در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

عرفان محبوبی 35

متن درس





عرفان محبوبی: تبیین نفس، روح و رحمت الهی در نظام حکیمانه هستی

عرفان محبوبی: تبیین نفس، روح و رحمت الهی در نظام حکیمانه هستی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۵)

دیباچه

عرفان محبوبی، چونان دریایی ژرف، حقیقت وجود انسان را در پرتو آیات نورانی قرآن کریم و تعالیم اولیای الهی کاوش می‌کند. این نظام عرفانی، با تکیه بر مفاهیم بنیادین نفس، روح، رحمت عامه و خاصه، و نظام حکیمانه هستی، انسان را به سوی خودشناسی و معرفت الهی رهنمون می‌سازد. در این نوشتار، با تمرکز بر ماهیت چندلایه نفس و روح، جایگاه رحمت الهی در عالم، و نظم حکیمانه خلقت، به تبیین این مفاهیم پرداخته می‌شود. این متن، چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، بازتاب‌دهنده حقایق عرفانی است که انسان را به تأمل در خویشتن و پیوند با مبدأ هستی دعوت می‌کند.

بخش نخست: ماهیت نفس و روح در نظام وجودی انسان

چندلایگی بدن و نفس انسان

انسان، چونان گوهری مرکب، از لایه‌های متعدد جسم و نفس تشکیل شده است. جسم، با لایه‌های مادی چون پوست، عضلات و استخوان‌ها، ظرف ظهور نفس است. نفس نیز، چونان جریانی لطیف، دارای مراتبی چون توهم، تخیل، حفظ، عاطفه، روح، سرّ و خفاست. این مراتب، از مادیت محض تا لطافت معنوی، طیفی گسترده را در بر می‌گیرند که انسان را به موجودی بی‌همتا در نظام خلقت تبدیل کرده‌اند.

درنگ: نفس انسان، چونان جریانی لطیف در بستر جسم، از مراتب توهم تا خفا امتداد یافته و انسان را به موجودی مرکب از ماده و معنا تبدیل می‌کند.

این چندلایگی، با دیدگاه عرفای بزرگ چون ابن‌عربی همخوانی دارد که انسان را آیینه‌ای از تجلیات الهی می‌دانند. برای نمونه، قوه تخیل، که تصاویر ذهنی را در عالم مثال خلق می‌کند، و قوه حفظ، که تجربیات را در حافظه ثبت می‌کند، نشان‌دهنده پیوستگی جسم و نفس در فرآیند ادراک و تعالی‌اند.

ادراک محدود انسان از مراتب وجودی

ادراک مراتب وجودی، چونان سفری به ژرفای هستی، برای انسان‌های عادی دشوار است. تنها عارفان، حکما و سالکان راه حقیقت، که با تهذیب نفس و شهود معنوی به بصیرت دست یافته‌اند، قادر به لمس این لایه‌ها هستند. این محدودیت ادراکی، ریشه در غفلت انسان از خودشناسی دارد، چنان‌که در حدیث شریف آمده است: «هرکس خود را بشناسد، پروردگارش را می‌شناسد».

درنگ: خودشناسی، چونان کلیدی زرین، درهای ادراک مراتب وجودی را می‌گشاید و انسان را به سوی معرفت الهی هدایت می‌کند.

این دیدگاه، با مفهوم «کشف» در عرفان اسلامی همخوانی دارد که در آن، سالک با تمرینات معنوی به درک حقایق متعالی نائل می‌شود. انسان‌های عادی، به دلیل اشتغال به امور روزمره، از این ادراک محرومند، مگر در لحظات نادر شهود.

تجربه خواب و بدن مثالی

خواب، چونان دریچه‌ای به عالم مثال، حالتی است که در آن بدن مثالی انسان فعال می‌شود. این بدن، که در عالمی بین ماده و تجرد قرار دارد، در خواب حرکت می‌کند و ادراکاتی را خلق می‌کند که در بیداری به‌صورت خاطره در حافظه ثبت می‌شوند. این تجربه، گواهی بر توانایی نفس در تعامل با مراتب غیرمادی است.

درنگ: خواب، چونان پلی به عالم مثال، فعالیت بدن مثالی را آشکار می‌سازد که ادراکات آن در حافظه انسان ثبت می‌شود.

این دیدگاه، با نظریه ملاصدرا در باب عالم مثال همخوانی دارد که عالم مثال را واسطه‌ای بین ماده و عقل می‌داند. حرکت بدن مثالی در خواب، نشان‌دهنده لطافت نفس و پیوند آن با جسم است.

مادیت نفس و نقد تجرد فلسفی

نفس انسان، برخلاف دیدگاه فلاسفه مشائی و حکمت متعالیه، امری مادی اما لطیف است. این مادیت، از فرآیندهای فیزیولوژیکی جسم، مانند هضم غذا و تبدیل آن به انرژی در رگ‌های موئین، نشأت می‌گیرد. دیدگاه فلاسفه مبنی بر تجرد کامل نفس، با علم مدرن سازگار نیست، زیرا هیچ موجودی جز خدا کاملاً مجرد نیست.

درنگ: نفس، چونان جریانی لطیف از ماده، محصول تحولات جسم است و جز خدا، هیچ موجودی کاملاً مجرد نیست.

این نقد، با رویکرد متکلمان اشعری و معتزلی همخوانی دارد که جز خدا، هیچ موجودی را مجرد نمی‌دانند. با این حال، نفس در مراتب بالاتر، مانند عارفان و اولیا، می‌تواند به تجرد نسبی دست یابد، اما این تجرد همچنان در چارچوب لطافت ماده قرار دارد.

تمثیل‌های مادیت نفس

نفس، مانند آب در گل یا روغن در بادام، با فرآیندهایی لطیف و سیال می‌شود، اما همچنان مادی است. این تمثیل‌ها، ماهیت نفس را به زیبایی تبیین می‌کنند: همان‌گونه که گلاب از گل و روغن از بادام استخراج می‌شود، نفس نیز از ماده جسم پدید می‌آید، اما با لطافتی که آن را از مادیت خشن متمایز می‌سازد.

درنگ: نفس، مانند گلاب از گل، لطیف اما مادی است و از تحولات جسم نشأت می‌گیرد.

این تمثیل‌ها، با مفهوم تجلی در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارند که نفس را ظهوری از جسم می‌داند. فرآیند تبدیل غذا به انرژی در رگ‌های موئین، گواهی بر این لطافت مادی است.

نقد استدلال فلاسفه برای تجرد نفس

فلاسفه، با استدلال «کثیر در صغیر نمی‌گنجد»، مدعی تجرد نفس بودند، زیرا معتقد بودند که حجم عظیم معلومات نمی‌تواند در مغز کوچک جای گیرد. این استدلال، با پیشرفت فناوری‌های مدرن، مانند ذخیره‌سازی میلیاردها داده در یک دیسکت، باطل شده است. دیسکت، که ماده‌ای پلاستیکی است، بدون نیاز به تجرد، ظرفیت ذخیره‌سازی عظیمی دارد.

درنگ: استدلال فلاسفه برای تجرد نفس، چونان بنایی سست، با فناوری مدرن فرو ریخته و نفس را امری مادی اما لطیف نشان می‌دهد.

این نقد، رویکردی علمی-تجربی به بحث تجرد نفس دارد و نشان می‌دهد که ظرفیت‌های مادی می‌توانند بدون نیاز به تجرد، معلومات عظیمی را در خود جای دهند.

بخش دوم: رحمت الهی و جایگاه آن در نظام هستی

رحمت عامه و حضور آن در همه موجودات

رحمت عامه، چونان نسیمی فراگیر، همه موجودات را در بر می‌گیرد و فیضی الهی است که عالم را از نیستی به هستی آورده است. قرآن کریم، در آیه وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف: ۱۵۶، «و رحمتم همه‌چیز را دربرگرفت»)، بر این فراگیری تأکید دارد.

درنگ: رحمت عامه، چونان دریایی بی‌کران، همه موجودات را در بر گرفته و سرچشمه حیات و هستی آن‌هاست.

این مفهوم، با نظریه فیض در فلسفه اسلامی همخوانی دارد که وجود همه موجودات را نتیجه فیض الهی می‌داند. رحمت عامه، از سنگ و گیاه تا انسان، همه را در بر می‌گیرد و مبنای حیات عالم است.

داخل و خارج بودن رحمت عامه

رحمت عامه، چونان نوری که در عین حضور در اشیاء، از آن‌ها متمایز است، داخل در موجودات است بدون ممازجت و خارج از آن‌هاست بدون مفارقت. این دیدگاه، با مفهوم تنزیه و تشبیه در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد که خدا را در عین نزدیکی به مخلوقات، متعالی از آن‌ها می‌داند.

درنگ: رحمت عامه، چونان نوری فراگیر، در عین حضور در اشیاء، از آن‌ها متمایز است و با تنزیه و تشبیه الهی سازگار است.

این ویژگی، رحمت عامه را به‌عنوان مبنای وجودی عالم معرفی می‌کند که بدون اختلاط با ماده، همه‌چیز را در بر می‌گیرد.

رحمت خاصه و تقسیم‌بندی آن

رحمت خاصه، چونان گوهری نفیس، به دو گروه محبّین و محبوبین تعلق می‌گیرد. محبّین، از طریق اسباب مادی مانند نطفه، لقمه و اعمال صالح، به رحمت خاصه می‌رسند، در حالی که محبوبین، از طریق فیض ملکوتی، مستقیماً از این رحمت بهره‌مند می‌شوند. قرآن کریم، در آیه إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (احزاب: ۳۳، «خداوند فقط می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند»)، بر طهارت و رحمت خاصه محبوبین تأکید دارد.

درنگ: رحمت خاصه، چونان گوهری نفیس، محبّین را از طریق اسباب مادی و محبوبین را از طریق فیض ملکوتی به تعالی می‌رساند.

این تقسیم‌بندی، با مفهوم ولایت در عرفان شیعی همخوانی دارد که اولیا را دریافت‌کنندگان فیض مستقیم الهی می‌داند.

تأثیر اسباب مادی بر رحمت خاصه

اسباب مادی، مانند نطفه، لقمه و اعمال صالح، چونان خاکی حاصلخیز، بستر رحمت خاصه محبّین را فراهم می‌کنند. این اسباب، با تأثیر بر جسم و نفس، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کنند. در مقابل، محبوبین، که از بالا فیض می‌گیرند، از این اسباب بی‌نیازند و مستقیماً با نور الهی پیوند دارند.

درنگ: اسباب مادی، چونان خاکی حاصلخیز، بستر رحمت خاصه محبّین را فراهم می‌کنند، در حالی که محبوبین از فیض مستقیم الهی بهره‌مندند.

این دیدگاه، با آیه ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ (مؤمنون: ۱۴، «سپس آن را آفرینشی دیگر کردیم»)، همخوانی دارد که بر سیر تکاملی انسان از طریق اسباب مادی تأکید می‌کند.

بخش سوم: نظام حکیمانه هستی و جایگاه انسان

نظام حکیمانه عالم و رد اراده خودسرانه

عالم، چونان تابلویی استادانه، بر اساس حکمت و نظام علّی اداره می‌شود. خدا، به‌عنوان حکیم و علیم، عالم را با نظمی دقیق آفریده است و هیچ‌چیز در آن بی‌هدف یا خودسرانه نیست. قرآن کریم، در آیه مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ (حجر: ۸۵، «آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست جز به حق نیافریدیم»)، بر این حکمت تأکید دارد.

درنگ: عالم، چونان تابلویی حکیمانه، با نظمی علّی و هدفمند اداره می‌شود و اراده الهی در چارچوب حکمت عمل می‌کند.

این دیدگاه، با مفهوم تسبیب در کلام اسلامی همخوانی دارد که خدا را علّت‌العلل می‌داند و هر پدیده را نتیجه علتی مشخص در نظام هستی معرفی می‌کند.

اختیار نیم‌بند انسان

اختیار انسان، چونان پرنده‌ای در قفس نظام علّی، نسبی است و در چارچوب حکمت الهی عمل می‌کند. این دیدگاه، با نظریه «امر بین الامرین» در کلام شیعی همخوانی دارد که اختیار انسان را نه مطلق می‌داند و نه جبری، بلکه در میانه این دو قرار می‌دهد.

درنگ: اختیار انسان، چونان پرنده‌ای در قفس حکمت، نسبی است و در چارچوب نظام علّی عمل می‌کند.

این اختیار نسبی، انسان را مسئول اعمالش می‌سازد، اما تحت نظارت حکمت الهی قرار دارد.

صراط مستقیم و قوام آن

صراط مستقیم، چونان راهی استوار، مسیری با قوام و حکمت است که انسان را به سوی مقصد الهی هدایت می‌کند. قرآن کریم، در آیه اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (فاتحه: ۶، «ما را به راه راست هدایت کن»)، بر این مسیر تأکید دارد.

درنگ: صراط مستقیم، چونان راهی استوار، با قوام و حکمت، انسان را به سوی کمال الهی هدایت می‌کند.

این صراط، با نظام‌مندی عالم همخوانی دارد و انسان را از گمراهی به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد.

نقد اعاده معدوم و تحول وجودی

هیچ‌چیز در عالم معدوم نمی‌شود و آیه يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ (رعد: ۳۹، «خدا هر چه را بخواهد محو می‌کند و هر چه را بخواهد ثابت می‌دارد»)، به معنای تحول در نظام وجودی است، نه نابودی کامل. این دیدگاه، با اصل بقای ماده و انرژی در علم مدرن همخوانی دارد.

درنگ: محو و اثبات الهی، چونان تحولی در نظام وجودی، نشان‌دهنده بقای ماده در چارچوب حکمت است.

این مفهوم، عالم را نظامی پویا معرفی می‌کند که در آن، موجودات از طریق تحول به مراتب بالاتر می‌رسند.

سیر تکاملی موجودات

موجودات، چونان نهال‌هایی در باغ خلقت، از طریق سیر تکاملی به مراتب بالاتر می‌رسند. قرآن کریم، در آیه ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ (مؤمنون: ۱۴، «سپس آن را آفرینشی دیگر کردیم»)، بر این سیر تکاملی تأکید دارد.

درنگ: سیر تکاملی، چونان نهالی در حال رشد، موجودات را از مادیت به سوی لطافت و کمال هدایت می‌کند.

این سیر، از نطفه تا خلق انسان، و از انسان عادی تا محبوبین، نشان‌دهنده نظم حکیمانه عالم است.

نقش حکمت در نظام هستی

عالم، چونان کتابی حکیمانه، با نظم و هدفمندی آفریده شده است. هیچ‌چیز در آن بی‌هدف نیست و همه پدیده‌ها در چارچوب حکمت الهی قرار دارند. این دیدگاه، با آیه مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ (حجر: ۸۵، «آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن‌هاست جز به حق نیافریدیم»)، همخوانی دارد.

درنگ: عالم، چونان کتابی حکیمانه، با نظم و هدفمندی آفریده شده و هیچ پدیده‌ای در آن بی‌هدف نیست.

این حکمت، مبنای حرکت و تکامل موجودات است و عالم را به سوی مقصد الهی هدایت می‌کند.

بخش سوم: خودشناسی و عرفان عملی

خودشناسی به‌عنوان مبنای معرفت الهی

خودشناسی، چونان چراغی فروزان، انسان را به سوی معرفت الهی هدایت می‌کند. تأمل در وجود خویش، انسان را به درک جایگاهش در میان محبّین، محبوبین یا ضالین رهنمون می‌سازد. حدیث «هرکس خود را بشناسد، پروردگارش را می‌شناسد»، مبنای این خودشناسی است.

درنگ: خودشناسی، چونان چراغی در شب، انسان را به سوی معرفت الهی و درک جایگاهش در هستی هدایت می‌کند.

این تأمل، انسان را از غفلت رها ساخته و به سوی حقیقت وجودی‌اش می‌برد.

نقد تصورات عامه‌پسند از خدا

تصورات عامه‌پسند از خدا، که او را موجودی خودسرانه می‌دانند، با حکمت الهی ناسازگار است. خدا، به‌عنوان حکیم و علیم، عالم را با نظمی دقیق اداره می‌کند. این دیدگاه، با آیه إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (بقره: ۳۲، «خداوند دانا و حکیم است»)، همخوانی دارد.

درنگ: خدا، چونان حکیمی بی‌همتا، عالم را با نظم و حکمت اداره می‌کند و تصورات خودسرانه از او نادرست است.

این نقد، انسان را به سوی فهمی عمیق‌تر از ذات الهی دعوت می‌کند.

نظام تکوینی و اراده الهی

اراده الهی، چونان جریانی در بستر حکمت، تکوینی است و در چارچوب نظام علّی عمل می‌کند. این اراده، با قابلیت موجودات هماهنگ است و هیچ‌چیز را خارج از نظم خلق نمی‌کند.

درنگ: اراده الهی، چونان جریانی حکیمانه، در چارچوب نظام تکوینی عمل می‌کند و با قابلیت موجودات هماهنگ است.

این دیدگاه، خدا را به‌عنوان صانعی معرفی می‌کند که عالم را با دقتی هنرمندانه آفریده است.

سیر تکاملی انسان و خلقت آدم

خلقت انسان، چونان سفری طولانی در تونل زمان، از نطفه تا خلق نهایی را در بر می‌گیرد. قرآن کریم، در آیه ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ (مؤمنون: ۱۴، «سپس آن را آفرینشی دیگر کردیم»)، بر این سیر تکاملی تأکید دارد. این سیر، برای موجودات مختلف، از چند ماه تا میلیون‌ها سال طول می‌کشد.

درنگ: خلقت انسان، چونان سفری در تونل زمان، از نطفه تا خلق نهایی، در نظام حکیمانه الهی شکل می‌گیرد.

این سیر، از خلقت حضرت آدم تا انبیای دیگر، نشان‌دهنده نظم و حکمت در خلقت است.

جمع‌بندی

عرفان محبوبی، چونان نوری درخشان، با تبیین ماهیت نفس، روح، رحمت الهی و نظام حکیمانه هستی، انسان را به سوی خودشناسی و معرفت الهی هدایت می‌کند. نفس، به‌عنوان امری مادی اما لطیف، محصول تحولات جسم است و تنها در مراتب بالای عرفانی به تجرد نسبی می‌رسد. رحمت عامه، همه موجودات را در بر می‌گیرد، در حالی که رحمت خاصه، محبّین را از طریق اسباب مادی و محبوبین را از طریق فیض ملکوتی به کمال می‌رساند. عالم، با نظمی حکیمانه اداره می‌شود و خودشناسی، کلید درک این نظام و پیوند با مبدأ هستی است. این نوشتار، دعوتی است به تأمل در خویشتن و کشف گنج‌های نهفته در وجود، تا انسان در صراط مستقیم به سوی مقصد الهی گام نهد.

با نظارت صادق خادمی