متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1359
مقدمه
در درسگفتارهایم، گاه به فرازهایی از زندگی و تأملاتم اشاره کردهام که شاید بهسرعت از آنها گذشته باشم. اکنون، در این مجموعه که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، فرصتی یافتهام تا این خاطرات و تأملات را با دقتی بیشتر و نگاهی عمیقتر بازگو کنم. این روایتها نهتنها شرح تجربههای شخصی من، بلکه بازتابی از عمق معرفتی، معنوی و علمیای است که در مسیر زندگی و سلوک دینیام بدان دست یافتهام. آنچه در پی میآید، بخشی از این گفتگوهای صمیمی است که با زبانی از دل برآمده، شما را به دنیای تأملاتم دعوت میکند.
بخش اول: در جستوجوی حقیقت عرفان
خاطرهای از یک عالم آزاده
روزی با یکی از عالمان دینی، که مردی آزاده و بیتکلف بود، گفتوگویی داشتم. او با صراحت و صداقتی که در وجودش موج میزد، به من گفت که عرفان را تجربه کرده و آن را بیحقیقت یافته است. میگفت: «ما رفتیم، هیچ خبری نبود!» با لبخندی به او گفتم: «حاج آقا، شاید از تاریکی ترسیدی و زود بازگشتی! باید تا انتها میرفتی.» او که مردی با صفا و بیریا بود، خندید و سخنی نگفت. این عالم، هرچند مجتهدی برجسته بود، اما برای خود پرستیژ و تشریفاتی قائل نبود. به او گفتم: «شما که شمالی هستی، شاید ترسیدی و نیمی از راه را رفتی و برگشتی!» این گفتوگو، هرچند با طنزی دوستانه همراه بود، مرا به تأمل واداشت که عرفان، مسیری است که نیازمند شجاعت و استقامت است. نمیتوان با یک گردش کوتاه یا نیمنگاهی به حقیقت آن دست یافت.
این خاطره مرا به این اندیشه برد که حقیقت عرفان در وحدت و اتحاد حیات نهفته است. اما این وحدت، خود دارای مراتب است؛ مراتبی تشکیکی که هر کس به فراخور ظرفیتش از آن بهره میبرد. عرفان، سفری است که باید تا پایانش پیمود، وگرنه انسان در نیمهراه، تنها تاریکی میبیند و از حقیقت محروم میماند.
| درنگ: عرفان، علمی حضوری و شهودی است که نیازمند استقامت و پیمودن مسیر تا انتها است. توقف در نیمهراه، انسان را از حقیقت محروم میکند. |
بخش دوم: مراقبت از نفس در مسیر معرفت
تشبیه عالم به ورزشکار
در درسگفتارهایم، بارها از ورزشکاران مثال آوردهام تا اهمیت مراقبت از نفس را نشان دهم. یک کشتیگیر یا فوتبالیست را ببینید؛ چقدر بر خوراکش، حرکتش و حتی لحظههای زندگیاش دقت میکند. او حاضر نیست غذایی بخورد که به بدنش آسیب برساند، حتی اگر سرش را ببرند! میگوید: «اگر این غذا را بخورم، فاتحهام خوانده است.» اما ما، عالمان دینی، گاه از این دقت غافلیم. میگفتم: اگر عالمی بداند برای معرفت، چه بدنی و چه روحی لازم است، از بسیاری از بلایای روحی که امروز گریبانگیر برخی از ماست، در امان میماند.
علم دینی، اگر با مراقبت همراه نباشد، به آفاتی چون ریا، تکبر و فساد گرفتار میشود. دیدهام عالمانی را که سر در گریبان علم فرو بردهاند، اما پس از سالها، به بیماریهای روحی مبتلا شدهاند که برادر یا پدرشان، که کشاورزی ساده است، از آن در امان ماندهاند. اینجاست که میگویم: علم بدون تقوا، نهتنها خیر نمیآورد، بلکه انسان را از انسانیت دور میکند.
قرآن کریم میفرماید: يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ «ای فرزندان آدم، زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، که او اسرافکاران را دوست ندارد.» این آیه مرا به یاد میآورد که اعتدال در زندگی مادی و معنوی، کلید سعادت است.
| درنگ: علم دینی بدون مراقبت از نفس، به آفاتی چون ریا و تکبر گرفتار میشود. عالم باید مانند ورزشکار، در حفظ جسم و روح خود کوشا باشد. |
روح، زودپزتر از جسم
در یکی از درسگفتارهایم، مثالی زدم که هنوز در ذهنم زنده است. جسم انسان، مادهای دیرپز است؛ یک یا دو بار غذای نامناسب خوردن، اثرش را آشکار نمیکند. اما روح، بسیار زودپز است. گاه پیش از آنکه نطفه گناهی بسته شود، روح به فساد کشیده شده و فرزندی ناپاک زاده میشود. این تفاوت میان جسم و روح، مرا به تأمل واداشته که انسان باید بسیار بیشتر از جسمش، از روحش مراقبت کند. گاه میشود که پیش از انعقاد نطفه گناه، فساد در روح رخنه کند و انسان را از مسیر حقیقت دور سازد.
| درنگ: روح انسان بسیار حساستر از جسم است و زودتر از آن تحت تأثیر گناه و انحراف قرار میگیرد. مراقبت از روح، ضرورتی عاجل است. |
قرنطینه معنوی
بارها به شاگردانم گفتهام: ورزشکار را ببینید! پیش از مسابقه، او را به قرنطینه میبرند، از هرچه مخل است دورش میکنند، غذایش را جدا میکنند و حتی لحظههایش را تنظیم میکنند. اما ما، عالمان دینی، گاه بدون هیچ قرنطینهای، در میان روزمرگیها غرق میشویم. نتیجهاش چیست؟ پس از سالها، نه علممان اثری دارد، نه صفایمان باقی مانده و نه آثار معنویمان به جا میماند. اگر عالمی بخواهد به حقیقت معرفت دست یابد، باید خود را در قرنطینه معنوی قرار دهد، از آنچه روحش را آلوده میکند دوری کند و با دقت، مسیر سلوک را بپیماید.
| درنگ: عالم دینی نیازمند قرنطینه معنوی است تا از آفات روزمرگی و گناه در امان بماند و به معرفت حقیقی دست یابد. |
بخش سوم: جایگاه ابلیس در نظام هستی
هدایت، تنها از آن خداست
در یکی از درسگفتارهایم، به شاگردانم گفتم: هدایت، تنها از آن خداست. حتی اولیای الهی، با همه عظمتشان، نمیتوانند کسی را بهتنهایی نجات دهند. این حقیقت را قرآن کریم به زیبایی بیان کرده است: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ «و جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا بپرستند.» این آیه مرا به یاد این حقیقت میاندازد که ایصال به مطلوب، تنها در دست خداست. ما، هر که باشیم، تنها راهنمایی هستیم در مسیر الهی.
| درنگ: هدایت واقعی تنها از جانب خداوند است و حتی اولیای الهی، جز به اذن خدا، نمیتوانند کسی را نجات دهند. |
ابلیس، موجودی با معرفت
در یکی از جلسات، سخن به بیتی منسوب به یزید رسید: «لَعِبَتْ هَاشِمٌ بِالْمُلْكِ فَلَا خَبَرٌ جَاءَ وَلَا وَحْيٌ نَزَلَ». این بیت، چنان عمقی دارد که نمیتوان آن را به شخصی عادی نسبت داد. من به شاگردانم گفتم: اگر این بیت را یزید گفته باشد، او پیامبر است! اما حقیقت این است که این کلام، از جنس آیات ابلیسی است. ابلیس، موجودی است که با ملائکه همنشین بوده و معرفتی عمیق دارد. او در برابر خدا ایستاد و استدلال آورد: قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «فرمود: چه چیز تو را بازداشت که سجده نکنی وقتی به تو فرمان دادم؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِل.»
این گفتوگو نشان میدهد که ابلیس، نه موجودی ساده و شرور، بلکه موجودی با آگاهی و استدلال است. او از اعاظم جن است، چنان بزرگ که حتی جنها را جزو آدمیان نمیشمارد. به شاگردانم گفتم: لعن ابلیس بدون شناخت او، نادرست است. او موجودی است که رخ در رخ خدا ایستاده و استدلالی آورده که حتی پیامبران نتوانستهاند بهطور کامل پاسخش دهند. خداوند نهایتا او را «رجیم» خواند و اخراج کرد: قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا «فرمود: از آن (مقام) با خواری و راندهشده بیرون رو.»
| درنگ: ابلیس، موجودی با معرفت و جایگاه خاص در نظام هستی است. لعن او بدون شناخت، از سطحینگری ناشی میشود. |
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، که از دل درسگفتارهایم برآمدهاند، دعوتی است به تأمل در حقیقت عرفان، مراقبت از نفس و شناخت عمیق نظام هستی. همیشه به شاگردانم گفتهام: مسیر معرفت، مسیری است که با شجاعت، مراقبت و توکل پیموده میشود. عرفان، وحدت حیات است، اما این وحدت، مراتب دارد و تنها با استقامت به آن دست مییابیم. مراقبت از نفس، مانند ورزشکاری است که برای پیروزی، خود را از هرچه مخل است دور نگه میدارد. و ابلیس، با همه نافرمانیاش، یادآور عظمت نظام خلقت است که حتی موجودات بهظاهر شرور، در آن جایگاهی معنادار دارند. امید دارم که این روایتها، شما را به سوی معرفتی اصیل و عمیق هدایت کند.
| با نظارت صادق خادمی |