متن درس
عرفان محبوبی: خلقت انسان و جایگاه والای محبوبین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه پنجاه و ششم)
دیباچه
این نوشتار، با تأمل در فرایند خلقت انسان و جایگاه والای محبوبین در نظام هستی، به بررسی ویژگیهای وجودی انسانهای برگزیدهای میپردازد که به سبب استعدادهای ذاتی و الهی، از مراتب والای معرفتی و معنوی برخوردارند. محور بحث، تحلیل دوگانگی خلقت انسان در ساحتهای مادی (ناسوت) و معنوی (ملکوت)، تبیین جایگاه محبوبین در برابر محبین و انسانهای عادی، و نقد برخی برداشتهای نادرست از علم دینی است. همچنین، با طرح مسائل اجتماعی مانند عدالت و انفاق، راهکارهایی برای اصلاح فرهنگ عمومی ارائه میشود. این اثر، انسان را به تأمل در ریشههای وجودی خویش دعوت میکند، گویی نوری است که مسیر معرفت و کمال را در برابر او میگشاید.
بخش یکم: فرایند خلقت انسان در دو ساحت ناسوت و ملکوت
خلقت مادی: از نبات تا انسان
خلقت انسان در ساحت ناسوت، فرایندی تدریجی است که از مواد اولیه زیستی آغاز میشود و به نطفه، علقه، مضغه، استخوان، و گوشت میرسد. این مراحل در قرآن کریم به روشنی توصیف شده است:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ
سپس نطفه را علقه و علقه را مضغه و مضغه را استخوانها کردیم و بر استخوانها گوشت پوشاندیم، سپس او را آفرینشی دیگر بخشیدیم.
این آیه از سوره مؤمنون، مراحل خلقت مادی انسان را از نطفه تا دمیده شدن روح توصیف میکند. فرایند مادی، که در عالم ناسوت رخ میدهد، شامل تبدیل مواد اولیه زیستی (نبات) به نطفه و سپس طی مراحل علقه، مضغه، و عظام است. این مراحل، که در بازهای چندماهه در رحم مادر رخ میدهد، نشاندهنده پیچیدگی و نظم خلقت الهی است. گویی انسان، چونان گیاهی است که از خاک ناسوت سر برمیآورد و با آبیاری رحمت الهی به بار مینشیند.
درنگ: خلقت مادی انسان در ساحت ناسوت، فرایندی تدریجی از نبات به نطفه، علقه، مضغه، و عظام است که در قرآن کریم به دقت توصیف شده و نظم الهی را نشان میدهد.
خلقت معنوی: هماهنگی روح و جسم
در ساحت ملکوت، خلقت انسان به دمیده شدن روح در جسم اشاره دارد که در بخش پایانی آیه ۱۴ سوره مؤمنون با عبارت «ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» توصیف شده است. این فرایند، برخلاف خلقت مادی که در چند ماه رخ میدهد، ممکن است میلیونها یا میلیاردها سال در عالم بالا طول بکشد تا روح با جسم هماهنگ شود. این هماهنگی، که در رحم مادر طی حدود پنج ماه به کمال میرسد، به «ماه عسل» خلقت تشبیه شده است، زیرا نقطه اوج پیوند جسم و روح است.
روح انسان، که از عالم علیین سرچشمه میگیرد، مسیری طولانی و پیچیده را طی میکند تا با جسم مادی هماهنگ شود. این فرایند در مورد محبوبین، به دلیل مراتب والای روحی آنها، از عمق و پیچیدگی بیشتری برخوردار است. گویی روح، چونان پرندهای آسمانی است که از عوالم لایتناهی به سوی خاک ناسوت بال میگشاید و در جسم جای میگیرد.
درنگ: خلقت معنوی انسان در ساحت ملکوت، فرایندی طولانی است که طی آن روح از عالم علیین با جسم هماهنگ میشود و در محبوبین از عمق بیشتری برخوردار است.
نقد سادهانگاری خلقت انسان
تصور اینکه خلقت انسان فرایندی ساده و سریع است، خطایی معرفتی است. خلقت انسان، بهویژه در ساحت ملکوت، فرایندی پیچیده و چندلایه است که ممکن است میلیونها سال طول بکشد. این پیچیدگی، در تفاوت مراتب روحی انسانها آشکار میشود. انسانهای عادی در ساحت ناسوت خلق میشوند، اما محبوبین، که روحشان از عوالم علیین سرچشمه میگیرد، به مراتب والای وجودی میرسند.
این دیدگاه با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا در فلسفه اسلامی همخوانی دارد که خلقت را حرکتی تدریجی از مبدأ الهی به سوی عالم مادی میداند. گویی انسان، چونان رودی است که از سرچشمههای آسمانی سرازیر شده و در مسیر خود، با پیچ و خمهای بسیار، به دریای وجود میپیوندد.
درنگ: خلقت انسان فرایندی پیچیده و چندلایه است که در ساحت ملکوت ممکن است میلیونها سال طول بکشد و سادهانگاری آن خطایی معرفتی است.
بخش دوم: جایگاه والای محبوبین
ویژگیهای وجودی محبوبین
محبوبین، انسانهایی هستند که به دلیل استعدادهای ذاتی و الهی، بدون نیاز به کوشش و آموزش ظاهری، به مراتب والای معرفتی و معنوی دست مییابند. این استعدادها، که ریشه در عالم علیین و عالین دارند، آنها را از انسانهای عادی متمایز میکند. چنانکه در آیه ۱۸ سوره مطففین آمده است:
كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ
نه، چنین نیست، همانا کتاب نیکوکاران در علیین است، و تو چه دانی علیین چیست؟
این آیه، جایگاه والای ابرار را نشان میدهد که محبوبین در این دسته قرار میگیرند. آنها، گویی ستارگانی هستند که در آسمان علیین میدرخشند و از آلودگیهای ناسوت مصوناند. این ویژگی، نتیجه زمینههای نفسی، ژنی، و وجودی است که از جانب خداوند در آنها نهاده شده است.
درنگ: محبوبین به دلیل استعدادهای ذاتی و الهی، که ریشه در عالم علیین دارد، بدون نیاز به آموزش ظاهری به مراتب والای معرفتی میرسند.
معرفت ذاتی و علم لدنی
محبوبین از معرفت ذاتی برخوردارند که نیازی به آموزشهای مرسوم ندارد. این معرفت، که به علم لدنی شهرت دارد، در قرآن کریم در آیه ۶۵ سوره کهف توصیف شده است:
وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا
و از نزد خود به او دانشی آموختیم.
این آیه، به علم لدنی حضرت خضر علیهالسلام اشاره دارد که نمونهای از معرفت ذاتی محبوبین است. در حدیث شریف نیز آمده است: «من پیامبر بودم در حالی که آدم هنوز میان آب و گل بود.» این حدیث، بر پیشینه معرفتی پیامبران پیش از خلقت مادی آنها تأکید دارد. محبوبین، مانند پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، قرآن را پیش از نزول آن میشناختند، گویی آیات الهی در وجودشان نقش بسته است.
این معرفت ذاتی، آنها را از نیاز به مکتب و معلم بینیاز میسازد، چنانکه شاعر پارسیگو گفته است: «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسئلهآموز صد مدرس شد.» این بیت، به زیبایی، معرفت ذاتی محبوبین را توصیف میکند.
درنگ: معرفت ذاتی محبوبین، که به علم لدنی شهرت دارد، آنها را از آموزشهای ظاهری بینیاز میسازد و در وجودشان پیش از خلقت مادی نقش بسته است.
تفاوت محبوبین با محبین و انسانهای عادی
محبوبین از محبین (پیروان و عاشقان الهی) و انسانهای عادی متمایزند. محبین و عادین تحت تأثیر شرایط ناسوتی مانند لقمه، نطفه، و محیط قرار دارند، درحالیکه محبوبین از عالم ملکوت سرچشمه میگیرند. این تمایز، در مراتب وجودی آنها آشکار است، چنانکه در آیه ۲۱ سوره سجده آمده است:
أَمْ كُنْتُمْ مِنَ الْعَالِينَ
یا از والامقامان بودید؟
این آیه، به مراتب والای وجودی اشاره دارد که محبوبین در آن قرار دارند. آنها، گویی قلههای رفیع عالم هستیاند که از خاک ناسوت فراتر رفتهاند.
درنگ: محبوبین، به دلیل سرچشمه گرفتن از عالم ملکوت، از محبین و انسانهای عادی متمایزند و در مراتب والای وجودی قرار دارند.
بخش سوم: غیب و وحی، موهبتهای الهی محبوبین
غیب و وحی: ویژگیهای انحصاری محبوبین
غیب و وحی، موهبتهای الهی هستند که به محبوبین، مانند انبیا و اولیا، عطا میشوند. این ویژگیها آنها را از نوابغ و انسانهای عادی متمایز میکند. چنانکه در آیه ۲۰ سوره یونس آمده است:
إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ
جز این نیست که غیب از آن خداست، پس منتظر باشید که من نیز با شما از منتظرانم.
این آیه، بر انحصار غیب به خداوند و عطای آن به برگزیدگانش تأکید دارد. وحی، مانند بارانی است که از آسمان الهی بر سر محبوبین فرو میریزد، درحالیکه نبوغ، مانند چشمهای است که از درون انسان میجوشد. محبوبین، بدون زحمت ظاهری، این موهبتها را دریافت میکنند، گویی دراز کشیدهاند و باران معرفت بر آنها میبارد.
درنگ: غیب و وحی، موهبتهای الهی هستند که به محبوبین عطا میشوند و مانند بارانی از آسمان الهی بر آنها فرو میریزد.
تفاوت وحی و نبوغ
نبوغ، نتیجه تلاش و فشار درونی است که از استعدادهای طبیعی انسان سرچشمه میگیرد، مانند چشمهای که با زور از زمین میجوشد. اما وحی، موهبتی الهی است که بدون نیاز به تلاش، از عالم بالا به محبوبین عطا میشود. این تمایز، جایگاه والای محبوبین را در برابر نوابغ نشان میدهد. گویی نوابغ، با کوشش خود، چشمهای از معرفت میجوشانند، اما محبوبین، بدون زحمت، از دریای بیکران وحی سیراب میشوند.
درنگ: وحی، موهبتی الهی است که بدون تلاش به محبوبین عطا میشود، درحالیکه نبوغ نتیجه فشار و تلاش درونی است.
بخش چهارم: نقدهای اجتماعی و اخلاقی
نقد ظلم اجتماعی و خودنمایی
توزیع ناعادلانه امکانات و خودنمایی با ثروت، بهعنوان مصادیق ظلم، مورد نکوهش قرار گرفته است. این رفتارها، که در فرهنگ عمومی رایج شدهاند، با اصول اخلاقی و عرفانی اسلام ناسازگارند. چنانکه در سوره تکاثر آمده است:
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ
تکاثر شما را سرگرم کرد، تا آنگاه که گورها را دیدار کردید.
این آیه، به سرگرم شدن انسانها به فخرفروشی و رقابت در مال و منال اشاره دارد که آنها را از حقیقت وجودیشان غافل میسازد. توزیع ناعادلانه امکانات، مانند چای یا آب در یک قهوهخانه، که به برخی داده و از برخی دریغ میشود، نمونهای از ظلم اجتماعی است. این رفتار، گویی سایهای است که نور عدالت را در جامعه تاریک میکند.
درنگ: توزیع ناعادلانه امکانات و خودنمایی با ثروت، مصادیق ظلم اجتماعیاند که با اصول اخلاقی و عرفانی اسلام ناسازگارند.
نقد علم دینی و برداشتهای نادرست
علم دینی گاهی به بازتولید دانشهای دستمالیشده و نادرست پرداخته و از تولید معرفت جدید بازمانده است. برخی برداشتها، مانند تفسیر نادرست آیه «فَطَهِّرْ» در سوره مدثر به معنای کوتاه کردن لباس، با واقعیت تاریخی و فرهنگی ناسازگار است. این آیه، که در قرآن کریم آمده است:
يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ
ای جامه به خود پیچیده، برخیز و هشدار ده، و پروردگارت را بزرگ دار، و جامهات را پاکیزه کن.
به معنای پاکیزگی معنوی و ظاهری است، نه کوتاه کردن لباس، زیرا این تفسیر با سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و فرهنگ عرب ناسازگار است. این برداشتهای نادرست، مانند گرد و غباری است که بر آیینه علم دینی نشسته و حقیقت را مکدر میسازد.
درنگ: علم دینی باید از برداشتهای نادرست، مانند تفسیر ناصحیح آیه «فَطَهِّرْ»، پرهیز کند و به تولید معرفت جدید بپردازد.
بخش پنجم: جمعبندی و نتیجهگیری
این گفتار، با تأمل در فرایند خلقت انسان و جایگاه والای محبوبین، به تبیین دوگانگی خلقت در ساحتهای ناسوت و ملکوت پرداخته است. خلقت مادی انسان، از نبات تا نطفه و مراحل علقه و مضغه، در قرآن کریم به دقت توصیف شده، درحالیکه خلقت معنوی، با دمیده شدن روح از عالم علیین، فرایندی طولانی و پیچیده است. محبوبین، به دلیل استعدادهای ذاتی و الهی، بدون نیاز به آموزش ظاهری، به معرفت لدنی دست مییابند و از محبین و انسانهای عادی متمایزند.
غیب و وحی، موهبتهایی الهیاند که به محبوبین عطا میشوند، درحالیکه نبوغ نتیجه تلاش درونی است. نقدهای اجتماعی این گفتار، بر توزیع ناعادلانه امکانات و خودنمایی نکوهش کرده و علم دینی را به اصلاح برداشتهای نادرست فراخوانده است. این اثر، انسان را به تأمل در جایگاه خویش در نظام هستی دعوت میکند، گویی مسافری است که با چراغ معرفت الهی، به سوی مقصد کمال گام برمیدارد.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
با نظارت صادق خادمی