متن درس
نهایات: تأملاتی در بازسازی تمدن اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۱)
دیباچه
این نوشتار، با هدف بازسازی و تبیین علمی مفاهیم مطرحشده در درسگفتار نهایات، به کاوش در مسائل اجتماعی، دینی و تمدنی میپردازد. محور این اثر، ارائه راهکارهایی است که در پرتو دانش دینی و با تکیه بر اصول شایستهسالاری، شفافیت و آزادی عقیده، به برونرفت از چالشهای فرهنگی و اجتماعی یاری میرساند.
بخش اول: انقراض فرهنگی و پیامدهای آن
مفهوم انقراض فرهنگی
انقراض فرهنگی، به مثابه طرد شدن نخبگان از جامعه بومی و بیگانگی با جوامع دیگر، پدیدهای است که ریشه در نبود بسترهای مناسب برای شکوفایی استعدادها دارد. نخبگان، به سان پرندگانی که در جستوجوی آسمانی بازتر بال میگشایند، به دلیل فقدان امکانات مادی و معنوی، به سوی جوامع دیگر مهاجرت میکنند. این مهاجرت، که در بسیاری از موارد به کسب جایگاههای برجسته در مراکز علمی، مالی و مدیریتی منجر میشود، نشاندهنده ظرفیتهای عظیم انسانی است که به دلیل نبود زیرساختهای لازم، از جامعه بومی دریغ میگردد.
این پدیده، که به «فرار مغزها» شهرت یافته، نتیجه مستقیم سیاستهای ناکارآمد در حفظ سرمایههای انسانی است. برای نمونه، بسیاری از ایرانیان در مراکز علمی و اقتصادی جهانی به جایگاههای رفیع دست یافتهاند، اما این موفقیتها در غربت رخ داده و جامعه بومی از ثمرات آن محروم مانده است. بازنگری در سیاستهای فرهنگی و علمی، به سان بازسازی پلی شکسته، ضرورتی است که میتواند راه بازگشت و بهرهمندی از این استعدادها را هموار سازد.
فلاکت اجتماعی ناشی از انقراض
جامعهای که نخبگان خود را از دست میدهد، به سان باغی که درختانش ریشهکن شدهاند، به فلاکت فرهنگی و اجتماعی فرو میغلتد. این وضعیت زمانی تشدید میشود که افراد شایسته، به دلیل نبود فرصتهای مناسب، از جامعه مهاجرت کنند و جامعه از توانمندیهای آنان محروم گردد. فقدان نخبگان، به کاهش نوآوری، توسعه علمی و پیشرفت اجتماعی منجر میشود، گویی نوری که میتوانست راه آینده را روشن کند، خاموش شده است.
برای برونرفت از این فلاکت، باید سیاستهایی اتخاذ شود که نه تنها مانع مهاجرت نخبگان گردد، بلکه زمینه بازگشت و فعالیت آنان را فراهم آورد. این امر، به مثابه بازگرداندن آب به جویبارهای خشکیده، حیات را به پیکره جامعه بازمیگرداند.
بخش دوم: تثبیت دانش دینی و جایگاه آن در جامعه
ضرورت تثبیت دانش دینی
دانش دینی، به سان ستونی استوار در بنای تمدن اسلامی، باید به گونهای علمی و نظاممند تثبیت گردد. این دانش، به دلیل پذیرش جهانی و قابلیت گفتوگو با فرهنگهای دیگر، از ارزشی والا برخوردار است. تثبیت آن، مستلزم بازتعریف مفاهیم دینی در قالبهایی است که برای جامعه جهانی قابلقبول باشد. این فرآیند، به دور از رویکردهای غیرعلمی و عامیانه، باید ریشه در بنیانهای معرفتی داشته باشد.
برای نمونه، فلسفه دینی باید از گفتارهای غیرمستند و قهوهخانهای متمایز شود. دانشی که به صورت علمی اثبات شده باشد، به سان نوری که از ابرهای تیره میگذرد، میتواند مرجعی معتبر برای گفتمانهای جهانی باشد. این امر، نیازمند پالایش دانش دینی از خرافات و ارائه آن با روشهای منطقی و علمی است.
تثبیت جایگاه دانشمندان
پس از تثبیت دانش، شناسایی و تثبیت جایگاه دانشمندان واقعی، به سان گزینش گوهر از سنگ، ضرورتی انکارناپذیر است. افرادی که صلاحیت علمی دارند، باید بهعنوان عالم، فیلسوف یا حکیم معرفی شوند و جایگاهشان در جامعه تثبیت گردد. این فرآیند، نیازمند نظامهای ارزیابی علمی و شفاف است تا افراد شایسته از غیرشایسته متمایز شوند.
افرادی که صلاحیت علمی ندارند، باید از حوزههای علمی کنار گذاشته شوند و به مشاغل دیگر هدایت گردند. حضور افراد غیرشایسته در جایگاههای علمی، به سان آفتی است که به ریشههای درخت دانش آسیب میرساند. این امر، نه تنها حرام و غیرقانونی است، بلکه به اتلاف سرمایههای اجتماعی و فرهنگی منجر میشود.
کارآمدی دانش دینی
دانش دینی باید سودمندی خود را برای جامعه به اثبات برساند، گویی پزشکی است که با درمان بیماریها، ارزش خود را نشان میدهد. این دانش باید توانایی حل مسائل اجتماعی و فرهنگی را داشته باشد و مورد نیاز و پذیرش جامعه قرار گیرد. فقدان این کارآمدی، به کاهش اعتماد عمومی و انزوای دانش دینی منجر میشود.
جامعه باید به این باور برسد که دانش دینی، به سان آبی زلال، برای رفع نیازهایش ضروری است. همانگونه که فقدان پزشکان یا مهندسان به هرجومرج میانجامد، نبود دانش دینی نیز خطرات اجتماعی و فرهنگی را به دنبال خواهد داشت.
زبان علمی در ارائه دانش دینی
ارائه دانش دینی با زبانی علمی و تخصصی، به سان پلی است که گفتمانهای جهانی را به هم پیوند میدهد. زبان عامیانه، اعتبار علم را کاهش میدهد و از پذیرش آن در مجامع علمی میکاهد. این امر، نیازمند تربیت عالمانی است که توانایی گفتوگوی علمی و منطقی را داشته باشند.
اگر دانش دینی تثبیت نشود، دانشمندان آن شناخته نشوند و زبان علمی به کار گرفته نشود، جامعه از منافع این دانش محروم خواهد شد، گویی گنجی گرانبها در زیر خاک مدفون مانده است. این نقصان، به زیانهای اجتماعی و فرهنگی منجر میشود.
بخش سوم: دوری از جزمگرایی و آزادی عقیده
پرهیز از جزمگرایی دینی
دین باید از جزمگرایی فاصله گیرد و بهصورت پیشنهادی و آزادانه ارائه شود، گویی بذری است که در خاک آزاد اندیشه کاشته میشود. اجبار در پذیرش دین، به سان بستن بالهای پرنده، نتیجه معکوس میدهد و به دشمنی و تفرقه منجر میشود. هر فرد باید در انتخاب دین و مذهب آزاد باشد، زیرا اجبار، به سلب خیرات انسانی و نقض کرامت آدمی میانجامد.
جزمگرایی دینی، به مثابه دیواری است که میان گروههای مختلف جدایی میافکند. این وضعیت، به جای وحدت، به درگیری و نزاع دامن میزند و مانع از گفتوگوی سازنده میان ادیان و مذاهب میشود.
بخش چهارم: شفافیت مالی و مدیریت اموال دینی
شفافیت مالی در امور دینی
منابع مالی مرتبط با دین، به سان امانتی گرانبها، باید بهصورت شفاف مدیریت شوند. طمع و انباشت ثروت در حوزه دین، به گمراهی و فساد میانجامد. شفافیت مالی، به سان آینهای پاک، اعتماد عمومی را تقویت میکند و از سوءاستفادههای مالی جلوگیری مینماید.
اموال دینی، مانند اوقاف، باید بهگونهای مدیریت شوند که نیازهای عمومی جامعه، بهویژه فقرزدایی، برآورده گردد. این اموال، متعلق به ملت است و نباید بهصورت شخصی یا غیرشفاف مدیریت شوند.
ممیزی اموال دینی
ایجاد نظام ممیزی برای اموال دینی، به سان نگهبانی هوشیار، از هدررفت منابع جلوگیری میکند. این نظام باید مشخص کند که اموال چگونه استفاده شدهاند و آیا به اهداف مورد نظر رسیدهاند یا خیر. مدیریت صحیح این اموال، میتواند به کاهش نابرابریهای اجتماعی و تقویت عدالت اقتصادی یاری رساند.
نقش اموال دینی در رفع فقر
اموال دینی باید بهگونهای مدیریت شوند که هیچ فرد فقیری در جامعه باقی نماند، گویی جویباری است که زمینهای خشکیده را سیراب میکند. این اموال باید صرف تأمین مسکن، شغل و نیازهای اساسی مردم شود تا شکاف طبقاتی کاهش یابد.
ممنوعیت استفاده از مال حرام
استفاده از اموال حرام یا غصبی در امور دینی، به سان ریختن آب آلوده در ظرف پاک، باطل است. این اموال باید با شفافیت و حلال مدیریت شوند تا اعتبار دینی و اجتماعی نهادها حفظ گردد. سوءاستفاده از اموال دینی، حتی اگر توسط عالمان برجسته انجام شود، جرم است و مسئولیت اخروی به دنبال دارد.
بخش پنجم: توانمندسازی فردی و امنیت اجتماعی
آموزش مهارتهای رزمی
آموزش مهارتهای رزمی، بهویژه برای زنان و دختران، به سان سپری است که از فرد در برابر تعرضات محافظت میکند. در جامعهای که امنیت کافی فراهم نیست، این مهارتها میتوانند اعتمادبهنفس و توانمندی فردی را تقویت کنند. این آموزشها، به مثابه چراغی در تاریکی، راه را برای افزایش امنیت فردی هموار میسازند.
همه افراد، اعم از زن و مرد، باید این مهارتها را فرا گیرند تا در برابر تهدیدات احتمالی از خود دفاع کنند. این امر، نه تنها به سلامت جسمانی یاری میرساند، بلکه به کاهش آسیبپذیری در برابر خطرات اجتماعی کمک میکند.
نقد فرهنگ بیتوجهی به ارزشها
بیتوجهی به ارزشهای دینی و اجتماعی، به سان فرسایش خاکی حاصلخیز، به کاهش انسجام اجتماعی منجر میشود. احترام به نهادهای دینی و اجتماعی، از طریق آموزش و فرهنگسازی، میتواند این پیکره را استوار سازد.
گرگ نجیب بودن
در جامعهای که زورگویی رواج دارد، افراد باید توانمند و قوی باشند، اما این قدرت باید با نجابت و پرهیز از ظلم همراه باشد، گویی گرگی است که با نجابت، از گله محافظت میکند. توانمندی فردی باید در خدمت عدالت و خیر عمومی باشد، نه ستم و آزار.
نقد تجملگرایی و مصرفگرایی
تجملگرایی و مصرفگرایی افراطی، به سان آتشی که منابع را میسوزاند، به نابرابری و نارضایتی در جامعه دامن میزند. ترویج فرهنگ قناعت، به مثابه آبی خنک، میتواند این آتش را خاموش کرده و رضایت اجتماعی را افزایش دهد.
مدیریت مسئولانه اموال شخصی و دینی، با تکیه بر قناعت و شفافیت، به عدالت اقتصادی یاری میرساند. اموال عمومی، مانند اوقاف، باید برای رفع نیازهای جامعه، بهویژه فقرزدایی، به کار گرفته شوند.
بخش ششم: دعا و معنویت
در پایان این درسگفتار، با استناد به آیه شریفه:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
دعا برای درود بر پیامبر و خاندان ایشان مطرح شده است. این دعا، به سان نوری معنوی، به تقویت ارتباط با ارزشهای دینی و معنوی یاری میرساند و نشانهای از پایبندی به اصول اسلامی است.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار نهایات، به کاوش در چالشهای فرهنگی، اجتماعی و دینی پرداخته و راهکارهایی برای برونرفت از انقراض فرهنگی ارائه داده است. تثبیت دانش دینی، شناسایی دانشمندان شایسته، استفاده از زبان علمی، دوری از جزمگرایی، شفافیت مالی و توانمندسازی فردی، به سان ستونهایی استوار، میتوانند بنای تمدن اسلامی را بازسازی کنند. این اصول، با تأکید بر شایستهسالاری، شفافیت و آزادی عقیده، به بازسازی اعتماد عمومی و تقویت انسجام اجتماعی یاری میرسانند. آموزش مهارتهای رزمی، بهعنوان راهکاری عملی، نشاندهنده توجه به نیازهای عینی جامعه است. این اثر، با زبانی متین و منسجم، تلاش کرده است تا مفاهیم را به گونهای روشن و نظاممند برای مخاطبان فرهیخته تبیین نماید.