متن درس
عرفان محبوبی: تأملات قرآنی در سوره آلعمران
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه پانزدهم)
دیباچه
عرفان محبوبی، چونان چراغی فروزان در مسیر سلوک معنوی، انسان را به سوی شناخت جایگاه خویش در منظومه هستی رهنمون میسازد. این عرفان، با تکیه بر آیات نورانی قرآن کریم، به ویژه سوره آلعمران، دو طایفه «محبّین» و «محبوبین» را از یکدیگر متمایز کرده و راههای نیل به قرب الهی را برای هر یک تبیین مینماید. محبّین، با کوشش و عبادت، در پی کسب محبت الهیاند، در حالی که محبوبین، برگزیدگان خاص پروردگار، در مسیری از تجلیات الهی و آزمونهای ویژه سیر میکنند. این نوشتار، با تأمل در آیات سوره آلعمران و استخراج معانی عمیق آن، به بررسی جایگاه این دو طایفه، ریشههای وجودی آنها، و راهکارهای عملی برای سلوک معنوی میپردازد. هدف، ارائه دیدگاهی روشن و نظاممند است که سالک را در شناخت ظرفیتهای درونی و تنظیم مسیر سلوک یاری رساند.
بخش نخست: شناخت جایگاه محبّین و محبوبین در سلوک عرفانی
ضرورت آگاهی از جایگاه سالک
سلوک عرفانی، چونان سفری است که در آن، سالک باید جایگاه خویش را در میان دو طایفه محبّین و محبوبین بشناسد. این شناخت، چونان قطبنمایی است که مسیر را از گمراهی و پراکندگی مصون میدارد. محبّین، با کوشش و عبادت، چونان باغبانی پرتلاش، بذر محبت الهی را در دل میکارند و با روزه، نماز، و ذکر به پرورش آن میپردازند. محبوبین، اما، چونان گوهری برگزیده، از مشیت خاص الهی برخوردارند و مسیرشان با آزمونهای الهی، چون هول و بلا، رقم میخورد. آگاهی از این جایگاه، سالک را از سردرگمی نجات داده و ابزارهای متناسب با ظرفیت وجودی او را در اختیارش قرار میدهد.
درنگ:
شناخت جایگاه سالک در طایفه محبّین یا محبوبین، چونان کلیدی است که درهای سلوک را میگشاید و مسیر را از پراکندگی و گمراهی مصون میدارد.
این تمایز، ریشه در سنت عرفانی اسلامی دارد که سلوک را به دو مسیر جذب الهی و کوشش فردی تقسیم میکند. قرآن کریم، با آیاتی چون:
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ
(سوره صف، آیه ۴: «خدا کسانی را که در راه او به صف درآیند، گویی بنایی پولادیناند، دوست میدارد») بر محبت الهی به محبّین تأکید میورزد، در حالی که آیاتی دیگر، چون آیه ۳۳ سوره آلعمران، به انتخاب خاص محبوبین اشاره دارد.
رگههای وجودی و ظرفیتهای محبوبی
هر انسانی، چونان معدنی گرانبها، دارای رگههایی وجودی است که ظرفیتهای معنوی او را تعیین میکند. این رگهها، که گاه چون نقرهای درخشان و گاه چون طلایی ناب در وجود آدمی نهفتهاند، در برخی پررنگتر و در برخی کمرنگترند. شناخت این رگهها، به سالک امکان میدهد تا بداند آیا در زمره محبوبین است که با آزمونهای الهی سلوک میکنند، یا در طایفه محبّین که با عبادت و تلاش پیش میروند. اگر ریشههای محبوبی در وجود سالک غالب باشد، او با آزمونهایی چون درد و بلا مواجه میشود که چونان آتشی، وجودش را صیقل میدهد. محبّین، اما، با ذکر و عبادت، چونان جویباری آرام، به سوی مقصد الهی جاری میشوند.
درنگ:
رگههای وجودی، چونان گنجی نهان در دل انسان، ظرفیتهای محبوبی یا محبینی او را آشکار میسازند و مسیر سلوک را روشن میکنند.
تفاوت رزق معنوی محبّین و محبوبین
رزق معنوی، چونان غذایی است که روح سالک را تغذیه میکند. برای محبّین، این رزق در قالب صوم، صلاة، ذکر و عبادت تجلی مییابد، در حالی که برای محبوبین، رزق در قالب بلا، آزمون و کششهای الهی است. این تفاوت، ریشه در ظرفیتهای وجودی هر طایفه دارد. محبّین، با کوشش خویش، چونان کشاورزی که زمین را شخم میزند، به کسب فیض الهی میپردازند، در حالی که محبوبین، چونان برگزیدگانی که در دستان مشیت الهیاند، با آزمونهای خاص به سوی کمال هدایت میشوند. شناخت این رزق، سالک را از انتخاب مسیر نادرست بازمیدارد.
قرآن کریم، این تفاوت را در آیاتی چون:
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا
(سوره عنکبوت، آیه ۶۹: «و کسانی که در راه ما کوشیدند، بهیقین راههای خود را به ایشان مینمایانیم») برای محبّین، و در آیاتی چون:
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ
(سوره آلعمران، آیه ۳۳: «خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید») برای محبوبین نشان میدهد.
جمعبندی بخش نخست
شناخت جایگاه سالک در طایفه محبّین یا محبوبین، ضرورتی بنیادین در سلوک عرفانی است. این شناخت، با آگاهی از رگههای وجودی و رزق معنوی هر طایفه، سالک را به سوی مسیر متناسب با ظرفیتهایش هدایت میکند. محبّین، با عبادت و کوشش، و محبوبین، با تسلیم در برابر مشیت الهی، به سوی قرب پروردگار گام برمیدارند.
بخش دوم: محدودیتهای تاریخی در شناخت محبوبین
ضعف آگاهی عرفای گذشته
عرفای متقدم، چون بایزید بسطامی و ابوسعید ابوالخیر، به دلیل نبود روششناسی نظاممند برای شناخت ظرف محبوبین، گاه در مسیر سلوک خود با چالشهایی مواجه شدند. این چالشها، که در قالب شطحیات، انزوا، یا گرایشهای نامتعارف بروز یافت، نتیجه عدم تشخیص دقیق ظرفیتهای محبوبی بود. این عرفا، چونان مسافرانی در تاریکی، بدون نقشهای روشن، گاه به مسیرهای پرپیچوخم افتادند و از مقصد دور شدند.
درنگ:
عدم شناخت ظرف محبوبین در عرفای گذشته، چونان سایهای بر مسیر سلوک، به بروز چالشهایی چون شطحیات و انزوا انجامید.
بیماریهای عرفانی و ریشههای آن
بیماریهای عرفانی، چون شطحیات، انزوای افراطی، گرایش به الحاد، یا فقر خودخواسته، چونان زخمهایی بر پیکر عرفان اسلامی، نتیجه ناهماهنگی میان ظرفیتهای درونی سالک و مسیر سلوک اوست. این بیماریها، که گاه در قالب ادعاهای غیرمتعارف یا انزوای غیرضروری بروز مییافت، نشاندهنده فقدان تشخیص دقیق ریشههای محبوبی است. این وضعیت، چونان بیماریای است که درمان آن در گرو تشخیص درست و درمان مناسب است.
سرکوب محبوبین در تاریخ
خلفای اموی و عباسی، به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک، از ترویج مفهوم محبوبین، که با ولایت ائمه معصومین علیهمالسلام پیوند داشت، جلوگیری کردند. این سرکوب، چونان پردهای سنگین، جایگاه محبوبین را در تاریخ عرفان اسلامی پنهان ساخت و محبّین، که با عبادات ظاهری همخوانی بیشتری با نظام خلافت داشتند، را در کانون توجه قرار داد. این امر، به کمرنگ شدن گفتمان محبوبین در متون عرفانی و تاریخی منجر شد.
قرآن کریم، با تأکید بر جایگاه اولیا و انبیا، این سرکوب را نفی میکند:
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ
(سوره بقره، آیه ۲۵۳: «آن پیامبران را برخی را بر برخی برتری دادیم»).
فقدان منابع مکتوب درباره محبوبین
در متون عرفانی و تاریخی، بهندرت به جایگاه محبوبین پرداخته شده و محبّین، به دلیل همخوانی با ساختارهای قدرت، غالب بودهاند. این خلأ معرفتی، چونان گمشدهای در تاریخ عرفان، تحلیل جایگاه محبوبین را دشوار ساخته است. حتی در تفاسیر معتبر، چون تفسیر المیزان، کمتر سخنی از محبوبین به میان آمده و این طایفه در سایه محبّین قرار گرفتهاند.
درنگ:
فقدان منابع مکتوب درباره محبوبین، چونان خلأیی در گنجینه عرفان اسلامی، ضرورت احیای این گفتمان را برجسته میسازد.
تلاش برای احیای گفتمان محبوبین
تلاش برای احیای گفتمان محبوبین، از طریق نگارش آثار تخصصی، چونان فانوسی در تاریکی، راه را برای بازشناسی این طایفه هموار کرده است. این آثار، که در قالب کتب متعدد ارائه شدهاند، بهعنوان پروژهای معرفتی، درصدد جبران خلأ تاریخی و بازسازی جایگاه محبوبین در عرفان اسلامیاند.
جمعبندی بخش دوم
محدودیتهای تاریخی، از جمله ضعف آگاهی عرفای گذشته، سرکوب سیاسی توسط خلفا، و فقدان منابع مکتوب، جایگاه محبوبین را در تاریخ عرفان اسلامی کمرنگ ساخته است. این چالشها، ضرورت احیای گفتمان محبوبین را از طریق پژوهشهای نظاممند و نگارش آثار تخصصی برجسته میسازد.
بخش سوم: آیات سوره آلعمران و جایگاه محبوبین
آیه ششم: تصوير در رحمها
قرآن کریم در آیه ششم سوره آلعمران میفرماید:
هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
(خداوند کسی است که شما را در رحمها چنان که خواهد صورت میبندد. هیچ معبودی جز او نیست، همان شکستناپذیر حکیم). این آیه، به فاعلیت مطلق الهی در آفرینش انسانها اشاره دارد و ذکر «لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» را بهعنوان ذکری خاص برای محبوبین معرفی میکند. این ذکر، که در آن «عزیز» و «حکیم» قلت معنا را منتقل میکنند، سالک را به سوی کشف ریشههای محبوبی در وجودش هدایت میکند.
درنگ:
ذکر «لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»، چونان چشمهای زلال، ریشههای محبوبی را در وجود سالک شکوفا میسازد.
مداومت بر این ذکر، چونان کندن خاکهای رسوبشده از چشمه وجود، زمینههای نهان را آشکار میسازد و سالک را به سوی دریافت حکمت و نعمت الهی رهنمون میکند.
آیه هفتم: راسخان در علم
در آیه هفتم سوره آلعمران آمده است:
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا
(او کسی است که این کتاب را بر تو فرو فرستاد، برخی از آن آیات محکماند که آنها امالکتاباند و برخی دیگر متشابهاند. اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، برای فتنهجویی و تأویلخواهی، متشابهات را دنبال میکنند، در حالی که تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند. آنان میگویند: به آن ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست). این آیه، راسخان در علم را بهعنوان کسانی معرفی میکند که باطن هستی را درک کرده و در کنار خداوند، به تأویل آیات متشابه دست مییابند. این گروه، که در زمره محبوبیناند، از عقل کامل برخوردارند و از هیجانات احساسی و شطحیات به دورند.
آیه هجدهم: شهادت به توحید
آیه هجدهم سوره آلعمران میفرماید:
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
(خداوند گواهی داد که جز او هیچ معبودی نیست و فرشتگان و دانشوران نیز، در حالی که به عدالت ایستادهاند. جز او معبودی نیست، همان شکستناپذیر حکیم). این آیه، با تأکید بر شهادت خداوند، فرشتگان، و اولوالعلم به توحید، جایگاه والای علم و عقل را در سلوک محبوبین نشان میدهد. ذکر «لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» در این آیه نیز، چونان نوری، راه محبوبین را روشن میسازد.
آیه بیست و ششم: مالکیت الهی
قرآن کریم در آیه بیست و ششم سوره آلعمران میفرماید:
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
(بگو: بار خدایا، تویی که مالک سلطنتی، به هر که بخواهی سلطنت میبخشی و از هر که بخواهی سلطنت را سلب میکنی، و هر که را بخواهی عزت میدهی و هر که را بخواهی خوار میکنی، خیر به دست توست، تو بر هر چیز توانایی). این آیه، با تأکید بر فاعلیت مطلق الهی، جایگاه محبوبین را بهعنوان برگزیدگان مشیت الهی برجسته میسازد. مداومت بر این آیه، چونان دارویی شفابخش، سالک را به سوی دریافت وحی و حکمت رهنمون میکند.
درنگ:
آیه «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ»، چونان کلیدی زرین، درهای دریافت وحی و حکمت را برای محبوبین میگشاید.
آیه سی و سوم: انتخاب الهی
در آیه سی و سوم سوره آلعمران آمده است:
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ
(خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید). این آیه، به انتخاب الهی برخی افراد و خاندانها اشاره دارد. با این حال، تأکید بر «عَلَى الْعَالَمِينَ» نشاندهنده برتری ظاهری در حوزه دنیاست، در حالی که محبوبین، با انتخابی باطنی و ذاتی، فراتر از دنیا و آخرتاند.
آیه سی و ششم: برتری نسل حضرت مریم
قرآن کریم در آیه سی و ششم سوره آلعمران میفرماید:
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
(پس چون او را بزاد، گفت: پروردگارا، من او را دختر زادهام، و خدا به آنچه او زاده بود داناتر بود، و پسر چون دختر نیست، و من او را مریم نامیدم، و او و نسلش را از شیطان رجیم به تو پناه میدهم). این آیه، به برتری نسل حضرت مریم (ع) بهعنوان ریشه نبوت و پیامبری اشاره دارد. عبارت «وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ» بر ظرفیت بینظیر این بانوی برگزیده در تولید نسلهای الهی تأکید میورزد.
درنگ:
نسل حضرت مریم، چونان درختی تناور، ریشههای نبوت را در خود پرورانده و برتری زن را در تولید نسلهای الهی نشان میدهد.
جمعبندی بخش سوم
آیات سوره آلعمران، با تبیین جایگاه محبوبین، راهکارهای عملی چون ذکر «لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» و مداومت بر آیه «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ» را برای کشف ریشههای محبوبی ارائه میدهند. این آیات، با تأکید بر فاعلیت الهی و انتخاب خاص، سالک را به سوی شناخت ظرفیتهای درونی و نیل به قرب الهی هدایت میکنند.
بخش چهارم: نقد عرفان احساسی و تأکید بر عقلانیت
نقد شطحیات و دیوانگی عرفانی
بسیاری از عرفا و شعرا، به دلیل غلبه محبّین و تکیه بر احساسات، در دام شطحیات و ادعاهای غیرمتعارف افتادند. این عرفا، که گاه خود را دیوانه و از دو جهان بیگانه میخواندند، از تعادل عقلانی دور شدند و به هیجانات احساسی گرفتار آمدند. این وضعیت، چونان طوفانی است که کشتی سلوک را از مسیر اصلی منحرف میسازد.
درنگ:
شطحیات و دیوانگی عرفانی، چونان سایهای بر عقلانیت، سلوک را از مسیر اصیل خود منحرف میسازد.
عقلانیت ائمه معصومین
ائمه معصومین علیهمالسلام، بهعنوان مصادیق کامل محبوبین، با عقلانیت و آرامش در سلوک خود شناخته میشوند. مناجاتها و ادعیه ایشان، چون صحیفه سجادیه، نمونهای از عرفان متعادل و عقلانی است که از شطحیات و هیجانات افراطی به دور است. این عرفان، چونان جویباری زلال، قلب سالک را سیراب میکند.
نقد داستانهای عاشقانه غیرقرآنی
تکیه بر داستانهای عاشقانه زمینی، چون لیلی و مجنون، به جای داستانهای قرآنی مانند یوسف و یعقوب، نشانه غلبه محبّین در گفتمان عرفانی است. این داستانها، که بر جنون و احساس تأکید دارند، با روحیه عقلانی محبوبین سازگار نیستند. داستانهای قرآنی، چونان گنجی وحیانی، الگوهای مناسبتری برای سلوک عرفانی ارائه میدهند.
جمعبندی بخش چهارم
نقد عرفان احساسی و تأکید بر عقلانیت، ضرورتی برای اصلاح مسیر سلوک عرفانی است. ائمه معصومین، با عرفان متعادل و عقلانی خود، الگویی بینظیر برای سالکان ارائه میدهند، در حالی که داستانهای قرآنی، راهنمایانی مطمئن برای طی طریقاند.
بخش پنجم: تصحیح نسل و مسئولیت اجتماعی
ضرورت تصحیح نسل
تصحیح نسل، چونان باغبانی هوشمندانه، به معنای گزینش و تقویت نسلهای قوی، سالم و بااستعداد است. این رویکرد، در مقابل افزایش یا کاهش بیبرنامه جمعیت قرار دارد و بر تولید نسلهای صالح تأکید میورزد. نسلهای قوی، چونان درختانی تناور، بستری برای ظهور محبوبین و اولیای الهی فراهم میکنند.
درنگ:
تصحیح نسل، چونان کشتزاری حاصلخیز، بستری برای شکوفایی استعدادهای الهی و ظهور محبوبین فراهم میسازد.
قرآن کریم، با تأکید بر نقش زنان در تولید نسلهای الهی، این اصل را تأیید میکند:
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ
(سوره آلعمران، آیه ۳۶).
تمایز آزادی و رهایی در تولید نسل
آزادی در تولید نسل، به معنای تولید نسلهای سالم و بااستعداد است، در حالی که رهایی، به تولید نسلهای ضعیف و بیمار اشاره دارد که بار سنگینی بر جامعه تحمیل میکند. آزادی، چونان دری است که بر پاشنه عقل و حکمت میچرخد، اما رهایی، چونان دری شکسته، به آشوب و کاستی منجر میشود.
نقش جامعه در حمایت از نسلهای صالح
جامعه اسلامی، چونان باغبانی دلسوز، باید از نسلهای قوی و بااستعداد حمایت کند و با برنامهریزی، از تولید نسلهای ضعیف و بیمار جلوگیری نماید. این امر، نه تنها به شکوفایی معنوی، بلکه به پیشرفت اجتماعی و تمدنی نیز منجر میشود.
جمعبندی بخش پنجم
تصحیح نسل، بهعنوان یک اصل عرفانی و اجتماعی، راهکاری برای تقویت بستر ظهور محبوبین و شکوفایی جامعه اسلامی است. تمایز میان آزادی و رهایی، و حمایت از نسلهای صالح، ضرورتی برای تحقق اهداف والای عرفانی و اجتماعی است.
نتیجهگیری کل
عرفان محبوبی، با تکیه بر آیات نورانی سوره آلعمران، مسیری روشن برای شناخت جایگاه سالک در طایفه محبّین یا محبوبین ارائه میدهد. این عرفان، با تأکید بر رگههای وجودی، رزق معنوی، و ابزارهای عملی چون ذکر و مداومت بر آیات، سالک را به سوی کشف ظرفیتهای درونی و نیل به قرب الهی هدایت میکند. نقد محدودیتهای تاریخی، از جمله سرکوب سیاسی و فقدان منابع مکتوب، ضرورت احیای گفتمان محبوبین را برجسته میسازد. تأکید بر عقلانیت در سلوک، و تصحیح نسل بهعنوان بستری برای ظهور اولیای الهی، از دیگر پیامهای این نوشتار است. این متن، با زبانی روشن و متین، مبنایی برای پژوهشهای عرفانی و بازسازی نظامهای آموزشی دینی فراهم میآورد.
دعا: بارالها، درود فرست بر محمد و آل محمد.
با نظارت صادق خادمی