در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

عرفان محبوبی 4

متن درس





عرفان محبوبی: تأملاتی در نسبیت وجودی محبین و محبوبین

عرفان محبوبی: تأملاتی در نسبیت وجودی محبین و محبوبین

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه چهارم)

دیباچه

در گستره عرفان اسلامی، تمایز میان دو مسیر سلوک، یعنی عرفان محبین و عرفان محبوبین، از موضوعات بنیادین و عمیق است که به درک ژرف‌تری از حقیقت وجودی انسان و رابطه او با مبدأ هستی می‌انجامد. این نوشتار، با تأمل در درس‌گفتاری گران‌سنگ، به بررسی این دو مسیر و نسبت‌های پیچیده و مشاعی میان آن‌ها می‌پردازد. هدف آن است که با نگاهی فلسفی و عرفانی، ابعاد وجودی این دو گونه عرفان تبیین گردد و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و روایات، چارچوبی روشن برای فهم این موضوع ارائه شود. این اثر، با نگاهی به نظام خلقت و اقتضائات آن، تلاش دارد تا جایگاه انسان را در این نظام مشاعی و پویا ترسیم نماید.

بخش یکم: تمایز بنیادین میان عرفان محبین و عرفان محبوبین

ماهیت عرفان محبین: سلوک اکتسابی

عرفان محبین، مسیری است که در آن سالک با تکیه بر آموزش، ریاضت و کوشش شخصی به سوی کمال گام برمی‌دارد. این مسیر، همانند کنده‌کاری بر سنگی سخت، نیازمند تلاش مداوم و ممارست است. سالک محب، با بهره‌گیری از تعالیم استادان و ساختارهای آموزشی، به تدریج ظرفیت‌های وجودی خود را شکوفا می‌سازد. این تلاش، گویی حکاکی ظریفی است که بر لوح جان او نقش می‌بندد و او را به سوی معرفت رهنمون می‌شود.

ماهیت عرفان محبوبین: سلوک اعطایی

در مقابل، عرفان محبوبین، مسیری است که در آن سالک نه با کوشش خود، بلکه با لطف و اعطای الهی به معرفت دست می‌یابد. این اعطا، گویی نسیمی است که از جانب حق بر جان سالک می‌وزد و او را به سوی قله‌های کمال می‌برد. این نوع عرفان، که ویژه انبیا، اولیا و ائمه است، از طریق تنزیل و انزال الهی به نفس شریفه سالک عطا می‌گردد. این دریافت‌های لدنی، مانند جوشش چشمه‌ای زلال از دل زمین، بی‌نیاز از تلاش ظاهری سالک است.

درنگ: عرفان محبین بر تلاش و کسب معرفت استوار است، درحالی‌که عرفان محبوبین از لطف و اعطای الهی سرچشمه می‌گیرد. این تمایز، دو مسیر متمایز سلوک را نشان می‌دهد: یکی اکتسابی و دیگری جذبی.

معیار ارزیابی سالک: اصالت وجودی یا اعطای الهی

سالک در مسیر عرفان باید بررسی کند که آیا معرفت او از درون جانش سرچشمه می‌گیرد یا از جانب حق به او عطا شده است. اگر معرفت او از درون باشد، این‌ها تخته‌سنگ‌های وجودی هستند که با ریاضت و کوشش صیقل یافته‌اند. اما اگر معرفت او اعطایی باشد، این‌ها القائات ربوبی و لدنی هستند که چون نوری از آسمان بر جان او تابیده‌اند. این معیار، گویی ترازویی است که عیار وجودی سالک را می‌سنجد و او را در طیف محبین و محبوبین جای می‌دهد.

بخش دوم: نسبیت وجودی میان محبین و محبوبین

طیف ترکیبی محبیت و محبوبیت

هیچ عارفی به‌صورت مطلق محب یا محبوب نیست. حتی در میان عرفای بزرگ، مانند ابن‌سینا، محی‌الدین عربی، قونوی یا شیخ صدوق، رگه‌هایی از عرفان محبوبین دیده می‌شود، اما بخش اعظم معرفتشان از نوع محبین است که از طریق تحصیل و تلاش به دست آمده است. این نسبیت، گویی رشته‌های درهم‌تنیده‌ای است که در وجود هر عارف، ترکیبی از محبیت و محبوبیت را شکل می‌دهد. به‌عنوان مثال، ممکن است تنها ۱ تا ۵ درصد از معرفت یک عارف از نوع محبوبین باشد، درحالی‌که ۷۰ درصد آن از طریق کوشش و آموزش کسب شده است.

وابستگی محبین به ساختارهای آموزشی

عرفان محبین به زمان، مکان و معلم وابسته است. این وابستگی، مانند بنایی است که بر ستون‌های آموزش و تربیت استوار شده است. در مقابل، عرفان محبوب年ین کمتر به این ساختارها وابسته است و ممکن است در درجاتی (۲۰، ۳۰ یا ۵۰ درصد) به‌صورت اعطایی باشد. این تفاوت، مانند تفاوت میان کشاورزی است که با زحمت زمین را شخم می‌زند و چشمه‌ای که خودبه‌خود از دامنه کوه می‌جوشد.

درنگ: عرفان محبین به ساختارهای آموزشی وابسته است، درحالی‌که عرفان محبوبین بیشتر از اعطای الهی نشأت می‌گیرد. این تفاوت، نشان‌دهنده دو شیوه متمایز در سلوک عرفانی است.

درجات محبین و محبوبین

محبین و محبوبین هر کدام در درجات مختلفی قرار دارند. محب یک، دو و سه، و محبوب یک، دو و سه، نشان‌دهنده تفاوت در ظرفیت وجودی و میزان دریافت‌های الهی است. این درجات، مانند پله‌های نردبانی هستند که هر فرد بر اساس عیار وجودی خود بر آن‌ها گام می‌نهد. به‌عنوان مثال، برخی محبین، مانند مجتهدانی که صرفاً سخنان استاد خود را تکرار می‌کنند، هیچ اصالتی از خود ندارند و مانند نان گدایی هستند که تکه‌تکه از دیگران جمع‌آوری شده است. اما برخی دیگر، ممکن است ۵، ۱۰ یا حتی ۵۰ درصد از معرفتشان از خودشان باشد، که این نزدیکی به محبوبین را نشان می‌دهد.

محبوبین و درجات اعطای الهی

محبوبین نیز در درجات مختلفی قرار دارند. برخی، مانند معصومین، تا ۱۰۰ درصد محبوب هستند و از بدو خلقت دارای مقامات والا هستند. اما برخی دیگر، مانند حضرت ابراهیم، با ابتلائات و آزمون‌های الهی به این مقامات می‌رسند. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی آزمود و او آن‌ها را به انجام رسانید، فرمود: من تو را برای مردم پیشوا قرار دادم.

این تفاوت، مانند تفاوت میان گوهری است که از بدو خلقت درخشش دارد و سنگی که با صیقل ابتلائات به گوهر تبدیل می‌شود.

بخش سوم: نظام مشاعی وجود و اقتضای خلقت

نسبیت در همه موجودات

نسبیت میان محبین و محبوبین نه‌تنها در انسان‌ها، بلکه در همه موجودات، از جمله اشیا، گیاهان و معادن، دیده می‌شود. همان‌گونه که یک کوه ممکن است تنها رگه‌ای طلا داشته باشد یا سراسر طلایی باشد، انسان‌ها نیز دارای درجاتی از کمال هستند که به اقتضای وجودی آن‌ها بستگی دارد. این نظام مشاعی، مانند تار و پودی است که همه موجودات را در هم تنیده و هر یک را در جایگاهی خاص قرار داده است.

تأثیر محیط و اقتضا

محیط و شرایط، مانند خاکی حاصل‌خیز، در شکوفایی استعدادهای محبین و محبوبین نقش دارند. مناطقی که دارای منابع غنی هستند، به دلیل جوشش وجودی، استعدادهای والا را بروز می‌دهند. این اصل، مانند چشمه‌ای است که در زمینی مناسب می‌جوشد و حیات می‌بخشد.

درنگ: نظام مشاعی وجود، در همه موجودات، از انسان‌ها تا اشیا، دیده می‌شود و رشد استعدادها به اقتضای محیط و شرایط بستگی دارد.

تفاوت در عیار نسل‌ها

حتی در فرزندان یک امام، عیاری متفاوت وجود دارد. این تفاوت، مانند تفاوت در دانه‌های یک خوشه است که هر یک به اقتضای خود رشد می‌کنند. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ

و خدا فرمانروایی‌اش را به هر که بخواهد عطا می‌کند.

این آیه، نشان‌دهنده تفاوت در اعطای الهی بر اساس اقتضای وجودی افراد است.

بخش چهارم: اقتضا به جای جبر

اختیار و اقتضای وجودی

هیچ‌چیز در عالم جبری نیست، بلکه همه‌چیز بر اساس اقتضا است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا

ما راه را بدو نمودیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس.

این اقتضا، امکان گمراهی نوابغ یا هدایت افراد عادی را فراهم می‌کند. مانند رودی است که مسیرش را خود انتخاب می‌کند، اما جهت‌گیری آن به اقتضای زمین بستگی دارد.

اعطای الهی و ظرفیت افراد

خداوند به همه موجودات به‌اندازه ظرفیتشان عطا کرده است. این اعطا، مانند بارانی است که بر هر زمین به اندازه ظرفیتش فرو می‌ریزد. برخی، مانند محبوبین، ظرفیت تحمل بلاها و سختی‌ها را دارند، درحالی‌که افراد عادی ممکن است با دریافت بیش از ظرفیتشان نابود شوند.

درنگ: اقتضا، نه جبر، حاکم بر عالم است. خداوند به هر فرد به‌اندازه ظرفیتش عطا می‌کند، و این ظرفیت تعیین‌کننده مسیر سلوک اوست.

امکان رسیدن به درجات والا

هر فردی می‌تواند به درجات ائمه برسد، اما این نیازمند ظرفیت و استقامت است. دعای «خداوندا، مرا در هر خیری که پیامبر و آل او را وارد کردی وارد کن» نشان‌دهنده این امکان است. این دعا، مانند کلیدی است که درهای کمال را به روی سالک می‌گشاید، مشروط به آنکه جگر و ظرفیت لازم را داشته باشد.

تفاوت در عیار نطفه، زمان، مکان و شرایط، مانند خاکی است که دانه‌های مختلف در آن کاشته می‌شوند. از یک خانواده، یکی معصوم و دیگری گمراه می‌شود، و این به اقتضای وجودی آن‌ها بستگی دارد.

بخش پنجم: فشار قبر و نظام برزخی

فشار قبر: مانع برزخی

فشار قبر، مفهومی برزخی است که به دلیل ناقص بودن اعمال، فرد را از ورود به برزخ بازمی‌دارد. این فشار، مانند گمرکی است که کالاهای ناقص را بازمی‌گرداند تا اصلاح شوند. این مفهوم ربطی به قبر فیزیکی ندارد و حتی در دریا یا سردخانه نیز رخ می‌دهد. مانند مسافری است که در مرز، به دلیل ناقص بودن اسنادش، متوقف می‌شود.

درنگ: فشار قبر، مانعی برزخی است که به دلیل ناقص بودن اعمال رخ می‌دهد و ربطی به مکان فیزیکی ندارد.

نسبیت در انسان‌ها

انسان‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند: عادی، محبین و محبوبین. اکثریت انسان‌ها، همان‌گونه که در قرآن کریم آمده است:

أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ

و بیشترشان تعقل نمی‌کنند.

این افراد نه محب‌اند و نه محبوب، اما با تربیت و شرایط مناسب می‌توانند به محبین تبدیل شوند. این سه‌گانه، مانند سه شاخه از یک درخت است که هر یک به سوی هدفی متفاوت رشد می‌کنند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تأمل در تمایز میان عرفان محبین و عرفان محبوبین، به تبیین نسبیت وجودی این دو مسیر پرداخت. محبین با تلاش و آموزش، و محبوبین با اعطای الهی، به سوی کمال گام برمی‌دارند. این نسبیت، نه‌تنها در انسان‌ها، بلکه در همه موجودات دیده می‌شود و به اقتضای وجودی، زمان و مکان بستگی دارد. تأکید بر اقتضا به جای جبر، نشان‌دهنده اختیار انسان در تعیین مسیر خود است. فشار قبر، به‌عنوان مانعی برزخی، اهمیت آمادگی برای عبور از مراحل پس از مرگ را گوشزد می‌کند. این اثر، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات، چارچوبی جامع برای فهم این موضوع ارائه نمود.

با نظارت صادق خادمی

اللهم صل علی محمد و آل محمد