متن درس
نهایات: تأملی در هویت انسانی و خشونت در سیر تاریخ
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۹)
دیباچه
سخن از هویت انسان، سرشتی است که از آغاز خلقت تا به امروز، در کشاکش میان خیر و شر، صلح و خشونت، و مدیریت و سلطهگری شکل گرفته است. این نوشتار، با نگاهی ژرف به تاریخ بشری، به بررسی عوامل مخل هویت انسانی، بهویژه خشونت و کشتار، میپردازد و با بهرهگیری از روایتهای دینی و تأملات اجتماعی، راهکارهایی برای بازسازی هویت انسانی در پرتو مدیریت مشارکتی و تعامل مسالمتآمیز پیشنهاد میدهد. این متن، با الهام از درسگفتاری در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۸، به تحلیل ریشههای خشونت و پیامدهای آن در جوامع بشری پرداخته و با زبانی روشن و متین، به دنبال ارائه چارچوبی برای زیست مسالمتآمیز و عادلانه است.
بخش نخست: خشونت و بیهویتی بشر
ریشههای خشونت در تاریخ بشری
خشونت و کشتار، از داستان هابیل و قابیل تا دوران معاصر، چون خورهای به جان هویت انسانی افتاده و آن را از اصالت و شکوهش تهی کرده است. اگر قابیل دست به قتل هابیل نمیزد، آیا خللی در نظم هستی پدید میآمد؟ این پرسش، نهتنها به ریشههای خشونت در سرشت انسانی اشاره دارد، بلکه دعوتی است به بازاندیشی در این پرسش که چرا بشر، با وجود آگاهی و اختیار، به سوی ویرانگری گام برمیدارد. خشونت، به مثابه سایهای شوم، روابط انسانی را تیره کرده و انسجام اجتماعی را به مخاطره انداخته است. این دیدگاه با نظریههای جامعهشناختی مدرن همخوانی دارد که خشونت را مانعی برای پیوندهای اجتماعی و هویت جمعی میدانند.
در تأمل بر این پرسش که اگر آدم، بهعنوان انسان آغازین، موجودی صالح بوده، پس ریشهی شر و خشونت در کجاست؟ پاسخ را باید در پیچیدگیهای سرشت انسانی و تأثیرات محیط جستوجو کرد. اختیار انسانی، که موهبتی الهی است، گاه در برابر وسوسههای درونی و بیرونی به سوی ویرانگری سوق مییابد. این تحلیل، ضرورت بازنگری در روایتهای سنتی درباره سرشت انسان را برجسته میسازد و ما را به سوی فهمی عمیقتر از تعامل میان خیر و شر در وجود آدمی رهنمون میشود.
| درنگ: خشونت و کشتار، چون خاری در جان بشر، هویت او را از اصالت و شکوه تهی کرده و انسجام اجتماعی را به مخاطره انداخته است. |
نقد باورهای نادرست درباره خلقت و ازدواج
باورهایی چون ازدواج آدم با جن یا نسناسها، که در برخی روایتهای عامهپسند مطرح شدهاند، بهعنوان خرافههایی بیپایه رد میشوند. افق وجودی انسان با دیگر موجودات متفاوت است و این تفاوت، پیوند میان انسان و موجوداتی چون جن یا نسناسها را ناممکن میسازد. این نقد، تلاشی است برای پالایش روایتهای دینی از عناصر غیرمنطقی و غیرعلمی. نسناسها، که در برخی متون بهعنوان موجودات پیش از انسان معرفی شدهاند، در اینجا به مثابه استعارهای از مراحل ابتدایی تکامل یا موجودات غیرانسانی تفسیر میشوند.
همچنین، این دیدگاه که تنها یک انسان (آدم) در آغاز خلقت وجود داشته، مورد تردید قرار گرفته و بر حضور موجودات دیگر، مانند نسناسها و حیوانات، تأکید شده است. این رویکرد، به نظریههای تکاملگرایانه اشاره دارد که تکثر زیستی را در آغاز خلقت فرض میکنند. بدینترتیب، انسانها بهعنوان موجوداتی با هویتی دوگانه، فرزندان آدم و نسناسها، معرفی میشوند که این هویت دوگانه، پیچیدگیهای زیستی و فرهنگی را در خود نهفته دارد.
تمثیل عالم و دهات: پیوندهای اجتماعی و هویت
تمثیلی از عالمی که به دهاتی برای تبلیغ میرود و فرزندانش با اهالی آن دیار پیوند زناشویی میبندند، به زیبایی اهمیت تعاملات اجتماعی و پیوندهای خانوادگی را در حفظ هویت فرهنگی نشان میدهد. این عالم، که در محیطی جدید سکنی میگزیند، ناگزیر از هماهنگی با فرهنگ بومی است و فرزندانش با ازدواج در آن دیار، بخشی از هویت جدید را میپذیرند. این تمثیل، به نقش محیط در شکلگیری روابط انسانی و هویت جمعی اشاره دارد و نشان میدهد که چگونه پیوندهای اجتماعی میتوانند پلی میان فرهنگها و هویتها باشند.
بخش دوم: تحولات اجتماعی و فرهنگی در ایران
از جامعهای غیرمهاجرتی به جامعهای مهاجرتی
ایران در گذشته، جامعهای غیرمهاجرتی بود که در آن پیوندهای خانوادگی و محلی، چون رشتههای استوار، اجتماعات را به هم متصل میکردند. پدران، برای حفظ این پیوندها، شرط میکردند که داماد، دخترشان را از محل به دیاری دیگر نبرد. مثالی از پدری که مخالف مهاجرت داماد به محلهای دیگر بود، این فرهنگ را به روشنی نشان میدهد. او حتی در حیاط خانه خوابید تا مانع از جابهجایی دخترش شود، گویی که هویت خانواده در گرو پیوند با خاک و محله بود.
اما امروز، ایران به جامعهای مهاجرتی و شهری بدل شده است. شهرنشینی، که اکنون بیش از نود درصد جمعیت را در بر گرفته، پیوندهای سنتی را گسسته و روابط اجتماعی را شکننده کرده است. در گذشته، هر فرد در محلهاش هفت پشت خود را میشناخت، اما امروز، همسایه از همسایه بیخبر است. این تحول، چالشهای جدیدی را در یافتن همسر و حفظ پیوندهای خانوادگی پدید آورده است.
| درنگ: گذار از جامعهای غیرمهاجرتی به جامعهای مهاجرتی و شهری، پیوندهای سنتی را گسسته و هویت جمعی را به چالش کشیده است. |
خودکفایی گذشته و چالشهای کنونی
در گذشته، کشور از نظر منابع خودکفا بود و نیازی به مهاجرت نداشت. حدود نود درصد جمعیت در روستاها زندگی میکردند و هر آنچه نیاز بود، در همان محل تأمین میشد. اما امروز، با افزایش شهرنشینی، این خودکفایی جای خود را به وابستگیهای جدید داده است. کسانی که در روستاها باقی ماندهاند، اغلب برای تفریح یا فراغت به آنجا رفتهاند، نه برای زندگی پایدار. این تحول، نشاندهنده تغییر در الگوهای اقتصادی و اجتماعی است که هویت سنتی جوامع را دگرگون کرده است.
بخش سوم: بازخوانی روایتهای خلقت
نقد خرافه درباره خلقت حوا
باور به خلقت حوا از دنده چپ آدم، بهعنوان خرافهای بیپایه رد شده و بر هویت مستقل حوا تأکید شده است. این نقد، تلاشی است برای اصلاح برداشتهای سنتی و تأکید بر برابری جنسیتی در روایتهای خلقت. حوا، نه بهعنوان موجودی وابسته، بلکه بهعنوان شریکی برابر در کنار آدم معرفی میشود. این دیدگاه، با تأمل بر داستان آدم و حوا، که در کودکی راوی از تماشای فیلمی به همین نام تأثیر عاطفی عمیقی پذیرفته، غنا مییابد. این تجربه، که به ستایش زیبایی حوا و عشق به مادر منجر شده، نشاندهنده نقش رسانهها و روایتهای فرهنگی در شکلدهی به ادراکات هویتی است.
معنای هبوط در قرآن کریم
واژه «حبوط» (هبوط) در قرآن کریم، که معنای دقیق آن ناشناخته مانده، در اینجا بهعنوان بخشی از تاریخ تکامل انسانی تفسیر شده است. این تفسیر، تلاشی است برای پیوند روایتهای قرآنی با مفاهیم علمی مدرن، مانند تکامل زیستی. انسانها، که در این دیدگاه بهعنوان فرزندان آدم و نسناسها معرفی شدهاند، هویتی دوگانه دارند که از تعامل میان عوامل زیستی و فرهنگی شکل گرفته است.
بخش چهارم: نقد خشونت و سلطهگری در تاریخ
خشونت و بیهویتی در طول تاریخ
خشونت و کشتار، چون طوفانی ویرانگر، هویت انسانی را در طول تاریخ به ننگ کشیده است. از سلاطین و سردمداران گرفته تا خدایان آمون و حاکمان ادیان گوناگون، همه در این چرخه شوم خشونت شریک بودهاند. این ننگ، نهتنها در یهود، نصاری، و مسلمین، بلکه در میان کفار و مشرکین نیز دیده میشود. انسانی که دست به کشتار میزند، آیا خود از شر مصون است؟ این پرسش، به نقد دوسویه خیر و شر در وجود آدمی میپردازد و نشان میدهد که بد و بدتر، هر دو در این چرخه گرفتارند.
| درنگ: خشونت و کشتار، از آغاز تاریخ تا امروز، هویت انسانی را به ننگ کشیده و بدبختی جوامع را رقم زده است. |
نقد مفهوم امارت و پیشنهاد مدیریت
روایت «لابد للناس من امیر بر او فاجر» بهعنوان باوری نادرست رد شده و بر خودمحوری و مدیریت جمعی تأکید شده است. امارت، که به معنای سلطهگری و قدرت متمرکز است، ریشه بسیاری از خشونتها و کشتارها معرفی شده است. در مقابل، مدیریت، که مبتنی بر مشارکت و تعامل است، بهعنوان راهحلی برای صلح و انسجام اجتماعی پیشنهاد میشود. این دیدگاه، به نقد ساختارهای اقتدارگرا پرداخته و بر ضرورت خودمدیریتی جوامع تأکید دارد.
مثالی از گاندی، که با مدیریت جمعی و مسالمتآمیز تحولات بزرگی را رقم زد، این ایده را به زیبایی نشان میدهد. در هندوستان، پس از سالها مبارزه غیرخشونتآمیز، رهبری جمعی به ثمر نشست و نشان داد که مدیریت مشارکتی میتواند جایگزین امارتهای سلطهگر شود.
پیشنهاد قانون جهانی علیه جنگ
برای رهایی از چرخه خشونت، پیشنهاد شده است که قانونی جهانی علیه ترویج جنگ تصویب شود و همه انسانها در برابر جنگطلبان ایستادگی کنند. این ایده، به ضرورت ایجاد سازوکارهای جهانی برای حفظ صلح اشاره دارد و نشان میدهد که چگونه گفتوگو و تعامل میتواند جایگزین درگیریهای ویرانگر شود.
در قرآن کریم آمده است: تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ (آل عمران: ۶۴). ترجمه: بیایید بهسوی سخنی که میان ما و شما یکسان است، تا جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او نکنیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا به خدایی نپذیرد. این آیه، دعوتی است به یافتن نقاط مشترک و زیست مسالمتآمیز، که میتواند بنیانی برای صلح جهانی باشد.
بخش پنجم: نقد رفتار با زنان و ضرورت برابری
خشونت علیه زنان: ننگی تاریخی
برخورد ناشایست با زنان، یکی از گناهان بزرگ بشری معرفی شده است. در گذشته، رفتارهای خشونتآمیز علیه زنان، مانند ضرب و شتم با بیل در روستاها یا کمربند در شهرها، رایج بود. مثالی از دامادی که همسرش را با تهدید چاقو و کمربند مورد آزار قرار میداد، این ننگ را به روشنی نشان میدهد. راوی، با دخالت و تهدید به مقابله، این داماد را وادار به طلاق کرد و نشان داد که چگونه باید با خشونت خانگی مقابله کرد.
این نقد، به ضرورت بازنگری در فرهنگهای سنتی و حذف رفتارهای خشونتآمیز علیه زنان تأکید دارد. زن، نه بهعنوان کلفت خانه یا نوکر بیرون، بلکه بهعنوان مدیری برابر در خانواده معرفی میشود. این تمایز میان مدیریت و امارت در خانواده، بر مشارکت و همکاری میان زن و مرد تأکید دارد.
| درنگ: برخورد ناشایست با زنان، ننگی تاریخی است که باید با مدیریت مشارکتی و برابری جنسیتی جایگزین شود. |
تأثیر خشونت بر باورهای دینی
داستانی از پسری که به دلیل رفتار خشن پدرش از دین گریزان شده بود، نشاندهنده تأثیر منفی خشونت بر باورهای دینی است. این پسر، که شاهد فحاشی پدرش به مادرش بود، نماز را بیفایده میدانست. راوی، با گفتوگو و دعوت به محبت به والدین، او را به انجام ظاهری نماز تشویق کرد تا دل والدینش را شاد کند. این نمونه، به اهمیت رفتار اخلاقی در حفظ ایمان و باورهای دینی اشاره دارد.
بخش ششم: نقد مشاغل تحقیرآمیز و پیشنهاد مشارکت همگانی
مشاغل تحقیرآمیز و ننگ اجتماعی
مشاغلی مانند مردهشویی و رفتگری، که در جامعه تحقیرآمیز تلقی میشوند، مورد نقد قرار گرفته و پیشنهاد شده است که همه افراد در این امور مشارکت کنند تا نگاه تحقیرآمیز از میان برود. مثالی از رفتگری که از ورود به خانه منع میشد تا دوش بگیرد، نشاندهنده این ننگ اجتماعی است. این دیدگاه، به ضرورت برابری در تقسیم کار و حذف نگاه تحقیرآمیز به برخی مشاغل تأکید دارد.
در اسلام، شستن مرده بهعنوان وظیفهای همگانی معرفی شده تا این کار از تحقیرآمیز بودن خارج شود. این ایده، به مشارکت جمعی در کارهای اجتماعی اشاره دارد و نشان میدهد که چگونه میتوان با همکاری، ننگ را از جامعه زدود.
بخش هفتم: نقد امارت و ولایت در برابر مدیریت و سرپرستی
تمایز میان امارت و مدیریت
امارت، بهعنوان نماد سلطهگری و قدرت متمرکز، ریشه بسیاری از خشونتها و کشتارها معرفی شده است. در مقابل، مدیریت، که مبتنی بر مشارکت و تعامل است، بهعنوان راهحلی برای صلح و انسجام اجتماعی پیشنهاد میشود. این تمایز، در خانواده نیز صدق میکند، جایی که زن بهعنوان مدیر خانه معرفی شده و از سلطهگری مردان انتقاد شده است.
مفهوم ولایت نیز بهعنوان امارت رد شده و سرپرستی، بهعنوان شکلی مشروع از مدیریت، پیشنهاد شده است. سرپرست، برخلاف امیر، مسئول است و اگر خطایی کند، میتوان از او شکایت کرد. این دیدگاه، به ضرورت مدیریت عادلانه و پرهیز از سلطهگری تأکید دارد.
| درنگ: امارت، ریشه خشونت و سلطهگری است، در حالی که مدیریت و سرپرستی، راهحلهایی برای صلح و عدالت ارائه میدهند. |
مثالهای تاریخی و معاصر
مثالهایی از حاکمان تاریخی و معاصر، مانند نمرود، فرعون، و شاداد، نشاندهنده پیامدهای منفی امارت است. این افراد، که به دلیل قدرت متمرکز به سلطهگری و خشونت روی آوردند، نمونههایی از ناکامی امارت در ایجاد عدالت هستند. حتی در جوامع مدرن، مانند اسرائیل یا ایالات متحده، افراد قدرتمند به دلیل سوءاستفاده از قدرت مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
در مقابل، مثال گاندی نشان میدهد که چگونه مدیریت جمعی و مسالمتآمیز میتواند تحولات بزرگی را رقم بزند. این نمونهها، به تأثیر منفی قدرت متمرکز و ضرورت مدیریت مشارکتی اشاره دارند.
بخش هشتم: پیشنهادهایی برای زیست مسالمتآمیز
دیالوگ و تعامل بر اساس مشترکات
با استناد به آیه تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ (آل عمران: ۶۴)، بر ضرورت دیالوگ و تعامل بر اساس مشترکات تأکید شده است. این آیه، دعوتی است به یافتن نقاط مشترک و زیست مسالمتآمیز، حتی در میان اختلافات. تمثیل سفره، که در آن همه برای پهن کردن و جمع کردن آن همکاری میکنند، به زیبایی این ایده را نشان میدهد. اگر در میانه سفره جنگ شود، هیچکس بهرهای نمیبرد، اما با تعامل، همه از مواهب آن برخوردار میشوند.
نقد خشونت علیه حیوانات
رفتار خشونتآمیز با حیوانات، مانند پرتاب کفش به گربه، مورد نقد قرار گرفته و نشاندهنده نگرشی است که باید اصلاح شود. در مقابل، جوامعی که با حیوانات با احترام رفتار میکنند، نشاندهنده پیشرفت فرهنگی هستند. این نقد، به ضرورت احترام به همه موجودات زنده و پرهیز از خشونت اشاره دارد.
بخش نهم: جمعبندی و نتیجهگیری
این نوشتار، با تأمل در ریشههای خشونت و کشتار، به بررسی عوامل مخل هویت انسانی پرداخته و راهکارهایی برای بازسازی این هویت در پرتو مدیریت مشارکتی و تعامل مسالمتآمیز پیشنهاد داده است. خشونت، چه در قالب امارت و سلطهگری سیاسی و چه در روابط خانوادگی و اجتماعی، مانعی بزرگ برای تحقق هویت انسانی و انسجام اجتماعی بوده است. پیشنهادهایی مانند قانون جهانی علیه جنگ، مدیریت جمعی به جای امارت، و تأکید بر دیالوگ و تعامل، راهحلهایی عملی برای کاهش خشونت و ارتقای عدالت ارائه میدهند.
با الهام از آیات قرآن کریم، بهویژه دعوت به یافتن کلمهای مشترک، و با بهرهگیری از تمثیلات و مثالهای تاریخی و معاصر، این متن بر ضرورت زیست مسالمتآمیز و عادلانه تأکید دارد. مدیریت، بهعنوان جایگزین امارت، و سرپرستی، بهعنوان جایگزین ولایت، میتوانند جهانی را بسازند که در آن انسانها، فارغ از ننگ خشونت، به سوی هویتی اصیل و شکوهمند گام بردارند.
| با نظارت صادق خادمی |