متن درس
نهایات الهی در پرتو معرفتشناسی دینی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه یازدهم)
دیباچه
نهایات الهی، به مثابه یکی از ژرفترین مباحث معرفتشناسی دینی، به کاوش در رابطه انسان و خداوند از منظرهای گوناگون میپردازد. این موضوع، که ریشه در تعالیم الهی و تجارب عرفانی اولیای الهی دارد، رابطه میان انسان و پروردگار را در سه ساحت اصلی بررسی میکند: تعامل خداوند با عموم مردم، ارتباط او با اهل علم و فلسفه، و پیوند ویژهاش با اولیای خاص. این نوشتار، با تکیه بر محتوای درسگفتارها، به تبیین این روابط پرداخته و با استخراج نکات کلیدی و ارائه توضیحات تفصیلی، در پی ارائه درکی عمیقتر از این موضوع است. همانند رودی که از سرچشمههای معرفت الهی سرچشمه گرفته و به دریای بیکران حقیقت میریزد، این بحث تلاش دارد تا مسیرهای گوناگون معرفت را به سوی مقصد نهایی رهنمون سازد.
بخش یکم: مراتب رابطه انسان و خداوند
ساحتهای سهگانه تعامل الهی
رابطه خداوند با انسانها در سه مرتبه متمایز تجلی مییابد: نخست، ارتباط با مردم عادی که از طریق تجربههای روزمره و دریافتهای ساده به خداوند نزدیک میشوند؛ دوم، پیوند با اهل علم و فلسفه که با ابزار عقل و استدلال در پی اثبات وجود الهیاند؛ و سوم، ارتباط با اولیای الهی که از طریق شهود باطنی و تربیت مستقیم الهی به مراتب والای معرفت دست مییابند. این تقسیمبندی، چونان آینهای است که تنوع مراتب معرفت انسانی را بازمیتاباند و نشان میدهد که هر فرد، به فراخور ظرفیت وجودی خویش، راهی به سوی حق میجوید.
نزدیکی خداوند به مردم عادی
خداوند گاه به سراغ مردم عادی میرود، آنان را تربیت میکند و به خویش نزدیک میسازد، چنانکه فرد عادی میگوید: «خداوند مرا تربیت کرد». این تربیت الهی، چون نسیمی است که بیصدا بر دلهای ساده میوزد و بدون نیاز به واسطههای علمی یا فلسفی، انسان را مورد لطف خویش قرار میدهد. این فرایند ممکن است در قالب تجارب زندگی، الهامات، یا حوادث خاص رخ دهد و نشاندهنده رحمت عام الهی است که همه انسانها، فارغ از جایگاه اجتماعی یا سطح دانش، را در بر میگیرد.
این تعامل الهی، گاه در لحظههای ساده زندگی، مانند توصیهای حکیمانه از والدین یا تجربهای روزمره، متجلی میشود. برای نمونه، پدری که به فرزندش توصیه میکند برای سهولت در مدرسه شلوار کشی بپوشد، به طور غیرمستقیم حکمت الهی را در قالب تجربهای عملی منتقل میکند. این حکایت، چونان مشعلی است که راه هدایت الهی را در زندگی روزمره روشن میسازد.
درک شهودی اولیای الهی
در حالی که مردم عادی ممکن است از تربیت الهی آگاه نباشند، اولیای الهی این حضور و نزدیکی خداوند را بهوضوح درک میکنند، گویی پروردگار در وجودشان حلول کرده است. این درک شهودی، ریشه در آیهای از قرآن کریم دارد که میفرماید:
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (ما از رگ گردن به او نزدیکتریم، ق/ 16). این آیه، چونان نوری است که قرب بیکران الهی را به انسان نشان میدهد و اولیا را به مرتبهای میرساند که حضور خداوند را در جان خویش حس میکنند.
بخش دوم: اثبات وجود الهی در تجربه اولیا
بدیهی بودن وجود خداوند برای اولیا
برای اولیای الهی، وجود خداوند بدیهی است و نیازی به استدلال عقلی ندارد. این بدیهی بودن، ریشه در تجربه مستقیم و شهود الهی دارد که از ابزارهای فلسفی بینیاز است. حتی در متون مقدس مانند تورات و انجیل، به تجارب عینی از حضور خداوند اشاره شده است، هرچند این متون گاه دچار تحریف شدهاند. این تجربه شهودی، با مفهوم «برهان صدیقین» در فلسفه اسلامی قابلمقایسه است که وجود خداوند را بهعنوان حقیقتی بدیهی و غیرقابلانکار مطرح میکند. اولیا، چونان ستارگانی هستند که در آسمان معرفت میدرخشند و وجود الهی را نه با استدلال، بلکه با شهود خویش اثبات میکنند.
تربیت اولیا از کودکی
خداوند از دوران کودکی به سراغ اولیای خویش میرود و این تربیت، مستقل از آموزشهای رسمی است. این افراد، بدون نیاز به تحصیلات آکادمیک، به دلیل لطف خاص الهی به مراتب والای معرفت دست مییابند. این فرایند، با آیهای از قرآن کریم همراستاست که میفرماید:
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ (ما راه را به او نشان دادیم، انسان/ 3). این هدایت خاص، چونان جریانی است که از سرچشمه الهی سرچشمه میگیرد و اولیا را به سوی کمال رهنمون میسازد.
سلسلهمراتب وجودی و تجربه اسماء الهی
تمام موجودات از ذات الهی سرچشمه گرفتهاند و از طریق صفات ذاتی، صفات فعلی، و نهایتاً فعل الهی پدید آمدهاند. اولیای الهی، این سلسلهمراتب وجودی را تجربه کرده و با همه اسماء الهی در ارتباط هستند. در مسیر سلوک، آنان با اسماء الهی مواجه شده و از آنها تأثیر میپذیرند تا به مقام محب یا محبوب میرسند. این فرایند، با آیهای از قرآن کریم پیوند دارد که میفرماید:
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ (و برای خدا نامهای نیکوست، اعراف/ 180). اولیا، چونان باغبانی هستند که در باغ اسماء الهی گام برمیدارند و از هر نام، گلی از معرفت میچینند.
بخش سوم: رجعت و آزمونهای الهی
معنای رجعت به سوی خداوند
آیهای از قرآن کریم میفرماید:
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم، بقره/ 156). این آیه، مالکیت الهی بر انسان و بازگشت نهایی به سوی او را نشان میدهد. اولیای الهی، به دلیل آگاهی از منشأ و مقصد خویش، این رجعت را بهصورت آگاهانه تجربه میکنند. خداوند، این اولیا را در آزمونهای الهی قرار میدهد تا به تکامل معنوی برسند، چنانکه در آیهای دیگر فرموده است:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ (و شما را قطعاً میآزماییم، بقره/ 155). این آزمونها، چونان کورهای است که طلای وجود اولیا را خالصتر میسازد.
اثبات عملی وجود خداوند
اثبات وجود خداوند در اولیای الهی بهصورت عملی و شهودی تحقق مییابد، نه از طریق استدلالهای مفهومی یا کلامی. این اثبات، در وجود خود اولیا متجلی میشود و نیازی به تعمیم به عموم ندارد. این دیدگاه، با نقدهای عرفانی به فلسفه کلامی همراستاست که تجربه زیسته را بر استدلال مقدم میداند. اولیا، چونان آیینههایی هستند که نور الهی در وجودشان بازتاب مییابد و وجود او را به نمایش میگذارند.
بخش چهارم: نقد جمود و تنوع معرفت الهی
نقد جمود در علم دینی
جمود در علم دینی، مانعی است که درک تنوع و گستردگی معرفت الهی را محدود میسازد و گاه به تعصب و خشونت منجر میشود. این جمود، چونان دیواری است که انسان را از دریافت نور حقیقت محروم میکند. ضرورت بازنگری در رویکردهای متصلب دینی و پذیرش تنوع در تجارب معنوی، از جمله درسهای این بحث است. این مفهوم، با توصیههای قرآنی به اعتدال و پرهیز از تعصب، مانند آیه
وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ (و از چیزی که به آن علم نداری پیروی مکن، اسراء/ 36)، همراستاست.
حضور اولیا در میان غیرمؤمنان
حتی در میان غیرمؤمنان نیز ممکن است اولیای الهی وجود داشته باشند که به دلیل عدم آگاهی، خداوند را بهصورت صریح نشناختهاند. این نکته، بر رحمت عام الهی تأکید دارد که انسانهای وارسته را در همه جوامع در بر میگیرد. حدیثی منقول است که میفرماید: «برخی از بندگان خدا نه پیامبرند و نه شهید، اما جایگاه والایی دارند». این حضور، چونان گوهری است که در صدفهای گوناگون پنهان شده و منتظر کشف است.
مستضعفان و هدایت الهی
برخی افراد، حتی اگر در دنیا از خداوند غافل باشند، در آخرت مورد لطف الهی قرار میگیرند و هدایت میشوند. این مفهوم، با آیهای از قرآن کریم پیوند دارد که میفرماید:
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَ (پروردگارا، دلهایمان را منحرف مکن، آلعمران/ 8). این رحمت بیکران، چونان دریایی است که همه را در آغوش میکشد و راه هدایت را به آنان نشان میدهد.
بخش پنجم: نقش دعا و تقلید در معرفت الهی
قدرت دعا در هدایت
دعا و نفرین، ابزارهایی هستند که میتوانند در تحقق هدایت یا محرومیت افراد نقش داشته باشند. حدیثی منقول است که میفرماید: «دعا مغز عبادت است». این قدرت دعا، چونان کلیدی است که درهای رحمت الهی را میگشاید و انسان را به سوی مقصد نهایی رهنمون میسازد.
تقلید و تعبد در میان عامه
مردم عادی میتوانند از طریق تقلید و تعبد به خداوند نزدیک شوند، در حالی که علماء و فلاسفه به استدلال وابستهاند. این تنوع در راههای رسیدن به خداوند، چونان مسیرهای متعددی است که به یک مقصد واحد منتهی میشوند. تقلید، برای عامه مردم، مانند پلی است که آنان را به ساحل ایمان میرساند.
جمعبندی
نهایات الهی، به مثابه یکی از عمیقترین مباحث معرفتشناسی دینی، تنوع در مراتب رابطه انسان با خداوند را به نمایش میگذارد. مردم عادی از طریق تعبد و تجربههای روزمره، فلاسفه از طریق استدلال عقلی، و اولیای الهی از طریق شهود و تربیت مستقیم الهی به خداوند نزدیک میشوند. اثبات وجود خداوند در اولیا بهصورت عملی و شهودی تحقق مییابد، در حالی که استدلالهای فلسفی تنها تقریبکنندهاند. نقد جمود در علم دینی و تأکید بر رحمت عام الهی، ضرورت بازنگری در رویکردهای متصلب و پذیرش تنوع در تجارب معنوی را برجسته میسازد. این بحث، با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات، بر اهمیت تجربه زیسته و دعا بهعنوان ابزارهای اصلی ارتباط با خداوند تأکید دارد و راه را برای درک عمیقتر نهایات الهی هموار میکند. این نوشتار، چونان نقشهای است که مسیرهای گوناگون معرفت را ترسیم کرده و انسان را به سوی سرمنزل حقیقت هدایت میکند.