در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

نهایات 38

متن درس

نهایات: تأملاتی در مفهوم ظلم از منظر قرآنی و تاریخی

نهایات: تأملاتی در مفهوم ظلم از منظر قرآنی و تاریخی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۸)

دیباچه

مفهوم ظلم، به‌سان تاریکی ژرفی که نور حقیقت را در خود فرومی‌برد، در گستره کلام، اخلاق و فلسفه اسلامی جایگاهی محوری دارد. این مفهوم، که ریشه در واژه‌ای به معنای سایه و تاریکی دارد، در آیات نورانی قرآن کریم و تجربه‌های تاریخی بشر، چونان ریشه‌ای معرفی شده که مفاسد و انحرافات از آن سرچشمه می‌گیرند. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآنی و شواهد تاریخی، به کاوشی عمیق در ابعاد گوناگون ظلم می‌پردازد؛ از ریشه‌شناسی لغوی آن تا نمودهای اجتماعی، سیاسی و اخلاقی‌اش. هدف، تبیینی نظام‌مند و دقیق از این مفهوم است که نه‌تنها تاریکی درونی انسان را نمایان می‌سازد، بلکه ساختارهای قدرت و نابرابری‌های تاریخی را نیز در پرتو حقیقت الهی مورد نقد قرار می‌دهد. این تأملات، با بهره‌گیری از پیوندهای معنایی و تحلیل‌های کلامی و فلسفی، در پی آن است که راهی به سوی فهم عدالت الهی و رهایی از سایه ظلم بگشاید.

بخش نخست: ریشه‌شناسی و معنای ظلم در قرآن کریم

ریشه‌شناسی ظلم و پیوند آن با تاریکی

واژه «ظلم» از ریشه «ظَلَمَ» در زبان عربی، به معنای قرار گرفتن چیزی در غیر جایگاه خود یا فرو رفتن در تاریکی و سایه است. این مفهوم در قرآن کریم با واژگانی چون «ظِلّ» و «ظُلْم» به کار رفته و به محرومیت از نور حقیقت اشاره دارد. برای نمونه، در آیه‌ای از سوره نحل آمده است:

وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ

«و چون یکی از آنان را به [تولد] دختر مژده دهند، چهره‌اش سیاه گردد و او خشمگین شود» (نحل: ۵۸). این آیه، ظلم را چونان تاریکی درونی توصیف می‌کند که قلب انسان را از پذیرش فطرت الهی بازمی‌دارد. واکنش منفی به تولد دختر، مصداقی از انحراف از جایگاه حقیقت و فرو رفتن در سایه جهل و تعصب است.

واژه «ظِلّ» نیز، که به معنای سایه است، در آیاتی چون آیه ۴۵ سوره فرقان به کار رفته است:

أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا

«آیا به پروردگارت ننگریستی که چگونه سایه را گستراند؟ و اگر می‌خواست، آن را ساکن می‌گرداند» (فرقان: ۴۵). این پیوند لغوی میان «ظِلّ» و «ظلم»، ظلم را چون سایه‌ای نشان می‌دهد که نور معرفت و عدالت را می‌پوشاند.

درنگ: ظلم، به‌سان سایه‌ای است که نور حقیقت الهی را در وجود انسان و جامعه محو می‌کند، و این تاریکی، ریشه انحرافات اخلاقی و اجتماعی است.

ظلم و افساد فی‌الارض

ظلم، در تمامی اشکال خود، به اخلال در نظم الهی و افساد فی‌الارض می‌انجامد. قرآن کریم، ظالمان را عاملان اصلی فساد معرفی می‌کند. در آیه ۱۶۵ سوره اعراف می‌خوانیم:

وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ

«و کسانی را که ستم کردند به عذابی سخت گرفتار کردیم، به سبب آنکه نافرمانی می‌ورزیدند» (اعراف: ۱۶۵). این آیه، ظلم را نه‌تنها گناهی فردی، بلکه عاملی برای بر هم زدن تعادل نظام خلقت می‌داند.

افساد فی‌الارض، چونان درختی است که ریشه در ظلم دارد و شاخه‌های آن، فسادهای اجتماعی، سیاسی و اخلاقی را در بر می‌گیرد. ظلم، با ایجاد نابرابری و محرومیت، نظم الهی را مختل می‌سازد و جامعه را به سوی تاریکی و تباهی می‌کشاند.

درنگ: ظلم، ریشه افساد فی‌الارض است و هرگونه اخلال در نظم الهی، از این تاریکی سرچشمه می‌گیرد.

خودخواهی و ترس: صفات ذاتی ظالم

ظالم، انسانی است گرفتار در دام خودخواهی و ترس. قرآن کریم با شگردی روان‌شناختی، ظالم را به تأمل در پیامدهای اعمالش دعوت می‌کند. در آیه ۲۳۱ سوره بقره آمده است:

وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ

«و هر کس چنین کند، به خویشتن ستم کرده است» (بقره: ۲۳۱). این آیه، ظالم را آگاه می‌سازد که ظلم به دیگران، در حقیقت ظلم به خویشتن است. خودخواهی ظالم، او را به سوی منافع زودگذر سوق می‌دهد، اما ترس از عذاب، او را به بازنگری وامی‌دارد.

همچنین، در آیه ۸۷ سوره کهف می‌خوانیم:

قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ

«گفت: اما هر کس ستم کند، به‌زودی او را عذاب خواهیم کرد» (کهف: ۸۷). واژه «سوف» در این آیه، دلهره‌ای در دل ظالم می‌افکند و او را در انتظار عذابی قریب نگه می‌دارد، تا شاید به توبه و اصلاح روی آورد.

درنگ: قرآن کریم با بهره‌گیری از خودخواهی و ترس ظالم، او را به تأمل در پیامدهای ظلم و بازگشت به سوی حقیقت دعوت می‌کند.

ظلم و تجاوز به حدود الهی

ظلم، در معنای قرآنی، با تجاوز از حدود الهی پیوندی عمیق دارد. در آیه ۱ سوره طلاق آمده است:

مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ

«هر کس از حدود الهی تجاوز کند، به خویشتن ستم کرده است» (طلاق: ۱). این آیه، ظلم را نقض قوانین الهی می‌داند که می‌تواند از سوی هر فردی، اعم از عالم یا جاهل، رخ دهد.

تجاوز از حدود الهی، چونان گذر از مرزهای نور به سوی تاریکی است که انسان را از مسیر هدایت دور می‌سازد. این نقض، نه‌تنها به فرد آسیب می‌رساند، بلکه نظم اجتماعی را نیز مختل می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

ظلم در قرآن کریم، مفهومی چندوجهی است که از تاریکی و سایه تا انحراف از حقیقت و تجاوز از حدود الهی را در بر می‌گیرد. این مفهوم، با ریشه‌های لغوی و معنایی خود، چونان سایه‌ای است که نور معرفت و عدالت را می‌پوشاند. آیات قرآنی، با تبیین صفات ظالم و پیامدهای ظلم، راهکارهایی برای هشدار و اصلاح ارائه می‌دهند. این بخش، بنیادی برای فهم عمیق‌تر ظلم در بستر تاریخی و اجتماعی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: ظلم در تاریخ بشری

ستمگران در تاریخ: اعیان و اشراف

در گستره تاریخ، ستمگران اغلب از طبقه اعیان و اشراف بوده‌اند که با تحریف ادیان و سوءاستفاده از قدرت، به بهره‌کشی از توده‌ها پرداخته‌اند. این گروه، با مصادره باورهای دینی، نظام‌های اجتماعی را به نفع خود سامان داده‌اند. در ادیان ابراهیمی، از یهودیت تا اسلام، سران قدرت با تحریف حقایق دینی، مردم را تحت سلطه نگه داشته‌اند.

برای نمونه، در تاریخ اسلام، برخی حاکمان با بهره‌گیری از شعارهای دینی، به توجیه ظلم و ستم خود پرداخته‌اند. این تحریف، چونان پرده‌ای است که حقیقت الهی را پنهان می‌کند و جامعه را در تاریکی جهل فرومی‌برد.

درنگ: ستمگران تاریخی، با تحریف ادیان و سوءاستفاده از باورهای مردم، ظلم را به ابزاری برای حفظ قدرت تبدیل کرده‌اند.

تقسیم‌بندی اجتماعی: اعیان ستمگر و توده‌های ضعیف

ساختار اجتماعی در طول تاریخ، به دو دسته اعیان ستمگر (مانند شاهان و وزرا) و توده‌های ضعیف و گرفتار تقسیم شده است. این نابرابری ساختاری، ظلم را به محور اصلی حفظ سلطه تبدیل کرده است. در آیه ۵۴ سوره یونس آمده است:

وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ

«و اگر هر کس که ستم کرده، هر آنچه در زمین است مال او بود، قطعاً آن را برای رهایی خود می‌داد» (یونس: ۵۴). این آیه، به شدت ظلم و ناتوانی ظالم در جبران آن اشاره دارد.

این تقسیم‌بندی، چونان دیواری است که میان عدالت و ظلم کشیده شده و توده‌ها را در سایه ستم اعیان گرفتار کرده است.

ستمگران سابق و نوین

ستمگران در تاریخ، به دو دسته تقسیم می‌شوند: ستمگران سابق، که خود در میدان جنگ حضور داشتند و گاه جان خود را از دست می‌دادند، و ستمگران نوین، که با فاصله گرفتن از میدان، سربازان را قربانی می‌کنند. ستمگران نوین، با شعارهایی فریبنده، مانند وعده بهشت، توده‌ها را به سوی مرگ می‌فرستند و خود از تبعات ظلم مصون می‌مانند.

این تحول، چونان گذر از تاریکی آشکار به تاریکی پنهان است که ظلم را پیچیده‌تر و پنهان‌تر ساخته است.

درنگ: ستمگران نوین، با بهره‌گیری از شعارهای فریبنده و ساختارهای بوروکراتیک، ظلم را پنهان ساخته و توده‌ها را قربانی منافع خود می‌کنند.

جمع‌بندی بخش دوم

ظلم در تاریخ بشری، از اعیان و اشراف سرچشمه گرفته و با تحریف ادیان و بهره‌کشی از توده‌ها تداوم یافته است. این بخش، با بررسی ساختارهای قدرت و نابرابری‌های اجتماعی، نشان داد که ظلم، نه‌تنها پدیده‌ای فردی، بلکه ساختاری تاریخی و اجتماعی است که در اشکال مختلف، از ستمگران سابق تا نوین، نمود یافته است.

بخش سوم: پیوند ظلم و کفر در قرآن کریم

کفر به‌مثابه مصداقی از ظلم

کفر، به‌عنوان انکار حقیقت، در قرآن کریم اغلب با ظلم هم‌معنا به کار رفته است. در آیه ۱۶۸ سوره نساء می‌خوانیم:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ

«کسانی که کفر ورزیدند و ستم کردند، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزید» (نساء: ۱۶۸). این آیه، کفر را مصداقی از ظلم می‌داند که ریشه در تاریکی و انحراف دارد.

کفر، چونان سایه‌ای است که نور ایمان را می‌پوشاند و ظالم را در تاریکی انکار حقیقت فرومی‌برد.

درنگ: کفر و ظلم، دو روی یک سکه‌اند که هر دو از تاریکی و انحراف از حقیقت سرچشمه می‌گیرند.

جنگ کفر و دین: نزاع قدرت

منازعات میان کفر و دین، اغلب نه برای خدا، بلکه برای کسب قدرت و سلطه بوده است. این نزاع‌ها، چونان پرده‌ای فریبنده، حقیقت الهی را پنهان کرده و ظلم را در قالب شعارهای دینی توجیه کرده‌اند.

این دیدگاه، جنگ‌های تاریخی را از منظر کلامی بازخوانی می‌کند و نشان می‌دهد که ریشه بسیاری از نزاع‌های ظاهراً دینی، در حقیقت در طمع قدرت و منابع نهفته است.

ظلم، تاریکی مطلق

ظلم، به‌مثابه تاریکی مطلق، هیچ معادلی جز خود ندارد و تمامی گناهان به آن بازمی‌گردند. در آیه ۵۹ سوره بقره آمده است:

فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ

«آنگاه کسانی که ستم کردند، سخنی جز آنچه به آنان گفته شده بود، جایگزین کردند» (بقره: ۵۹). این آیه، ظلم را با تحریف حقیقت پیوند می‌دهد و آن را ریشه کفر و فساد می‌داند.

درنگ: ظلم، به‌سان تاریکی مطلق، ریشه تمامی مفاسد است و هیچ گناهی از آن مستقل نیست.

جمع‌بندی بخش سوم

پیوند ظلم و کفر در قرآن کریم، نشان‌دهنده عمق معنایی این دو مفهوم است. کفر، به‌عنوان مصداقی از ظلم، ریشه در تاریکی و انحراف دارد و نزاع‌های ظاهراً دینی، اغلب برای کسب قدرت بوده‌اند. این بخش، ظلم را به‌مثابه تاریکی مطلق معرفی کرد که تمامی مفاسد را در خود جای داده است.

بخش چهارم: پیامدهای ظلم و راهکارهای رهایی

عدم جبران‌پذیری ظلم

ظلم، به‌ویژه در مواردی چون قتل، غیرقابل جبران است. در آیه ۵۴ سوره یونس می‌خوانیم:

وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ

«و اگر هر کس که ستم کرده، هر آنچه در زمین است مال او بود، قطعاً آن را برای رهایی خود می‌داد» (یونس: ۵۴). این آیه، به فوریت و شدت ظلم اشاره دارد که حتی با پرداخت دیه یا جبران مادی قابل رفع نیست.

ظلم، چونان زخمی است که بر پیکر جامعه وارد می‌شود و هیچ مرهمی جز عدالت الهی نمی‌تواند آن را التیام بخشد.

نقد خشونت به‌عنوان راه‌حل

خشونت و کشتار، راه‌حل مشکلات جامعه نیست و تنها به تداوم ظلم می‌انجامد. تجربه‌های تاریخی، مانند اقدامات گاندی در هند، نشان می‌دهد که اصلاح بدون خشونت ممکن است. گاندی، با تکیه بر آگاهی و مقاومت مسالمت‌آمیز، جامعه را به سوی رهایی هدایت کرد.

خشونت، چونان آتشی است که ظلم را شعله‌ورتر می‌سازد، در حالی که آگاهی و فهم، چون نوری است که تاریکی را می‌زداید.

درنگ: خشونت، نه‌تنها ظلم را رفع نمی‌کند، بلکه آن را تداوم می‌بخشد؛ راه رهایی، در آگاهی و اصلاح مسالمت‌آمیز نهفته است.

نادانی، ریشه تداوم ظلم

نادانی بشر، عامل اصلی تداوم ظلم است. این نادانی، چونان سایه‌ای است که حقیقت را پنهان می‌کند و تنها با نور معرفت و آگاهی می‌توان آن را رفع کرد. آموزش و فهم، ابزارهایی هستند که جامعه را از تاریکی ظلم به سوی نور عدالت رهنمون می‌سازند.

درنگ: نادانی، ریشه تداوم ظلم است و آگاهی، کلید رهایی از آن.

نقد تبرئه ظلم در فرهنگ دینی

در برخی رویکردهای دینی، ظلم به‌گونه‌ای تبرئه شده و کفر به‌عنوان گناه اصلی برجسته شده است، در حالی که ظلم ریشه تمام مفاسد است. این نگرش، چونان غباری است که حقیقت را می‌پوشاند و ضرورت بازخوانی اولویت‌های اخلاقی را نمایان می‌سازد.

علم دینی، با تأکید بر عدالت و پرهیز از ظلم، می‌تواند راهگشای اصلاح این نگرش باشد و جامعه را به سوی فهم عمیق‌تر هدایت کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

ظلم، با پیامدهای غیرقابل جبران خود، جامعه را در تاریکی فرومی‌برد. خشونت، راه‌حل این تاریکی نیست، بلکه آگاهی و اصلاح مسالmt‌آمیز می‌تواند جامعه را به سوی عدالت رهنمون سازد. نقد تبرئه ظلم در فرهنگ دینی، بر ضرورت بازنگری در اولویت‌های اخلاقی تأکید دارد.

نتیجه‌گیری

مفهوم ظلم، به‌سان تاریکی ژرفی که نور حقیقت را در خود فرومی‌برد، در قرآن کریم و تاریخ بشری جایگاهی محوری دارد. این مفهوم، از ریشه‌های لغوی خود تا نمودهای اجتماعی و سیاسی‌اش، ریشه تمام مفاسد و انحرافات است. قرآن کریم، با تبیین صفات ظالم، پیامدهای ظلم و راهکارهای رهایی از آن، مسیری روشن برای هدایت بشر ارائه می‌دهد. تاریخ بشری نیز، با نمایش ستمگری اعیان و اشراف، نشان می‌دهد که ظلم، ساختاری اجتماعی و تاریخی است که تنها با آگاهی، اصلاح ساختارهای قدرت و پایبندی به حدود الهی می‌توان آن را کاهش داد.

این نوشتار، با کاوش در ابعاد کلامی، فلسفی و تاریخی ظلم، نشان داد که رهایی از این تاریکی، در گرو فهم و پرهیز از خشونت است. نور عدالت الهی، تنها با زدودن سایه ظلم و جایگزینی نادانی با آگاهی، بر جامعه خواهد تابید.

با نظارت صادق خادمی