متن درس
عرفان محبوبی: تأمل در مراتب محبّین و محبوبین در سوره نساء
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه بیستم)
دیباچه
سوره نساء، چونان آیینهای که احکام و قواعد حیات اجتماعی را بازمیتاباند، در عین حال گوشههایی از معارف عرفانی را در خود نهفته دارد. این سوره، که عمدتاً به تنظیم روابط اجتماعی و حقوقی میپردازد، در آیاتی چند، دریچهای به سوی مفاهیم عمیق محبّین و محبوبین میگشاید. این نوشتار، با تأمل در این آیات و با نگاهی ژرف به مراتب وجودی انسان، به بررسی جایگاه محبّین و محبوبین در نظام خلقت میپردازد. انسانها، که در ساختار خلقتشان تفاوتهایی ریشهدار دارند، در این منظر به سه گروه عادی، محب، و محبوب تقسیم میشوند. این اثر، با بهرهگیری از آیات سوره نساء و تحلیلهای عرفانی، تلاش دارد تا این مراتب را بهگونهای روشن و منسجم تبیین کند و خواننده را به تأمل در جایگاه وجودی خویش و مسیر کمال دعوت نماید.
بخش نخست: مراتب وجودی انسان و اقتضائات خلقت
۱. تفاوتهای ساختاری در خلقت انسانها
انسانها، در نظام خلقت الهی، به دلیل تفاوتهای ریشهای در نطفه، نسب، زمان، مکان، و محیط تربیتی، دارای ساختارهای وجودی متفاوتی هستند. این تفاوتها، چونان بذرهایی که در خاکهای گوناگون کاشته میشوند، به مراتب کمال یا نقص منجر میگردند. برخی انسانها، به دلیل قوت همت و استعداد ذاتی، چونان قلههای رفیع، به معرفتی متعالی دست مییابند، در حالی که دیگران، در دشتهای فروتر حیات، در مراتب متوسط یا دانی باقی میمانند. این تنوع، نه از تبعیض الهی، بلکه از اقتضائات نظام علّی و معلولی خلقت سرچشمه میگیرد.
درنگ: تفاوتهای خلقتی انسانها، چونان نقشی بر لوح وجود، مراتب کمال و نقص را در نظام هستی ترسیم میکند.
۲. تأثیر تفاوتهای خلقتی بر حیات انسانی
به سبب این تفاوتهای ساختاری، انسانها زندگیهایی متفاوت را تجربه میکنند. گروهی، با بهرهمندی از استعدادهای ذاتی و اقتضائات محیطی، چونان چشمههای جوشان، به سوی مراتب عالی هدایت میشوند. دیگران، در مرتبهای متوسط، با تلاش و کوشش به کمال میرسند، و برخی، در غفلت و سستی، در مراتب دانی باقی میمانند. قرآن کریم، در آیه ۱۷۹ سوره اعراف، این حقیقت را چنین بیان میکند: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا (و بهراستی بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدهایم؛ دلهایی دارند که با آن نمیفهمند).
۳. دستهبندی انسانها به عالم بلا معلم، متوسط، و ضعیف
انسانها، بر اساس استعدادهای ذاتی و اکتسابی، به سه دسته تقسیم میشوند: عالم بلا معلم، که بدون نیاز به آموزش ظاهری به معرفت الهی دست مییابد؛ انسانهای متوسط، که با تلاش به سوی کمال حرکت میکنند؛ و انسانهای ضعیف، که در فراست و آموزش ناتواناند. عالم بلا معلم، چونان ستارهای درخشان، به دلیل تجلی تام اسماء الهی، از دیگران متمایز است. آیه ۶۹ سوره عنکبوت این مسیر را تأیید میکند: وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (و کسانی که در راه ما کوشیدهاند، بهیقین راههای خود را به آنان مینمایانیم).
درنگ: عالم بلا معلم، چونان گوهری نادر، با نور معرفت الهی، بینیاز از آموزشهای ظاهری میدرخشد.
۴. محبّین و محبوبین: تفاوت در مسیر قرب
محبّین، که با اطاعت و عمل صالح به سوی خداوند حرکت میکنند، در مرتبهای فروتر از محبوبین قرار دارند. محبوبین، که برگزیدگان الهیاند، به دلیل ابتلا به بلا و عنایات خاص پروردگار، به مقام قرب نائل میشوند. محبّین، چونان مسافرانی در مسیر کمال، با زحمت و تلاش به سوی مقصد میروند، اما محبوبین، چونان پرندگانی که با بالهای جذبه الهی پرواز میکنند، به مقصود میرسند. آیه ۵۴ سوره مائده این رابطه را چنین بیان میکند: يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ (خداوند آنان را دوست میدارد و آنان نیز او را دوست میدارند).
۵. نقش بلا در مقام محبوبین
محبوبین، به دلیل ابتلا به امتحانات الهی، چونان طلایی که در کوره بلا صیقل مییابد، به مراتب والای قرب دست مییابند. بلا، در این نگاه، نه مجازات، بلکه لطفی الهی است که نفس را تصفیه کرده و به سوی کمال رهنمون میسازد. روایتی از عالمان دینی نقل است که: «بهراستی سختترین بلاها بر انبیا نازل میشود، سپس بر اولیا و پس از آن بر کسانی که به آنان شبیهترند.» این حقیقت، نشاندهنده نقش بلا در تعالی محبوبین است.
درنگ: بلا، چونان کورهای زرین، نفس محبوبین را صیقل داده و به سوی قلههای قرب الهی رهنمون میسازد.
۶. تنوع در ساختار وجودی انسانها
انسانهای عادی، ممکن است رگههایی از صفات محبّین یا محبوبین را در وجود خویش داشته باشند، اما این صفات، به دلیل تفاوتهای ساختاری، بهصورت متفاوتی تجلی مییابد. این تنوع، چونان رنگهای گوناگون در تاروپود یک قالی، به نظام خلقت زیبایی و پیچیدگی میبخشد. آیه ۲۱ سوره ذاریات انسان را به تأمل در این تنوع دعوت میکند: وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ (و در خودتان [نشانههایی است]، آیا نمیبینید؟).
بخش دوم: محبّین و محبوبین در سوره نساء
۷. ویژگیهای سوره نساء
سوره نساء، چونان قانونی مدون برای تنظیم حیات اجتماعی، عمدتاً به احکام و قواعد حقوقی و اجتماعی پرداخته و کمتر به مفاهیم عرفانی توجه دارد. بااینحال، آیاتی چند در این سوره، چونان گوهرهایی در صدف، به تبیین جایگاه محبّین و محبوبین اختصاص یافتهاند. این سوره، که نامش از توجه به مسائل زنان گرفته شده، نشاندهنده اهتمام قرآن کریم به تنظیم روابط اجتماعی و حقوقی است.
۸. چرایی نامگذاری سوره نساء
نامگذاری سوره نساء، به دلیل تمرکز بر احکام و قواعد مربوط به زنان، چونان نشانی از توجه ویژه قرآن کریم به جایگاه زنان در نظام اجتماعی است. این سوره، با تبیین حقوق و وظایف زنان، به اصلاح نگرشهای نادرست در جامعه اسلامی پرداخته و بر عدالت جنسیتی تأکید دارد. بااینحال، مفاهیم عرفانی در این سوره بهندرت یافت میشود و تنها در آیاتی خاص به محبّین و محبوبین اشاره شده است.
درنگ: سوره نساء، چونان چراغی در مسیر تنظیم حیات اجتماعی، به احکام زنان توجه ویژهای دارد، اما در لابهلای آن، گوهرهای عرفانی نیز میدرخشند.
۹. محبّین و محبوبین در آیه ۶۹ سوره نساء
آیه ۶۹ سوره نساء، چونان دریچهای به سوی معارف عرفانی، جایگاه محبّین و محبوبین را تبیین میکند: وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا (و هر کس خدا و پیامبر را اطاعت کند، آنان با کسانیاند که خدا به آنان نعمت داده است، از پیامبران و راستگویان و شهدا و شایستگان، و اینان چه نیکو همنشینانیاند). محبّین، با اطاعت از خدا و رسول، به معیت با انعامیها (محبوبین) نائل میشوند. انعامیها، که شامل پیامبران، صدّیقین، شهدا، و صالحین هستند، نهتنها معصومین، بلکه افرادی را در بر میگیرند که به دلیل فضل الهی به مقامات والا رسیدهاند.
درنگ: آیه ۶۹ سوره نساء، چونان پلی زرین، محبّین را به معیت با محبوبین رهنمون میسازد و جایگاه والای انعامیها را ترسیم میکند.
۱۰. فضل الهی در آیه ۷۰ سوره نساء
آیه ۷۰ سوره نساء، به نقش فضل الهی در تعیین جایگاه محبوبین اشاره دارد: ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا (این فضل از جانب خداست، و کافی است که خدا داناست). این فضل، که ریشه در نطفه، نسب، محیط، و اقتضائات زمانی و مکانی دارد، نه از تلاش فرد، بلکه از حکمت الهی سرچشمه میگیرد. چونان بارانی که بر زمینهای گوناگون فرومیریزد، فضل الهی بر اساس ظرفیتهای وجودی توزیع میشود.
درنگ: فضل الهی، چونان جویباری زلال، بر اساس اقتضائات وجودی، مراتب کمال را در انسانها پدید میآورد.
۱۱. نفاق و اقتضائات متغیر در آیات ۷۱-۷۲ سوره نساء
آیات ۷۱ و ۷۲ سوره نساء، به رفتار منافقان اشاره دارند که بر اساس اقتضائات متغیر، گاه به خیر و گاه به شر تمایل مییابند: وَإِنْ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ شَهِيدًا * وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا (و از میان شما کسی است که بهیقین [در جهاد] کُندی میکند، پس اگر به شما مصیبتی برسد، میگوید: خدا بر من نعمت داد که با آنان نبودم، و اگر به شما فضلی از خدا برسد، بهیقین میگوید، گویی میان شما و او دوستیای نبوده است: ای کاش با آنان بودم تا به کامیابی بزرگی دست مییافتم). این رفتار، ریشه در نفاقی دارد که از عوامل وجودی نظیر نطفه، محیط، و تربیت نشئت میگیرد.
درنگ: نفاق، چونان سایهای تاریک، از اقتضائات وجودی و عدم خودشناسی سرچشمه میگیرد و انسان را در نوسان میان خیر و شر گرفتار میسازد.
۱۲. عدالت الهی در تفاوتهای خلقتی
تفاوتهای خلقتی، نه از تبعیض الهی، بلکه از اقتضائات نظام خلقت ناشی میشود. خداوند، چونان باغبانی عادل، به هر فرد بر اساس ظرفیتش نعمت و تکلیف عطا میکند. آیه ۷ سوره تغابن این حقیقت را تأیید میکند: وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا (و هر کس را به آنچه کرده است درجاتی است).
۱۳. نقش شیطان در بهرهگیری از سستیهای انسانی
شیطان، فاقد اقتدار ذاتی بر انسان است و تنها از سستیها و ضعفهای او بهره میجوید. این حقیقت، در آیه ۹۹ سوره نحل بیان شده است: إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (او را بر کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل میکنند تسلطی نیست). انسان، با تقویت اراده و خودشناسی، میتواند از نفوذ شیطان مصون ماند.
درنگ: شیطان، چونان صیادی که در کمین ضعفهای انسانی است، تنها در صورت غفلت انسان، او را به دام میاندازد.
بخش سوم: خودشناسی و ریشهیابی در مسیر کمال
۱۴. ضرورت خودشناسی در علم دینی
علم دینی، برای اثرگذاری، باید به جای تمرکز بر گذشته، به آیندهنگری و خودشناسی معطوف شود. انسان، چونان کاشفی که در پی گنجهای نهان وجود خویش است، باید ریشههای ذاتی و اکتسابی خود را بشناسد. آیه ۱۸ سوره حشر این دعوت را تأیید میکند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ (ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید و هر کس بنگرد که برای فردایش چه پیش فرستاده است).
درنگ: خودشناسی، چونان کلیدی زرین، درهای معرفت و کمال را به روی انسان میگشاید.
۱۵. ریشههای نفاق و تأثیر عوامل وجودی
نفاق، که چونان خاری در باغ وجود انسانی ریشه دوانده، نتیجه عوامل عمیقی نظیر نطفه، لقمه، محیط، و تربیت است. این حقیقت، در آیه ۱۱ سوره حج بیان شده است: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ (و از میان مردم کسی است که خدا را بر کناری [از ایمان] میپرستد). نفاق، نه یک رفتار سطحی، بلکه نتیجه عدم خودشناسی و تأثیر اقتضائات وجودی است.
۱۶. اهمیت شناخت ریشههای خانوادگی و محیطی
انسان باید ریشههای خانوادگی، نظیر نسب و اجداد، و عوامل محیطی، مانند شهر یا روستا، را بشناسد تا جایگاه وجودی خویش را درک کند. این شناخت، چونان نقشهای که راهنمای یک مسافر است، انسان را به سوی مقصد کمال هدایت میکند. روایتی از عالمان دینی نقل است که: «ما از اصل هر خیر هستیم»، که به اهمیت ریشههای وجودی اشاره دارد.
درنگ: شناخت ریشههای خانوادگی و محیطی، چونان نوری است که مسیر کمال را برای انسان روشن میسازد.
۱۷. نقد ابتری در شناخت ریشههای وجودی
عدم شناخت ریشههای وجودی، انسان را به حالتی «ابتر» میرساند، گویی چونان درختی که از ریشههایش جدا شده، از رشد بازمیماند. آیه ۳ سوره کوثر این مفهوم را تأیید میکند: إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الأَبْتَرُ (بهیقین دشمن تو خود بریده [از رحمت] است). ابتری، بدتر از دمبریدگی است، زیرا انسان را از ارتباط با اصل وجودیاش محروم میسازد.
۱۸. اولویت ریشهیابی بر مطالعه صرف
به جای تمرکز صرف بر مطالعه متون دینی، انسان باید ریشههای وجودی خویش را کاوش کند. این ریشهیابی، چونان کندن چاهی است که به چشمه معرفت میرسد. روایتی از عالمان دینی نقل است که: «علم نوری است که خداوند در قلب هر که بخواهد میافکند.» این نور، با شناخت ریشهها در قلب انسان تابیده میشود.
درنگ: ریشهیابی وجودی، چونان کندن چاهی عمیق، انسان را به چشمههای معرفت الهی رهنمون میسازد.
بخش چهارم: جایگاه حضرت عیسی (ع) در سوره نساء
۱۹. ویژگیهای اعطایی حضرت عیسی (ع)
آیه ۱۷۱ سوره نساء، حضرت عیسی (ع) را بهعنوان رسولالله، کلمهالله، و روحالله معرفی میکند: إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ (مسیح، عیسی پسر مریم، فقط فرستاده خداست و کلمه اوست که آن را به مریم القا کرد و روحی از جانب اوست). این ویژگیها، که برای هیچ پیامبری به این صورت ذکر نشده، نشاندهنده جایگاه والای ایشان بهعنوان یک محبوب الهی است.
درنگ: حضرت عیسی (ع)، چونان گوهری بیهمتا، با عنایات خاص الهی در مقام محبوبیت میدرخشد.
۲۰. تفاوت مراتب انبیا و اولیا
انبیا و اولیا، بر اساس اقتضائات وجودی، در مراتب متفاوتی قرار دارند. حضرت عیسی (ع)، به دلیل ویژگیهای اعطایی، از کودکی به مقامات والا دست یافت، در حالی که برخی انبیا، مانند حضرت موسی (ع) و ابراهیم (ع)، با آزمونهای سخت به این جایگاه رسیدند. آیه ۵۱ سوره بقره در مورد موسی (ع) میفرماید: وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً (و چون با موسی چهل شب وعده گذاشتیم).
۲۱. ریشههای وجودی انبیا و ائمه
ریشههای وجودی انبیا و ائمه، چونان ریشههای درختی تنومند، جایگاه معنوی آنان را تعیین میکند. شناخت این ریشهها، به درک بهتر مقامات ایشان کمک میکند. روایتی از عالمان دینی نقل است که: «ما از اصل هر خیر هستیم»، که به نقش ریشههای وجودی در تعالی اولیا اشاره دارد.
بخش پنجم: نقد علم دینی و ضرورت خودسازی
۲۲. نقد رویکردهای سطحی در علم دینی
علم دینی، در بسیاری موارد، به مطالعه سطحی متون محدود شده و کمتر به خودشناسی و ریشهیابی پرداخته است. این رویکرد، چونان کاشتن بذری در خاکی نازا، به رشد معنوی اندک منجر میشود. انسان باید، به جای مطالعه صرف، به کاوش در ریشههای وجودی خویش بپردازد تا به معرفت واقعی دست یابد.
درنگ: علم دینی، چونان چراغی است که تنها با خودشناسی، مسیر کمال را روشن میسازد.
۲۳. کاربرد عرفان محبوبی در خودسازی
عرفان محبوبی، با تأکید بر خودشناسی و ریشهیابی، انسان را به استفاده از مفاهیم قرآنی برای خودسازی هدایت میکند. انسان، با تأمل در جایگاه خود در مقایسه با انبیا و اولیا، میتواند مسیر سلوک خویش را هموار سازد. آیه ۷ سوره ابراهیم این دعوت را تأیید میکند: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ (اگر سپاسگزارید، حتماً بر شما خواهم افزود).
جمعبندی
این نوشتار، با تأمل در آیات سوره نساء و تحلیلهای عرفانی، مراتب محبّین و محبوبین را در نظام خلقت تبیین کرد. انسانها، به دلیل تفاوتهای خلقتی، در مراتب عادی، محب، و محبوب جای میگیرند. محبوبین، که برگزیدگان الهیاند، به دلیل فضل الهی و ابتلا به بلا، به مقامات والا میرسند، در حالی که محبّین با تلاش و اطاعت به سوی کمال حرکت میکنند. سوره نساء، هرچند بر احکام تمرکز دارد، در آیاتی نظیر ۶۹، ۷۰، ۷۱-۷۲، و ۱۷۱، گوهرهایی از معارف عرفانی را در خود جای داده است. نقد علم دینی، که به جای خودشناسی بر مطالعه سطحی متمرکز شده، ضرورت بازنگری در نظامهای آموزشی را برجسته میسازد. عرفان محبوبی، با دعوت به ریشهیابی و خودشناسی، انسان را به سوی تعالی معنوی هدایت میکند و چونان چراغی، مسیر کمال را روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی