در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

پرسش و پاسخ 30

متن درس

پرسش و پاسخ: نقدی بر سنت‌های دینی و تأثیرات اجتماعی آن

پرسش و پاسخ: نقدی بر سنت‌های دینی و تأثیرات اجتماعی آن

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه سی‌ام)

دیباچه

این نوشتار، با تأمل در نقش سنت‌های دینی و تأثیرات اجتماعی آن‌ها، به بررسی انتقادی رفتار تابعین انبیا، انحرافات ناشی از نادانی و طمع، و پیامدهای اجتماعی این انحرافات در جوامع اسلامی می‌پردازد. همانند کاوشگری که در پی ریشه‌های پنهان یک درخت کهنسال است، این متن می‌کوشد تا با نگاهی عمیق و چندوجهی، عوامل بدبختی جوامع را شناسایی کرده و راه‌های اصلاح آن‌ها را پیشنهاد دهد. محور بحث، نقد سنت‌های نادرست، ضرورت پالایش خرافات، و بازنگری در ساختارهای اجتماعی است که با بهره‌گیری از عقل و دانش، می‌تواند جامعه را به سوی عدالت و کرامت انسانی هدایت کند.

بخش یکم: انبیا و تابعین: تضاد در رسالت و عمل

هدایت انبیا و تأثیر مثبت آن‌ها

انبیا الهی، چون مشعل‌دارانی در تاریکی جهل، با هدف هدایت جوامع مبعوث شدند. آن‌ها نه‌تنها هیچ‌گونه اختلال یا ضرری به جوامع وارد نکردند، بلکه با تحمل سختی‌ها و آزارها، الگویی از فداکاری و استقامت ارائه کردند. قرآن کریم این نقش را چنین توصیف می‌کند:

﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ﴾ (البقرة: ۲۱۳)

مردم امتی یگانه بودند، پس خدا پیامبران را نویددهنده و بیم‌دهنده برانگیخت.

این آیه بر رسالت انبیا در هدایت و اصلاح تأکید دارد. آن‌ها، مانند باغبانانی حکیم، بذر حقیقت را در خاک جامعه کاشتند، بدون آنکه به آن زیانی برسانند.

درنگ: انبیا، مانند چشمه‌هایی زلال، جوامع را با هدایت الهی سیراب کردند، بدون آنکه زیانی به آن‌ها برسانند.

تحمل سختی‌ها توسط انبیا

انبیا در مسیر رسالت خود، آزارها و مشقت‌های فراوانی را متحمل شدند، اما این رنج‌ها را به جامعه منتقل نکردند. داستان حضرت نوح، که در قرآن کریم شرح داده شده، نمونه‌ای از این استقامت است:

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا﴾ (نوح: ۵)

گفت: پروردگارا، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.

این آیه نشان‌دهنده صبر و پایداری انبیا در برابر مقاومت جوامع است. آن‌ها، مانند کوه‌هایی استوار، در برابر طوفان‌های مخالفت ایستادگی کردند.

نقش منفی تابعین انبیا

برخلاف انبیا، تابعین آن‌ها با نادانی، خودخواهی، و طمع، بیشترین آسیب را به جوامع وارد کردند. این انحرافات، مانند سیلی ویرانگر، دستاوردهای انبیا را شست و برد. نادانی تابعین به ترویج خرافات، خودخواهی به نابرابری‌های اجتماعی، و طمع به فساد اقتصادی و اخلاقی منجر شد. این موضوع در تاریخ ادیان، از جمله در انحرافات برخی گروه‌ها در صدر اسلام یا قرون وسطی مسیحی، قابل مشاهده است.

درنگ: تابعین انبیا، مانند باغبانانی ناآگاه، نهال‌های حقیقت را با خرافات و خودخواهی پژمردند.

محو میراث انبیا

اقدامات تابعین به‌گونه‌ای بود که هویت و رسالت انبیا به‌کلی محو شد و تنها نام‌هایی مانند عیسی و موسی باقی ماند. این محو شدن، مانند پاک شدن نقشی از لوح تاریخ، به دلیل جایگزینی تعالیم اصیل با سنت‌های ساختگی بود. قرآن کریم به خطر تحریف تعالیم الهی اشاره دارد:

﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ﴾ (المائدة: ۱۳)

آنان کلمات را از جایگاه‌های خود تحریف می‌کنند.

این آیه، به انحرافات تابعین در تحریف تعالیم الهی اشاره دارد، که میراث انبیا را به حاشیه راند.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش نشان داد که انبیا با هدایت و استقامت، به اصلاح جوامع پرداختند، اما تابعین آن‌ها با نادانی، خودخواهی، و طمع، این میراث را تخریب کردند. انحرافات تابعین، مانند سیلی که خاک حاصلخیز را می‌شوید، دستاوردهای انبیا را محو کرد و تنها نام‌هایی از آن‌ها باقی گذاشت. این تضاد، بر اهمیت حفظ اصالت تعالیم دینی تأکید دارد.

بخش دوم: نقد سنت‌های دینی و خرافات

بی‌اعتباری سنت‌های بدون پشتوانه

سنت‌های دینی، جز در مواردی که با عقل، دانش، و استناد معتبر همراه باشند، فاقد اعتبارند. بخش عمده این سنت‌ها به خرافات، گمراهی، و نادانی آلوده شده‌اند. قرآن کریم بر اهمیت تعقل تأکید دارد:

﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾ (محمد: ۲۴)

آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند، یا بر دل‌هایشان قفل‌هایی است؟

این آیه، مانند مشعلی است که راه عقلانیت را روشن می‌کند و بر ضرورت پالایش سنت‌ها از خرافات تأکید دارد.

درنگ: سنت‌های دینی، مانند جویباری که از سرچشمه زلال جدا شده، تنها با پشتوانه عقل و دانش معتبرند.

تبدیل عترت به سنت و ترویج خرافات

در جوامع اسلامی، عترت (اهل بیت) به سنت‌هایی تبدیل شده که با خرافات آمیخته‌اند. حدیث ثقلین، که می‌فرماید: «من دو چیز گران‌بها در میان شما می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل‌بیتم»، بر اهمیت حفظ اصالت عترت تأکید دارد. بااین‌حال، افزودن باورهای غیرمعتبر، مانند شاخ و برگ‌های زائد بر درختی تنومند، عترت را از اصالت خود دور کرده است.

فراگیری خرافات در جوامع اسلامی

خرافات، مانند علف‌های هرز، جوامع اسلامی را احاطه کرده و تنها بخش اندکی از سنت‌ها معقول باقی مانده است. این وضعیت، مانند باغی است که به دلیل بی‌توجهی، به خارستان تبدیل شده است. متفکران دینی، مانند علامه طباطبایی، بر ضرورت بازگشت به عقلانیت و منابع اصیل تأکید کرده‌اند.

درنگ: خرافات، مانند سایه‌ای تاریک، جوامع اسلامی را فرا گرفته و پالایش آن‌ها نیازمند بازگشت به عقل و منابع اصیل است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش بر بی‌اعتباری سنت‌های بدون پشتوانه عقلانی و فراگیری خرافات در جوامع اسلامی تأکید کرد. عترت، به‌عنوان یکی از دو ثقل، با افزودن باورهای غیرمعتبر، از اصالت خود دور شده است. پالایش سنت‌ها و بازگشت به عقلانیت، مانند آبی زلال، می‌تواند این جوامع را از گمراهی نجات دهد.

بخش سوم: بدبختی جوامع اسلامی و نقش سنت‌ها

ویرانی کشورهای اسلامی

کشورهای اسلامی، مانند ایران، عراق، سوریه، لبنان، یمن، و افغانستان، به دلیل تسلط سنت‌های نادرست، دچار فقر، ویرانی، و بدبختی شده‌اند. برای نمونه، جنگ داخلی در سوریه، که از سال ۲۰۱۱ آغاز شد، به آوارگی میلیون‌ها نفر و تخریب زیرساخت‌ها منجر شده است. این ویرانی‌ها، مانند زخم‌هایی عمیق بر پیکر جامعه اسلامی، نتیجه سوءاستفاده از دین و ترویج سنت‌های نادرست است.

فساد و طمع سردمداران

برخی سردمداران در جوامع اسلامی، با سوءاستفاده از سنت‌ها، به ثروت‌اندوزی و قدرت‌طلبی پرداخته و مردم را سرکوب کرده‌اند. قرآن کریم این رفتار را نکوهش می‌کند:

﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ﴾ (المطففين: ۱)

وای بر کم‌فروشان.

این آیه، مانند هشداری است که ظلم و سوءاستفاده از قدرت را محکوم می‌کند. سردمداران، برخلاف انبیا که با ساده‌زیستی و خدمت شناخته می‌شدند، به زیاده‌خواهی و ستم روی آورده‌اند.

درنگ: سردمداران، مانند گرگ‌هایی در لباس گوسفند، با سوءاستفاده از سنت‌ها، جوامع را به ورطه فساد و ستم کشانده‌اند.

پنهان‌کاری و عدم شفافیت

برخی دولت‌ها، برای حفظ آبروی خود، آمار واقعی کشتار و ویرانی را پنهان می‌کنند. برای نمونه، در جنگ یمن، گزارش‌های مستقل از تلفات گسترده خبر می‌دهند، اما برخی دولت‌ها این آمار را کم اهمیت جلوه می‌دهند. این پنهان‌کاری، مانند پرده‌ای است که حقیقت را از دیدگان پنهان می‌کند و مانع اصلاح می‌شود.

تداوم خشونت در جوامع اسلامی

در برخی مناطق، مانند افغانستان، خشونت‌های روزانه با ادعای برقراری «حکومت اسلامی» ادامه دارد. این درگیری‌ها، که پس از خروج نیروهای خارجی در سال ۲۰۲۱ شدت گرفت، نشان‌دهنده پیچیدگی‌های سیاسی و مذهبی است. این وضعیت، مانند طوفانی است که آرامش جامعه را بر هم زده است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش به بررسی بدبختی‌های جوامع اسلامی به دلیل سنت‌های نادرست پرداخت. ویرانی، فساد، و پنهان‌کاری، مانند زنجیرهایی بر پای این جوامع، مانع پیشرفت و عدالت شده‌اند. اصلاح این وضعیت، نیازمند شفافیت، بازنگری در سنت‌ها، و بازگشت به اصول اصیل دینی است.

بخش چهارم: گدایی، دزدی، و اصلاح اجتماعی

نقد ترویج گدایی

گدایی، به دلیل تحقیرآمیز بودن، به مراتب بدتر از دزدی در شرایط اضطرار است. در فرهنگ اسلامی، حفظ کرامت انسانی از اهمیت برخوردار است. حدیث «دست بالا بهتر از دست پایین است» بر برتری خودکفایی تأکید دارد. گدایی، مانند زنجیری است که انسان را به ذلت می‌کشاند، در حالی که دزدی در شرایط فقر شدید، ممکن است به‌عنوان آخرین راه‌حل برای حفظ حیات پذیرفته شود.

درنگ: گدایی، مانند سایه‌ای تحقیرآمیز، کرامت انسانی را زایل می‌کند، در حالی که دزدی در اضطرار، گاه راهی برای حفظ حیات است.

ترویج گدایی توسط ثروتمندان

ثروتمندان، برای حفظ منافع خود، گدایی را ترویج کرده و دزدی را ممنوع اعلام کردند. گدایی، فقرا را در موقعیت ضعف نگه می‌دارد و خطری برای ثروتمندان ایجاد نمی‌کند. این وضعیت، مانند تله‌ای است که فقرا را در چرخه تحقیر گرفتار می‌کند. در مقابل، دزدی در شرایط فقر، می‌تواند فشاری برای توزیع عادلانه‌تر ثروت باشد.

دزدی به‌عنوان حق‌طلبی

در شرایط فقر شدید، دزدی می‌تواند به‌عنوان ابزاری برای احقاق حقوق فقرا دیده شود. در فقه شیعه، اگر دزدی از روی ناچاری باشد و صاحب مال بعداً رضایت دهد، ممکن است جرم محسوب نشود. کتاب «مکاسب» شیخ انصاری این موضوع را بررسی کرده است. این دیدگاه، مانند بذری است که ایده عدالت اجتماعی را در دل خود دارد.

عوارض گدایی و دزدی

عوارض گدایی، مانند تحقیر و سستی جامعه، به مراتب بدتر از دزدی در شرایط اضطرار است. گدایی، جامعه را به انفعال و وابستگی می‌کشاند، در حالی که دزدی، در صورت اضطرار، ممکن است به توزیع عادلانه‌تر ثروت منجر شود. این تحلیل، مانند آینه‌ای است که واقعیت‌های اجتماعی را بازتاب می‌دهد.

درنگ: گدایی، مانند علف‌های هرز، جامعه را به سستی و تحقیر می‌کشاند، در حالی که دزدی در اضطرار، گاه راهی برای عدالت است.

مسئولیت مردم در پذیرش ظلم

قرآن کریم به مسئولیت جمعی در برابر ظلم اشاره دارد:

﴿قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لَكُمْ أَمَدَدْنَا بِأَمْوَالٍ وَأَوْلَادٍ﴾ (سبأ: ۳۳)

آنان که تکبر ورزیدند به کسانی که به ضعف کشانده شده بودند، گفتند: آیا ما شما را از هدایت، پس از آنکه به سویتان آمد، بازداشتیم؟ خیر، خودتان گناهکار بودید.

این آیه، مانند هشداری است که پذیرش ظلم را به اندازه اعمال آن نکوهش می‌کند. مردم، با انفعال در برابر ظلم، در بدبختی‌های جامعه شریک‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش به نقد ترویج گدایی و ضرورت اصلاح اجتماعی پرداخت. گدایی، با تحقیر و سستی جامعه، به نفع ثروتمندان و به ضرر فقراست. دزدی در شرایط اضطرار، گاه راهی برای احقاق حقوق است. پذیرش ظلم توسط مردم، مانند ریشه‌ای است که درخت بدبختی را آبیاری می‌کند. اصلاح این وضعیت، نیازمند مقاومت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت است.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با نقدی عمیق بر سنت‌های نادرست، به بررسی نقش تابعین انبیا، ترویج خرافات، و بدبختی‌های جوامع اسلامی پرداخت. انبیا، با هدایت و استقامت، جوامع را به سوی کمال رهنمون شدند، اما تابعین با نادانی و طمع، این میراث را تخریب کردند. سنت‌های بدون پشتوانه عقلانی، مانند علف‌های هرز، جوامع را به گمراهی کشانده‌اند. ترویج گدایی، کرامت انسانی را زایل کرده و پذیرش ظلم، بدبختی‌ها را تداوم بخشیده است. این اثر، مانند مشعلی است که راه اصلاح و بازگشت به عقلانیت و عدالت را روشن می‌کند.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

با نظارت صادق خادمی