در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

پدیده های پنهانی 107

متن درس

پدیده‌های پنهانی: تحلیل فلسفی و قرآنی جایگاه جنیان، ملائکه و شعور ماده در نظام هستی‌شناختی

پدیده‌های پنهانی: تحلیل فلسفی و قرآنی جایگاه جنیان، ملائکه و شعور ماده در نظام هستی‌شناختی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۷)

دیباچه

این نوشتار به کاوش در جایگاه جنیان، ملائکه و نقش شعور ماده در نظام هستی‌شناختی می‌پردازد، با تکیه بر نگرش‌های فلسفی صدرالمتألهین در اسفار اربعه و آیات قرآن کریم. هدف، تبیین رابطه میان ماده، ملائکه و جنیان، و بازنمایی نقش شعور طبیعی در فرآیندهای خلقت و تکوین است. این بررسی با نگاهی ژرف به رد دیدگاه‌های سنتی که ماده را فاقد شعور می‌دانند، درصدد ارائه تحلیلی جامع از نقش ماده و ملائکه در نظام خلقت و تأثیر آن‌ها بر انسان و جنیان است. نوشتار پیش‌رو با ساختاری منظم و با بهره‌گیری از زبانی روشن و متین، به دنبال ارائه نگرشی نوین به این مفاهیم در چارچوبی علمی و فلسفی است.

بخش یکم: شعور ماده و بازاندیشی در نظام خلقت

شعور طبیعی ماده: نقدی بر دیدگاه‌های سنتی

برخلاف باورهای سنتی که ماده را موجودی کور و کر می‌پندارند، ماده از شعور طبیعی برخوردار است و توانایی خلق تشکلات پیچیده و صور متنوع را داراست. این دیدگاه، که در اندیشه صدرالمتألهین ریشه دارد، ماده را نه تنها منفعل و بی‌جان، بلکه موجودی فعال و هوشمند معرفی می‌کند که بدون نیاز به مداخله مستقیم ملائکه، قادر به ایجاد اشکال ظریف و پیچیده‌ای چون خطوط کف دست یا ساختارهای زیستی است.

درنگ: ماده دارای شعور ذاتی است و توانایی خلق صور پیچیده را بدون دخالت مستقیم ملائکه دارد، که این امر دیدگاه سنتی ماده بی‌شعور را به چالش می‌کشد.

این نگرش، ماده را به مثابه بستری پویا می‌بیند که با استعدادهای ذاتی خود، در تعامل با نظام هستی عمل می‌کند. برای نمونه، گیاه با نرمی و لطافت خود قادر است آسفالت را بشکافد، گویی با زبانی نرم‌تر از گل و تیزتر از شمشیر، نظم سخت ماده را در هم می‌شکند. این تمثیل، گواهی بر قدرت نهفته در ماده است که از دیدگاهی سنتی غفلت شده است.

نقد متکلمان و فلاسفه سنتی

متکلمان و فلاسفه‌ای چون اشاعره و معتزله، ماده را فاقد شعور و ناتوان از ایجاد صور و اشکال می‌دانستند و این فرآیندها را مستقیماً به خدا یا ملائکه نسبت می‌دادند. صدرالمتألهین این دیدگاه را به دلیل فقدان شواهد علمی و فلسفی باطل می‌داند. وی معتقد است که ماده خود دارای استعدادهای ذاتی است و نیازی به مداخله مستقیم ندارد.

این نقد، تلاشی است برای بازسازی نظام فکری اسلامی و رهایی از تأثیرات تاریخی که ماده را بی‌ارزش جلوه داده‌اند. این تأثیرات، که گاه ریشه در انحرافات فکری ناشی از عوامل خارجی دارد، جایگاه علمی و عملی مسلمین را تضعیف کرده است. صدرالمتألهین با تأکید بر خودکفایی ماده، گامی در جهت احیای نگرش قرآنی به عالم و ماده برمی‌دارد.

نقش ملائکه در خلقت

ملائکه، برخلاف تصور برخی متکلمان، در افعال دانی و مباشرتی دخالت مستقیم ندارند، بلکه از طریق واسطه‌ها و اعوان، تأثیر خود را اعمال می‌کنند. این دیدگاه، سلسله‌مراتب وجودی ملائکه را نشان می‌دهد که در مراتب عالی‌تر، از مداخله مستقیم در ماده معاف هستند. گویی ملائکه چون فرمانروایانی حکیم، از بلندای وجود نظاره‌گر نظم عالم‌اند و هدایت آن را به واسطه‌ها می‌سپارند.

این نگرش، نقش ملائکه را در سطحی کلان و حکیمانه قرار می‌دهد، جایی که آن‌ها به جای دخالت مستقیم، نظم کلی خلقت را هدایت می‌کنند. این هماهنگی میان ماده و ملائکه، به مثابه رقصی موزون در نظام هستی است که هر یک وظایف خاص خود را ایفا می‌کنند.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش نشان داد که ماده، برخلاف دیدگاه‌های سنتی، موجودی باشعور و فعال است که توانایی خلق صور پیچیده را دارد. ملائکه، در جایگاه هدایت‌گران کلان، از طریق واسطه‌ها در خلقت نقش دارند، اما ماده با استعدادهای ذاتی خود، بخش مهمی از فرآیندهای تکوینی را به انجام می‌رساند. این دیدگاه، با نقد باورهای متکلمان سنتی، به سوی بازتعریف جایگاه ماده در نظام هستی گام برمی‌دارد.

بخش دوم: قرآن کریم و شعور ماده

تسبیح ماده در قرآن کریم

قرآن کریم ماده را بی‌شعور نمی‌داند، بلکه آن را تسبیح‌گو و ساجد معرفی می‌کند. این نگرش در آیه‌ای از سوره حشر متجلی است: يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ (آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می‌گویند). این آیه، ماده را به مثابه موجودی زنده و باشعور معرفی می‌کند که در نظم هستی مشارکت دارد.

این دیدگاه قرآنی، ماده را از حالت انفعال خارج کرده و آن را در جایگاه موجودی فعال و تسبیح‌گو قرار می‌دهد. گویی هر ذره از ماده، چون سربازی وفادار، در خدمت نظم الهی به تسبیح و سجود مشغول است.

تسخیر عالم برای انسان

قرآن کریم از تسخیر عالم برای انسان سخن می‌گوید: وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا (و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است همه را برای شما مسخر کرد). این تسخیر، نیازمند فعلیت عقل انسانی است که از طریق معرفت و علم به دست می‌آید.

انسان، چون جانشین خدا در زمین، موظف است با بهره‌گیری از عقل و علم، ظرفیت‌های طبیعی را به فعلیت برساند. اما انحرافات فکری و عدم توجه به این آیات، مانع بهره‌برداری مسلمین از این ظرفیت‌ها شده است. این غفلت، چون سایه‌ای سنگین، پیشرفت علمی و عملی جوامع اسلامی را تحت‌الشعاع قرار داده است.

نقد عدم بهره‌برداری از ظرفیت‌های طبیعی

علم دینی، با وجود تأکید قرآن کریم بر تسخیر عالم، از ظرفیت‌های طبیعی مانند دریا و زمین بهره نبرده است. این غفلت، ریشه در انحرافات فکری دارد که ماده را بی‌ارزش و بی‌شعور پنداشته‌اند. این دیدگاه، مانعی در برابر پیشرفت علمی مسلمین بوده و آن‌ها را از بهره‌گیری از نعمات الهی باز داشته است.

برای نمونه، قرآن کریم از علوم مختلفی چون منطق الطیر، تأویل احادیث و صنعت لبوس سخن می‌گوید که همگی اکتسابی و در دسترس انسان‌اند. این علوم، چون چراغ‌هایی در مسیر معرفت، انسان را به سوی تسخیر عالم هدایت می‌کنند.

درنگ: قرآن کریم ماده را تسبیح‌گو و ساجد می‌داند و از تسخیر عالم برای انسان سخن می‌گوید، که این امر نیازمند فعلیت عقل و بهره‌گیری از علوم اکتسابی است.

جمع‌بندی بخش دوم

قرآن کریم با معرفی ماده به عنوان موجودی تسبیح‌گو و تأکید بر تسخیر عالم برای انسان، نگرشی نوین به جایگاه ماده و انسان در نظام هستی ارائه می‌دهد. این دیدگاه، با نقد انحرافات فکری که مانع بهره‌برداری از ظرفیت‌های طبیعی شده‌اند، بر ضرورت فعلیت عقل و کسب معرفت تأکید دارد.

بخش سوم: جایگاه جنیان و ابلیس در نظام خلقت

ابلیس و نقش آن در تکامل انسان

ابلیس، موجودی از جنس جن، به عنوان مانعی برای آزمایش انسان آفریده شده و نقش کلیدی در صعود و تکامل او دارد. قرآن کریم ابلیس را موجودی معرفی می‌کند که در برابر خدا ایستادگی کرده و به انسان چالش‌هایی برای رشد و کمال ارائه می‌دهد. این چالش‌ها، چون خانی دشوار در مسیر رستم، انسان را به سوی تکامل هدایت می‌کنند.

بدون وجود ابلیس، انسان از هبوط به صعود نمی‌رسید. ابلیس، به مثابه آتشی که طلا را خالص می‌کند، عاملی است که انسان را در مسیر کمال می‌آزماید. این نقش، نه تنها منفی نیست، بلکه در نظام حکیمانه خلقت، ضرورتی برای تکامل انسان به شمار می‌رود.

تفاوت ابلیس و شیطان

ابلیس منحصر به جن است، در حالی که شیطان می‌تواند انسانی یا جنی باشد. انسان به دلیل ظرفیت معرفتی خود، ابلیس نیست، اما ممکن است شیطان باشد. این تمایز، نشان‌دهنده تفاوت‌های وجودی و کارکردی میان این دو مفهوم است. ابلیس، چون سرکرده‌ای از جنس جن، در مرتبه‌ای خاص قرار دارد، در حالی که شیطان، صفتی است که می‌تواند در هر موجودی ظهور یابد.

درنگ: ابلیس، به عنوان موجودی از جنس جن، نقش محرکی در تکامل انسان دارد، در حالی که شیطان می‌تواند انسانی یا جنی باشد و این تمایز، بر تفاوت‌های وجودی و کارکردی آن‌ها دلالت دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش نشان داد که ابلیس و جنیان، به عنوان بخشی از نظام خلقت، نقش مهمی در آزمایش و تکامل انسان ایفا می‌کنند. ابلیس، با ایجاد چالش‌هایی در مسیر انسان، او را به سوی کمال هدایت می‌کند، در حالی که تمایز میان ابلیس و شیطان، نگرشی عمیق‌تر به نقش این موجودات در نظام هستی ارائه می‌دهد.

بخش چهارم: عشق و مراتب آن در نظام انسانی

مراتب عشق و سیر تکاملی انسان

عشق انسانی در چهار مرتبه شهوت، غضب، مکر و معرفت تقسیم می‌شود که به ترتیب در مراحل کودکی، جوانی، پختگی و وصول ظاهر می‌شوند. این مراتب، چون پله‌های نردبانی هستند که انسان را از ناسوت به سوی معرفت الهی هدایت می‌کنند.

شهوت در کودکی و ناسوت ظهور می‌یابد، گویی کودکی چون گلی نو شکفته، به دنبال لذت‌های ابتدایی است. غضب در جوانی و با کسب قدرت پدیدار می‌شود، چون شعله‌ای که در وجود جوان زبانه می‌کشد. مکر در پختگی و با تجربه‌اندوزی رخ می‌نماید، و معرفت، چون قله‌ای رفیع، در وصول به حقیقت الهی متجلی می‌گردد.

تمکین و رهایی از غضب

اولیای خدا با رسیدن به مقام تمکین، از غضب رها می‌شوند و رحمت بر غضبشان سبقت می‌گیرد. این مقام، چون دریایی آرام پس از طوفان، نشان‌دهنده تعادل نفسانی و برتری تمکین بر قدرت است. انسان در این مرتبه، از قید غضب آزاد شده و به سوی رحمت الهی رهنمون می‌گردد.

درنگ: مراتب عشق، از شهوت تا معرفت، سیر تکاملی انسان را نشان می‌دهد که با رسیدن به مقام تمکین، از غضب رها شده و به رحمت الهی می‌پیوندد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش به تبیین مراتب عشق و نقش آن در سیر تکاملی انسان پرداخت. از شهوت در کودکی تا معرفت در وصول، انسان در مسیری تربیتی و تکاملی گام برمی‌دارد که با رسیدن به مقام تمکین، به تعادل نفسانی و رحمت الهی دست می‌یابد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار نشان داد که ماده در نظام هستی‌شناختی، موجودی باشعور و فعال است که قادر به خلق صور پیچیده بدون نیاز به مداخله مستقیم ملائکه یا خدا است. ملائکه، در سطحی کلان و از طریق واسطه‌ها، نظم خلقت را هدایت می‌کنند، در حالی که ماده با استعدادهای ذاتی خود، بخشی از نظم مشاعی عالم را تشکیل می‌دهد. قرآن کریم با تأکید بر تسبیح ماده و تسخیر عالم برای انسان، بر ضرورت فعلیت عقل و کسب معرفت تأکید دارد. ابلیس و جنیان نیز به عنوان عواملی برای آزمایش و تکامل انسان در نظر گرفته شده‌اند، و مراتب عشق، سیر تکاملی انسان را از ناسوت به سوی معرفت الهی نشان می‌دهد. این تحلیل، دریچه‌ای به سوی درک عمیق‌تر نظام هستی و جایگاه انسان در آن می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی