متن درس
شیطانشناسی: کاوش در حقیقت وجودی ملائکه و مراتب نزول آنها
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه پنجاه و پنجم)
دیباچه
بحث از حقیقت وجودی ملائکه، چونان دریچهای به سوی عالم ملکوت، در متون فلسفی و شرعی جایگاه ویژهای دارد. این نوشتار، با تمرکز بر ماهیت نوری ملائکه، مراتب تجرد و نزول آنها، و ارتباط این مفاهیم با نظام خلقت و معرفت نفس، میکوشد تا نوری بر این موضوع بتاباند. مانند مشعلی که در ظلمت معرفت، راه را به سوی حقیقت هموار میسازد، این اثر به بررسی عمیق وجود ملائکه و نقش آنها در عالم میپردازد.
بخش نخست: حقیقت وجودی ملائکه
کمتوجهی به حقیقت وجودی ملائکه
در بررسی ملائکه، غالباً به افعال، اقسام و وظایف آنها پرداخته میشود، اما حقیقت وجودی آنها، مانند گوهری پنهان در اعماق، کمتر مورد کاوش قرار گرفته است. گرچه ملائکه موجوداتی نوریاند، این تعریف، مانند توصیف انسان به خاکی بودن، برای شناخت کامل حقیقت آنها کافی نیست.
| درنگ: حقیقت وجودی ملائکه، فراتر از تعریف نورانیت، نیازمند کاوش عمیق در ذات و مراتب وجودی آنهاست. |
وجود نوری ملائکه و محدودیت تعریف آن
ملائکه دارای وجودی نوری و مجردند، اما این توصیف، مانند نقشی بر آب، تنها بخشی از حقیقت آنها را آشکار میکند. همانگونه که خاک بودن انسان، حقیقت کامل او را نشان نمیدهد، نورانیت ملائکه نیز تنها جنبهای از وجود آنهاست و شناخت کامل آنها نیازمند بررسی مراتب ذاتی و فعلی آنهاست.
تقسیمبندی وجودی ملائکه
وجود ملائکه، مانند درختی تناور، به دو جنبه ذاتی و فعلی تقسیم میشود. جنبه ذاتی آنها، نورانیت و تجرد است، اما جنبه فعلی، به مراتب نزول آنها در عالم اشاره دارد. پرسش کلیدی این است که ملائکه تا چه حد میتوانند در مراتب نازلتر نزول یابند، مانند پرندهای که از اوج آسمان به زمین نزدیک میشود.
| درنگ: وجود ملائکه به دو جنبه ذاتی (نورانیت و تجرد) و فعلی (مراتب نزول) تقسیم میشود، که بررسی مراتب نزول آنها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. |
بخش دوم: مراتب تجرد و مادیت در انسان و ملائکه
مقایسه فلسفی انسان و ملائکه
در فلسفه، انسان در مرتبه عقل، ذاتاً و فعلاً مجرد است، مانند نوری که از هر قید مادی آزاد است. اما در مرتبه نفس، گرچه ذاتاً مجرد است، فعلاً به ماده وابسته است، زیرا برای ادراک به حواس و اعضا نیاز دارد. این دوگانگی، مانند دو شاخه از یک درخت، مراتب وجودی انسان را نشان میدهد و میتواند الگویی برای فهم مراتب وجودی ملائکه باشد.
مراتب تجرد و مادیت در انسان
انسان، مانند موجودی که در میانه تجرد و مادیت ایستاده، در مرتبه عقل، ذاتاً و فعلاً مجرد است، اما در مرتبه نفس، ذاتاً مجرد و فعلاً مادی است. نفس انسانی برای روایت به چشم، برای شنیدن به گوش و برای عمل به اعضا وابسته است. این تفاوت، مانند سایه و نور، مراتب وجودی انسان را متمایز میسازد.
| درنگ: انسان در مرتبه عقل، ذاتاً و فعلاً مجرد و در مرتبه نفس، ذاتاً مجرد و فعلاً مادی است، که این تمایز الگویی برای فهم مراتب ملائکه است. |
تفاوت مراتب نفس انسانی
نفس انسانی، مانند رودی که در مسیر خود مراتب متفاوتی را طی میکند، در مراتب اماره، لوامه، ملهمه و مطمئنه از نظر درجه تجرد متفاوت است. هرچه نفس به وحدت گرایش یابد، مانند پرتویی که به منبع نور نزدیک میشود، تجرد آن افزون میگردد و هرچه به کثرت متمایل شود، مانند سایهای که در تاریکی فرو میرود، مادیت و غلظت آن بیشتر میشود.
مراتب تجرد و مادیت
تجرد و مادیت، مانند پلههای نردبانی به سوی آسمان، دارای مراتباند. قرآن کریم این مراتب را در فضیلت موجودات تأیید میکند:
فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ
«برخی را بر برخی دیگر برتری دادیم.» (سوره اسراء، آیه ۲۱)
این مراتب، مانند نغمههای متفاوت یک سمفونی، نشاندهنده پیچیدگی مرز میان تجرد و مادیت است که شناخت آن چندان آسان نیست.
| درنگ: تجرد و مادیت دارای مراتباند، مانند فضیلت که درجات مختلفی دارد، و مرز میان آنها بهسادگی قابل شناسایی نیست. |
بخش سوم: ارتباط ماده و تجرد در خلقت
آیه قرآنی و تحول ماده به تجرد
قرآن کریم در توصیف خلقت انسان، به تحول ماده به سوی تجرد اشاره دارد:
فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ
«سپس استخوانها را با گوشت پوشاندیم، آنگاه او را آفرینشی دیگر بخشیدیم.» (سوره مؤمنون، آیه ۱۴)
این آیه، مانند آینهای که سیر خلقت را نشان میدهد، بیانگر آن است که ماده (نطفه، علقه، مضغه) در مرتبهای به تجرد میرسد. «انشأناه خلقا آخر» به ظهور تجرد در ماده اشاره دارد، مانند گلی که از خاک سر برمیآورد.
فلسفه صدرایی و تجرد انسان
بر اساس فلسفه صدرالمتألهین، انسان جرمانیالحدوث و روحانیالبقاست. نطفه، مانند بذری در خاک، به مرتبهای میرسد که تجرد یافته و ذیروح میشود. این دیدگاه، مانند پلی میان ماده و تجرد، چگونگی ظهور روح در جسم را تبیین میکند.
چگونگی ارتباط ماده و تجرد
ارتباط روح (مجرد) و بدن (مادی)، مانند پیوند نور و سایه، از مسائل پیچیده فلسفه است. حکمای قدیم، مانند ابنسینا، از «روح بخاری» یا انرژی بدن بهعنوان واسطهای میان تجرد نفس و مادیت بدن سخن گفتهاند. این واسطه، مانند نسیمی که میان آسمان و زمین میوزد، امکان ارتباط را فراهم میکند.
| درنگ: روح بخاری یا انرژی بدن، بهعنوان مادهای رقیق، واسطهای میان تجرد نفس و مادیت بدن است که میتواند الگویی برای فهم نزول ملائکه باشد. |
رقت و غلظت در ماده و تجرد
رقت ماده، مانند انرژی بدن، و غلظت تجرد، مانند نفس در مرتبه فعل، امکان ارتباط میان ماده و تجرد را فراهم میکند. این رقت و غلظت، مانند موجهایی در دریای وجود، مراتب مختلف خلقت را نشان میدهد.
بخش چهارم: مراتب نزول و تعینات ملائکه
نزول ملائکه و تعینات آنها
ملائکه، مانند پرندگانی که از آسمان ملکوت به زمین ناسوت نزدیک میشوند، میتوانند در مراتب نازلتر نزول یابند. این نزول، مانند سایهای از نور ذات آنها، به تعینات و شووناتشان مربوط است، نه به ذات نوریشان.
تمثل ملائکه در اشکال مختلف
ملائکه میتوانند در اشکال مختلف تمثل یابند، مانند جبرئیل که در قالب دحیه کلبی ظاهر شد. این تمثل، مانند نقشی که در آینه پدیدار میشود، تعینات نزولی آنهاست و ذات نوری آنها را تغییر نمیدهد.
| درنگ: تمثل ملائکه در اشکال مختلف، مانند جبرئیل در قالب دحیه کلبی، تعینات نزولی آنهاست که ذات نوری آنها را تغییر نمیدهد. |
مثال تجزیه ذهن انسانی
ذهن انسان، مانند آینهای که تصاویر متعدد را بازتاب میدهد، قابلیت تجزیه و تعینات مختلف دارد، مانند تمرکز بر امور گوناگون در حین نماز یا غذا خوردن. این تجزیه، مانند تعینات ملائکه در مراتب نزول، امکان ظهور در اشکال مختلف را فراهم میکند.
ارتباطات نفسانی و تعینات
تعینات نفسانی انسان، مانند حرکت دست یا تأثیر نگاه، مشابه تعینات ملائکه در عالم است. این تعینات، مانند نوری که از منبعی واحد ساطع میشود، امکان تأثیرگذاری در عالم ماده را فراهم میکند.
مثالهای عملی تعینات
نگاه انسان، مانند نسیمی که بر روح تأثیر میگذارد، میتواند بدون تماس فیزیکی اثری مادی ایجاد کند، مانند ناراحتی کودک از نگاه تند. این تأثیر، مانند اثرگذاری تعینات ملائکه، ارتباط میان تجرد و مادیت را نشان میدهد.
نظم در عالم و ملائکه
نظم در عالم، مانند رشتهای که مهرههای خلقت را به هم متصل میکند، مانع از هرجومرج در نزولات ملائکه میشود. ملائکه، مانند سربازانی در لشکر الهی، دارای مدارهای خاص (مانند ملائکه دریا، زمین، مساجد) هستند و نمیتوانند خارج از این نظم عمل کنند.
| درنگ: نظم در عالم، مانند مدارهای خاص ملائکه، مانع از هرجومرج در نزولات آنها میشود و هماهنگی نظام خلقت را تضمین میکند. |
مدارهای بسته و باز ملائکه
ملائکه، مانند ستارگانی در مدارهای آسمانی، به دو دسته خاص (با مدار بسته، مانند ملائکه حول عرش) و عام (با مدار باز) تقسیم میشوند. جبرئیل، مانند پرندهای که در آسمان پرواز میکند، در نزولاتش تعیناتی دارد، اما ذاتش نازل نمیشود.
خلقت مستمر ملائکه
قرآن کریم به خلقت مستمر ملائکه اشاره دارد:
يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ
«در آفرینش آنچه بخواهد میافزاید.» (سوره فاطر، آیه ۱)
این آیه، مانند دریچهای به سوی عالم خلقت، نشان میدهد که ملائکه خود میتوانند خلقت کنند، که این امر به تعینات و نزولات آنها اشاره دارد، نه صرف خلقت الهی.
بخش پنجم: نقد علم دینی و لزوم معرفت ملائکه
غفلت علم دینی از ملائکه
علم دینی معاصر، مانند جویباری که از مسیر اصلی منحرف شده، اغلب بر مسائل صوری، مانند استصحاب، متمرکز شده و از توجه به معرفت ملائکه و نقش آنها در سلوک معنوی غفلت کرده است. این غفلت، مانند سایهای بر نور حقیقت، مانع از درک عمیق نظام هستی شده است.
| درنگ: علم دینی معاصر، با تمرکز بر مسائل صوری، از توجه به معرفت ملائکه و نقش آنها در سلوک معنوی غفلت کرده است. |
ایمان صوری و حقیقی به ملائکه
ایمان صوری به ملائکه، مانند نقشی بر شنهای ساحل، بدون معرفت و تجسم آنها در جان، به نادانی منجر میشود. ایمان حقیقی، مانند گلی که در باغ جان میروید، مستلزم شناخت و شهود ملائکه است.
لزوم معرفت و تمرین برای درک ملائکه
درک ملائکه، مانند صعود به قلهای بلند، نیازمند تمرین، همت و ذوق است، نه صرف مطالعه کتب. علم دینی باید مانند نقاشی که حقیقت را در جان ترسیم میکند، به تجسم ملائکه در قلب عالم منجر شود.
| درنگ: درک ملائکه نیازمند تمرین و معرفت عملی است که فراتر از دانش نظری بوده و به تجسم آنها در جان منجر میشود. |
لزوم بازنگری در ذهنیت برای درک ملائکه
برای فهم ملائکه، مانند پاک کردن لوحی پر از خطوط آشوبناک، باید ذهن را از پیشفرضها خالی کرد و با خطکشی دقیق، مراتب وجودی و تعینات آنها را بررسی نمود. این بازنگری، مانند کلیدی که قفل معرفت را میگشاید، شرط لازم برای درک حقیقت ملائکه است.
نقد تهافت در سخنان عرفانی
برخی سخنان عرفانی، مانند «رو مجرد شو، مجرد را ببین» یا «آب کم جو، تشنگی آور به دست»، دچار تهافتاند. این عبارات، مانند نغمهای ناساز در سمفونی حقیقت، میان شدن و دیدن دور ایجاد میکنند. آیا باید مجرد شد تا مجرد را دید، یا مجرد را دید تا مجرد شد؟ این پرسش، مانند گرهی در مسیر معرفت، نیازمند تأمل است.
| درنگ: سخنان عرفانی مانند «رو مجرد شو، مجرد را ببین» دچار تهافتاند و نیازمند تأمل برای رفع دور میان شدن و دیدن هستند. |
جمعبندی
این نوشتار، با کاوش در حقیقت وجودی ملائکه، نشان داد که آنها موجوداتی نوری با مراتب تجرد و نزولاند. وجود آنها به دو جنبه ذاتی (نورانیت) و فعلی (تعینات و نزولات) تقسیم میشود، مانند درختی که شاخههای آن در آسمان و ریشههایش در زمین است. مقایسه انسان و ملائکه، مراتب تجرد و مادیت را روشن ساخت، و آیات قرآنی، مانند آیه «فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ»، تحول ماده به تجرد را نشان داد. علم دینی معاصر، با غفلت از معرفت ملائکه، نیازمند بازنگری است تا مانند مشعلی، راه سلوک معنوی را روشن سازد. ایمان حقیقی به ملائکه، مستلزم معرفت و تجسم آنها در جان است، که انسان را از حرمان معرفتی نجات میدهد و به سوی شهود ربوبی هدایت میکند.
| با نظارت صادق خادمی |