در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

پدیده های پنهانی 44

متن درس

نقش ملائکه در قبض ارواح: تحلیلی قرآنی و روایی

نقش ملائکه در قبض ارواح: تحلیلی قرآنی و روایی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه چهل و چهارم)

دیباچه

کاوش در نقش ملائکه در نظام خلقت، به‌ویژه در فرآیند قبض ارواح، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر از شئونات الهی و جایگاه انسان در این نظام می‌گشاید. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات اسلامی، به بررسی جایگاه ملائکه، به‌ویژه ملک‌الموت و ایادی او، در فرآیند توفی انفس می‌پردازد. هدف آن است که با نگاهی جامع و دقیق، رابطه انسان، روح و کارگزاران الهی در لحظه مرگ و حالات مرتبط با آن روشن شود، تا خواننده به تصویری منسجم از این فرآیند معنوی دست یابد.

بخش یکم: جایگاه ملائکه به‌عنوان کارگزاران الهی

شئونات ملائکه در نظام خلقت

ملائکه، به‌عنوان کارگزاران حق تعالی، وظایف متعددی در نظام خلقت بر عهده دارند که از جلوه‌های فعل الهی به‌شمار می‌روند. این موجودات نورانی، با اطاعت محض از اراده الهی، در تمامی شئون خلقت، از آفرینش تا اداره امور عالم، نقش‌آفرینی می‌کنند. یکی از مهم‌ترین این وظایف، قبض ارواح موجودات ذی‌روح است که به‌عنوان جلوه‌ای از سیطره الهی بر حیات و ممات نمود می‌یابد.

قبض ارواح به‌عنوان وظیفه‌ای سازمان‌یافته

فرآیند قبض ارواح، نه امری تصادفی، بلکه وظیفه‌ای منظم و سازمان‌یافته است که به ملک‌الموت (عزرائیل) و ایادی تحت امر او سپرده شده است. این سلسله‌مراتب، نشان‌دهنده نظم حاکم بر عالم ملکوت و هماهنگی کامل میان کارگزاران الهی است. ملک‌الموت، به‌عنوان موکل اصلی این فرآیند، با همکاری ایادی خود، ارواح را در لحظه مقدر الهی اخذ می‌کند.

درنگ: ملائکه، کارگزاران الهی
ملائکه، به‌عنوان کارگزاران حق تعالی، با نظمی الهی در نظام خلقت عمل می‌کنند. قبض ارواح، وظیفه‌ای سازمان‌یافته است که به ملک‌الموت و ایادی او سپرده شده و جلوه‌ای از سیطره الهی بر حیات و ممات است.

بخش دوم: نسبت‌دادن قبض ارواح در قرآن کریم

اسناد قبض ارواح به حق تعالی

قرآن کریم، قبض ارواح را در مرتبه‌ای بنیادین به حق تعالی نسبت می‌دهد:

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا

(خداوند نفوس را به هنگام مرگشان به‌طور کامل می‌گیرد و آن نفوسی که نمرده‌اند را در خوابشان [می‌گیرد]).

این آیه، بر سیطره مطلق الهی بر فرآیند توفی تأکید دارد، به‌گونه‌ای که همه افعال، در نهایت به اراده حق تعالی بازمی‌گردد.

اسناد قبض ارواح به ملک‌الموت

در آیه‌ای دیگر، این وظیفه به ملک‌الموت نسبت داده شده است:

قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ

(بگو: فرشته مرگ که بر شما گمارده شده، شما را به‌طور کامل می‌گیرد، سپس به‌سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید).

این آیه، ملک‌الموت را به‌عنوان کارگزار مستقیم قبض ارواح معرفی می‌کند که تحت اراده الهی عمل می‌نماید.

اسناد قبض ارواح به ملائکه

قرآن کریم همچنین این فرآیند را به ملائکه نسبت می‌دهد:

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ

(کسانی که فرشتگان، آنان را در حالی که به خود ستم کرده‌اند، به‌طور کامل می‌گیرند).

این اسناد، به مشارکت گروهی ملائکه تحت سیطره ملک‌الموت اشاره دارد.

جمع میان نسبت‌دادن‌های قرآنی

اختلاف ظاهری در نسبت‌دادن قبض ارواح به خدا، ملک‌الموت و ملائکه، با توجه به وحدت فعل الهی قابل‌جمع است. هر فعلی که از ملائکه یا ملک‌الموت سر می‌زند، در حقیقت فعل الهی است، زیرا ملائکه، کارگزارانی مطیع تحت سیطره حق تعالی هستند. این وحدت، مانند نوری است که از منشأ واحد ساطع شده و در آینه‌های گوناگون بازتاب می‌یابد.

درنگ: وحدت فعل الهی در قبض ارواح
قبض ارواح، در قرآن کریم به خدا، ملک‌الموت و ملائکه نسبت داده شده است. این اسناد، به دلیل وحدت فعل الهی و جایگاه ملائکه به‌عنوان کارگزاران حق، هماهنگ و یکپارچه است.

بخش سوم: مفهوم توفی انفس در مرگ و خواب

توفی در مرگ

توفی در مرگ، به معنای اخذ کامل روح و قطع ارتباط آن با بدن است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:

فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ

(آن نفسی را که مرگ بر آن مقدر شده، نگه می‌دارد).

این فرآیند، تمامی مراتب حیات و توجه روحی را از بدن جدا می‌کند و به مرگ کامل می‌انجامد.

توفی در خواب

در مقابل، توفی در خواب به اخذ موقت توجه روحی اشاره دارد:

وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى

(و دیگری را تا مدتی معین رها می‌کند).

در خواب، حیات، تنفس و کارکردهای جسمانی باقی می‌مانند، اما توجه روحی، که فصل ممیز انسان است، موقتاً گرفته می‌شود و با بیداری بازمی‌گردد.

خواب، برادر مرگ

تعبیر «خواب، برادر مرگ» از شباهت فرآیند توفی در هر دو حالت سرچشمه می‌گیرد. در هر دو، توجه روحی اخذ می‌شود، اما در خواب، این توجه موقتاً بازگردانده می‌شود، درحالی‌که در مرگ، قطع آن دائمی است. این شباهت، مانند دو برادر است که در اصل یکی‌اند، اما در آثار و سرانجام متفاوت‌اند.

درنگ: توفی در مرگ و خواب
توفی در مرگ، اخذ کامل روح و قطع ارتباط آن با بدن است، درحالی‌که توفی در خواب، اخذ موقت توجه روحی است. شباهت این دو، خواب را به برادر مرگ تشبیه کرده است.

بخش چهارم: فرآیند تدریجی مرگ و مراتب حیات نفسانی

تدریجی بودن مرگ

مرگ، فرآیندی تدریجی است و حتی پس از مرگ ظاهری (ایست قلبی)، برخی مراتب حیات نفسانی با بدن باقی می‌ماند. این مراتب، در عالم برزخ و احوال قبر نمود می‌یابد، جایی که روح همچنان با بدن ارتباطی ظریف دارد.

شواهد شرعی بر باقی‌ماندن حیات نفسانی

احکام شرعی مانند تلقین میت یا احتیاط در جابجایی بدن متوفی، نشان‌دهنده باقی‌ماندن برخی مراتب حیات نفسانی است. این احکام، مانند چراغی در تاریکی، وجود ارتباط روح با بدن را پس از مرگ ظاهری روشن می‌سازند.

نقد علم مدرن در تشخیص مرگ

علم کنونی، با معیارهایی مانند ایست قلبی یا سرد شدن بدن، قادر به تشخیص دقیق مرگ نیست. ممکن است فردی که به ظاهر مرده تلقی شده، هنوز حیات نفسانی داشته باشد، و این امر در احتیاط‌های شرعی نمود می‌یابد.

درنگ: تدریجی بودن مرگ
مرگ، فرآیندی تدریجی است که حتی پس از ایست قلبی، مراتب حیات نفسانی با بدن باقی می‌ماند. علم مدرن، در تشخیص دقیق مرگ ناتوان است، درحالی‌که احکام شرعی بر این ارتباط ظریف تأکید دارند.

بخش پنجم: نقش حفاظتی و اقتدار ملک‌الموت

ملک‌الموت، حافظ و قابض

ملک‌الموت، نه‌تنها قابض ارواح، بلکه موکل حفاظت از انسان‌ها تا زمان مقدر مرگ است:

مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ

(فرشته مرگ که بر شما گمارده شده است).

این موکلیت، دو وظیفه را در بر می‌گیرد: حفاظت از انسان در برابر مخاطرات غیرمقدر و قبض روح در لحظه مقرر.

عدم ترس از غیر خدا

با توجه به نقش حفاظتی ملک‌الموت، هیچ‌کس جز او نمی‌تواند جان انسان را بگیرد مگر در ظرف قضای الهی. این امر، مؤمن را از ترس غیر خدا بی‌نیاز می‌کند، گرچه رعایت عقل و تکلیف همچنان واجب است. این اطمینان، مانند سپری است که قلب مؤمن را در برابر هراس‌های بی‌جا حفظ می‌کند.

اقتدار ملک‌الموت در قبض ارواح

بر اساس روایتی از صدوق، ملک‌الموت قادر است در یک لحظه، ارواح بی‌شماری را در سراسر عالم قبض کند، به‌گونه‌ای که تنها خدا می‌تواند تعداد آنها را احصا کند. این اقتدار، مانند اقیانوسی بی‌کران، عظمت شأن ملک‌الموت را نشان می‌دهد.

درنگ: نقش حفاظتی و اقتدار ملک‌الموت
ملک‌الموت، هم حافظ انسان تا زمان مقدر مرگ است و هم قابض ارواح در لحظه مقرر. اقتدار او در قبض بی‌شمار ارواح در یک لحظه، عظمت شأن الهی او را آشکار می‌سازد.

بخش ششم: مشارکت ملائکه در قبض ارواح

تعدد ملائکه در توفی یک روح

قرآن کریم به مشارکت گروهی ملائکه در قبض یک روح اشاره دارد:

وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ

(و بر شما نگهبانانی می‌فرستد تا هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، فرستادگان ما او را به‌طور کامل می‌گیرند و آنها کوتاهی نمی‌کنند).

این آیه، بر حضور «رسل» به‌عنوان گروهی از ملائکه در فرآیند توفی تأکید دارد.

عدل در عملکرد رسل الهی

رسل الهی، در قبض ارواح، نه افراط می‌کنند و نه تفرط:

وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ

(و آنها کوتاهی نمی‌کنند).

این تعادل، مانند ترازویی دقیق، از جایگاه آنها به‌عنوان کارگزاران الهی در ظرف عدل الهی حکایت دارد.

درنگ: مشارکت ملائکه در توفی
قبض یک روح، توسط گروهی از ملائکه (رسل) انجام می‌شود که با نظم و عدل الهی عمل می‌کنند. این مشارکت، پیچیدگی و عظمت فرآیند توفی را نشان می‌دهد.

بخش هفتم: دیدار ملک‌الموت و تبیین ولایی

رویارویی با ملک‌الموت در لحظه مرگ

بر اساس روایات، هر فرد در لحظه مرگ، ملک‌الموت را به‌صورت عیان مشاهده می‌کند و با او گفت‌وگو می‌نماید. این دیدار، در لحظه «کشف الغطا» رخ می‌دهد، جایی که پرده‌های غیب کنار می‌رود و حقیقت آشکار می‌شود.

تبیین ولایی در لحظه توفی

در لحظه مرگ، انسان بر اساس تمسک به ولایت یا عدم آن ارزیابی می‌شود. مؤمن، با استناد به ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، بشارت به رحمت الهی دریافت می‌کند، درحالی‌که کافر، به دلیل فقدان این تمسک، مورد سخط و عذاب قرار می‌گیرد. این روایات، مانند آیینه‌ای، جایگاه ولایت را در حیات اخروی روشن می‌سازند.

دوگانه مؤمن و کافر در عالم برزخ

در عالم برزخ، تنها دو دسته مؤمن و کافر وجود دارند و حالت سومی، مانند مسلم بدون ایمان، متصور نیست. این دوگانگی، مانند خطی روشن، مرز میان سعادت و شقاوت را در لحظه توفی ترسیم می‌کند.

درنگ: دیدار و تبیین ولایی
هر فرد در لحظه مرگ، ملک‌الموت را مشاهده و با او گفت‌وگو می‌کند. تمسک به ولایت در این لحظه، مؤمن را به بشارت و کافر را به عذاب رهنمون می‌سازد.

بخش هشتم: نقد تعریف فلسفی ملک‌الموت

نقد تعریف افاضه‌کننده عدم

در برخی تفاسیر، مانند آنچه در تلخیص الریاض آمده، ملک‌الموت به‌عنوان روحی تعریف شده که صورت عدم را بر قوای بدن افاضه می‌کند. این تعریف، به دو دلیل مورد نقد است:

  • عدم، صورت ندارد که افاضه شود.
  • توفی، قطع ارتباط روح با بدن است، نه افاضه عدم.

ملک‌الموت، با اخذ روح و قطع ارتباط آن با بدن، فرآیند توفی را انجام می‌دهد، نه اینکه عدم را بر بدن تحمیل کند.

تبیین صحیح نقش ملک‌الموت

ملک‌الموت، به‌عنوان کارگزار الهی، روح را از بدن جدا می‌کند و ارتباط حیات و توجه را قطع می‌نماید. این فرآیند، مانند بریدن رشته‌ای ظریف، روح را از قید جسم آزاد می‌سازد.

درنگ: نقد تعریف فلسفی
تعریف ملک‌الموت به‌عنوان افاضه‌کننده عدم، به دلیل فقدان صورت برای عدم و ماهیت توفی به‌عنوان قطع ارتباط روح با بدن، نادرست است. ملک‌الموت، روح را اخذ و ارتباط آن با بدن را قطع می‌کند.

بخش نهم: گستردگی دامنه قبض ارواح

قبض ارواح همه موجودات ذی‌روح

دامنه قبض ارواح توسط ملک‌الموت، نه‌تنها به انسان‌ها، بلکه به همه موجودات ذی‌روح، از جمله جن، حیوانات و حتی گیاهان، گسترش می‌یابد. این گستردگی، مانند شبکه‌ای عظیم، تمامی موجودات زنده را تحت سیطره ملک‌الموت قرار می‌دهد.

نظم و اشراف ملک‌الموت

ملک‌الموت، در تمامی موارد قبض ارواح، حضور و اشراف دارد و این وظیفه را به ایادی خود واگذار نمی‌کند. این اشراف، مانند خورشیدی است که همه عالم را در پرتو خود می‌گیرد.

درنگ: گستردگی قبض ارواح
ملک‌الموت، ارواح همه موجودات ذی‌روح، از انسان تا گیاه، را قبض می‌کند و با اشراف کامل، این وظیفه را با نظم الهی انجام می‌دهد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی نقش ملائکه در قبض ارواح از منظر قرآن کریم و روایات اسلامی پرداخت. ملائکه، به‌عنوان کارگزاران الهی، با نظمی بی‌نظیر، فرآیند توفی انفس را تحت سیطره ملک‌الموت انجام می‌دهند. قبض ارواح، به خدا، ملک‌الموت و ملائکه نسبت داده شده که این اسناد، با وحدت فعل الهی هماهنگ است. توفی در مرگ، اخذ کامل روح و در خواب، اخذ موقت توجه روحی است. مرگ، فرآیندی تدریجی است که مراتب حیات نفسانی پس از آن نیز باقی می‌ماند. ملک‌الموت، هم حافظ انسان تا زمان مرگ و هم قابض ارواح با اقتداری بی‌مانند است. مشارکت گروهی ملائکه، دیدار ملک‌الموت در لحظه مرگ و تبیین ولایی، ابعاد معنوی این فرآیند را روشن می‌سازد. نقد تعریف فلسفی افاضه عدم و گستردگی دامنه قبض ارواح، عظمت این شأن الهی را بیش از پیش آشکار می‌کند. این تحلیل، با پیوند آیات و روایات، چارچوبی جامع برای فهم جایگاه ملائکه در نظام خلقت و رابطه انسان با مرگ ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی