در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

نهایات 5

متن درس

نهایات: درآمدی بر شناخت خداوند

نهایات: درآمدی بر شناخت خداوند

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه پنجم)

دیباچه

شناخت خداوند، به مثابه سرچشمه‌ای زلال و بی‌کران، در کانون معارف دینی جای دارد و هرگونه تأمل در باب دین، بدون توجه به این مبدأ والا، ناقص و ناتمام خواهد ماند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتاری عمیق و پربار، به کاوش در مفهوم خدایابی پرداخته و دو مسیر متمایز را در این ساحت بررسی می‌کند: ایمان ساده و بی‌پیرایه عوام و معرفت عمیق و استدلالی خواص. این اثر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تحلیل‌های معرفت‌شناختی، می‌کوشد تا تصویری روشن و جامع از این دو گونه شناخت ارائه دهد، در حالی که روح معنوی و حکمی درس‌گفتار اصلی را حفظ کرده و آن را در قالبی منظم و علمی عرضه می‌دارد.

بخش یکم: خداوند، مبدأ و محور ایمان

خداوند به مثابه بنیاد دین

در نظام معرفتی اسلام، خداوند سرآغاز و مقصد نهایی همه باورها و اعمال دینی است. وحی، نبوت و امامت، همگی در پرتو وجود و حضور الهی معنا می‌یابند. همان‌گونه که خورشید، نور خود را بر همه موجودات می‌تاباند، خداوند نیز مبدأ همه ارزش‌ها و حقایق دینی است. بدون شناخت و ایمان به او، هیچ راهی به سوی حقیقت گشوده نمی‌شود. این محوریت، چنانکه در قرآن کریم آمده، در آیه‌ای از سوره توحید بازتاب یافته است:

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ

بگو: او خداوند یگانه است.

این آیه، که به مثابه جوهره توحید است، بر یگانگی خداوند تأکید دارد و همه باورهای دینی را حول این محور متمرکز می‌سازد.

درنگ: خداوند به مثابه مبدأ و محور همه مفاهیم دینی، از وحی تا امامت، بنیاد ایمان است و بدون او، هیچ معنای دینی اعتبار نمی‌یابد.

حل مسئله خداوند، پیش‌نیاز معرفت

تا زمانی که مسئله شناخت خداوند در ذهن و قلب آدمی حل نشود، هیچ گره معرفتی یا عملی گشوده نخواهد شد. این مسئله، همانند کلیدی است که درهای حکمت و هدایت را می‌گشاید. بدون این کلید، انسان در تاریکی جهل سرگردان می‌ماند و راهی به سوی حقیقت نمی‌یابد. در فلسفه اسلامی، این دیدگاه در آثار عالمانی چون ابن‌سینا و ملاصدرا نیز بازتاب دارد که معرفت الهی را پیش‌نیاز فهم مسائل وجودی و اخلاقی می‌دانند.

بخش دوم: دو مسیر خدایابی: عوام و خواص

تمایز میان خدای عوام و خدای خواص

خداوند، در نگاه عامه مردم و در نظر عالمان و محققان، به دو گونه متفاوت متجلی می‌شود. این تفاوت، نه در ذات الهی، بلکه در نحوه ادراک و فهم بشری ریشه دارد. برای عوام، خداوند موجودی است که با ایمان ساده و بی‌آلایش شناخته می‌شود، در حالی که برای خواص، او موضوع تأملات عمیق عقلی و شهودی است. این تمایز را می‌توان به دو شاخه از یک درخت تنومند تشبیه کرد که هر یک، به فراخور ظرفیت خود، از ریشه واحدی تغذیه می‌کنند.

درنگ: تفاوت میان خدای عوام و خدای خواص، در ذهنیت و ادراک انسان‌هاست، نه در ذات خداوند. عوام با ایمان تقلیدی و خواص با معرفت استدلالی به او می‌رسند.

ایمان تقلیدی عوام

ایمان عامه مردم بر پایه تقلید و پذیرش بی‌چون‌وچرا از کلام پیامبر (ص) شکل می‌گیرد. این ایمان، که نیازی به استدلال ندارد، در کلام قرآنی چنین توصیف شده است:

قُولُوا لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا

بگویید: هیچ معبودی جز الله نیست تا رستگار شوید.

این دستور، که در روایات به پیامبر (ص) منسوب است، بر سادگی و سهولت ایمان تأکید دارد. برای عامه مردم، کافی است که این کلام را بر زبان آورند و به آن باور داشته باشند، بدون نیاز به استدلال‌های پیچیده. این ایمان، مانند نسیمی است که به‌آرامی بر دل‌ها می‌وزد و آن‌ها را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

نمونه‌های این ایمان ساده را می‌توان در نشانه‌های روزمره یافت: پرواز یک کلاغ یا افتادن یک کلنگ، برای عامه مردم می‌تواند نشانه‌ای از وجود خداوند باشد. این نشانه‌ها، همانند آیینه‌ای کوچک، گوشه‌ای از عظمت الهی را به نمایش می‌گذارند. در روان‌شناسی دین، این نوع ایمان به‌عنوان ایمان شهودی شناخته می‌شود که با تجربه‌های ملموس تقویت می‌گردد.

درنگ: ایمان عوام، مبتنی بر تقلید و پذیرش ساده است و نیازی به استدلال عقلی ندارد؛ نشانه‌های ساده، مانند پرواز کلاغ، می‌تواند باور به خداوند را در دل‌ها بیدار کند.

ناپایداری ایمان تقلیدی

ایمان تقلیدی، هرچند ساده و دست‌یافتنی است، اما به دلیل فقدان پشتوانه استدلالی، شکننده و ناپایدار است. قرآن کریم در سوره نصر به این واقعیت اشاره دارد:

إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا

چون یاری خدا و پیروزی فرا رسد و ببینی که مردم دسته‌دسته در دین خدا داخل می‌شوند.

این آیه نشان می‌دهد که ایمان گروهی، همان‌گونه که دسته‌جمعی به دین وارد می‌شود، ممکن است دسته‌جمعی از آن خارج گردد. تاریخ اسلام نیز شاهد این ناپایداری بوده است؛ پس از رحلت پیامبر (ص)، بسیاری از قبایل عرب مرتد شدند و تنها تعداد اندکی، که در روایات به سه، پنج یا هفت نفر اشاره شده، بر ایمان خود استوار ماندند. این شکنندگی، مانند شاخه‌ای است که در برابر بادهای تند، به‌آسانی خم می‌شود و می‌شکند.

درنگ: ایمان تقلیدی عوام، به دلیل فقدان استدلال عقلی، ناپایدار است و ممکن است همان‌گونه که دسته‌جمعی شکل می‌گیرد، دسته‌جمعی فرو ریزد.

سهولت دینداری برای عوام

دین برای عامه مردم با دشواری و پیچیدگی همراه نیست. پذیرش ساده خداوند و انجام اعمال دینی مانند نماز و روزه، برای دینداری کافی است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ

و در دین بر شما هیچ دشواری قرار نداده است.

این اصل، که در فقه اسلامی نیز مورد تأکید قرار گرفته، نشان‌دهنده سهولت دینداری برای عوام است. کافی است که انسان با قلبی پاک، به خداوند ایمان آورد و اعمال دینی را به‌جا آورد، بدون آنکه درگیر پیچیدگی‌های فلسفی یا استدلالی شود.

نقش هدایتی پیامبر و امام

پیامبر (ص) و ائمه (ع) با هدایت تدریجی، عامه مردم را به سوی دینداری و اخلاق سوق می‌دهند. نمونه‌های تاریخی مانند ابوذر غفاری، مقداد و سلمان پارسی نشان‌دهنده این فرآیند تربیتی است. این هدایت، مانند باغبانی است که نهال‌های جوان را با مهربانی و صبر پرورش می‌دهد تا به درختانی تنومند بدل شوند.

تلاش‌های پیامبر (ص) در گسترش ایمان، که به هدایت حدود یک و نیم میلیارد انسان به گفتن «لا إله إلا الله» انجامید، دستاوردی عظیم است. این تلاش، مانند نوری است که در تاریکی‌های جاهلیت تابید و راه را برای میلیون‌ها انسان روشن ساخت.

درنگ: پیامبر (ص) و ائمه (ع) با هدایت تدریجی، عامه مردم را به سوی ایمان و اخلاق رهنمون می‌شوند، و تلاش‌های پیامبر (ص) در گسترش توحید، دستاوردی بی‌نظیر است.

بخش سوم: کیفیت ایمان و چالش‌های آن

کیفیت در برابر کمیت

کیفیت ایمان، فراتر از کمیت آن، ارزش واقعی آن را تعیین می‌کند. ایمانی که با عمل صالح، مانند اقامه نماز، گرفتن روزه و پرهیز از ظلم همراه باشد، ارزشمند است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ

هر کس به خدا ایمان آورد و کار شایسته کند، گناهانش آمرزیده می‌شود.

این آیه نشان می‌دهد که ایمان، زمانی به کمال می‌رسد که با عمل صالح همراه گردد. اما گروه‌هایی که به نام دین، به ظلم و انحراف روی می‌آورند، مانند برخی جریان‌های افراطی، از مسیر حق خارج می‌شوند و به قول قرآن، «يخرجون أفواجًا» (دسته‌جمعی از دین خارج می‌شوند).

تمثیل جامعه‌شناختی خیر و شر

از منظر جامعه‌شناختی، انسان‌های نیکوکار و بدکار به گوسفندان و سگ‌ها تشبیه شده‌اند. گوسفندان، آرام و بی‌آزار، خیرشان به دیگران می‌رسد، در حالی که سگ‌ها با پارس کردن، مزاحمت ایجاد می‌کنند. این تمثیل، مانند آیینه‌ای است که تفاوت میان خیر و شر را در جامعه به نمایش می‌گذارد. نیکوکاران، مانند گوسفندان، با آرامش و خیررسانی به دیگران خدمت می‌کنند، اما بدکاران، مانند سگ‌های پر سر و صدا، آرامش جامعه را بر هم می‌زنند.

درنگ: انسان‌های نیکوکار، مانند گوسفندان، آرام و خیررسان‌اند، در حالی که بدکاران، مانند سگ‌ها، با آزاررسانی، نظم جامعه را مختل می‌کنند.

نسبیت در کیفیت ایمان

کیفیت ایمان، امری نسبی است و میان افراد تفاوت‌های بسیاری وجود دارد. نمی‌توان دو انسان را یافت که ایمانی یکسان داشته باشند. این تنوع، مانند رنگ‌های گوناگون یک باغ است که هر یک، به فراخور خود، زیبایی و طراوت دارند. در الهیات اسلامی، ایمان به‌عنوان طیفی از تقلید تا شهود در نظر گرفته می‌شود، و هر فرد، به تناسب ظرفیت خود، در این طیف جای می‌گیرد.

تقیه در میان مسلمانان

در برخی جوامع، حدود چهارصد تا پانصد میلیون مسلمان به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی، ناچار به تقیه‌اند و آشکارا به اسلام خود اقرار نمی‌کنند. این تقیه، مانند سپری است که جان و مال مؤمنان را در برابر خطرات حفظ می‌کند. این واقعیت، نشان‌دهنده پیچیدگی‌های زندگی دینی در جهان معاصر است.

بخش چهارم: خدای خواص و چالش‌های معرفتی

معرفت استدلالی خواص

خدای خواص، که در آثار عالمانی چون سعدالدین تفتازانی، مولانا، ابن‌سینا و فارابی جست‌وجو می‌شود، نیازمند تأملات عمیق عقلی و شهودی است. این معرفت، مانند سفری است به قله‌های بلند حکمت که تنها با تلاش و استقامت ممکن می‌شود. خواص، از طریق استدلال‌های عقلی، مانند برهان نظم و امکان، به شناخت خداوند می‌رسند.

درنگ: خدای خواص، با معرفت استدلالی و شهودی شناخته می‌شود که نیازمند تأملات عمیق عقلی است، همان‌گونه که در آثار فلاسفه اسلامی دیده می‌شود.

کاستی فلسفه در اثبات ذات الهی

فلسفه، با همه توانمندی‌هایش، در اثبات ذات الهی ناکارآمد است. یا خداوند چنان عظیم است که در ذهن بشری نمی‌گنجد، یا اصلاً وجود ندارد. این کاستی، مانند تلاش برای به دام آوردن نور خورشید با دست است. عرفای بزرگ، که در پی شناخت خداوند بودند، گاه در برابر عظمت او از خود بی‌خود شدند و به حالاتی رسیدند که ذهن عادی از درک آن عاجز است.

در روایات عرفانی، مانند حالات بایزید بسطامی، گزارش‌هایی از این تجربه‌های عمیق وجود دارد که نشان‌دهنده محدودیت ذهن بشری در برابر عظمت الهی است. این محدودیت، مانند دریایی است که هیچ کشتی‌ای نمی‌تواند به عمق آن دست یابد.

بداهت معرفت خداوند

معرفت خداوند، امری بدیهی است و نیازی به اثبات ندارد، همان‌گونه که وجود حیوانات نیازی به استدلال ندارد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا

فطرتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است.

این فطرت، مانند نوری است که در نهاد هر انسان نهاده شده و او را به سوی پروردگارش هدایت می‌کند.

درنگ: معرفت خداوند، بدیهی و فطری است و نیازی به اثبات ندارد، مانند بداهت وجود موجودات دیگر.

بخش پنجم: قرآن کریم، مرجع نهایی خدایابی

شناخت خداوند از طریق آیات قرآنی

قرآن کریم، به‌عنوان کلام الهی، تنها منبع معتبر برای شناخت خداوند است. آیات آن، مانند چراغ‌هایی در مسیر تاریک، راه را برای جویندگان حقیقت روشن می‌کنند. به عنوان نمونه، در سوره رعد آمده است:

اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ۚ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ

خداوند کسی است که آسمان‌ها را بدون ستون‌هایی که ببینید برافراشت، سپس بر عرش استیلا یافت و خورشید و ماه را مسخر کرد؛ هر یک تا زمانی معین در حرکت‌اند. او کار را تدبیر می‌کند و آیات را به تفصیل بیان می‌دارد تا شاید به دیدار پروردگارتان یقین کنید.

این آیه، خداوند را از طریق افعال و آثارش معرفی می‌کند، نه از طریق ذات او، که فراتر از فهم بشری است.

خداوند، مسبب‌الاسباب

خداوند از طریق اسباب و قوانین طبیعی عمل می‌کند و مستقیماً دخالت نمی‌کند. این اصل در آیه‌ای از سوره نحل بازتاب یافته است:

أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

آیا به پرندگان مسخر در فضای آسمان ننگریستند که جز خدا چیزی آن‌ها را نگه نمی‌دارد؟ در این، نشانه‌هایی است برای قومی که ایمان می‌آورند.

این آیه نشان می‌دهد که خداوند، مانند مهندسی بزرگ، نظام هستی را با اسباب و قوانین منظم اداره می‌کند. او مسبب‌الاسباب است و از طریق این اسباب، عظمت خود را به نمایش می‌گذارد.

درنگ: خداوند از طریق اسباب و قوانین طبیعی عمل می‌کند و به‌عنوان مسبب‌الاسباب، نظام هستی را تدبیر می‌نماید.

هدایت انبیا و اولیا

انبیا و اولیا در مسیر خدایابی با آزمون‌های سخت و دشوار مواجه شدند تا به معرفت عمیق الهی دست یابند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا

و پیش از تو پیامبرانی تکذیب شدند، پس بر تکذیب و آزار صبر کردند تا یاری ما به آن‌ها رسید.

این مسیر، مانند کوره‌ای است که طلا را از ناخالصی‌ها جدا می‌کند. انبیا و اولیا، با تحمل سختی‌ها، به مراتب بالای معرفت الهی رسیدند.

بخش ششم: نقد علم دینی و تأکید بر قرآن کریم

نقد رویکردهای صوری در علم دینی

علم دینی، هنگامی که بیش از حد بر ظواهر و تشریفات تأکید کند، ممکن است از تعمیق معرفت دینی بازماند. این تأکید صوری، مانند ساختمانی است که نمای زیبا دارد، اما بنیان آن سست است. در مقابل، عرفان و اخلاق، با تمرکز بر تهذیب نفس، به پرورش روحی و معنوی انسان کمک می‌کنند.

به عنوان نمونه، نمازی که بدون حضور قلب و اخلاص انجام شود، مانند بدنی است که روح از آن رخت بربسته است. در روایات آمده است: «نماز، معراج مؤمن است.» این کلام نشان می‌دهد که کیفیت معنوی عبادت، فراتر از شکل ظاهری آن، اهمیت دارد. حتی ورزش خوب، که به سلامت جسم و روح کمک می‌کند، می‌تواند از نمازی بی‌روح ارزشمندتر باشد.

درنگ: علم دینی، اگر بیش از حد بر ظواهر متمرکز شود، از تعمیق معرفت دینی بازمی‌ماند. کیفیت معنوی عبادات، مانند حضور قلب در نماز، بر شکل ظاهری آن اولویت دارد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در دو مسیر خدایابی، یعنی ایمان تقلیدی عوام و معرفت استدلالی خواص، به تبیین جایگاه خداوند به‌عنوان مبدأ و محور ایمان پرداخت. ایمان عوام، که ساده و بی‌پیرایه است، مانند نهالی است که با نسیمی ملایم رشد می‌کند، اما شکنندگی آن در برابر آزمون‌ها آشکار است. در مقابل، معرفت خواص، که با تلاش عقلی و شهودی به دست می‌آید، مانند قله‌ای است که تنها کوه‌نوردان استوار به آن می‌رسند. قرآن کریم، به‌عنوان مرجع نهایی شناخت خداوند، از طریق آیات خود، راه را برای هر دو گروه روشن می‌سازد. این اثر، با تأکید بر مرجعیت قرآن و نقد کاستی فلسفه در اثبات ذات الهی، مخاطب را به تأمل در عظمت خداوند و محدودیت‌های معرفت بشری دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی