در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

پدیده های پنهانی 66

متن درس

تمثل ملائکه و اقتدار نورانی در نظام هستی

تمثل ملائکه و اقتدار نورانی در نظام هستی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه شصت و ششم)

دیباچه

در گستره معارف اسلامی، ملائکه به‌عنوان موجوداتی نورانی و مجرد، جایگاه ویژه‌ای در نظام خلقت دارند. بحث تمثل ملائکه، که ظهور اقتدار آن‌ها در قالب‌های گوناگون است، یکی از پیچیده‌ترین مسائل در شیطان‌شناسی و الهیات اسلامی است. این نوشتار، با تأمل در آیات قرآن کریم و نقد دیدگاه‌های کلامی و فلسفی، به بررسی ماهیت تمثل، اقتدار ملائکه، و نقش آن‌ها در نظام هستی می‌پردازد. مانند مشعلی که راه را در تاریکی روشن می‌کند، این اثر می‌کوشد حقیقت ملائکه و تمثل آن‌ها را با نگاهی ژرف و نظام‌مند روشن سازد، تا انسان به فهمی عمیق‌تر از جایگاه خود در دستگاه آفرینش دست یابد.

بخش نخست: ماهیت و اقتدار ملائکه

اختلافات در شناخت ملائکه

در منابع کلامی و فلسفی، اختلافات فراوانی درباره حقیقت وجودی ملائکه، فعل آن‌ها، و اقتدارشان وجود دارد. این اختلافات، مانند سایه‌هایی که بر نور حقیقت افتاده‌اند، عمدتاً ناشی از محدودیت‌های معرفتی و فقدان استدلال‌های مستند است. نبود شناخت دقیق از ماهیت ملائکه، مانع از فهم جایگاه آن‌ها در نظام هستی شده و به سردرگمی در تحلیل‌های کلامی انجامیده است.

درنگ: اختلافات در شناخت ملائکه، ناشی از محدودیت‌های معرفتی و فقدان استدلال‌های مستند در منابع کلامی و فلسفی است.

ماهیت نورانی و مجرد ملائکه

ملائکه دارای وجودی نورانی و مجرد هستند، که این ویژگی، مانند گوهری درخشان، آن‌ها را از قید و بندهای مادی آزاد کرده و مبنای اقتدار و توانمندی آن‌ها در تصرفات گوناگون قرار گرفته است. این نورانیت، مانند خورشیدی که همه‌چیز را روشن می‌کند، امکان تأثیرگذاری ملائکه در عوالم مختلف را فراهم می‌سازد.

درنگ: نورانیت و تجرد ملائکه، آن‌ها را از محدودیت‌های مادی آزاد کرده و مبنای اقتدارشان در تصرفات مختلف است.

تنوع اقتدار ملائکه

اقتدار ملائکه می‌تواند در ظروف گوناگون، از جمله عالم ناسوت، عالم مثال، تخیل، ذهن، ادراک، یا غیر ادراک، به‌صورت‌های متفاوت بروز یابد. این تنوع، مانند رودی که به شاخه‌های متعدد تقسیم می‌شود، نشان‌دهنده سعه وجودی ملائکه و توانایی آن‌ها در تأثیرگذاری بر چیدمان‌های طبیعی و متافیزیکی است. ملائکه، مانند نقاشانی چیره‌دست، می‌توانند در هر ظرف و عالمی، نقشی متناسب با آن بیافرینند.

جمع‌بندی بخش نخست

ماهیت نورانی و مجرد ملائکه، آن‌ها را از محدودیت‌های مادی آزاد کرده و اقتدارشان را در عوالم گوناگون متجلی می‌سازد. اختلافات در شناخت ملائکه، ناشی از فقدان معرفت دقیق و استدلال‌های مستند است. این ویژگی‌ها، مانند چراغ‌هایی در مسیر معرفت، جایگاه والای ملائکه را در نظام هستی روشن می‌کنند و انسان را به تأمل در این موجودات نورانی دعوت می‌نمایند.

بخش دوم: تمثل ملائکه و تبیین قرآنی آن

ماهیت تمثل ملائکه

تمثل ملائکه، ظهور اقتدار و فعل آن‌ها در قالب‌های خاص است که می‌تواند در ظروف گوناگون، مانند ناسوت، مثال، یا ادراک، رخ دهد. این تمثل، مانند آینه‌ای است که نور ملائکه را در صور مختلف بازمی‌تاباند. تمثل، نه تغییر ذات ملائکه است و نه ظهور خود آن‌ها در قالب‌های دیگر، بلکه تعین فعل و اقتدار آن‌ها در جهت خاص است.

درنگ: تمثل ملائکه، ظهور اقتدار و فعل آن‌ها در قالب‌های خاص است، نه تغییر ذات یا خود آن‌ها.

تمثل کامل برای حضرت مریم

قرآن کریم، تمثل جبرئیل برای حضرت مریم را چنین توصیف می‌کند:

فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا
پس [جبرئیل] برای او به‌صورت بشری خوش‌اندام تجلی یافت (سوره مریم، آیه ۱۷).

این تمثل، مانند گوهری که در بستری شایسته جای گرفته، به دلیل سعه وجودی حضرت مریم، کامل و شامل ابعاد تخاطبی، وصالی، و جوارحی بوده است. متعلق این تمثل، نه‌تنها ادراک، بلکه مزاج، رحم، و نفس حضرت مریم بوده، که آن را از تمثل‌های دیگر متمایز می‌سازد.

درنگ: تمثل جبرئیل برای حضرت مریم، به دلیل سعه وجودی ایشان، کامل و شامل ابعاد تخاطبی، وصالی، و جوارحی بوده است.

تفاوت تمثل در انبیا

تمثل جبرئیل برای انبیایی چون ابراهیم و لوط، عمدتاً تخاطبی و جوارحی بوده، در حالی که تمثل برای حضرت مریم، علاوه بر این ابعاد، وصالی نیز بوده است. این تفاوت، مانند نقشی که بر بوم‌های مختلف ترسیم می‌شود، ناشی از سعه وجودی حضرت مریم و اقتدار ویژه جبرئیل در این ظرف است. تمثل برای مریم، مانند رودی زلال است که به ژرفای وجود او نفوذ کرده، در حالی که تمثل برای دیگران، مانند نسیمی بوده که تنها سطح را نوازش داده است.

عدم انقلاب ذات ملائکه

تمثل ملائکه، برخلاف تصور برخی متکلمان، به معنای انقلاب یا تغییر ذات آن‌ها نیست. ذات ملائکه، مانند گوهری ثابت و نورانی، تغییر نمی‌یابد، بلکه فعل و اقتدار آن‌ها در قالب‌های خاص متعین می‌شود. این دیدگاه، مانند کلیدی است که ابهامات کلامی را می‌گشاید و از خلط میان ذات و فعل جلوگیری می‌کند.

درنگ: تمثل ملائکه، نه انقلاب ذات آن‌ها، بلکه تعین فعل و اقتدارشان در قالب‌های خاص است.

جمع‌بندی بخش دوم

تمثل ملائکه، ظهور اقتدار و فعل آن‌ها در ظروف گوناگون است که در مورد حضرت مریم، به دلیل سعه وجودی ایشان، به کمال رسیده است. این تمثل، شامل ابعاد تخاطبی، وصالی، و جوارحی بوده و از تمثل برای دیگر انبیا متمایز است. ذات ملائکه، ثابت و نورانی باقی می‌ماند و تمثل، تنها به فعل آن‌ها مربوط است. این مفاهیم، مانند دریچه‌ای به سوی حقیقت، جایگاه ملائکه در نظام خلقت را روشن می‌سازند.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های کلامی و فلسفی

نقد دیدگاه متکلمان

متکلمان، مانند فخر رازی، در فهم تمثل ملائکه دچار مشکل شده‌اند، زیرا تمثل را به تغییر ذات یا خود ملک نسبت می‌دهند. در تفسیر کبیر فخر رازی (جلد ۲۱ و ۲۲، صفحه ۱۹۵، ذیل آیه ۱۷ سوره مریم)، چهار اشکال مطرح شده که همگی از عدم شناخت دقیق ماهیت تمثل ناشی می‌شوند. این اشکالات، مانند سنگ‌هایی در مسیر معرفت، مانع از فهم صحیح تمثل شده‌اند.

درنگ: متکلمان، به دلیل خلط میان ذات و فعل ملائکه، در فهم تمثل دچار مشکل شده‌اند.

اشکال اول فخر رازی: امکان مشابهت

فخر رازی معتقد است اگر تمثل جایز باشد، امکان مشابهت میان افراد ایجاد می‌شود و این امر، علم عادی را مختل می‌کند. برای مثال، ممکن است فردی را که می‌بینیم، تمثل ملکی باشد، نه خود شخص.

پاسخ او به این اشکال، این است که مشابهت، امری نادر است و علم عادی را مختل نمی‌کند. اما این پاسخ، مانند پلی سست، ناکافی است، زیرا حتی ندرت مشابهت می‌تواند شبهه ایجاد کند.

اشکال دوم فخر رازی: اختلال در یقین

فخر رازی می‌گوید اگر تمثل جایز باشد، یقین به امور مختل می‌شود، زیرا ممکن است هر آنچه می‌بینیم، تمثل باشد. پاسخ او، مانند اشکال اول، بر ندرت این امر استوار است، که به دلیل عدم ارائه راه‌حل دقیق، ناکافی است.

اشکال سوم فخر رازی: اختلال در علم عادی

او معتقد است که تمثل، علم عادی را مختل می‌کند، زیرا نمی‌توان میان حقیقت و تمثل تمایز قائل شد. پاسخ او، باز هم بر ندرت استوار است، که مانند تلاش برای خاموش کردن آتش با آب اندک، ناکارآمد است.

اشکال چهارم فخر رازی: وثوق به خبر متواتر

فخر رازی ادعا می‌کند که اگر تمثل جایز باشد، وثوق به اخبار متواتر، مانند خبر جنگ پیامبر (ص) در بدر، از بین می‌رود، زیرا ممکن است جنگ‌کننده تمثل باشد، نه خود پیامبر. پاسخ او، مانند پاسخ‌های پیشین، بر ندرت استوار است و ناکافی می‌ماند.

درنگ: اشکالات فخر رازی، به دلیل عدم توجه به تمایز میان ذات و فعل ملائکه و ندرت پاسخ‌هایش، ناکافی و غیرمستدل است.

نقد دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی معتقد است که جبرئیل خود در قالب بشری تمثل می‌یابد، اما این دیدگاه، مانند خلط نور با سایه، نادرست است، زیرا تمثل به فعل جبرئیل مربوط است، نه ذات او. این نقد، مانند مشعلی است که ابهامات را روشن می‌کند و بر تمایز میان ذات و فعل تأکید دارد.

نقد علامه به فخر رازی

علامه طباطبایی، پاسخ‌های فخر رازی را ناکافی می‌داند، زیرا حتی در ندرت، امکان مشابهت می‌تواند علم را مختل کند. این نقد، مانند تیغی تیز، ضعف استدلال‌های فخر رازی را آشکار می‌سازد و بر ضرورت ارائه استدلال محکم تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

دیدگاه‌های کلامی، مانند فخر رازی، به دلیل خلط میان ذات و فعل ملائکه و استدلال‌های ناکافی، از فهم دقیق تمثل ناتوان مانده‌اند. علامه طباطبایی نیز، با نسبت دادن تمثل به خود جبرئیل، از تمایز میان ذات و فعل غفلت کرده است. این نقدها، مانند آیینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، ضرورت شناخت دقیق و علمی ملائکه را نشان می‌دهند.

بخش چهارم: شبهات و یقین در تمثل ملائکه

طبیعی بودن شبهه و یقین

شبهه و یقین، اموری فطری و غیرجعلی‌اند. انسان، به‌صورت طبیعی، در صورت وجود قرینه شک می‌کند و در غیر این صورت، یقین دارد. این ویژگی، مانند جریانی زلال در روان انسان، از سفسطه و تردید بی‌جا جلوگیری می‌کند.

درنگ: شبهه و یقین، اموری فطری‌اند و بدون قرینه، نمی‌توان به تمثل یا مشابهت شک کرد.

دیدگاه صحیح درباره یقین و شبهه

در باب حقیقت و مجاز، بدون قرینه، نمی‌توان به تمثل یا مشابهت شک کرد. اصل بر این است که هر موجودی خودش است، مگر اینکه قرینه‌ای برای شک وجود داشته باشد. این دیدگاه، مانند ستونی استوار، یقین فطری را حفظ کرده و از شبهات بی‌اساس جلوگیری می‌کند.

پاسخ به شبهه وثوق به خبر متواتر

در اخبار متواتر، مانند خبر جنگ پیامبر (ص) در بدر، به دلیل یقین ذاتی، شکی ایجاد نمی‌شود. همان‌گونه که در اخبار واحد بدون قرینه شک نمی‌کنیم، در اخبار متواتر نیز شبهه‌ای پدید نمی‌آید. این پاسخ، مانند کلیدی است که درهای اطمینان را می‌گشاید.

جمع‌بندی بخش چهارم

شبهه و یقین، اموری فطری‌اند که بدون قرینه، نمی‌توان به تمثل یا مشابهت شک کرد. اخبار متواتر، به دلیل یقین ذاتی، از شبهات مصون‌اند. این دیدگاه، مانند مشعلی در تاریکی، مسیر معرفت را روشن کرده و از سفسطه‌های کلامی جلوگیری می‌کند.

بخش پنجم: نزول و ظهورات ملائکه

ماهیت نزول ملائکه

ملائکه، نزول یا تنزل ذاتی ندارند، بلکه اقتدار و فعل آن‌هاست که در قالب‌های مختلف متعین می‌شود. این نزول، مانند نوری است که در آینه‌های گوناگون بازتاب می‌یابد، بدون آنکه ذات نور تغییر کند.

درنگ: نزول ملائکه، به اقتدار و فعل آن‌ها مربوط است، نه ذاتشان.

تطبیق با ظهورات الهی

قرآن کریم، ظهورات الهی و ملائکه را چنین توصیف می‌کند:

وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا
و پروردگارت با فرشتگان که صف در صف‌اند، بیاید (سوره فجر، آیه ۲۲).

این آیه، مانند نقشی بر بوم خلقت، بر ظهور اقتدار الهی و ملائکه در قالب‌های خاص تأکید دارد. نزول و صعود، به تجلیات و اقتدارات مربوط است، نه ذات الهی یا ملائکه.

امکان رؤیت ملائکه

ملائکه را می‌توان به اشکال گوناگون در ظروف مختلف مشاهده کرد. این رؤیت، مانند دیدن انعکاس نور در آینه‌های متفاوت، به اقتدار ملائکه وابسته است و نه به یکسان بودن صورت‌ها. این انعطاف‌پذیری، مانند رودی است که به هر بستری شکل می‌گیرد.

نقد کلی علم کلامی

مباحث کلامی، به دلیل فقدان دقت علمی و فلسفی در تبیین ملائکه، اغلب به اهمال و تقلید از یکدیگر منجر شده‌اند. این نقد، مانند آیینه‌ای که کاستی‌ها را نشان می‌دهد، بر ضرورت اصلاح روش‌های استدلالی در علم دینی تأکید دارد، بدون آنکه به نهادهای دینی خرده گیرد.

درنگ: فقدان دقت علمی و فلسفی در علم کلامی، به اهمال و تقلید در تبیین ملائکه منجر شده است.

جمع‌بندی بخش پنجم

نزول ملائکه، به اقتدار و فعل آن‌ها مربوط است، نه ذاتشان. ظهورات الهی و ملائکه، مانند تجلی نور در آینه‌های گوناگون، در قالب‌های خاص متعین می‌شود. امکان رؤیت ملائکه در اشکال مختلف، انعطاف‌پذیری اقتدار آن‌ها را نشان می‌دهد. نقد علم کلامی، بر ضرورت استدلال دقیق و علمی تأکید دارد، تا معرفت ملائکه به‌درستی تبیین شود.

نتیجه‌گیری کل

ملائکه، به‌عنوان موجوداتی نورانی و مجرد، از اقتداری برخوردارند که در عوالم گوناگون، از ناسوت تا مثال، متجلی می‌شود. تمثل ملائکه، ظهور فعل و اقتدار آن‌ها در قالب‌های خاص است، نه تغییر ذاتشان. تمثل جبرئیل برای حضرت مریم، به دلیل سعه وجودی ایشان، کامل و شامل ابعاد تخاطبی، وصالی، و جوارحی بوده است. دیدگاه‌های کلامی، مانند فخر رازی، به دلیل خلط میان ذات و فعل، و حتی تفسیر علامه طباطبایی، به دلیل نسبت دادن تمثل به خود جبرئیل، ناکافی‌اند. شبهات کلامی، با تکیه بر یقین فطری و فقدان قرینه برای شک، قابل رفع‌اند. نزول و ظهورات ملائکه، مانند انعکاس نور در آینه‌های گوناگون، به اقتدار آن‌ها مربوط است. این نوشتار، مانند دریچه‌ای به سوی حقیقت، انسان را به تأمل در ماهیت ملائکه و جایگاه آن‌ها در نظام هستی دعوت می‌کند، تا با معرفتی ژرف‌تر، به فهم نظام خلقت و نقش خود در آن نائل آید.

با نظارت صادق خادمی