در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

نهایات 1

متن درس

نهایات: تأملاتی در باب مفهوم خدا

نهایات: تأملاتی در باب مفهوم خدا

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه اول

مقدمه

مفهوم خدا، به‌سان دریایی ژرف و بی‌کران، از دیرباز ذهن آدمی را به خود مشغول داشته و در قلمرو فلسفه، کلام، و تفکر دینی، پرسش‌هایی بنیادین را برانگیخته است. این مفهوم، که در هسته وجودشناختی و معرفت‌شناختی ادیان و نظام‌های فلسفی جای دارد، به دلیل ماهیت متعالی و چندوجهی‌اش، نیازمند تأملی عقلانی و نظام‌مند است

بخش اول: وجود عالم و انسان به‌مثابه اضلاع بنیادین واقعیت

واقعیت بدیهی عالم

عالم، با تمامی جلوه‌هایش از زمین و آسمان گرفته تا خورشید و ماه، واقعیتی است که از طریق حواس و تجربه مستقیم برای همگان قابل درک است. انکار این واقعیت، به‌سان انکار نور خورشید در روز روشن، به سوفسطائی‌گری می‌انجامد، زیرا وجود عالم از بدیهیات اولیه‌ای است که با مشاهده و حس تأیید می‌شود. این واقعیت، که چون رودی جاری در برابر دیدگان آدمی قرار دارد، نیازی به اثبات ندارد و هرگونه تردید در آن، به اختلال در ادراک اشاره دارد.

درنگ: عالم، به‌مثابه یک واقعیت عینی و مستقل از ذهن، از طریق مشاهدات حسی و ابزارهای علمی تأییدپذیر است و انکار آن به سوفسطائی‌گری منجر می‌شود.

در فلسفه اسلامی، عالم به‌عنوان مخلوق و نشانه‌ای از وجود خالق تلقی می‌شود، اما در اینجا، تأکید بر بدیهی بودن وجود عالم است، فارغ از پیش‌فرض‌های متافیزیکی. این دیدگاه با رویکردهای تجربی و علمی نیز هم‌خوانی دارد، زیرا وجود عالم از طریق ابزارهای علمی و مشاهدات حسی، به‌گونه‌ای غیرقابل‌انکار تأیید می‌شود.

نظم و قاعده‌مندی عالم

عالم نه‌تنها وجود دارد، بلکه چون دستگاهی دقیق و هماهنگ، دارای نظمی است که حرکت و سیر آن را هدایت می‌کند. این نظم، که به‌سان رقص ستارگان در آسمان بی‌کران است، واقعیتی غیرقابل‌انکار است و انکار آن، به‌گونه‌ای انکار هماهنگی طبیعت، به مشکلات ذهنی اشاره دارد. قوانین فیزیکی، چرخه‌های طبیعی، و هماهنگی میان اجزای عالم، همگی گواه این نظم‌اند.

درنگ: نظم عالم، که در قوانین فیزیکی و هماهنگی اجزای آن متجلی است، مبنایی برای تأملات متافیزیکی و استدلال‌های کلامی، از جمله برهان نظم، فراهم می‌آورد.

این نظم، که در علوم طبیعی نیز مورد مطالعه قرار می‌گیرد، در برهان نظم کلامی به‌عنوان نشانه‌ای از وجود خالقی حکیم و دانا مطرح می‌شود. تأکید بر غیرقابل‌انکار بودن این نظم، دعوتی است به تأمل عقلانی در ساختار عالم و کاوش در علل و مبادی آن.

انسان: ضلع دوم واقعیت

انسان، به‌مثابه موجودی متمایز در عالم، ضلعی دیگر از واقعیت است که وجودش غیرقابل‌انکار است. انسان و عالم، دو ضلع مستقل و استوار از مثلث واقعیت‌اند که در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. انسان، با عقل و اختیار خویش، چون ستاره‌ای درخشان در میان موجودات عالم می‌درخشد و جایگاهی ویژه در نظام هستی دارد.

درنگ: انسان، به دلیل دارا بودن عقل و اختیار، جایگاهی متمایز در عالم دارد و با عالم، دو ضلع بنیادین واقعیت را تشکیل می‌دهد.

این تمایز وجودشناختی، که در فلسفه اسلامی به‌عنوان جایگاه ویژه انسان در نظام خلقت مورد تأکید قرار گرفته، زمینه‌ساز بحث‌های کلامی در باب رابطه انسان با عالم و خدا است. استقلال این دو ضلع، نشان‌دهنده رویکردی هستی‌شناختی است که انسان و عالم را به‌عنوان دو واقعیت پایه‌ای معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش اول

وجود عالم و انسان، به‌سان دو ستون استوار، پایه‌های واقعیت را تشکیل می‌دهند. عالم با نظم و قاعده‌مندی‌اش و انسان با عقل و اختیارش، دو ضلع غیرقابل‌انکار از مثلث وجودند که زمینه را برای تأمل در ضلع سوم، یعنی خدا، فراهم می‌آورند. این بخش، با تأکید بر بدیهی بودن این دو ضلع، دعوتی است به کاوش عقلانی در چیستی و چگونگی ارتباط آن‌ها با مفهوم خدا.

بخش دوم: خدا، ضلع سوم و مسئله‌ساز واقعیت

چالش مفهوم خدا

ضلع سوم واقعیت، یعنی خدا، چون معمایی پیچیده، ذهن آدمی را به چالش می‌کشد. نه مفهوم خدا به‌وضوح درک می‌شود و نه وجود یا عدم آن به‌آسانی اثبات‌پذیر است. این ابهام، که به‌سان مهی بر فراز قله‌ای بلند، فهم بشر را محدود کرده، هسته اصلی بحث در فلسفه و کلام را تشکیل می‌دهد.

درنگ: مفهوم خدا، به دلیل ماهیت متعالی و غیرمادی‌اش، از محدودیت‌های ادراک حسی فراتر می‌رود و فهم آن نیازمند تأمل عقلانی و استدلال است.

در تاریخ فلسفه و الهیات، این چالش به شکل‌های گوناگونی مورد بحث قرار گرفته است. نزاع میان ایمان‌گرایان، که خدا را از طریق ایمان و وحی می‌جویند، و طبیعت‌گرایان، که تنها به واقعیات تجربی پایبندند، از جمله نمودهای این مسئله است.

تقلید در باور به خدا

در جوامع دینی، باور به خدا اغلب چون عادتی موروثی و بدون پشتوانه عقلانی شکل می‌گیرد. این باور، که در میان پیروان ادیان گوناگون، از جمله اسلام، یهودیت، و مسیحیت، به‌صورت عادتی فرهنگی یا اجتماعی بروز می‌یابد، از عمق و اصالت معرفتی تهی است.

درنگ: باور تقلیدی به خدا، که فاقد پشتوانه عقلانی است، مانع از دستیابی به معرفت اصیل دینی می‌شود و نیازمند بازنگری است.

در کلام اسلامی، عقل به‌عنوان یکی از منابع شناخت دینی معرفی شده و تقلید کورکورانه، به‌سان سدی در برابر معرفت، مانع از فهم عمیق مفهوم خدا می‌شود. این نقد، دعوتی است به بازنگری در باورهای دینی و تقویت پایه‌های عقلانی آن‌ها.

نقد طبیعت‌گرایی و انکار خدا

بسیاری از دانشمندان طبیعت‌گرا، که چون باغبانانی تنها به خاک و گیاهان قابل‌مشاهده می‌نگرند، به دلیل فقدان تعریف روشن از خدا، وجود او را انکار می‌کنند و آن را مفهومی بی‌اساس می‌دانند. آن‌ها معتقدند عالم با قوانین طبیعی خود اداره می‌شود و نیازی به خالقی متعالی ندارد.

درنگ: طبیعت‌گرایی، با تأکید بر قوانین فیزیکی، خدا را غیرضروری می‌داند، اما فلسفه دینی استدلال می‌کند که این قوانین خود نیازمند مبدأ و علتی متعالی‌اند.

این تضاد میان علم و دین، که به‌سان دو مسیر موازی در جست‌وجوی حقیقت‌اند، نیازمند گفت‌وگویی عمیق است. فلسفه دینی استدلال می‌کند که قوانین طبیعی، هرچند خودکفا به نظر می‌رسند، نیازمند علتی فراتر از طبیعت‌اند که نظم و هماهنگی عالم را توضیح دهد.

ابهام در لفظ و معنای خدا

لفظ «خدا»، که در زبان‌های فارسی و عربی چون گوهری در صدف مبهم است، فاقد معنایی دقیق و مشخص است. حتی در فرهنگ‌نامه‌های معتبر، تعاریف متعدد و گاه متناقضی برای آن ارائه شده که به‌جای روشنگری، ابهام را افزون می‌کند.

درنگ: ابهام در معنای لفظ «خدا» چالش‌هایی جدی در گفت‌وگوهای کلامی ایجاد می‌کند و نیازمند تبیین دقیق‌تر است.

در فلسفه زبان، واژه‌ها باید معنایی مشخص و قابل‌فهم داشته باشند تا در گفت‌وگوهای عقلانی به کار روند. این ابهام، که به‌سان سایه‌ای بر مفهوم خدا افتاده، نیازمند بازتعریف عقلانی است تا از تقلید و سطحی‌نگری فاصله گیرد.

نبود ترادف در معنای واژه‌ها

برخلاف تصور رایج، واژه‌ها دارای معانی متعدد و مترادف نیستند. برای نمونه، «انسان» و «بشر» معانی متفاوتی دارند و نمی‌توان آن‌ها را یکسان پنداشت. این اصل در مورد واژه «خدا» نیز صادق است، که هر معنای آن باید با دقت تبیین شود.

درنگ: هر واژه، از جمله «خدا»، باید دارای معنایی مشخص باشد تا از سوءتفاهم در گفت‌وگوهای دینی جلوگیری شود.

در کلام اسلامی، اسما و صفات الهی هر یک معنایی خاص دارند و نمی‌توان آن‌ها را مترادف دانست. این دیدگاه، بر ضرورت دقت در استفاده از واژگان دینی تأکید دارد و از آشوب معنایی جلوگیری می‌کند.

عدم فهم معنای خدا در مقایسه با مفاهیم ملموس

مفاهیمی چون خرما، سیب‌زمینی، یا حتی موجودات خیالی مانند غول و لولو، تصوری مشخص در ذهن ایجاد می‌کنند، اما واژه «خدا» چون نسیمی نامرئی، هیچ معنای روشنی به ذهن متبادر نمی‌کند.

درنگ: خدا، به‌عنوان مفهومی متعالی و معقول، نیازمند تأمل عقلانی است، برخلاف مفاهیم محسوس که از طریق تجربه حسی قابل‌فهم‌اند.

این تفاوت، که به‌سان تمایز میان نور و سایه است، به محدودیت‌های ذهن بشری در فهم موجودات متعالی اشاره دارد. خدا، که فراتر از ادراک حسی است، نیازمند استدلال و تأملی عمیق‌تر است.

تقلیدی بودن واژه «خدا» در فرهنگ‌ها

واژه «خدا» در زبان‌های فارسی و عربی، چون عادتی کهن، تقلیدی‌ترین واژه است که بدون فهم دقیق، در فرهنگ دینی به کار می‌رود. این تقلید، به‌سان دنباله‌روی از سایه‌ای گنگ، به عدم درک عمیق از مفهوم خدا منجر شده است.

درنگ: تقلید در به‌کارگیری واژه «خدا» مانع از فهم عمیق و عقلانی این مفهوم می‌شود و دینداری را به سطحی‌نگری سوق می‌دهد.

در فلسفه دین، تأکید بر فهم عقلانی مفاهیم دینی، به‌ویژه مفهوم خدا، از اهمیت بسزایی برخوردار است. تقلید بدون تأمل، چون باری سنگین، مانع از دستیابی به معرفت اصیل دینی است.

نبود تصور مشخص از خدا

برخلاف مفاهیمی چون غول، دیو، یا عنقا، که تصوری خیالی اما مشخص در ذهن ایجاد می‌کنند، خدا هیچ تصویر ذهنی روشنی ندارد و از این‌رو، به‌سان گوهری پنهان در اعماق، مهمل‌ترین مفهوم است.

درنگ: خدا، به‌عنوان موجودی غیرمادی و نامحدود، فراتر از ظرفیت ذهن بشری برای تصور است، اما این محدودیت نباید به انکار وجود او منجر شود.

در کلام اسلامی، خدا به‌عنوان موجودی متعالی تعریف می‌شود که فهم کامل آن خارج از توان ذهن بشری است. این محدودیت، دعوتی است به استفاده از استدلال‌های عقلانی برای نزدیک شدن به فهم این مفهوم.

تمایل به مفاهیم ملموس‌تر

در ادیان گوناگون، به دلیل ابهام در مفهوم خدا، پیروان به مفاهیم ملموس‌تری چون پیامبران و اولیا گرایش یافته‌اند، گویی به‌جای ستاره‌ای دوردست، به چراغی نزدیک‌تر پناه می‌برند.

درنگ: گرایش به مفاهیم ملموس‌تر، نتیجه محدودیت‌های ادراکی بشر است و نقش واسطه‌های دینی در فهم خدا را برجسته می‌کند.

در اسلام شیعی، تأکید بر ائمه به‌عنوان واسطه‌های فیض الهی، تلاشی است برای پر کردن این خلأ ادراکی. این گرایش، به‌سان پلی میان انسان و خدا، به فهم بهتر مفهوم الهی یاری می‌رساند.

نیاز به اثبات عقلانی وجود خدا

برای پذیرش وجود خدا، باید دلیلی عقلانی ارائه شود، زیرا اصل بر عدم وجود چیزی است که اثبات نشده باشد. این اصل، چون ترازویی دقیق، بار اثبات را بر مدعی وجود قرار می‌دهد.

درنگ: اثبات وجود خدا نیازمند شواهد عقلانی و استدلال‌های محکم است، مشابه آنچه در علوم تجربی برای اثبات پدیده‌ها به کار می‌رود.

در کلام اسلامی، برهان‌هایی چون برهان نظم و برهان علّی برای اثبات وجود خدا ارائه شده‌اند. این برهان‌ها، که به‌سان مشعل‌هایی در تاریکی‌اند، راه را برای فهم عقلانی خدا هموار می‌کنند.

مقایسه خدا با مفاهیم انتزاعی

مفاهیمی چون وفا و محبت، حتی اگر به‌صورت کامل تجربه نشده باشند، قابل‌فهم‌اند و در زندگی روزمره دیده می‌شوند، اما خدا، چون قله‌ای دست‌نیافتنی، از این دست مفاهیم نیست.

درنگ: مفاهیم تجربی مانند وفا و محبت، به دلیل حضور در روابط انسانی، ملموس‌ترند، اما خدا نیازمند استدلال متافیزیکی است.

این مقایسه، به تفاوت میان مفاهیم تجربی و متافیزیکی اشاره دارد. وفا و محبت، که چون نسیمی ملایم در روابط انسانی حس می‌شوند، ملموس‌ترند، در حالی که خدا، به‌عنوان مفهومی متعالی، نیازمند تأمل عقلانی است.

نقد تشبیه وفا و محبت به عنقا

تشبیه وفا و محبت به عنقا، به دلیل تفاوت در ماهیت این مفاهیم، نادرست است. وفا و محبت، که در زندگی روزمره چون گلی شکوفا قابل‌مشاهده‌اند، با عنقا، که موجودی خیالی است، هم‌سان نیستند.

درنگ: استفاده نادرست از تشبیهات در مفاهیم دینی، به سوءتفاهم منجر می‌شود و نیازمند دقت در استعاره‌هاست.

این نقد، بر اهمیت دقت در استعاره‌ها و تشبیه‌های دینی تأکید دارد. در ادبیات و فلسفه، تشبیهات نادرست می‌توانند به‌سان ابری تیره، فهم مفاهیم را مختل کنند.

ابهام در اسما و صفات الهی

اسما و صفاتی چون کریم، جواد، و رئوف، که چون نوری بر ذات الهی پرتو می‌افکنند، قابل‌فهم‌اند، اما خود مفهوم «خدا» همچنان چون رازی سر به مهر باقی می‌ماند.

درنگ: صفات الهی، به‌عنوان راه‌هایی برای فهم ذات خدا، قابل‌ادراک‌اند، اما ذات الهی فراتر از فهم کامل بشری است.

در الهیات اسلامی، صفات الهی به‌عنوان ابزاری برای نزدیک شدن به فهم ذات خدا معرفی می‌شوند. این تمایز میان ذات و صفات، به‌سان تمایز میان دریا و امواج آن، به فهم بهتر مفهوم خدا یاری می‌رساند.

نیاز به مفهوم‌سازی عقلانی

برای فهم خدا، باید مفهومی عقلانی و معقول ارائه شود که چون پلی استوار، امکان تفاهم با دیگران، به‌ویژه غیرمؤمنان، را فراهم آورد. این مفهوم‌سازی، نباید به تقلید یا احساس محدود شود.

درنگ: مفهوم‌سازی عقلانی خدا، برای ایجاد تفاهم بین‌ادیانی و بین‌فرهنگی، ضروری است و از تقلید و ابهام فاصله می‌گیرد.

در فلسفه دین، تلاش برای ارائه تعاریف عقلانی از خدا، از جمله در برهان‌های وجودشناختی و کیهان‌شناختی، یکی از اهداف اصلی است. این رویکرد، به‌سان چراغی در مسیر حقیقت، راه را برای گفت‌وگوی عقلانی هموار می‌کند.

نقد ادعای خلقت عالم توسط خدا

ادعای خلقت عالم توسط خدا، بدون شواهد عقلانی، چون بنایی بی‌پایه، به تقلید می‌انجامد و در برابر دیدگاه‌های علمی پایدار نمی‌ماند.

درنگ: اثبات خالقیت خدا نیازمند استدلال‌های عقلانی، مانند برهان علّی، است تا از تقلید و ابهام فاصله گیرد.

در فلسفه اسلامی، برهان علّی یکی از ابزارهای اصلی برای اثبات خالقیت خداست. این برهان، که به‌سان کلیدی برای گشودن قفل معمای خلقت است، نظم و هماهنگی عالم را به مبدأی متعالی نسبت می‌دهد.

مقایسه خدا با مفاهیم علمی مانند انرژی

مفاهیمی چون انرژی، که به‌سان جریانی ملموس در طبیعت قابل‌مشاهده است، به دلیل شواهد تجربی و علمی، برای همگان قابل‌فهم و پذیرش‌اند، اما خدا نیازمند استدلال‌هایی فراتر از تجربه حسی است.

درنگ: انرژی، به‌عنوان مفهومی علمی، از طریق آزمایش و مشاهده تأیید می‌شود، اما خدا نیازمند استدلال‌های متافیزیکی است.

این تفاوت، که به‌سان تمایز میان جسم و روح است، به محدودیت‌های روش‌شناختی علم در پاسخ به پرسش‌های متافیزیکی اشاره دارد. فلسفه دینی، با ارائه استدلال‌های عقلانی، تلاش می‌کند این خلأ را پر کند.

جمع‌بندی بخش دوم

مفهوم خدا، به‌سان قله‌ای رفیع، چالش اصلی در فلسفه و کلام است. ابهام در لفظ و معنای خدا، تقلیدی بودن باور به او، و نبود تصور مشخص از او، همگی به نیاز به مفهوم‌سازی عقلانی اشاره دارند. این بخش، با تأکید بر ضرورت استدلال‌های عقلانی و شواهد محکم، دعوتی است به بازتعریف مفهوم خدا به‌گونه‌ای که از تقلید و ابهام فاصله گیرد و برای گفت‌وگوی عقلانی با دیگران، به‌ویژه غیرمؤمنان، راهگشا باشد.

بخش سوم: راه‌های فهم خدا در پرتو عقل و وحی

نقش عقل در فهم خدا

عقل، چون مشعلی فروزان، راه را برای فهم خدا هموار می‌کند. در کلام اسلامی، عقل به‌عنوان یکی از منابع اصلی شناخت دینی معرفی شده و از تقلید کورکورانه، که چون زنجیری بر پای معرفت است، پرهیز داده شده است.

درنگ: عقل، به‌عنوان ابزاری برای فهم خدا، از تقلید و سطحی‌نگری فاصله می‌گیرد و به معرفت اصیل دینی راه می‌برد.

این تأکید بر عقل، که در فلسفه اسلامی به‌سان گوهری گران‌بها پاس داشته شده، دعوتی است به بازنگری در باورهای دینی و تقویت پایه‌های عقلانی آن‌ها.

نقش وحی در تبیین مفهوم خدا

وحی، چون چشمه‌ای زلال، به تبیین مفهوم خدا یاری می‌رساند. در قرآن کریم، خدا به‌عنوان خالق آسمان‌ها و زمین معرفی شده و صفات او، چون رحمان و رحیم، راهنمایی برای فهم ذات متعالی اوست.

قرآن کریم: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ﴾
اوست آن که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت. (سوره اعراف، آیه ۵۴)

درنگ: وحی، با ارائه صفات و اسمای الهی، به فهم بهتر مفهوم خدا کمک می‌کند، اما نیازمند تفسیر عقلانی است.

این آیه، که به‌سان نوری بر تاریکی‌های ابهام می‌تابد، خدا را به‌عنوان خالق معرفی می‌کند و نظم عالم را به او نسبت می‌دهد. با این حال، فهم این آیات نیازمند تأمل عقلانی است تا از تقلید صرف فاصله گیرد.

روایات و نقش واسطه‌های دینی

روایات، به‌ویژه در اسلام شیعی، ائمه را چون آیینه‌هایی معرفی می‌کنند که نور الهی را بازمی‌تابانند. این واسطه‌ها، که به‌سان پل‌هایی میان انسان و خدا عمل می‌کنند، به فهم بهتر مفهوم خدا یاری می‌رسانند.

روایت: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» (بگویید هیچ معبودی جز الله نیست تا رستگار شوید).

درنگ: روایات، با تأکید بر توحید، راه را برای فهم خدا از طریق واسطه‌های دینی هموار می‌کنند.

این روایت، که چون کلیدی برای گشودن درهای رستگاری است، بر اهمیت توحید و فهم خدا تأکید دارد. با این حال، این فهم نباید به تقلید محدود شود، بلکه نیازمند تأمل عقلانی است.

جمع‌بندی بخش سوم

عقل و وحی، به‌سان دو بال، انسان را به سوی فهم خدا پرواز می‌دهند. عقل، با استدلال و تأمل، و وحی، با آیات و روایات، راه را برای فهم مفهوم خدا هموار می‌کنند. این بخش، با تأکید بر نقش عقل و وحی، دعوتی است به ترک تقلید و حرکت به سوی معرفتی اصیل و عقلانی.

جمع‌بندی نهایی

بحث در باب مفهوم خدا، که چون دریایی بی‌کران است، یکی از پیچیده‌ترین مسائل در فلسفه و کلام به شمار می‌رود. این نوشتار، با تأمل در سه محور اصلی، کوشید تا این مفهوم را به‌گونه‌ای علمی و نظام‌مند تبیین کند:

  1. واقعیت عالم و انسان: وجود عالم و انسان، به‌سان دو ستون استوار، غیرقابل‌انکار است و مبنایی برای تأمل در وجود خدا فراهم می‌آورد.
  2. چالش مفهوم خدا: ابهام در لفظ و معنای خدا، تقلیدی بودن باور به او، و نبود تصور مشخص، چالش‌های اصلی در فهم این مفهوم‌اند.
  3. نیاز به استدلال عقلانی: فهم و اثبات وجود خدا نیازمند استدلال‌های عقلانی و شواهد محکم است تا از تقلید و ابهام فاصله گیرد.

این اثر، که چون نهالی در خاک معرفت کاشته شده، دعوتی است به ادامه تأملات عقلانی در این حوزه، تا مفهوم خدا از مهمل بودن به سوی فهمی عمیق و استدلالی حرکت کند. امید است که این نوشتار، راهگشای گفت‌وگوهای عقلانی و علمی در باب یکی از ژرف‌ترین پرسش‌های بشری باشد.

با نظارت صادق خادمی