متن درس
شهود و معرفت: بازخوانی عرفان اصیل
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۴)
دیباچه
عرفان، چونان گوهری نفیس در ساحت معرفت بشری، همواره راهی به سوی حقیقت متعالی گشوده است. این مسیر، که در گذشته با علوم غریبه و معارف باطنی پیوندی ناگسستنی داشت، در گذر زمان دستخوش دگرگونیهایی شده که گاه آن را از اصالت خویش دور ساخته است. در این نوشتار، با تکیه بر سخنان استاد فرزانه، به بازخوانی مفهوم عرفان، تمایز میان معنای راستین و تحریفات امروزی آن، و چالشهای پیش روی سالکان این مسیر پرداخته میشود. هدف، نه تنها تبیین عرفان بهمثابه راهی دشوار و رازآلود، بلکه دعوت به تأمل در عمق و ظرافت این ساحت معنوی است که چونان پلی باریک بر فراز پرتگاهی ژرف، تنها با هدایت الهی پیمودنی است.
بخش نخست: چیستی عرفان اصیل
عرفان در بستر علوم غریبه
عرفان در معنای اصیل خویش، بخشی از علوم غریبه بوده است؛ علومی رازآلود که با ابزارهایی چون رمل، اسطرلاب، و طلسمات، راه به سوی معرفتی متعالی میگشودند. این علوم، به دلیل ماهیت پنهان و پیچیدهشان، تنها در دسترس افرادی خاص، چون انبیا، اولیا، و اوتاد قرار داشتند. عرفان، در این معنا، نه دانشی ظاهری چون صرف و نحو، بلکه مسیری بود که به ظهور پیامبران و امامان منجر میشد. این مسیر، به دلیل دشواری و عمق، گاه سالکان را به ورطه نابودی میکشاند، چنانکه بسیاری از ناتوانی در پیمودن آن، از پای درمیآمدند.
عرفان اصیل، چونان چشمهای زلال از سرچشمه وحی، تنها در دسترس کسانی بود که با عنایت الهی برگزیده میشدند. این ساحت، فراتر از علوم رسمی و ظاهری، به معرفتی باطنی و ارتباطی مستقیم با حقتعالی وابسته بود. علوم غریبه، بهمثابه کلیدی برای گشودن درهای معرفت، راهی به سوی حقیقت بودند که تنها با آمادگی روحی و هدایت الهی میسر میشد.
تشبیه عرفان به مو و شمشیر
عرفان، در توصیفی بدیع و عمیق، به راهی «أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَأَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ» (باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر) تشبیه شده است. این استعاره، به ظرافت و خطر این مسیر اشاره دارد. باریکی مو، نماد دشواری و دقت موردنیاز در پیمایش این راه است، و تیزی شمشیر، نشانه مخاطراتی است که سالک را در صورت ناآگاهی تهدید میکند. همانگونه که شمشیری تیز در دست کودکی ناپخته، به جای سود، زیان میرساند، عرفان نیز در دست ناآگاهان به انحراف یا نابودی میانجامد.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
و بهراستی ما انسان را آفریدیم و میدانیم که نفس او چه وسوسهای به او میکند، و ما به او از رگ گردنش نزدیکتریم (قرآن کریم، سوره ق، آیه ۱۶).
این آیه، به حضور بیواسطه حقتعالی در وجود انسان اشاره دارد، اما این نزدیکی، به دلیل محدودیتهای ادراکی بشر، جز با هدایت الهی درک نمیشود. عرفان، تلاش برای فهم این قرب الهی است که تنها با تسلیم به اراده خداوند ممکن میگردد.
جمعبندی بخش نخست
عرفان اصیل، بهمثابه گوهری پنهان در میان علوم غریبه، راهی است که تنها برگزیدگان الهی توان پیمودن آن را دارند. این مسیر، با ظرافتی چون مو و خطراتی چون شمشیر، از علوم ظاهری متمایز است و به معرفتی باطنی وابسته است. سالک عرفان، تنها با تسلیم به اراده الهی و دوری از ظواهر، میتواند به سوی حقیقت متعالی گام بردارد.
بخش دوم: نقد تحریفات عرفان امروزی
تنزل عرفان به خرافات
عرفان در روزگار کنونی، از جایگاه والای خود به سطحی از خرافات و اعمال ظاهری تنزل یافته است. رفتارهایی چون آراستن ریش و سبیل، تألیف کتابهای بیمحتوا، یا تظاهر به معنویت با ذکر و نمازهای ظاهری، بهجای آنکه راه به سوی حق گشایند، به خودنمایی و انحراف منجر شدهاند. این تحریف، نتیجه دوری از معنای اصیل عرفان و گرایش به ظواهر مادی است.
عرفان کاذب، که گاه در قالب رفتارهای درویشان و قلندران نمود مییابد، به جای تمرکز بر باطن، به ابزارهای مادی چون دخانیات و عشق مجازی وابسته شده است. این انحراف، نه تنها سالک را از حقیقت دور میکند، بلکه او را در دام توهمات و خرافات گرفتار میسازد.
نقد استفاده از دخانیات در عرفان
برخی جریانهای عرفانی، با بهرهگیری از دخانیات مانند قلیان و تریاک، مدعی دستیابی به حالات معنوی شدهاند. این رویکرد، که ریشه در انحرافات برخی فرقهها دارد، بهجای آنکه به معرفت الهی منجر شود، سالک را در دام نفس و هوس گرفتار میکند. عرفان حقیقی، به تحول باطنی وابسته است و هیچ نیازی به ابزارهای مادی ندارد.
استعمال دخانیات، که گاه بهعنوان «چاشنی» عرفان معرفی شده، در حقیقت مانعی در برابر وصول به مقامات معنوی است. این ابزارها، به جای آنکه راه به سوی حق گشایند، ذهن و روح سالک را در تاریکی و خماری فرو میبرند.
نقد عشق مجازی در عرفان
عشق مجازی، که در قالب داستانهایی چون لیلی و مجنون یا اشعار عاشقانه نمود یافته، گاه بهعنوان پلی به سوی عشق الهی معرفی شده است. اما این عشق، که ریشه در امیال نفسانی دارد، نمیتواند به مقامات عرفانی منجر شود. عرفان حقیقی، به مراحل باطنی چون سرّ، خفی، و اخفی وابسته است که فراتر از نفس و هوسهای مادی قرار دارند.
عشق مجازی، هرچند در ادبیات عرفانی گاه بهعنوان نمادی از عشق الهی به کار رفته، در صورت توقف در سطح نفس، سالک را از حقیقت دور میکند. عرفان، چونان دریایی ژرف، تنها با گذر از امواج نفسانی به ساحل قرب الهی میرسد.
جمعبندی بخش دوم
عرفان امروزی، در بسیاری موارد، از اصالت خویش فاصله گرفته و به خرافات، ظواهر، و ابزارهای مادی چون دخانیات و عشق مجازی تنزل یافته است. این تحریفات، که گاه در قالب رفتارهای ظاهری یا فرقههای انحرافی نمود مییابند، مانع از وصول به حقیقت عرفانی میشوند. سالک راستین، باید از این موانع عبور کرده و به سوی معرفت باطنی گام بردارد.
بخش سوم: عرفان و هدایت الهی
عرفان بهمثابه راهی یکطرفه
عرفان، مسیری است که تنها با انتخاب و هدایت الهی پیمودنی است. انسان، هرچند میتواند خود را در معرض این موهبت قرار دهد، اما وصول به مقامات عرفانی، وابسته به اراده حقتعالی است. چنانکه در شعر حافظ آمده: «تا که از جانب معشوق نباشد کششی / کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد»، سالک در برابر اراده الهی، چونان عاشقی مستاصل است که تنها با عنایت معشوق به مقصد میرسد.
این بیت، به زیبایی بر یکطرفه بودن عرفان تأکید دارد. سالک، بدون کشش الهی، در تلاشهای خویش ناکام میماند. عرفان، نه با کوششهای صرف انسانی، بلکه با توفیق الهی به ثمر مینشیند.
نقش تحمل و صبوری در عرفان
تحمل و صبوری، چونان دو بال برای پرواز در آسمان عرفان، پیشنیازهای این مسیر هستند. انسان امروزی، که گاه در برابر سادهترین امور روزمره چون انتظار در صف یا مدیریت نیازهای جسمانی بیتابی میکند، از پیمودن راه دشوار عرفان ناتوان است. تحمل، نه تنها در امور مادی، بلکه در ساحت معنوی نیز ضرورتی انکارناپذیر است.
استاد فرزانه، با تشبیهی بدیع، بیتحملی انسانها را به ناتوانی در مدیریت امور سادهای چون استفاده از توالت تشبیه میکند. این بیصبری، که گاه به بیماریهای جسمی و روانی منجر میشود، مانعی بزرگ در برابر سلوک عرفانی است. سالک راستین، باید چون پروانهای که در آتش عشق میسوزد، صبوری و خودداری را در وجود خویش پرورش دهد.
جمعبندی بخش سوم
عرفان، چونان راهی یکطرفه، تنها با انتخاب و هدایت الهی ممکن میشود. سالک، با صبوری و تسلیم به اراده حقتعالی، میتواند در این مسیر گام بردارد. تحمل، بهمثابه فضیلتی عرفانی، سالک را از موانع نفسانی و مادی عبور داده و به سوی حقیقت رهنمون میسازد.
بخش چهارم: نقد مادیگرایی و تجمل در عرفان
کعبه امروزی و فاصله از غار حرا
کعبه، که در گذشته نمادی از سادگی و معنویت بود، در روزگار کنونی به یکی از بلندترین بناهای جهان و نشانهای از تجمل و خودنمایی تبدیل شده است. این دگرگونی، فاصلهای ژرف میان غار حرا، که مکانی برای ریاضت و ارتباط با خدا بود، و کعبه امروزی ایجاد کرده است. غار حرا، با سادگی و افتادگی خویش، بستری برای ظهور انبیا و اولیا بود، در حالی که کعبه مدرن، به نمادی از قدرت و ثروت بدل شده است.
این نقد، به تضاد میان سادگی عرفانی و تجملات مادی اشاره دارد. عرفان، که در اصل به دوری از مادیات وابسته است، در سایه تجمل و خودنمایی، اصالت خویش را از دست داده است.
نقد علوم ظاهری در برابر عرفان
علوم ظاهری چون صرف، نحو، و علم دینی، هرچند در جای خود ارزشمندند، نمیتوانند به عرفان منجر شوند. عرفان، پیش از هر چیز، نیازمند وصول معنوی است، نه دانشهای رسمی. سالک عرفان، باید پیش از آموختن علوم ظاهری، به مقامات باطنی دست یابد، وگرنه این علوم، به جای هدایت، به مانعی در برابر حقیقت بدل میشوند.
عرفان، چونان گوهری پنهان، تنها با تحول باطنی و عنایت الهی آشکار میشود. علوم ظاهری، هرچند برای فهم دین ضروریاند، اما بدون وصول معنوی، راه به سوی عرفان نمیگشایند.
جمعبندی بخش چهارم
عرفان، در سایه مادیگرایی و تجمل، از اصالت خویش فاصله گرفته است. کعبه امروزی، که به نمادی از قدرت و ثروت بدل شده، با غار حرای ساده و معنوی در تضاد است. علوم ظاهری، هرچند ارزشمند، بدون وصول معنوی نمیتوانند به عرفان منجر شوند. سالک راستین، باید از مادیات و ظواهر عبور کرده و به سوی حقیقت باطنی گام بردارد.
نتیجهگیری نهایی
عرفان، چونان گوهری نفیس در ساحت معرفت بشری، راهی است دشوار و رازآلود که تنها با هدایت الهی و صبوری سالک پیمودنی است. این مسیر، که در گذشته با علوم غریبه پیوندی ناگسستنی داشت، در روزگار کنونی به دلیل تحریفات و گرایش به ظواهر، از اصالت خویش فاصله گرفته است. نقدهای این نوشتار، از دخانیات و عشق مجازی گرفته تا تجمل و علوم ظاهری، هشداری است به سالکان که عرفان حقیقی، تنها با تسلیم به اراده الهی و دوری از مادیات ممکن میشود. استعارههای قرآنی چون «أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَأَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ» و «أَقْرَبُ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»، بر عمق و دشواری این مسیر تأکید دارند. سالک عرفان، چونان پروانهای در آتش عشق الهی، تنها با صبوری و توفیق الهی میتواند به ساحل قرب حقتعالی برسد.