در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

پدیده های پنهانی 29

متن درس

شیطان‌شناسی: تبیین مفهوم آدم در قرآن کریم و فرهنگ‌های لغت

شیطان‌شناسی: تبیین مفهوم آدم در قرآن کریم و فرهنگ‌های لغت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۹)

دیباچه

مفهوم «آدم» در نظام معرفتی قرآن کریم و فرهنگ‌های لغت، جایگاهی بس والا دارد که نه‌تنها به منشأ خلقت بشر اشاره می‌کند، بلکه حامل معانی عمیق وجودی و معنوی است. این مفهوم، به‌عنوان چاشنی و گوارایی هستی، موجودی را ترسیم می‌کند که در عین مادی بودن، با دمیده شدن روح الهی، به قله کمال راه یافته است. در این نوشتار، با کاوش در معانی لغوی و قرآنی «آدم»، تلاش شده است تا هویت این موجود متعالی و جایگاه او در نظام خلقت با دقتی علمی و نگاهی عمیق تبیین گردد. بررسی حاضر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تحلیل‌های لغوی، به دنبال روشن ساختن تمایزات آدم از مفاهیم «انسان» و «بشر» و جایگاه ویژه او در ساحت تقدس و کمال است.

بخش نخست: کاوش در معانی لغوی آدم

تقدم مفهومی آدم بر انسان و بشر

واژه «آدم» از منظر تاریخی و معنایی بر «انسان» و «بشر» تقدم دارد. این تقدم، نه‌تنها به جایگاه آدم به‌عنوان ابوالبشر اشاره دارد، بلکه از حیث معنایی نیز به گوارایی، شیرینی و الفتی دلالت می‌کند که در «آدم» متجلی است. برخلاف «انسان» و «بشر» که گاه با طغیان و چموشی همراه‌اند، «آدم» به دلیل اولی بودن و جامعیت کمالات ذاتی، موجودی متعالی‌تر است.

درنگ: آدم، به دلیل اولی بودن و دلالت بر گوارایی و الفت، بر انسان و بشر تقدم مفهومی دارد.

معنای لغوی آدم در فرهنگ معین

فرهنگ معین واژه «آدم» را ذکر کرده، اما تعریف صریحی از آن ارائه نداده است. این امر، پیچیدگی معنایی واژه را نشان می‌دهد و ضرورت رجوع به منابع دیگر، به‌ویژه فرهنگ‌های عربی، را برجسته می‌سازد.

درنگ: فقدان تعریف صریح در فرهنگ معین، به ریشه عربی «آدم» و تمرکز این فرهنگ بر واژگان فارسی اشاره دارد.

ارتباط اِدام و آدم در فرهنگ عمید

فرهنگ عمید مستقیماً به «آدم» نپرداخته، اما واژه «اِدام» را به معنای نان خورش و جمع آن «آدام» را ذکر کرده است. این ارتباط لغوی، به گوارایی و خوش‌خوراکی غذا دلالت دارد که با معنای «آدم» پیوند می‌یابد.

درنگ: «اِدام» و «آدام» در فرهنگ عمید، به گوارایی و الفت نهفته در مفهوم «آدم» اشاره دارند.

معنای اَدَمتُ و ادیم در مصباح

در فرهنگ مصباح، «اَدَمتُ» به معنای الفت، اصلاح و افزودن چاشنی به غذا (چه جامد و چه مایع) آمده است. برای مثال، «أَدَمْتُ الخُبْزَ» به معنای مالیدن چاشنی به نان است که غذا را گوارا می‌کند. جمع آن «أُدُم» است، مشابه «کتب» برای کتاب. همچنین، «ادیم» به معنای پوست دباغی‌شده معرفی شده که جمع آن «أَدَم» است.

درنگ: «اَدَمتُ» گوارایی و الفت را برجسته می‌کند، و «ادیم» به جنبه مادی آدم (پوست) اشاره دارد.

معنای طعام در مغائیس لغت

مغائیس لغت معنای گسترده‌تری ارائه می‌دهد: «طعام ما دوم»، یعنی خوراکی که با خورش همراه است و خوش‌خوراک می‌باشد. این تعریف، مفهوم گوارایی و الفت را تقویت می‌کند.

درنگ: تأکید مغائیس لغت بر خوش‌خوراکی، آدم را موجودی معرفی می‌کند که به هستی لطافت و لذت می‌بخشد.

معانی چندگانه در فرهنگ جامع

فرهنگ جامع معانی متعددی برای «آدم» ذکر کرده است: نان خورش، اصلاح امور، پیشوایی، گندم‌گون شدن (زیباترین رنگ پوست)، الفت و پوست دباغی‌شده. همچنین، «آدم» مذکر است و جمع آن «أُدْمان» یا «أَدَما» و به‌ندرت «أَدْمان» (برای مونث) است.

درنگ: معانی چندگانه «آدم» او را موجودی چندوجهی با ابعاد مادی و معنوی معرفی می‌کند.

علت نام‌گذاری آدم در مفردات

مفردات دلیل نام‌گذاری آدم را ترکیب او از مواد زمینی (سبزه یا خاک‌گونه) و دمیده شدن روح الهی در او می‌داند:

نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي

در او از روح خود دمیدم.

این امر، آدم را گوارا کرده، مشابه چاشنی که غذا را خوشمزه می‌کند.

درنگ: روح الهی، آدم را از ماده خام زمینی به موجودی گوارا و متعالی تبدیل کرده است.

جمع‌بندی معانی لغوی

از فرهنگ‌های لغت، معانی گوارایی، شیرینی، الفت و چاشنی برای «آدم» استخراج می‌شود. آدم، به‌عنوان نان خورش مخلوقات، سرآمد آنها بوده و مقام جمعی دارد. این معانی از سه منظر شکل (پوست)، جلد (ظاهر) و خلق (ویژگی‌های معنوی) تحلیل می‌شوند.

درنگ: آدم، به‌عنوان چاشنی مخلوقات، به هستی معنا و طعم می‌بخشد.

بخش دوم: تحلیل قرآنی مفهوم آدم

سؤال محوری در تحلیل قرآنی

در بررسی قرآنی، پرسش اصلی این است که آیا «آدم» به شخص خاص (حضرت آدم علیه‌السلام) اشاره دارد یا به مفهوم کلی (نوع بشر)؟ این تمایز، چارچوبی برای فهم دقیق‌تر آیات فراهم می‌کند.

درنگ: تمایز بین آدم شخصی و کلی، محور تحلیل قرآنی است.

آدم در گفتمان عمومی و قرآنی

در گفتمان عمومی، «آدم» به معنای کلی (نوع بشر) به کار می‌رود، مگر اینکه قرینه‌ای برای اشاره به حضرت آدم (ع) وجود داشته باشد. اما در زبان قرآن کریم، «آدم» عمدتاً به شخص خاص، یعنی ابوالبشر، اشاره دارد.

درنگ: در قرآن کریم، «آدم» معمولاً به حضرت آدم (ع) به‌عنوان ابوالبشر اشاره دارد.

تمایز بین آدم شخصی و کلی

اگر «آدم» به ابوالبشر اشاره داشته باشد، ویژگی‌های او به بنی‌آدم تسری می‌یابد. اما اگر معنای کلی مراد باشد، برای اشاره به شخص خاص نیاز به قرینه است.

درنگ: ویژگی‌های آدم شخصی به بنی‌آدم تسری می‌یابد، اما معنای کلی نیازمند قرینه برای شخص خاص است.

جایگاه انسان در قرآن کریم

انسان در قرآن کریم از نظر ذاتی معزز و معظم است، اما از نظر فعلی (رفتار و اعمال) گاه مذموم شمرده شده است. این دوگانگی، در تحلیل آدم نیز قابل‌پیگیری است، اما آدم به دلیل خلقت خاص، کمتر با مذمت همراه است.

درنگ: انسان در قرآن ذاتاً معزز است، اما فعلاً گاه مذموم است.

فراوانی آدم و بنی‌آدم در قرآن کریم

واژه‌های «آدم» و «بنی‌آدم» حدود ۲۵ بار در قرآن کریم ذکر شده‌اند، که نشان‌دهنده اهمیت این مفهوم در نظام معرفتی قرآن است.

درنگ: فراوانی ذکر آدم و بنی‌آدم، اهمیت این مفهوم را در قرآن کریم نشان می‌دهد.

تعلیم اسما به آدم

در آیه زیر، خداوند بی‌واسطه معلم آدم است:

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ

و خدا همه نام‌ها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت.

این آیه چند ویژگی برجسته دارد: خداوند مستقیماً معلم آدم است، موضوع علم «اسما» است، آدم همه اسما را فراگرفته، و خود آدم اسما را به ملائکه عرضه کرده است.

درنگ: آدم، عالم به همه اسما، با تعلیم مستقیم الهی و واسطه تعلیم به ملائکه است.

برتری آدم بر ملائکه

ملائکه علم اسما را با واسطه از آدم دریافت کردند، که این امر برتری او را بر ملائکه نشان می‌دهد.

درنگ: واسطه بودن آدم در تعلیم اسما، او را موجودی فعال و متعالی در نظام خلقت معرفی می‌کند.

سجده ملائکه به آدم

در آیه زیر، ملائکه به آدم سجده کردند:

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ

و هنگامی که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید، پس سجده کردند جز ابلیس.

این سجده، نشان‌دهنده قابلیت آدم برای مسجود بودن و جایگاه والای او در نظام خلقت است.

درنگ: سجده ملائکه، قابلیت مسجود بودن آدم و کمال او را نشان می‌دهد.

سؤال درباره سجده و حوا

آیا سجده ملائکه شامل حوا نیز بوده است؟ این پرسش نیازمند بررسی مصداقی است، زیرا آیات صراحتاً به مشارکت حوا اشاره ندارند.

درنگ: سجده ملائکه به آدم، پرسش‌هایی درباره مشارکت حوا یا زمان خلقت او مطرح می‌کند.

بخش سوم: نواقص و کمالات آدم

عصیان آدم

در آیه زیر، عصیان آدم ذکر شده است:

وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى

و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و گمراه شد.

این عصیان، نقص فعلی و لحظه‌ای است که با توبه جبران شد و به کمال تبدیل گردید.

درنگ: عصیان آدم، نقص فعلی و موقتی است که با توبه به کمال تبدیل شد.

توبه و بخشش آدم

توبه آدم، نقص عصیان را به کمال بخشش تبدیل کرد. این فرآیند، جایگاه والای او را به‌عنوان موجودی توبه‌پذیر و برخوردار از رحمت الهی تأیید می‌کند.

درنگ: توبه آدم، گناه او را به فرصتی برای کمال تبدیل کرد.

برگزیدگی آدم

در آیه زیر، آدم به‌عنوان برگزیده خدا معرفی شده است:

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ

خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را برگزید.

این برگزیدگی، کمال ذاتی آدم را نشان می‌دهد و او را در کنار انبیای بزرگ قرار می‌دهد.

درنگ: برگزیدگی آدم، جایگاه والای او را در نظام خلقت تأیید می‌کند.

هبوط آدم

در آیه زیر، هبوط آدم و حوا ذکر شده است:

يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ

ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، چنان‌که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد.

هبوط، به دلیل توبه و بازگشت به خدا، به کمال تبدیل شد و نقص آن موقتی بود.

درنگ: هبوط آدم، با توبه و بخشش، به فرصتی برای کمال تبدیل شد.

نسیان و ضعف عزم

در آیه زیر، نسیان و ضعف عزم آدم ذکر شده است:

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا

و ما پیش‌تر با آدم عهد بستیم، اما او فراموش کرد و عزمی در او نیافتیم.

نسیان و ضعف عزم، نقص‌های فعلی‌اند، نه ذاتی. نسیان، به گفته عالمان دینی، کمال است، زیرا مانع غرق شدن در مصیبت‌ها می‌شود. اما ضعف عزم، نقص است و نیازمند تقویت از طریق انضباط و تکالیف شرعی است.

درنگ: نسیان کمال و ضعف عزم نقص است، اما هر دو فعلی‌اند و ذات آدم را مخدوش نمی‌کنند.

نقش تکالیف شرعی در تقویت عزم

تکالیف شرعی، مانند وقت‌شناسی در نماز، برای تقویت اراده و عزم طراحی شده‌اند. انضباط در برنامه‌های دینی، به قوام اراده کمک می‌کند.

درنگ: تکالیف شرعی، اراده انسان را تقویت می‌کنند و ضعف عزم را جبران می‌نمایند.

بخش چهارم: دشمن‌شناسی و کمالات آدم

عدم دشمنی آدم با مخلوقات

در قرآن کریم، هیچ اشاره‌ای به دشمنی آدم با سایر مخلوقات وجود ندارد. آدم، به‌سان چاشنی هستی، با همه مخلوقات هماهنگ است، همان‌گونه که نمک با غذا دشمنی نمی‌کند.

درنگ: آدم، به‌عنوان نان خورش هستی، با هیچ مخلوقی دشمنی ندارد.

دشمن آدم

در آیه زیر، ابلیس به‌عنوان دشمن آدم معرفی شده است:

فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا

گفتیم: ای آدم، این دشمن تو و همسرت است، مبادا شما را از بهشت بیرون کند.

ابلیس، دشمن خاص آدم است، اما شیطان صفتی است که می‌تواند به انسان و جن اطلاق شود.

درنگ: ابلیس دشمن خاص آدم است، اما شیطان صفتی عام است.

دشمن داخلی و خارجی

آدم دشمن داخلی (نفس اماره، نسیان، ضعف عزم) و دشمن خارجی (ابلیس) دارد. میدان نفس، مانند حمامی لغزنده است که ۹۵ درصد شکست‌های انسان در آن رخ می‌دهد.

درنگ: میدان نفس، اصلی‌ترین عرصه شکست انسان است.

دشمن داشتن به‌عنوان کمال

دشمن داشتن، به‌ویژه دشمن ناصافی چون ابلیس، نشانه کمال آدم است، زیرا جایگاه والای او را نشان می‌دهد.

درنگ: دشمن ناصاف داشتن، نشانه کمال و ارزش آدم در نظام خلقت است.

وسوسه ابلیس

در آیه زیر، وسوسه ابلیس ذکر شده است:

فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى

شیطان او را وسوسه کرد و گفت: ای آدم، آیا تو را به درخت جاودانگی و پادشاهی بی‌زوال راهنمایی کنم؟

ابلیس آدم را ساده می‌پنداشت، اما موفقیت او به مهارتش در فریب بازمی‌گردد، نه ساده‌لوحی آدم.

درنگ: موفقیت ابلیس به مهارت او در فریب مربوط است، نه ساده‌لوحی آدم.

تناقض شجره الخلد

عبارت «شَجَرَةِ الْخُلْدِ» (درخت جاودانگی) تناقض‌آمیز است، زیرا درخت نمی‌تواند جاودانه باشد. این تناقض، فریب ابلیس را آشکار می‌کند.

درنگ: تناقض «شجره الخلد» مهارت ابلیس در فریب را نشان می‌دهد.

اعتماد ذاتی آدم

آدم گمان نمی‌کرد کسی قسم دروغ بخورد، که این اعتماد نشانه پاکی و طهارت اوست، نه نقص.

درنگ: اعتماد آدم به قسم، نشانه طهارت اوست، نه ساده‌لوحی.

بخش پنجم: قداست آدم و تمایزات مفهومی

قداست آدم نسبت به انسان و بشر

به‌جز سه آیه (طه: ۱۱۵، ۱۱۷، ۱۲۱) که به نقص‌های فعلی آدم اشاره دارند، عنوان «آدم» به دلیل قداست، با «انسان» و «بشر» قابل مقایسه نیست. این قداست به دلایل زیر است: اولی بودن، شخصی بودن، علم اسما، تعلیم الهی، گوارایی و الفت، و نقش چاشنی مخلوقات.

درنگ: قداست آدم به دلیل اولی بودن، تعلیم الهی و گوارایی، او را از انسان و بشر متمایز می‌کند.

ارتباط طولی و عرضی

«انسان» و «بشر» به‌صورت عرضی با سایر انسان‌ها ارتباط دارند، اما «آدم» به‌صورت طولی (از مصداق اولیه به نوع بشر) مرتبط است.

درنگ: ارتباط طولی آدم، او را منشأ کمالات بشری معرفی می‌کند.

گوارایی آدم در قرآن کریم

آدم در قرآن کریم گوارا توصیف شده، اما انسان گاه با طغیان فعلی همراه است. عصیان آدم خاص و نادر است، نه عام.

درنگ: گوارایی آدم، او را موجودی هماهنگ با نظام خلقت نشان می‌دهد.

تمایز تکریم و عصمت

بحث حاضر درباره تکریم و تقدیس آدم است، نه عصمت. تکریم به جایگاه والای او اشاره دارد، در حالی که عصمت به مصونیت از گناه مربوط است.

درنگ: تکریم آدم به جایگاه والای او مربوط است، نه عصمت او.

نتیجه‌گیری

مفهوم «آدم» در قرآن کریم و فرهنگ‌های لغت، موجودی را ترسیم می‌کند که به دلیل خلقت خاص، ارتباط مستقیم با خدا، و کمالات ذاتی، از «انسان» و «بشر» متمایز و مقدس‌تر است. تحلیل لغوی نشان داد که «آدم» به معنای گوارایی، الفت و چاشنی مخلوقات است، که او را به‌عنوان سرآمد خلقت معرفی می‌کند. در قرآن کریم، آدم به‌عنوان ابوالبشر، عالم به اسما، مسجود ملائکه، ساکن بهشت و برگزیده خدا توصیف شده است. نواقص او (نسیان، ضعف عزم، عصیان) فعلی و نادرند و با توبه و بخشش به کمال تبدیل شده‌اند. دشمن داشتن (ابلیس) نه‌تنها نقص نیست، بلکه نشانه کمال آدم است. تمایز بین آدم شخصی و کلی، و همچنین ارتباط طولی او با بنی‌آدم، جایگاه او را به‌عنوان منشأ کمالات بشری تأیید می‌کند. این تحلیل، چارچوبی علمی برای فهم مفهوم «آدم» ارائه می‌دهد و پرسش‌هایی مانند سجده ملائکه و نقش حوا را برای بررسی‌های آینده مطرح می‌کند.

با نظارت صادق خادمی