه به فهمی عمیق و درست از محتوای علوم دینی دست یابند.
بخش دوم: پرسشهای کودکانه و تأملات عمیق
چگونه مردگان نفس میکشند؟
در کودکی، هنگامی که هنوز سنم به چهار سال نرسیده بود، پرسشهایی عمیق ذهنم را مشغول میکرد. حیاط خانهمان وسیع بود و من ساعتها در آن قدم میزدم و به این میاندیشیدم که مردگان زیر خاک چگونه نفس میکشند. این پرسش، که شاید برای بزرگسالان ساده به نظر آید، برای منِ کودک، معمایی بزرگ بود. دلم برای مردگان میسوخت که چگونه در زیر خروارها خاک، بدون هوا و اکسیژن، به حیات ادامه میدهند. این سؤال چنان مرا به خود مشغول کرده بود که گاه احساس ناراحتی و اضطراب میکردم.
این تأملات کودکانه، که گاه در درسگفتارهایم به آنها اشاره کردهام، نشان از کنجکاوی فطری انسان در برابر اسرار هستی دارد. پرسش از حیات پس از مرگ، نهتنها یک سؤال فلسفی یا دینی، بلکه نشانهای از عمق تفکر انسانی است که حتی در کودکی نیز میتواند بروز یابد. این تجربه به من آموخت که ذهن انسان، از همان آغاز، در پی کشف حقیقت و فهم رازهای وجود است.
| درنگ: پرسشهای کودکانه درباره حیات مردگان، نشاندهنده کنجکاوی فطری انسان برای فهم حقیقت و اسرار هستی است که از سنین پایین آغاز میشود. |
راز رادیو و ماهیت پول
در کودکی، پدرم با رادیویی قدیمی به اخبار گوش میداد. کنجکاو بودم که چگونه صداها از این جعبه عجیب به گوش میرسند. هرگاه اتاق خالی میشد، روی صندلیای که برای مجالس روضه بود میرفتم و رادیو را وارسی میکردم. تصورم این بود که زن و مردی درون رادیو سخن میگویند. آن را روشن و خاموش میکردم، اما جز سیمهای رنگارنگ چیزی نمیدیدم. این کنجکاوی، مرا به شگفتی واداشت که چگونه صداها از این دستگاه به گوش میرسند.
پرسش دیگرم درباره پول بود. سکههای دوزاری و اسکناسهای یکتومانی را در دست میگرفتم و با خود میاندیشیدم: چرا اینها پول نامیده میشوند؟ سکهها را به زمین میانداختم و به صدای جرینگجرینگ آنها گوش میدادم، اما همچنان نمیفهمیدم ماهیت پول چیست. حتی امروز، با وجود پاسخ یافتن به بسیاری از پرسشهایم، این سؤال همچنان برایم بیپاسخ مانده است. علمای دین نیز در اینباره دچار اختلافاند که آیا پول به پشتوانهاش ارزش دارد یا به ذات خود. این موضوع، حتی در بحث ربا نیز مطرح است؛ اگر پولفروشی جایز باشد، فاتحه مسئله ربا خوانده میشود و دیگر نه مکالیل و نه موزون مطرح خواهد بود.
| درنگ: پرسشهای کودکانه درباره ماهیت پول، به پیچیدگی مفهوم ارزش در نظام اقتصادی و فقهی اشاره دارد که حتی در میان علما نیز محل بحث است. |
نگاه معنادار الاغ
در کودکی، گاه در مکانهای خلوت مانند طویله پناه میگرفتم. در آن زمان، الاغها در شهرمان فراوان بودند. وارد طویله میشدم، در را میبستم و با الاغی روبهرو میشدم که با چشمان درشتش به من خیره میشد، گویی سقراط است که مرا مینگرد. این نگاه چنان عمیق بود که ترسی در دلم میافتاد. آیا این حیوان شعور دارد؟ چشمانش، که از دانههای بادام درشتتر بودند، پر از نور و معنا به نظر میرسیدند. دیگران او را خر و نادان میخواندند، اما من در نگاهش حرفی میدیدم، گویی سخنی حکیمانه با من دارد.
این تجربه، که گاه در درسگفتارهایم به آن اشاره کردهام، مرا به تأمل در حقیقت وجود واداشت. حتی امروز، هنگامی که الاغی را میبینم، گویی با شخصیتی بزرگ روبهرو شدهام. این نگاه، به من آموخت که معرفت و حکمت، نه در ذکر و دعای ظاهری، بلکه در بصیرت و شهود نهفته است. انسان با ذکر به مراتبی از معرفت میرسد، اما حقیقت عرفان در نگاهی عمیق و شهودی است که حتی در چشمان یک حیوان نیز میتوان آن را یافت.
| درنگ: نگاه معنادار الاغ، به ظرفیت شهودی انسان برای درک حکمت و حقیقت فراتر از ظاهر اشاره دارد و نشاندهنده عمق معرفت فطری است. |
نتیجهگیری
این خاطرات، که از لحظههای زندگیام برآمدهاند، نهتنها روایتهایی شخصی، بلکه تأملاتی در باب علم، عرفان و حقیقتاند. گفتوگو با طلبه مسن، مرا به نقد نظام آموزش دینی و لزوم فهم عمیق از علوم دینی رهنمون ساخت. پرسشهای کودکانهام درباره مرگ، پول و رادیو، نشان از کنجکاوی فطری انسان در برابر اسرار هستی دارد. و نگاه الاغ، که هنوز در ذهنم زنده است، مرا به اهمیت بصیرت و شهود در درک حقیقت هدایت کرد. این مجموعه، که با عنوان «گفتگوهای صمیمی» ارائه شده، دعوتی است به تأمل در زندگی، علم و معرفت، با امیدی به اینکه خوانندگان نیز در این سفر معنوی همراه من شوند.
| با نظارت صادق خادمی |