در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

نهایات 16

متن درس

نهایات: تبیین عرفانی اثبات وجود الهی

نهایات: تبیین عرفانی اثبات وجود الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه شانزدهم)

دیباچه

این نوشتار به کاوشی عمیق در قلمرو عرفان اسلامی می‌پردازد و با نگاهی نظام‌مند، به بررسی حقیقت وجود الهی و چگونگی اثبات آن در ساحت عرفانی می‌نشیند. محور این اثر، تبیین جایگاه انبیا و اولیا در سیر و سلوک معنوی و نقش بی‌واسطه ذات باری‌تعالی در آشکارسازی وجود خویش است. همانند رودی که از سرچشمه‌ای زلال جاری می‌شود و به تدریج ژرفا و وسعت می‌یابد، این متن نیز با نگاهی نکته‌محور، مفاهیم عرفانی را از دل درس‌گفتارها استخراج کرده و با شرح و بسطی دقیق، آن‌ها را برای پژوهشگران و جویندگان حقیقت روشن می‌سازد. هدف این است که با زبانی روشن و متین، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر معرفت الهی گشوده شود، گویی نوری که از پس پرده‌های هستی می‌تابد و راه را برای سالکان روشن می‌کند.

بخش نخست: مراتب ادراک الهی در جامعه انسانی

تقسیم‌بندی انسان‌ها در ارتباط با خداوند

انسان‌ها در مواجهه با حقیقت وجود الهی به چهار مرتبه تقسیم می‌شوند: خداانکار، خداانگار، خداباور و خدادار. خداانکاران، وجود پروردگار را به‌کلی نفی می‌کنند و در تاریکی انکار گرفتارند. خداانگاران، به وجود خدا اذعان دارند، اما این اذعان، سطحی و فاقد عمق ایمانی است. خداباوران، با ایمانی محدود و مبتنی بر فهم عقلانی، به خداوند باور دارند، اما هنوز از تجربه حضوری بی‌بهره‌اند. خداداران، که در اوج این مراتب جای دارند، انبیا و اولیا هستند؛ کسانی که وجود الهی در وجودشان تجلی یافته و خدا خود، بی‌واسطه، حقیقت خویش را در دل‌هایشان متجلی ساخته است. این مرتبه، چون قله‌ای رفیع در سلوک عرفانی است که تنها سالکان واصل به آن دست می‌یابند.

درنگ: خداداران، به دلیل قرب خاص به ذات الهی، تجلی بی‌واسطه خداوند را در وجود خود تجربه می‌کنند، گویی آینه‌ای صیقلی که نور حق را بی‌هیچ حجابی بازمی‌تاباند.

تجلی الهی در اشکال گوناگون

خداوند در نزد اولیا به اشکال گوناگون متجلی می‌شود، چنان‌که گفته شده: «یتشکل باشکال المختلفه». این تجلی، ریشه در حقیقت وحدت وجود دارد، جایی که خداوند «داخل فی الاشیاء لا بالممازجه و خارج عن الاشیاء لا بالمباینه» است؛ یعنی در همه چیز حضور دارد، نه به‌گونه‌ای که با اشیا درآمیزد و نه چنان که از آن‌ها جدا باشد. این حضور، چون نسیمی است که در همه جا می‌وزد، اما نه دیده می‌شود و نه در قالبی مادی محصور می‌گردد. تجلی الهی در اشکال مختلف، نشانه‌ای از بی‌کرانگی ذات حق است که در هر لحظه به شکلی نو در برابر اولیا ظاهر می‌شود.

درنگ: تجلی خداوند در اشکال گوناگون، نمایانگر پویایی و بی‌نهایت بودن ذات الهی است که در عین حضور در همه چیز، از هرگونه محدودیت مبراست.

تمثیل بازی «دالی» در رابطه خداوند با اولیا

رابطه خداوند با اولیا، به بازی «دالی» تشبیه شده است؛ گاه خود را آشکار می‌کند و گاه در پرده پنهان می‌شود، تا سالک را به سوی خویش بکشاند. این تمثیل، چون تصویری از رقص نور و سایه است که قلب اولیا را به سوی معشوق ازلی هدایت می‌کند. خداوند، به دلیل ناتوانی انسان در تحمل ظهور کامل ذاتش، به‌تدریج و با لطافت خود را نشان می‌دهد، گویی مادری که با نوازش، کودک را به سوی خود می‌خواند.

درنگ: بازی «دالی» الهی، نمایانگر رابطه عاشقانه و پویای خداوند با اولیاست که با ظهور و خفای تدریجی، آن‌ها را به سوی قرب محبتی هدایت می‌کند.

جذب عاشقانه اولیا به سوی خداوند

خداوند با ظهورات محبت‌آمیز، چون نغمه‌ای دل‌انگیز، اولیا را به سوی خود جذب می‌کند. این ظهورات، گاه در قالب کلماتی لطیف چون «وای وای» تجلی می‌یابد که قلب سالک را به سوی سرچشمه محبت می‌کشاند. این فرآیند، چون جریانی است که از چشمه‌ای زلال سرچشمه می‌گیرد و به تدریج به اقیانوسی بی‌کران بدل می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، مراتب ادراک الهی را از انکار تا تجلی حضوری در وجود اولیا بررسی کرد. خداداران، به‌عنوان واصلان به قله معرفت، از طریق تجلی بی‌واسطه خداوند، حقیقت او را درمی‌یابند. تمثیلات عرفانی چون بازی «دالی» و ظهورات محبت‌آمیز، رابطه پویا و عاشقانه میان خداوند و اولیا را به تصویر می‌کشد.

بخش دوم: انحصارطلبی الهی و اثبات بی‌واسطه وجود

خوداثباتی خداوند

خداوند، وجود خویش را بی‌واسطه و به‌صورت مستقیم در قلب اولیا متجلی می‌سازد. برخلاف دیدگاه‌های کلامی که اثبات وجود الهی را به استدلال‌های عقلی وابسته می‌دانند، در عرفان، خداوند خود، بی‌نیاز از هر واسطه، حقیقت خویش را آشکار می‌کند. این خوداثباتی، چون نوری است که از خورشید وجود الهی ساطع می‌شود و نیازی به آینه‌های بشری ندارد.

درنگ: خداوند، وجود خود را بی‌واسطه در قلب اولیا متجلی می‌سازد و نیازی به استدلال یا واسطه‌گری بشری ندارد.

آیه قرب الهی

قرآن کریم در سوره نجم، آیات ۸ و ۹، به اوج قرب الهی اشاره دارد: دَنَا فَتَدَلَّىٰ ۖ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ (سپس نزدیک شد و نزدیک‌تر شد، تا آنکه فاصله‌اش به قدر دو کمان یا کمتر بود). این آیه، چون گوهری درخشان، نزدیکی بی‌مانند خداوند به اولیا را نشان می‌دهد. تمثیل کبوترباز که با مهارت کبوتر را از لب بام می‌گیرد، به دقت و بصیرت اولیا در دریافت این قرب اشاره دارد. لحظه‌ای غفلت، چون نسیمی که پرنده را از دسترس دور می‌کند، می‌تواند این ارتباط را به تأخیر اندازد.

انحصارطلبی الهی

خداوند، انحصارطلب است و به او برمی‌خورد که کسی بخواهد در اثبات وجودش مداخله کند. این انحصارطلبی در عباراتی چون لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ (هیچ معبودی جز خدا نیست)، لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ (هیچ معبودی جز او نیست) و لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِ (هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست) متجلی است. این عبارات، چون پرچم‌هایی برافراشته، توحید ذاتی و افعالی خداوند را اعلام می‌کنند.

درنگ: انحصارطلبی الهی، نشانه کمال مطلق اوست که بی‌نیاز از هر واسطه یا شریک در ذات و افعال خویش است.

نقش انبیا در ابلاغ پیام الهی

انبیا و اولیا، تنها مجاری ابلاغ پیام الهی‌اند و هیچ نقش مستقلی در اثبات وجود خداوند ندارند. آیات قرآن کریم این حقیقت را تأیید می‌کنند: وَقَالُوا مَا لِهَٰذَا ٱلرَّسُولِ يَأْكُلُ ٱلطَّعَامَ وَيَمْشِى فِى ٱلْأَسْوَاقِ ۙ لَوْلَآ أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا (فرقان: ۷) (و گفتند: این پیامبر را چه شده است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟ چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده تا همراه او هشداردهنده باشد؟). همچنین در سوره شوری، آیه ۵۲ آمده است: وَمَا كُنتَ تَدْرِى مَا ٱلْكِتَٰبُ وَلَا ٱلْإِيمَٰنُ وَلَٰكِن جَعَلْنَٰهُ نُورًا نَّهْدِى بِهِۦ مَن نَّشَآءُ (و تو نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان چیست، ولی ما آن را نوری قرار دادیم که هر که را بخواهیم با آن هدایت می‌کنیم). این آیات، چون آینه‌ای، محدودیت‌های بشری انبیا و نقش آن‌ها به‌عنوان رسولان الهی را نشان می‌دهند.

رحمت بودن پیامبر

قرآن کریم، پیامبر را رحمتی برای جهانیان می‌داند: وَمَآ أَرْسَلْنَٰكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَٰلَمِينَ (انبیاء: ۱۰۷) (و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم). همچنین در سوره سبا، آیه ۲۸ آمده است: وَمَآ أَرْسَلْنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (و ما تو را جز برای همه مردم، بشارت‌دهنده و هشداردهنده نفرستادیم، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند). این آیات، پیامبر را چون چشمه‌ای زلال معرفی می‌کنند که رحمت الهی را به خلق می‌رساند، اما بی‌هیچ استقلالی در برابر اراده الهی.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، بر انحصارطلبی الهی و خوداثباتی خداوند تأکید کرد. خداوند، بی‌نیاز از هر واسطه، وجود خویش را در قلب اولیا متجلی می‌سازد. انبیا و اولیا، تنها رسولان این حقیقت‌اند و هیچ استقلالی در برابر اراده الهی ندارند. آیات قرآن کریم، این نقش را با وضوح نشان می‌دهند و بر رحمت بودن پیامبر برای جهانیان تأکید می‌کنند.

بخش سوم: مراتب ذکر و سلوک عرفانی

مراتب ذکر در عرفان عملی

در عرفان عملی، سه مرتبه ذکر معرفی شده است: نخست، «استغفرالله ربی و أتوب إلیه» که برای عموم مردم مناسب است، اما در نزد اولیا، به دلیل وجود «أنا» (من)، نوعی شرک تلقی می‌شود. دوم، لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِ (هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست)، که مرتبه‌ای متوسط و بر توحید افعالی دلالت دارد. سوم، لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ (هیچ معبودی جز خدا نیست)، که بالاترین مرتبه ذکر و نشانه توحید ذاتی است. ذکر «لَا هُوَ»، به‌عنوان ذکر خفی اولیا، چون نغمه‌ای است که در جانشان ریشه دوانده و در همه حالات، از خواب تا بیداری، ادامه دارد.

درنگ: ذکر «لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ» اوج معرفت توحیدی است که سالک را به غرق شدن در ذات الهی هدایت می‌کند.

ذکر خفی اولیا

ذکر اولیا، حتی در خواب و پس از مرگ، قطع نمی‌شود و چون جریانی جبلی در وجودشان جاری است. این ذکر، چون رودی است که در اعماق جان اولیا جاری شده و در همه حالات، آن‌ها را به سوی معشوق ازلی هدایت می‌کند.

نقد ایمان کاغذی

ایمان مبتنی بر استدلال‌های کاغذی، چون ببری کاغذی است که با نسیمی از هم می‌پاشد. این ایمان، ناتوان از درک حقایق عرفانی است و تنها با تجربه حضوری و شهودی می‌توان به معرفت حقیقی دست یافت.

درنگ: ایمان کاغذی، به دلیل فقدان تجربه حضوری، در برابر حقایق عرفانی ناکارآمد است و تنها ایمان شهودی به معرفت حقیقی منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، مراتب ذکر در عرفان عملی را بررسی کرد و بر اهمیت ذکر خفی اولیا و نقد ایمان کاغذی تأکید نمود. ذکر «لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ» به‌عنوان اوج معرفت توحیدی، سالک را به سوی غرق شدن در ذات الهی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: نقد انحرافات و تمثیلات عرفانی

نقد انحرافات عرفانی

برخی جریان‌های عرفانی، با تأکید بیش‌ازحد بر واسطه‌ها، از توجه به ذات الهی دور شده‌اند. این انحراف، چون راهی است که از مقصد اصلی منحرف شده و به جای حقیقت، به سراب می‌رسد. خداوند، بی‌واسطه وجود خویش را اثبات می‌کند و نیازی به مدعیان ندارد.

نقد تمثیلات نادرست

برخی اشعار، مانند «اگر نازی کند برهم فروریزد قالب‌ها»، به دلیل نشان دادن ضعف در برابر خداوند، نادرست تلقی شده‌اند. خداوند، حتی در ناز کردن، نظام هستی را مختل نمی‌کند، بلکه همه چیز در اراده اوست، چون خورشیدی که نورش هرگز خاموش نمی‌شود.

تمثیل رشد گیاه در سنگ

رشد گیاه در سنگ، به تلاش اولیا برای دریافت معرفت الهی تشبیه شده است. این تمثیل، چون تصویری از استقامت و پایداری است که سالک را در مسیر دشوار سلوک به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

درنگ: رشد گیاه در سنگ، نمادی از استقامت اولیا در سلوک عرفانی است که با تلاش مداوم به معرفت الهی دست می‌یابند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به نقد انحرافات عرفانی و تمثیلات نادرست پرداخت و بر اهمیت توجه به ذات الهی و استقامت در سلوک تأکید کرد. تمثیل رشد گیاه در سنگ، نمونه‌ای از تلاش بی‌وقفه اولیا برای نیل به معرفت الهی است.

بخش پنجم: جامعه معاصر و دوری از معرفت الهی

غفلت جامعه معاصر

جامعه امروزی، به دلیل گرفتاری در کثرت و مادیات، از پیگیری معرفت الهی دور شده است. این غفلت، چون پرده‌ای است که نور حقیقت را از دیدگان پنهان کرده و انسان را در تاریکی نیازهای مادی فرو برده است.

کمال انحصارطلبی الهی

انحصارطلبی خداوند، نه نقص، بلکه عین کمال اوست. خداوند، چون اقیانوسی بی‌کران، بی‌نیاز از هر واسطه یا شریک است و این کمال، او را از هر چیز و هر کس متمایز می‌سازد.

درنگ: انحصارطلبی الهی، نشانه کمال مطلق اوست که بی‌نیاز از هر واسطه یا شریک در ذات و افعال خویش است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، به بررسی غفلت جامعه معاصر از معرفت الهی و تأکید بر کمال انحصارطلبی خداوند پرداخت. این کمال، خداوند را به‌عنوان یگانه مسبب الاسباب معرفی می‌کند که بی‌نیاز از هر واسطه‌ای است.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با کاوشی عمیق در مفاهیم عرفانی اثبات وجود الهی، به تبیین جایگاه انبیا و اولیا در سلوک معنوی و نقش بی‌واسطه خداوند در آشکارسازی حقیقت خویش پرداخت. مراتب ادراک الهی، از انکار تا تجلی حضوری، چون نردبانی به سوی قله معرفت ترسیم شد. انحصارطلبی الهی، نه به‌عنوان نقص، بلکه به‌عنوان کمال مطلق او معرفی گردید که بی‌نیاز از هر واسطه، وجود خویش را در قلب اولیا متجلی می‌سازد. تمثیلات عرفانی، چون بازی «دالی» و رشد گیاه در سنگ، رابطه پویا و استقامت سالکان را در این مسیر به تصویر کشیدند. نقد ایمان کاغذی و انحرافات عرفانی، بر اهمیت تجربه شهودی در برابر استدلال‌های صرف تأکید کرد. این اثر، چون چراغی در مسیر جویندگان حقیقت، تلاش دارد تا با زبانی متین و روشن، راه را برای فهم عمیق‌تر معرفت الهی هموار سازد.

با نظارت صادق خادمی