متن درس
شیطانشناسی: اثبات وجود عالم ملائکه از منظر عقلی و فلسفی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه سیوهشتم)
دیباچه
در گسترهی تأملات کلامی و فلسفی، بحث از عالم ملائکه چونان گوهری درخشان در آسمان حکمت الهی میدرخشد. این موضوع، که در پیوند با مفاهیم سماوات، عرش، کرسی، لوح و قلم مطرح میشود، از مسائل بنیادین فلسفهی الهی است که به اثبات وجود موجودات غیرمادی و مجرد میپردازد. در این نوشتار، با تکیه بر استدلالهای عقلی و نقد دیدگاههای مخالف، به کاوش در حقیقت عالم ملائکه پرداخته میشود. این بررسی، چونان سفری به سوی قلههای معرفت، درصدد است تا با استدلالهای فلسفی و شواهد قرآنی، امکان وجود موجودات غیرمادی را اثبات کرده و جایگاه ملائکه را در نظام آفرینش روشن سازد.
بخش نخست: چیستی عالم ملائکه و چالشهای پیشرو
موضوع بحث: اثبات وجود عالم ملائکه
بحث حاضر، در ادامهی بررسی مفاهیم سماوات، عرش، کرسی، لوح و قلم، به اثبات وجود عالم ملائکه اختصاص دارد. این موضوع، یکی از مسائل کلیدی در فلسفهی الهی است که به دنبال ارائهی استدلالهای عقلی برای اثبات موجودیت موجودات مجرد و غیرمادی، مانند ملائکه، است. استاد فرزانه قدسسره تأکید میورزد که این بحث، نه تنها به اثبات وجود ملائکه، بلکه به رد دیدگاههایی میپردازد که وجود را به ماده محدود میکنند.
دو دیدگاه مخالف در برابر حقیقت قرآنی
در برابر حقیقت قرآنی و سنت نبوی دربارهی عالم ملائکه، دو دیدگاه مخالف وجود دارد. دیدگاه نخست، که از سوی برخی به صراحت مطرح میشود، وجود عالم ملائکه را بهطور کلی انکار میکند و معتقد است که هیچ موجودی به نام ملائک در عالم هستی وجود ندارد. دیدگاه دوم، که غالباً از سوی افرادی با گرایشهای دینی ابراز میشود، ملائکه را به نیروهای طبیعی و قوای نظام خلقت، مانند میکروبها یا ویروسها برای جن، تقلیل میدهد. این گروه، اگرچه ظاهراً ملائکه را میپذیرند، اما با تفسیر آن بهعنوان موجودات غیرمجرد و طبیعی، در حقیقت به نوعی انکار غیرمستقیم دست میزنند. استاد فرزانه قدسسره این دو دیدگاه را به چالش میکشد و تأکید میکند که هر دو، از حقیقت قرآنی و فلسفی عالم ملائکه دور افتادهاند.
تمرکز بر انکارکنندگان عالم ملائکه
چالش اصلی در این بحث، مواجهه با کسانی است که بهطور صریح وجود عالم ملائکه و عوالم ملکوتی را انکار میکنند. این گروه، نه تنها ملائکه، بلکه تمامی عالم غیب و موجودات مجرد، از جمله خداوند و جن، را رد میکنند و وجود را منحصر به ماده میدانند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را بهعنوان یکی از مسائل بنیادین فلسفه معرفی میکند که در برابر حکمت الهی قرار دارد. این انکار، چونان دیواری بلند، مانع از فهم حقیقتهای غیرمادی میشود و نیازمند نقد عقلی است.
بخش دوم: استدلالهای عقلی برای اثبات وجود غیرمادی
نقد تساوی وجود و ماده
یکی از مسائل بنیادین در فلسفه، ادعای تساوی وجود و ماده است که از سوی برخی مطرح میشود. این گروه، وجود را مساوی ماده و ماده را مساوی وجود میدانند و هر آنچه غیرمادی است را غیرموجود تلقی میکنند. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به استدلالهای ابنسینا در جلد سوم اشارات (نمط چهارم)، این دیدگاه را نقد میکند. ابنسینا در تنبیه اول این کتاب، غلبهی اوهام بر ذهن مردم را عامل محدود شدن وجود به محسوسات میداند. او معتقد است که تصور وجود چیزی که در دسترس حس نیست، برای برخی محال تلقی میشود. این دیدگاه، چونان غباری بر آینهی معرفت، مانع از دیدن حقیقتهای غیرمادی میشود.
استدلال ابنسینا: مفهوم طبیعت و حقیقت غیرمحسوس
ابنسینا با استدلال عقلی نشان میدهد که وجود را نمیتوان به محسوسات محدود کرد. او با اشاره به مفهوم «طبیعت» (مانند طبیعت انسان یا آب)، استدلال میکند که این مفاهیم، فارغ از مصادیق مادی (مانند زید یا عمرو)، حقیقتی غیرمحسوس دارند. طبیعت انسان، بهعنوان یک حقیقت کلی، نه در دسترس حس است و نه میتوان آن را انکار کرد. این حقیقت، چونان نوری که از ورای ماده میدرخشد، غیرمادی است و نمیتوان آن را به مصادیق مادی تقلیل داد. استاد فرزانه قدسسره این استدلال را بهعنوان کلیدی برای اثبات امکان وجود موجودات غیرمادی معرفی میکند.
نقد اشکال ذهنیت طبیعت
برخی ممکن است اعتراض کنند که طبیعت انسان یا آب، صرفاً مفهومی ذهنی است و وجود خارجی ندارد. ابنسینا این اشکال را پاسخ میدهد و تأکید میکند که طبیعت، هم در ذهن و هم در خارج وجود دارد، اما بهصورت غیرمحسوس. او با تمایز بین طبیعت (که در خارج و ذهن است) و مفهوم ذهنی (که فقط در ذهن است)، نشان میدهد که حقیقت انسان یا آب، غیرمحسوس و غیرمادی است، اما وجود خارجی دارد. این استدلال، چونان پلی میان محسوسات و غیرمحسوسات، امکان وجود موجودات مجرد را اثبات میکند.
مفهوم «من» بهعنوان حقیقت غیرمادی
ابنسینا مفهوم «من» (هویت فردی) را بهعنوان شاهدی دیگر بر وجود غیرمادی مطرح میکند. این «من» نه به اعضا و جوارح (مانند دست و پا) قابل تقلیل است و نه مفهومی صرفاً ذهنی است. حقیقت «من»، یک حقیقت خارجی و غیرمادی است که اعضا و جوارح به آن عارض میشوند. استاد فرزانه قدسسره این استدلال را بهعنوان یکی از قویترین دلایل عقلی برای رد تساوی وجود و ماده معرفی میکند. این حقیقت، چونان گوهر یکتایی در وجود انسان، از هرگونه تجزیه و ترکیب مادی مستقل است.
بساطت حقیقت «من» و نقد دیدگاه مرکب بودن
برخلاف اشیای مرکب، مانند خانه که از سنگ و چوب تشکیل شده، حقیقت «من» بسیط است و نمیتوان آن را به مجموعهای از اجزا تجزیه کرد. اگر «من» را مجموعهی اعضا و جوارح بدانیم، با تجزیهی این اعضا (مانند قرار دادن آنها در یک گونی)، دیگر «من» وجود نخواهد داشت. اما حقیقت «من»، از این مجموعه مستقل است و بهعنوان یک حقیقت نفسی و حضوری، پیش از ذهنیت در خارج وجود دارد. استاد فرزانه قدسسره این بساطت را بهعنوان نشانهای از غیرمادی بودن «من» برجسته میسازد.
تمایز جنس و جمع در مفهوم «من»
در ادبیات فلسفی، جنس (مانند انسان) دارای اطلاق است، در حالی که جمع (مانند مجموعهی افراد) دارای کثرت است. «من» بهعنوان جنس، یک حقیقت بسیط است، نه مجموعهای مرکب. این تمایز، نشاندهندهی وحدت و بساطت حقیقت «من» است که نمیتوان آن را به کثرت یا ماده تقلیل داد. استاد فرزانه قدسسره این نکته را بهعنوان شاهدی بر امکان وجود موجودات غیرمادی، مانند ملائکه، معرفی میکند.
بخش سوم: استدلالهای صدرالمتألهین برای اثبات عالم ملائکه
دلیل اول: برهان اشرف
صدرالمتألهین در مفاتیح الغیب (صفحه ۳۴۳) سه دلیل عقلی برای اثبات عالم ملائکه ارائه میدهد. دلیل نخست، موسوم به برهان اشرف، موجودات زنده را به سه دسته تقسیم میکند: ناطق و میت (انسان)، غیرناطق و میت (حیوان)، و ناطق و غیرمیت (ملائکه). او استدلال میکند که حکمت الهی اقتضا میکند که اشرف مراتب، یعنی موجود ناطق و غیرمیت، نیز وجود داشته باشد. استاد فرزانه قدسسره این دلیل را نقد میکند و معتقد است که این تقسیمبندی، مبتنی بر مفهوم میت و غیرمیت، با آیهی شریفه كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ (الرحمن: ۲۶، ترجمه: هر آنچه بر آن است فانی است) ناسازگار است، زیرا همهی موجودات فانیاند و میت بودن، فصل حقیقی برای موجودات نیست.
نقد مفهوم میت در برهان اشرف
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکند که میت (مردن) یک مفهوم عرفی است، نه فصل حقیقی برای موجودات. انتقال از یک عالم به عالم دیگر، مرگ نیست و نمیتواند مبنای تقسیمبندی موجودات باشد. این برهان، تنها اقتضای وجود موجود اشرف را نشان میدهد، اما نمیتواند بهطور خاص وجود ملائکه را اثبات کند. این نقد، چونان تیغی برنده، ضعف استدلال اشرف را آشکار میسازد.
دلیل دوم: برتری عالم سماوات
دلیل دوم صدرالمتألهین، برتری عالم سماوات بر عالم سفلی است. او استدلال میکند که فطرت گواهی میدهد که عالم سماوات اشرف از عالم سفلی است و حیات، عقل و نطق در عالم اشرف باید وجود داشته باشد. استاد فرزانه قدسسره این دلیل را نیز کلی میداند و معتقد است که اگرچه وجود موجودات اشرف را اثبات میکند، اما نمیتواند بهطور خاص ملائکه را اثبات کند. این استدلال، چونان چراغی که نورش گسترده اما غیرمتمرکز است، تنها امکان وجود موجودات غیرمادی را نشان میدهد.
دلیل سوم: شهود و مکاشفه
دلیل سوم صدرالمتألهین به شهود و مکاشفه اشاره دارد. او معتقد است که اصحاب مشاهده و مکاشفه (از طریق ریاضت) و اصحاب حاجت (در مواقع اضطرار) وجود ملائکه را تأیید کردهاند. همچنین، رویاهای صادقه و هدایتهای غیرمنتظره، مانند راهنماییهای ناگهانی در لحظات نیاز، به وجود ملائکه اشاره دارند. استاد فرزانه قدسسره این دلیل را نیز نقد میکند و تأکید میورزد که این شواهد، اگرچه قوی هستند، اثبات عام ارائه میدهند و نمیتوانند بهطور خاص وجود ملائکه را اثبات کنند، مشابه ادعاهای احضار ارواح که نمیتوانند وجود موجودات خاص را تأیید کنند.
نقد دلایل مبتنی بر شهود انبیا
استاد فرزانه قدسسره به شهود انبیا، مانند تجربهی پیامبر اکرم (ص) با جبرئیل که فرمود: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (العلق: ۱، ترجمه: بخوان به نام پروردگارت که آفرید)، اشاره میکند. این شهود، مبتنی بر تجربهی دینی است و نمیتوان آن را بهعنوان دلیل عقلی برای اثبات وجود ملائکه به کار برد. این نقد، نشاندهندهی ضرورت تمایز بین استدلال عقلی و تجربهی دینی است.
جمعبندی
این تأملات فلسفی، چونان سفری به اعماق اقیانوس حکمت، به بررسی وجود عالم ملائکه از منظر عقلی و فلسفی پرداخته است. استدلالهای ابنسینا نشان میدهند که وجود را نمیتوان به ماده و محسوسات محدود کرد، و حقیقتهایی مانند طبیعت انسان و «من» بهعنوان موجودات غیرمادی، امکان وجود عالم تجرد را اثبات میکنند. با این حال، این استدلالها تنها امکان وجود موجودات مجرد را نشان میدهند و برای اثبات خاص عالم ملائکه، نیاز به دلایل دقیقتری است. دلایل صدرالمتألهین، شامل برهان اشرف، برتری عالم سماوات، و شهود و مکاشفه، اگرچه از منظر فلسفی قابلتأملاند، اما به دلیل اقتضایی یا کلی بودن، نمیتوانند بهطور خاص وجود ملائکه را اثبات کنند. آیات قرآنی، مانند كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ (الرحمن: ۲۶، ترجمه: هر آنچه بر آن است فانی است)، و شهود دینی، مکمل استدلالهای عقلیاند و ضرورت بررسی عمیقتر این موضوع را در چارچوب حکمت الهی نشان میدهند. این پژوهش، خواننده را به تأمل در این حقیقت والا دعوت میکند تا با نگاهی ژرفتر، به فهم جایگاه ملائکه در نظام آفرینش نائل آید.