در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

شهود و معرفت 43

متن درس

شهود و معرفت: تأملات عرفانی و قرآنی

شهود و معرفت: تأملات عرفانی و قرآنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۳)

دیباچه: درآمدی بر معرفت و عرفان در پرتو قرآن کریم

سخن در باب عرفان و معرفت، سفری است به سوی ناشناخته‌ترین حقیقت هستی که در ژرفای وجود انسان نهفته است. این تأملات، که از درس‌گفتارهای استاد فرزانه برگرفته شده، تلاشی است برای گشودن دریچه‌ای به سوی فهم معرفت الهی، تقرب به پروردگار، و پیوند با مظاهر آفرینش، از جمله جن و ملائکه. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأملات عمیق وجودی، به بررسی چیستی عرفان، جایگاه معرفت، و نقش مخلوقات در نظام هستی می‌پردازد. هدف، نه تنها تبیین این مفاهیم، بلکه دعوت به بازاندیشی در رابطه انسان با خداوند و مخلوقات اوست، تا از این رهگذر، راهی به سوی تعالی معنوی گشوده شود.

بخش نخست: چیستی عرفان و دشواری‌های فهم آن

عرفان: حقیقتی ناشناخته و فراسوی علوم متعارف

عرفان، چون گوهری پنهان در اعماق وجود، از دسترس فهم متعارف به دور است. برخلاف علوم صوری مانند صرف، نحو، فقه، اصول، منطق، فلسفه، یا دانش‌های تجربی چون مکانیک و مهندسی، که قواعدی مشخص و آموختنی دارند، عرفان در قلمرو شهود و تجربه وجودی جای دارد. این حقیقت، نه با الفاظ تعریف می‌شود و نه در قالب مفاهیم متعارف می‌گنجد، بلکه چون نسیمی است که تنها در دل‌های آماده احساس می‌شود.

درنگ: عرفان، فراتر از علوم متعارف، حقیقتی است که در تجربه شهودی و وجودی انسان متجلی می‌شود و از تعریف‌های متعارف و قواعد صوری به دور است.

تشبیه عرفان به زایمان: دشواری و تحول

استاد فرزانه، عرفان را به زایمان تشبیه کرده‌اند، نه از حیث ماهیت، بلکه به سبب دشواری و سنگینی آن. همان‌گونه که زایمان، تجربه‌ای است پرمشقت که به خلق حیاتی نو می‌انجامد، عرفان نیز سفری است پرچالش که به تولد معرفتی تازه در وجود انسان منجر می‌شود. با این حال، این تشبیه تنها بُعدی از عرفان را نشان می‌دهد و از تبیین جوهره آن ناتوان است.

زایمان، فرآیندی است که در آن مادر با تحمل رنج، حیاتی نو می‌آفریند. عرفان نیز، با تهذیب نفس و قطع تعلقات، انسان را به سوی آگاهی و تقرب الهی هدایت می‌کند. اما این قیاس، تنها سایه‌ای از حقیقت عرفان را بازمی‌نمایاند و نمی‌تواند عمق آن را به تمامی آشکار سازد.

مگو و بگو: دو وجه عرفان

عرفان، چون دریایی است که گاه باید در آن سکوت کرد و گاه باید سخن گفت. ویژگی «مگو» به اسرار ناگفتنی عرفان اشاره دارد که تنها در دل عارف محفوظ می‌ماند، و «بگو» به بیان معارف برای مخاطبانی که ظرفیت فهم آن را دارند. این دوگانگی، نه تنها در عرفان، بلکه در زندگی روزمره نیز جاری است؛ چه بسا سخنی که به همسر گفته می‌شود، با مادر در میان نهاده نمی‌شود، یا رازی که با دوست به اشتراک گذاشته می‌شود، از فرزند پنهان می‌ماند.

با این حال، این ویژگی، عرفان را تعریف نمی‌کند، بلکه تنها زمینه‌ای برای آن فراهم می‌آورد. عرفان، فراتر از گفتن و نگفتن، در پیوند با حقیقت الهی معنا می‌یابد.

درنگ: ویژگی مگو و بگو، به ضرورت تمییز در بیان اسرار عرفانی اشاره دارد، اما حقیقت عرفان، در ژرفای تقرب الهی نهفته است.

دستگیری: رحمتی در مسیر عرفان

دستگیری، یعنی یاری رساندن به نیازمندان، فقرا، یتیمان، و دانش‌پژوهان، یکی از زمینه‌های عرفان است. اما این عمل، به تنهایی عرفان نیست. حتی انسان‌های آزاده‌ای که به دین الهی پایبند نیستند، ممکن است دست به یاری دیگران بزنند. در عرفان، دستگیری با نیت رحمانی و معنوی انجام می‌شود و از انگیزه‌ای الهی سرچشمه می‌گیرد.

این عمل، چون رودی است که به دریای عرفان می‌ریزد، اما خود دریا نیست. دستگیری، با وجود ارزش والای خود، تنها بستری است برای آماده‌سازی روح در مسیر معرفت الهی.

نفی تشبیهات ناقص از عرفان

عرفان، نه زایمان است، نه مگو و بگو، و نه دستگیری. این‌ها، چون آینه‌هایی هستند که تنها بخشی از حقیقت عرفان را بازمی‌تابانند، اما از نمایش کامل آن ناتوان‌اند. عرفان، چون خورشیدی است که نورش در این تشبیهات شکسته می‌شود، اما جوهره‌اش در هیچ قالبی به تمامی نمی‌گنجد.

جمع‌بندی بخش نخست

عرفان، حقیقتی است که فراتر از علوم متعارف و تشبیهات مادی قرار دارد. دشواری آن، چون زایمان، تحول‌آفرین است؛ دوگانگی مگو و بگو، به ضرورت تمییز در بیان اسرار اشاره دارد؛ و دستگیری، زمینه‌ای رحمانی برای تقرب فراهم می‌آورد. با این حال، هیچ‌یک از این‌ها به تنهایی عرفان را تعریف نمی‌کنند، بلکه تنها راه را به سوی آن هموار می‌سازند.

بخش دوم: معرفت و قدرت در عرفان

عرفان: توانمندی معنوی و تقرب الهی

عرفان، چون نیرویی است که انسان را به آگاهی، وصول، و تقرب به خداوند، معارف، حقایق، و مبادی عالم هدایت می‌کند. این قدرت، نه مادی است، مانند نیروی پهلوان یا ثروتمند، و نه ظاهری، مانند بازوان ستبر یا مال فراوان. عرفان، توانمندی‌ای است معنوی که در ربوبیت و وصول به پروردگار ریشه دارد.

این قدرت، چون چشمه‌ای است که از ژرفای روح سرچشمه می‌گیرد و انسان را به سوی فهم حقایق متعالی و پیوند با مظاهر الهی سوق می‌دهد. عارف، با این توانمندی، نه تنها به خداوند نزدیک می‌شود، بلکه با اسما و صفات او، مخلوقات، و حتی جن و ملائکه پیوند می‌یابد.

درنگ: عرفان، توانمندی معنوی است که انسان را به تقرب الهی، آگاهی از حقایق، و پیوند با مظاهر آفرینش هدایت می‌کند.

معرفت: جوهره عرفان در قرآن کریم

واژه «عرفان» در قرآن کریم به کار نرفته و به نظر می‌رسد واژه‌ای ساختگی باشد. اما معرفت، از ریشه «عَرَفَ، یَعرِفُ»، حقیقتی است قرآنی که به آگاهی، تقرب الهی، و وصول به حق اشاره دارد. معرفت، چون پرتویی است که از جانب خداوند بر دل انسان می‌تابد و او را به سوی فهم حقیقت هدایت می‌کند.

این معرفت، نه تنها به شناخت خداوند، بلکه به درک مظاهر او، از جمله اسما و صفات، مخلوقات، ملائکه، و جن منجر می‌شود. معرفت، کلید عرفان حقیقی است که انسان را از تاریکی جهل به روشنایی شهود می‌رساند.

خداوند: حقیقتی فراسوی تصور و تصدیق

واژه‌های «خدا»، «پروردگار»، و «اله»، چون نسیم‌هایی هستند که به حقیقتی غیرمفهومی اشاره دارند. خداوند، فراتر از تصور و تصدیق بشری است و هیچ واژه‌ای نمی‌تواند عظمت او را در بر گیرد. معرفت به خداوند، نه از طریق تعریف، بلکه از راه جرقه‌ای الهی در دل انسان پدید می‌آید.

این جرقه، که از طریق انبیا، اولیا، یا تجربه درونی به دل می‌رسد، چون شعله‌ای است که تاریکی وجود را روشن می‌کند. انسان، تنها با این نور می‌تواند به حقیقت پروردگار نزدیک شود، بی‌آنکه بتواند آن را در قالب مفاهیم بشری بگنجاند.

درنگ: خداوند، حقیقتی است غیرمفهومی که تنها از طریق جرقه الهی و تجربه درونی در دل انسان متجلی می‌شود.

معرفت و قدرت: پیوند ناگسستنی

معرفت، اگرچه خود قدرت نیست، اما قدرت را به همراه دارد. عارفان، مؤمنان، انبیا، و اولیای الهی، به دلیل وصول و تقرب به حق، از توانمندی معنوی برخوردارند. این قدرت، در ظهور ربوبی و پیوند با مظاهر الهی متجلی می‌شود.

معرفت، چون رودی است که به دریای قدرت می‌ریزد. عارف، با این توانمندی، نه تنها خود را از وسوسه‌ها حفظ می‌کند، بلکه در عالم تأثیر می‌گذارد و به تعالی دیگران یاری می‌رساند. معرفت بدون قدرت وجود ندارد، زیرا آگاهی الهی، توانمندی ذاتی را به ارمغان می‌آورد.

مظاهر پروردگار: دریچه‌ای به سوی معرفت

معرفت، انسان را به وصول به خداوند، اسما و صفات، مخلوقات، ملائکه، و جن هدایت می‌کند. این مظاهر، چون آینه‌هایی هستند که نور ربوبیت را بازمی‌تابانند. انسان، با شناخت این مظاهر، به درک عمیق‌تری از حقیقت الهی دست می‌یابد.

اسما و صفات الهی، مخلوقات زمینی و آسمانی، ملائکه، و جن، همگی جلوه‌های پروردگارند. معرفت، انسان را به تعامل معنوی با این مظاهر توانمند می‌سازد و او را از تاریکی جهل به روشنایی شهود می‌رساند.

جمع‌بندی بخش دوم

معرفت، جوهره عرفان است که انسان را به تقرب الهی، آگاهی از حقایق، و پیوند با مظاهر آفرینش هدایت می‌کند. این معرفت، توانمندی معنوی را به همراه دارد که در وصول به خداوند، اسما و صفات، و مخلوقات متجلی می‌شود. خداوند، حقیقتی است فراسوی تصور و تصدیق، و معرفت به او، از طریق جرقه الهی در دل انسان پدید می‌آید.

بخش سوم: جن و انسان در نظام آفرینش

جن: برادر بزرگ‌تر انسان

جن، در قرآن کریم، چون برادری بزرگ‌تر برای انسان توصیف شده که از قدرتی افزون برخوردار است. این موجود، نه لولو یا خیال، بلکه حقیقتی است هم‌زیست با انسان که در آیات متعدد قرآن کریم، از جمله مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ (سوره ناس، 114:6، ترجمه: از جن و انس)، در کنار انسان ذکر شده است.

جن، با وجود قدرت بیشتر، فاقد مقام جمعی انسان است. انسان، با کمال جامع خود، به درک معارف الهی تواناتر است، اما جن، با توانمندی وجودی، می‌تواند در خدمت اهداف الهی قرار گیرد. این پیوند، چون دو بال است که انسان را به سوی تعالی پرواز می‌دهد.

درنگ: جن، برادر بزرگ‌تر انسان است که با قدرت وجودی خود، مکمل مقام جمعی انسان در نظام آفرینش است.

استعمار و تحریف جایگاه جن

جهان استعمار، با تحریف معارف دینی، جن را به موجودی ترسناک و بی‌فایده بدل کرده و رابطه انسان با این مخلوق را قطع نموده است. این تحریف، چون پرده‌ای است که بر حقیقت جن کشیده شده و انسان را از بهره‌مندی از ظرفیت‌های معنوی آن محروم ساخته است.

قرآن کریم، در آیاتی چون وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ (انعام، 6:112، ترجمه: و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های انس و جن قرار دادیم)، بر هم‌زیستی و مسئولیت مشترک جن و انسان تأکید دارد. اما جهل و تحریف، این پیوند را گسسته است.

آیات قرآنی و نقش جن

قرآن کریم، در آیات متعدد، به نقش جن در نظام آفرینش اشاره دارد:

  • ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ (اعراف، 7:38، ترجمه: در میان امت‌هایی که پیش از شما از جن و انس بودند، به آتش درآیید).
  • لَقَدْ زَيَّنَّا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ (اعراف، 7:179، ترجمه: و به‌راستی بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آماده کرده‌ایم).
  • وَجُنُودَهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ (نمل، 27:17، ترجمه: و سپاهیانش از جن و انس).
  • قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ (نمل، 27:39، ترجمه: عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جای خویش برخیزی برایت می‌آرم).

این آیات، بر هم‌زیستی، تفاوت در قدرت و مقام، و مسئولیت مشترک جن و انسان دلالت دارند. جن، با توانمندی خود، می‌تواند در خدمت اهداف الهی قرار گیرد، اما انسان، با مقام جمعی، به درک معارف الهی تواناتر است.

نقد غفلت از نقش جن

با وجود ده‌ها آیه در قرآن کریم درباره جن، این موجود هیچ نقشی در زندگی انسان ندارد. این غفلت، ناشی از جهل، تحریفات استعماری، و کاستی برخی از عالمان دینی است که مظاهر قدرت را از انسان سلب کرده‌اند. جن، چون گوهری است که در گنجینه آفرینش نهفته، اما انسان از آن بی‌بهره مانده است.

این بیگانگی، چون دیواری است که میان انسان و برادر بزرگ‌ترش کشیده شده و او را از توانمندی‌های معنوی محروم ساخته است. علم دینی، که باید راهنمای این شناخت باشد، گاه در دام ظواهر گرفتار شده و از تبیین حقیقت بازمانده است.

مآکله و تعامل با جن

مآکله، به معنای ارتباط نزدیک و صمیمی، میان جن و انسان ممکن است. جن، فاقد معده است و از طریق استشمام و لمس با انسان تعامل می‌کند. این تعامل، در صورت معرفت و تقرب، به حفاظت و موکلیت جن از انسان منجر می‌شود.

مآکله، چون پلی است که انسان و جن را به هم پیوند می‌دهد. جن، به دلیل احترام به مقام جمعی انسان، او را طواف می‌کند و در صورت اعتماد، حامی او می‌شود. این رابطه، نیازمند معرفت و رفع ترس است.

درنگ: مآکله، نمادی از ارتباط عمیق و معنوی میان جن و انسان است که با معرفت و تقرب، به حفاظت و توانمندی منجر می‌شود.

نقد تعاملات نادرست

انسان‌ها، گاه با حیواناتی چون سگ مآکله می‌کنند، اما از تعامل با جن، به دلیل ترس و جهل، غافل‌اند. این در حالی است که جن، به‌عنوان برادر بزرگ‌تر، می‌تواند به تعالی انسان کمک کند. این سوءبرداشت، چون غباری است که بر آینه حقیقت نشسته و مانع دیدن واقعیت شده است.

معاشقه و قدرت معنوی

تعامل عمیق‌تر، یا معاشقه، با جن، نیازمند قدرت معنوی و معرفت است. جن، با عمر طولانی و توانمندی بیشتر، می‌تواند در کنار انسان، زندگی و جامعه را آباد کند. این تعامل، چون دوستی است که در آن، هر دو طرف از توانمندی‌های یکدیگر بهره می‌برند.

انسان، با مقام جمعی، و جن، با قدرت وجودی، می‌توانند چون دو برادر، یکدیگر را یاری کنند. این پیوند، نه تنها به تعالی معنوی، بلکه به پیشرفت مادی نیز منجر می‌شود.

نقش ملائکه در مدیریت جن و انسان

ملائکه، چون مدبران عالم، بر جن و انسان حاکمیت دارند. آنها می‌توانند به انسان یاری رسانند یا جن را تنبیه کنند، همان‌گونه که حیوانات در صورت اذیت، از خود دفاع می‌کنند. این مدیریت، چون نظمی است الهی که عالم را در مسیر حکمت هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

جن، برادر بزرگ‌تر انسان است که با قدرت وجودی خود، مکمل مقام جمعی انسان در نظام آفرینش است. قرآن کریم، بر هم‌زیستی و مسئولیت مشترک این دو تأکید دارد، اما جهل، ترس، و تحریفات استعماری، انسان را از این پیوند محروم ساخته است. مآکله و معاشقه با جن، در پرتو معرفت و تقرب، انسان را به توانمندی معنوی و مادی رهنمون می‌شود.

بخش چهارم: نقد غفلت از قرآن کریم و مظاهر الهی

غفلت از معارف قرآنی

انسان‌ها، در 1500 سال گذشته، از قرآن کریم و مظاهر الهی، از جمله جن، بهره‌ای نبرده‌اند. حتی در مسائل ساده‌ای چون أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ (بقره، 2:275، ترجمه: خداوند خرید و فروش را حلال کرده است)، از معارف عمیق‌تر غافل مانده‌اند.

این غفلت، چون پرده‌ای است که بر چشم حقیقت‌بین انسان کشیده شده و او را از فهم نقش جن، ملائکه، و مظاهر الهی محروم ساخته است. علم دینی، که باید راهنمای این شناخت باشد، گاه در دام ظواهر گرفتار شده و از تبیین حقیقت بازمانده است.

نقد عرفان غیرحقیقی

عرفان کتاب‌نویسی، شیخ، پیر، مرشد، درویش، و قلندر، گاه به انحراف و گدایی منجر شده است. عارف حقیقی، کسی است که با خداوند، اسما و صفات، جن، و ملائکه ارتباط دارد. عرفان غیرحقیقی، چون سایه‌ای است که خود را به جای نور جا می‌زند و انسان را از حقیقت دور می‌کند.

عالمان دینی، گاه در دام ظواهر گرفتار شده‌اند و به جای هدایت به سوی معرفت، به مسائل ظاهری و سطحی پرداخته‌اند. این انحراف، انسان را از عرفان حقیقی و پیوند با مظاهر الهی محروم ساخته است.

درنگ: عرفان حقیقی، در پیوند با خداوند، اسما و صفات، جن، و ملائکه معنا می‌یابد و از انحرافات ظاهری و گدایی به دور است.

جن و انسان در بهشت و جهنم

جن و انسان، هر دو در بهشت و جهنم حضور دارند و اعمال و کردارشان نتیجه می‌دهد. آنها، چون دو برادر، بخشی از نظام آفرینش‌اند و در برابر خداوند مسئول‌اند. این هم‌زیستی، بر وحدت وجودی و مسئولیت مشترک آنها دلالت دارد.

راهکار ارتباط با جن

ارتباط با جن، از طریق معرفت، تقرب الهی، و رفع ترس ممکن است. انسان باید با قرآن کریم آشنا شود، جن را بشناسد، و از این هم‌زیستی بهره ببرد. این ارتباط، چون گشایش دریچه‌ای است به سوی توانمندی‌های معنوی و مادی.

انسان، با مطالعه قرآن کریم و تهذیب نفس، می‌تواند ترس و جهل را کنار زند و با جن، به‌عنوان برادر بزرگ‌تر، پیوندی سازنده برقرار کند. این پیوند، نه تنها به تعالی معنوی، بلکه به آبادانی زندگی و جامعه منجر می‌شود.

تمایز شیطان از جن

پناه بردن به خدا از شیطان، در آیه أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (ترجمه: به خدا پناه می‌برم از شیطان رانده‌شده)، ربطی به جن ندارد. جن، موجودی مستقل و هم‌زیست با انسان است، در حالی که شیطان، نیرویی وسوسه‌گر است که از هر دو گروه می‌تواند باشد.

این تمایز، چون خطی است که حقیقت را از سوءبرداشت جدا می‌کند. شناخت جن، به رفع ترس و جهل کمک می‌کند و انسان را به سوی تعامل سازنده هدایت می‌نماید.

جمع‌بندی بخش چهارم

غفلت از قرآن کریم و مظاهر الهی، انسان را از معرفت و قدرت محروم ساخته است. عرفان غیرحقیقی و انحرافات علم دینی، راه را بر فهم حقیقت بسته‌اند. ارتباط با جن، از طریق معرفت و تقرب، انسان را به توانمندی معنوی و مادی رهنمون می‌شود. بازگشت به قرآن کریم و رفع جهل، کلید احیای این پیوند است.

بخش پنجم: دعا و توسل به سوی معرفت

دعا: پلی به سوی تقرب

دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» (ترجمه: خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست)، چون نوری است که راه تقرب به خداوند را روشن می‌کند. این دعا، توسلی است به خاندان پیامبر برای هدایت و معرفت.

این توسل، چون کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید و انسان را به سوی فهم حقیقت الهی هدایت می‌کند. عارف، با این دعا، نه تنها به خداوند نزدیک می‌شود، بلکه با مظاهر او نیز پیوند می‌یابد.

جمع‌بندی بخش پنجم

دعا و توسل، چون پلی است که انسان را به سوی معرفت و تقرب الهی رهنمون می‌شود. این ارتباط، نه تنها دل را روشن می‌کند، بلکه انسان را به درک مظاهر آفرینش، از جمله جن و ملائکه، توانمند می‌سازد.

جمع‌بندی نهایی

این تأملات، سفری بود به سوی فهم عرفان و معرفت در پرتو قرآن کریم. عرفان، حقیقتی است که فراتر از علوم متعارف و تشبیهات مادی قرار دارد و معرفت، جوهره آن است که انسان را به تقرب الهی، آگاهی از حقایق، و پیوند با مظاهر آفرینش هدایت می‌کند. جن، به‌عنوان برادر بزرگ‌تر انسان، موجودی قدرتمند و هم‌زیست است که در قرآن کریم بارها ذکر شده، اما به دلیل جهل، ترس، و تحریفات استعماری، از زندگی انسان غایب است. عرفان حقیقی، انسان را به تعامل با خداوند، اسما و صفات، ملائکه، و جن توانمند می‌سازد و قدرتی معنوی را به ارمغان می‌آورد. بازگشت به قرآن کریم، رفع جهل، و کسب معرفت، راه احیای این پیوند و بهره‌مندی از مظاهر الهی است. این نوشتار، با زبانی فاخر و در عین حال روشن، تلاش کرد تا این حقایق را به گونه‌ای ارائه نماید که هم راهگشای تأملات عمیق باشد و هم دعوتی به سوی تعالی معنوی.

با نظارت صادق خادمی