در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

نهایات 46

متن درس

نهایات: تبیین مفهوم ظلم و کفر در آیات قرآنی

نهایات: تبیین مفهوم ظلم و کفر در آیات قرآنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۶)

دیباچه

مفاهیم ظلم و کفر، به مثابه دو رکن بنیادین در نظام ارزشی اسلام، در متون دینی، به‌ویژه قرآن کریم، جایگاهی محوری دارند. این دو مفهوم، نه‌تنها به‌عنوان اصول اعتقادی، بلکه به‌سان مبانی عملی برای تنظیم روابط انسانی و الهی مطرح‌اند. ظلم، چونان ریشه‌ای است که همه‌ی مفاسد اخلاقی و اجتماعی از آن می‌روید، و کفر، به‌عنوان یکی از بارزترین شاخه‌های این ریشه، در پیوندی عمیق با آن قرار دارد. این نوشتار، با رویکردی نظام‌مند و مبتنی بر آیات قرآنی، به کاوش در این پیوند می‌پردازد و با استخراج و تحلیل نکات کلیدی، در صدد است تا تصویری جامع از جایگاه این دو مفهوم در نظام ارزشی اسلام ارائه دهد.

بخش نخست: ظلم، ریشه‌ی همه‌ی مفاسد

مفهوم ظلم به مثابه مصدر رفتار انسانی

ظلم، در نظام ارزشی اسلام، چونان مصدری است که همه‌ی اعمال نادرست انسانی از آن نشأت می‌گیرند. همان‌گونه که مصدر در زبان عربی، اصل همه‌ی صیغه‌های فعلی است، ظلم نیز بنیان همه‌ی انحرافات اخلاقی و اجتماعی به شمار می‌رود. این مفهوم، هرگونه خروج از عدالت و تعادل در رفتار با خود، دیگران یا خداوند را در بر می‌گیرد. ظلم، چونان درختی تنومند، ریشه‌ای است که شاخه‌های گناهان دیگر، از جمله کفر، شرک و نفاق، از آن می‌روید. این دیدگاه، ظلم را نه‌تنها یک عمل، بلکه یک اصل بنیادین در تحلیل رفتار انسانی معرفی می‌کند.

درنگ: ظلم، به مثابه مصدر رفتار انسانی، ریشه‌ی همه‌ی مفاسد اخلاقی و اجتماعی است و همه‌ی گناهان، از جمله کفر، شرک و نفاق، از آن نشأت می‌گیرند.

پیوند ظلم و کفر: هویتی مشترک

کفر و ظلم، در بسیاری از آیات قرآنی، هم‌معنا و هم‌ریشه‌اند. کافر، ظالم است و هر کفر، به‌نوعی ظلم به شمار می‌رود. این همسانی، نشان‌دهنده‌ی پیوند عمیق میان انکار حق (کفر) و نقض عدالت (ظلم) است. کفر، ظلمی است که در درجه‌ی نخست به خداوند و سپس به انسان وارد می‌شود، زیرا انکار حقیقت، خود ستم به حقیقت است. این پیوند، در آیات متعدد قرآن کریم، از جمله آیه‌ی ۲۶ سوره‌ی بقره، به روشنی بیان شده است:

وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۚ يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا ۚ وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ

و اما كسانى كه كفر ورزيدند، می‌گويند: خدا از اين مثل چه قصد كرده است؟ [خدا] بسيارى را با آن گمراه و بسيارى را با آن هدايت می‌كند، و جز نافرمانان را با آن گمراه نمی‌كند.

این آیه، کفر را با فسق پیوند می‌دهد و نشان می‌دهد که کافران، به دلیل نافرمانی و ظلم به حقیقت، از هدایت محروم می‌شوند. این پیوند، ظلم را به‌عنوان ریشه‌ی کفر و فسق تأیید می‌کند.

ائمه‌ی کفر: سران ظلم

اصطلاح «ائمه‌ی کفر» به سران کفر اشاره دارد، کسانی که نه‌تنها خود کفر می‌ورزند، بلکه فعالانه ظلم را ترویج می‌کنند. این مفهوم، مشابه تفاوت میان «انسان» و «بشر» است که هرچند مصداقی واحد دارند، اما در خصوصیات متمایزند. ائمه‌ی کفر، به دلیل نقش رهبری در ترویج ظلم، مسئولیت سنگین‌تری دارند و تأثیرات اجتماعی و اخلاقی گسترده‌تری ایجاد می‌کنند. این تمایز، مراتب ظلم و کفر را نشان می‌دهد و بر شدت تأثیرگذاری سران ظلم تأکید دارد.

درنگ: ائمه‌ی کفر، به مثابه سران ظلم، با ترویج فعالانه‌ی ظلم، تأثیرات اجتماعی و اخلاقی عمیقی بر جوامع می‌گذارند.

مفاسد اخلاقی و اجتماعی: شاخه‌های ظلم

مفاسدی چون شرک، دزدی، دروغ و نفاق، همگی به ظلم بازمی‌گردند. ظلم، چونان محور اصلی همه‌ی انحرافات، همه‌ی معاصی را در بر می‌گیرد. این دیدگاه، ظلم را به‌عنوان یک مفهوم فراگیر معرفی می‌کند که تحلیل نظام‌مندی از گناه ارائه می‌دهد. برای مثال، آیه‌ی ۳۹ سوره‌ی بقره، کفر و تکذیب آیات الهی را به‌عنوان مصادیق ظلم معرفی می‌کند:

وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنان اهل آتشند و در آن جاودانه‌اند.

تکذیب آیات، ظلمی است که به حقیقت وارد می‌شود و به آتش جاودانه منجر می‌گردد.

بخش دوم: ظلم و کفر در آیات قرآنی

کفر نفسی: ظلم به خداوند

کفر نفسی، یا کفر درونی و شخصی، ظلمی است که در درجه‌ی نخست به خداوند وارد می‌شود. این نوع کفر، اگرچه به ظاهر ضرری به دیگران نمی‌رساند، اما به دلیل نقض حق الهی، ظلم محسوب می‌شود و می‌تواند به ظلم اجتماعی منجر گردد. آیه‌ی ۱۶۸ سوره‌ی نساء به‌صراحت کفر و ظلم را در کنار هم قرار داده است:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا

كسانى كه كفر ورزيدند و ستم كردند، خدا بر آن نيست كه آنان را بيامرزد و به راهى هدايت كند.

این آیه، ترکیب کفر و ظلم را مانع آمرزش و هدایت الهی می‌داند و بر پیوند عمیق این دو تأکید دارد.

کفر و ظلم اجتماعی: بازداری از راه خدا

یکی از بارزترین مصادیق ظلم اجتماعی، بازداری دیگران از راه خداست که با کفر همراه می‌شود. آیه‌ی ۱۶۷ سوره‌ی نساء این نکته را روشن می‌کند:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلَالًا بَعِيدًا

كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند، به‌راستى به گمراهى دور و درازى افتاده‌اند.

بازداری از راه خدا، ظلمی است که گمراهی عمیقی را به دنبال دارد و کفر را به‌عنوان عاملی برای گسترش ظلم اجتماعی معرفی می‌کند.

افزایش کفر: تشدید ظلم

تکرار کفر و اصرار بر آن، ظلم را عمیق‌تر می‌کند و امکان هدایت را از بین می‌برد. آیه‌ی ۱۳۷ سوره‌ی نساء به این نکته اشاره دارد:

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا

كسانى كه ايمان آوردند، سپس كفر ورزيدند، باز ايمان آوردند، سپس كفر ورزيدند، آن‌گاه بر كفر خود افزودند، خدا بر آن نيست كه آنان را بيامرزد و به راهى هدايتشان كند.

این آیه، افزایش کفر را به‌عنوان تشدید ظلم معرفی می‌کند و نشان می‌دهد که اصرار بر کفر، ظلم را ریشه‌دارتر می‌سازد.

کفر و فسق: نمودهای ظلم

کفر، اغلب با فسق و عصیان همراه است و این سه، نمودهای مختلف ظلم‌اند. آیه‌ی ۷ سوره‌ی حجرات این پیوند را نشان می‌دهد:

كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ ۖ أُولَٰئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ

كفر و نافرمانى و سركشى براى شما ناپسند شده است؛ اينان همان رشيدشدگان‌اند.

این آیه، کفر، فسق و عصیان را به‌عنوان نمودهای ظلم معرفی کرده و هدایت را در دوری از این صفات می‌داند.

بخش سوم: ظلم در روایات و مصادیق اجتماعی

روایت بزاز: بی‌انصافی به مثابه ظلم

در روایتی، بزازی نزد یکی از عالمان دینی اعتراف به کم‌فروشی کرد. عالم، این عمل را بی‌انصافی نامید. بزاز نزد خود گفت: «بی‌انصافی که عیبی ندارد.» عالم، که دریافت او متوجه عمق موضوع نشده، گفت: «امام حسین را هم شمر با بی‌انصافی کشت.» این روایت، بی‌انصافی را مصداق ظلم می‌داند و نشان می‌دهد که حتی گناهان به‌ظاهر کوچک، ریشه در ظلم دارند.

درنگ: بی‌انصافی، به مثابه مصداقی از ظلم، حتی در اعمال به‌ظاهر کوچک، ریشه‌ی مفاسد بزرگ است.

روایت امام صادق علیه‌السلام: بی‌تفاوتی اجتماعی، کفر و ظلم

در روایتی دیگر، فردی نزد امام صادق علیه‌السلام آمد. امام پرسید: «شهرتان چگونه است؟» گفت: «خوب است.» امام پرسید: «اگر کسی غذا نداشته باشد، دیگری به او می‌دهد؟» گفت: «خیر.» پرسید: «اگر کسی لباس نداشته باشد، دیگری به او می‌دهد؟» گفت: «خیر.» امام بر پای خود زد و گفت: «این کفر است.» این روایت، بی‌تفاوتی اجتماعی را مصداق کفر و ظلم معرفی می‌کند و بر ضرورت حساسیت به ظلم تأکید دارد.

مثال گریه و گرسنگی: کاستی توبه بدون اصلاح

در مثالی، فردی از گرسنگی گریه می‌کرد و دیگری به تبعیت از او گریه کرد. پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟» گفت: «به گریه‌ی تو.» پرسید: «تو چرا گریه می‌کنی؟» گفت: «از گرسنگی.» پاسخ داد: «هرچه می‌خواهی گریه کن، اما از نان خبری نیست.» این مثال، بر کاستی توبه بدون اصلاح ظلم تأکید دارد و نشان می‌دهد که گریه‌ی صرف، بدون اقدام عملی، گرسنگی و ظلم را رفع نمی‌کند.

بخش چهارم: ظلم به مثابه مانع سعادت

تبرئه‌ی ظلم در تاریخ

در طول تاریخ، ظلم گاه به‌اشتباه تبرئه شده و این امر به بدبختی جوامع انجامیده است. این تبرئه، گاه از ترس و گاه از فقدان تحلیل صحیح بوده است. این دیدگاه، تبرئه‌ی ظلم را ریشه‌ی بسیاری از مشکلات اجتماعی می‌داند و بر ضرورت حساسیت به ظلم تأکید دارد.

درنگ: تبرئه‌ی ظلم در تاریخ، به دلیل ترس یا فقدان تحلیل صحیح، ریشه‌ی بدبختی‌های جوامع بوده است.

خشونت و فقدان دیالوگ: مصادیق ظلم اجتماعی

در برخی جوامع، رفتارهای خشونت‌آمیز در مجالس قانون‌گذاری یا دعواهای محلی و قبیله‌ای مشاهده شده که نشان‌دهنده‌ی فقدان دیالوگ و تحمل است. این رفتارها، مصداق ظلم اجتماعی‌اند و بر ضرورت ترویج گفت‌وگو و تحمل تأکید دارند. برای مثال، تأکید بر وجوب برقع با خشونت، ظلمی است که دین‌داری را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

ظلم، مانع اصلی ایمان و سعادت

ظلم، چونان نجاستی است که طهارت ایمان را از بین می‌برد. همان‌گونه که نجاست، مانع طهارت ظاهری است، ظلم نیز ایمان را نابود می‌کند. انسان با محدود کردن ظلم در وجود خود، به سعادت می‌رسد. این نیازمند قضاوت عادلانه نسبت به خویشتن است. آیه‌ی ۱ سوره‌ی طلاق این نکته را تأیید می‌کند:

وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ۚ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا

و هر كس از حدود خدا تجاوز كند، به‌خود ستم كرده است. نمى‌دانى شايد خدا پس از آن، كارى پديد آورد.

درنگ: ظلم، مانع اصلی تحقق ایمان و سعادت انسانی است و محدود کردن آن، شرط رهایی و سعادت است.

جمع‌بندی

تحلیل مفهوم ظلم و کفر در آیات قرآنی و روایات، پیوند عمیق این دو مفهوم را آشکار می‌سازد. ظلم، چونان ریشه‌ای است که همه‌ی مفاسد از آن می‌روید و کفر، به‌عنوان یکی از مصادیق آن، در بسیاری از موارد هم‌معنای ظلم است. آیات متعدد قرآن کریم، از جمله آیات سوره‌های بقره، نساء، مائده و حج، این پیوند را تأیید می‌کنند و ظلم را علت اصلی عذاب الهی، گمراهی و هلاکت اقوام پیشین می‌دانند. روایات، مانند داستان بزاز و گفت‌وگوی امام صادق علیه‌السلام، بی‌انصافی و بی‌تفاوتی اجتماعی را مصادیق ظلم و کفر معرفی می‌کنند. این تحلیل، بر ضرورت بازنگری در اولویت‌های اخلاقی تأکید دارد و حساسیت به ظلم را کلید رهایی جوامع از انحرافات می‌داند. ظلم، چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی، مانع اصلی سعادت انسانی است و حذف آن، شرط تحقق ایمان و عدالت است. با تمرکز بر ریشه‌کنی ظلم و تقویت دیالوگ و تحمل در روابط اجتماعی، می‌توان به‌سوی جامعه‌ای عادلانه و سعادتمند گام برداشت.

با نظارت صادق خادمی