متن درس
پدیدههای پنهانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۶)
دیباچه
انسان در نظام هستی جایگاهی بس والا و بیمانند دارد که در پرتو خلافت الهی و رویارویی با خصومت شیطان آشکار میگردد. این جایگاه، که در قرآن کریم به زیبایی ترسیم شده، انسان را به مثابه ظرفی بیکران معرفی میکند که توانایی دربرگرفتن تمامی موجودات عالم را داراست. اما این ظرفیت عظیم، تنها زمانی شکوفا میشود که انسان از غفلت رهایی یابد و با آگاهی از خصومت شیطان، قوای وجودی خویش را فعال سازد. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأمل در مفاهیم خلافت و شیطان، به بررسی این دو وجه بنیادین هویت انسانی میپردازد و راههای تعالی انسان را در پرتو این شناخت کاوش میکند.
بخش یکم: انسان، ظرف جمع موجودات
جایگاه انسان در نظام هستی
انسان در قرآن کریم به عنوان موجودی معرفی شده که توانایی دربرگرفتن تمامی ابعاد عالم هستی را در خود دارد. این ویژگی، او را از دیگر موجودات متمایز میسازد و ظرفیتی بینهایت برای تعالی در اختیارش قرار میدهد. این ظرفیت، مانند چشمهای جوشان است که اگر به درستی هدایت شود، میتواند تمامی جنبههای وجودی انسان را سیراب کند.
درنگ: انسان به مثابه ظرف جمع تمامی موجودات عالم، دارای تواناییهای بینهایت است که در صورت فعال شدن، او را به جایگاهی متعالی ارتقا میدهد.
این توانایی بالقوه، تنها زمانی به فعلیت میرسد که انسان از محدودیتهای وجودی خود عبور کند و قوای درونیاش را بیدار سازد. این بیداری، نیازمند شناخت دقیق جایگاه خویش در نظام هستی و آگاهی از موانعی است که او را از این تعالی بازمیدارند.
محدودیت انسان بدوی
انسانی که در سطح ابتدایی و بدوی زیست میکند، همان که در قرآن کریم به «يَأْكُلُ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ» توصیف شده، تنها از بخش ناچیزی از توانمندیهای وجودی خود بهره میگیرد. این انسان، که غرق در روزمرگی و نیازهای مادی است، به ندرت بیش از پنج درصد از ظرفیت وجودی خویش را به کار میبندد. مانند پرندهای است که بالهایش را بسته نگه داشته و از پرواز در آسمان بیکران محروم مانده است.
این محدودیت، نتیجه بسته ماندن مشاعر و قوای وجودی انسان است. حس، نفس، روح، عقل و خفا، که همگی از اجزای بنیادین وجود انسانیاند، در این حالت خاموش و غیرفعال باقی میمانند. چنین انسانی، به سان ماشینی است که با ظرفیت خالی حرکت میکند و از توان کامل خود بهرهای نمیبرد.
درنگ: انسان بدوی، تنها از بخش محدودی از توانمندیهای وجودی خود استفاده میکند و مشاعرش به دلیل غفلت از خلافت و شیطان، بسته و غیرفعال باقی میماند.
تمثیل ماشین خالی و کاغذ نیمسوخته
برای تبیین بهتر این مفهوم، میتوان انسان غیرفعال را به اتوبوسی تشبیه کرد که با چند مسافر اندک حرکت میکند، در حالی که ظرفیت آن برای حمل صدها نفر طراحی شده است. یا مانند قطاری است که کوپههایش خالی مانده و تنها با چند نفر به راه خود ادامه میدهد. این تمثیل، بر غفلت انسان از ظرفیتهای عظیم وجودیاش تأکید دارد.
تمثیل دیگر، انسان را به کاغذی نیمسوخته مانند میکند که تنها بخش کوچکی از آن شعلهور شده و بخش اعظم آن به دلیل عدم اشتعال، از بین رفته است. این کاغذ نیمسوخته، نمایانگر انسانی است که نود درصد از وجودش به دلیل عدم بیداری، مرده و غیرفعال باقی مانده است. مانند درختی است که ریشههایش در خاک خشکیده و از جوشش حیات محروم مانده است.
درنگ: انسان غیرفعال، مانند کاغذی نیمسوخته یا ماشینی خالی است که بخش اعظم ظرفیت وجودیاش به دلیل غفلت، غیرفعال و خاموش مانده است.
جمعبندی بخش یکم
انسان به عنوان ظرف جمع موجودات، دارای ظرفیتی بینهایت برای تعالی است، اما در حالت بدوی، تنها از بخش ناچیزی از این ظرفیت بهره میگیرد. این محدودیت، نتیجه غفلت از قوای وجودی و عدم فعالسازی مشاعر است. تمثیلهایی چون ماشین خالی و کاغذ نیمسوخته، این حقیقت را به زیبایی به تصویر میکشند که انسان بدون بیداری وجودی، از دستیابی به جایگاه واقعی خود محروم میماند.
بخش دوم: خلافت و خصومت شیطان، دو بال تعالی
خلافت الهی و گشودگی مشاعر
خلافت الهی، مقامی است که انسان را به جانشینی خداوند در زمین متصل میسازد. این مقام، مانند کلیدی است که قفلهای وجودی انسان را میگشاید و مشاعر و قوای او را، چون چتری گسترده، باز میکند. در پرتو خلافت، حس، نفس، روح، عقل و خفای انسان فعال میشوند و او را به موجودی با توانمندیهای متعالی تبدیل میکنند. این گشودگی، انسان را از محدودیتهای زندگی مادی فراتر برده و به سوی افقهای بیکران هدایت میکند.
درنگ: خلافت الهی، مشاعر انسان را گشوده و او را از محدودیتهای بدوی به سوی تعالی و کمال هدایت میکند.
خصومت شیطان و نقش آن در بیداری انسان
خصومت شیطان، به مثابه آتشی است که انسان را به هوشیاری و آمادگی برای مقابله با چالشهای معنوی دعوت میکند. شیطان با ابزارهایی چون وسوسه، لمس، ترساندن و استزلال، سعی در انحراف انسان از صراط مستقیم دارد. اما همین خصومت، اگر با آگاهی همراه شود، میتواند انسان را به سوی بیداری و تقویت قوای وجودی سوق دهد. مانند شمشیری است که اگرچه خطرناک است، اما در دستان جنگجویی ماهر، به ابزاری برای دفاع و پیروزی بدل میشود.
قرآن کریم در آیات متعدد، به صفات شیطان اشاره کرده است. برای نمونه، در سوره اعراف، آیه ۲۰ میفرماید: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ» (آنگاه شیطان آن دو را وسوسه کرد). یا در سوره بقره، آیه ۲۰۸: «وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ» (و از گامهای شیطان پیروی نکنید). همچنین در سوره بقره، آیه ۲۶۸: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ» (شیطان شما را از خطر فقر میترساند و به کارهای زشت فرمان میدهد).
درنگ: خصومت شیطان، انسان را به هوشیاری دعوت میکند و با آگاهی از آن، میتواند به عاملی برای بیداری و تعالی بدل شود.
فعالسازی قوای وجودی
فعالسازی قوای وجودی انسان، مانند استارت زدن به موتوری خاموش است که توانایی حرکت با سرعتهای بالا را دارد. انسانی که مشاعرش فعال شده، میتواند تا ۸۰ درصد از ظرفیت وجودی خود را به کار گیرد. این فعالسازی، مانند باز شدن بالهای عقابی است که او را به اوج آسمانهای معرفت میرساند. در این حالت، حس، نفس، روح، عقل و خفای انسان گسترش مییابد و او را به موجودی فراتر از تصورات بشری بدل میسازد.
انسانی که این قوا را فعال نکند، مانند جتی است که با سرعت گاری حرکت میکند. او در رقابتهای پیشپاافتاده مادی، مانند تعداد داراییها یا فرزندان، گرفتار میماند و از مسابقه با موجودات متعالی چون ملائکه و جن بازمیماند.
درنگ: فعالسازی قوای وجودی، انسان را از محدودیتهای مادی رهایی بخشیده و او را به سوی مراتب بالای هستی هدایت میکند.
جمعبندی بخش دوم
خلافت الهی و خصومت شیطان، دو بال اصلی تعالی انساناند. خلافت، انسان را به مقام جانشینی خداوند متصل میسازد و مشاعر او را گشوده میکند، در حالی که خصومت شیطان، با هوشیاری و آگاهی، به عاملی برای بیداری و تقویت قوای وجودی بدل میشود. فعالسازی این قوا، انسان را از محدودیتهای بدوی رهایی بخشیده و به سوی کمال هدایت میکند.
بخش سوم: شیطانشناسی در قرآن کریم
تمایز ابلیس و شیاطین
در قرآن کریم، ابلیس به عنوان موجودی خاص و بیهمتا معرفی شده که سرسلسله شیاطین است. در مقابل، شیاطین شامل موجودات جنی و انسیاند که تحت فرمان ابلیس عمل میکنند. در سوره انعام، آیه ۱۱۲ میفرماید: «شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ» (شیطانهای انسی و جنی). این تمایز، نشاندهنده گستردگی دامنه شیاطین است که میتوانند در قالب انسانها یا موجودات غیرانسانی ظاهر شوند.
ابلیس، مانند ستارهای تاریک در آسمان هستی است که با نور کاذب خود، انسانها را به سوی گمراهی میکشاند. شیاطین، اما، چون ایادی او، در زمین پراکندهاند و با ابزارهای گوناگون، انسان را از مسیر حق دور میکنند.
درنگ: ابلیس، موجودی بیهمتا و سرسلسله شیاطین است، در حالی که شیاطین، گسترهای از موجودات جنی و انسیاند که تحت فرمان او عمل میکنند.
ماده و تجرد در جن و ملائکه
جنها موجوداتی مادّیاند که ظرفیت تجرد در روح آنها نهفته است، در حالی که ملائکه هم مادّی و هم مجرّد هستند. این تمایز، جایگاه آنها را در نظام هستی مشخص میکند. جنها، به دلیل مادّی بودن، به انسان نزدیکترند و میتوانند رقیب او باشند، در حالی که ملائکه، به دلیل تجرد، نقش محافظتی دارند و انسان را در مسیر کمال یاری میکنند.
مانند رودخانهای است که جنها در بستر مادی آن جاریاند، اما ملائکه چون نسیمی لطیف، در آسمانهای تجرد پرواز میکنند. این تفاوت، نشاندهنده نقشهای متمایز آنها در نظام خلقت است.
درنگ: جنها موجوداتی مادّی با ظرفیت تجرد در روحاند، در حالی که ملائکه هم مادّی و هم مجرّد بوده و نقش محافظتی دارند.
صفات و ابزارهای شیطان
قرآن کریم، شیطان را با صفات و ابزارهای متعددی توصیف کرده که همگی در راستای انحراف انسان از صراط مستقیم عمل میکنند. این صفات شامل لغزاندن (زلل)، وسوسه، وعده دادن، امر به فحشا، ترساندن و لمس است. برای نمونه:
- لغزاندن: «فَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ» (سوره بقره، آیه ۳۶) (شیطان آن دو را لغزاند).
- وسوسه: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ» (سوره اعراف، آیه ۲۰) (آنگاه شیطان آن دو را وسوسه کرد).
- ترساندن: «إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ» (سوره آلعمران، آیه ۱۷۵) (این تنها شیطان است که دوستانش را میترساند).
- لمس: «الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ» (سوره بقره، آیه ۲۷۵) (کسانی که شیطان از طریق تماس پنهانی دیوانهشان کرده است).
- استزلال: «اسْتَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبَا» (سوره آلعمران، آیه ۱۵۵) (شیطان به سبب بعضی از کارهایشان، آنان را لغزاند).
- اراده گمراهی: «وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا» (سوره نساء، آیه ۶۰) (و شیطان میخواهد آنان را به گمراهی دور و درازی بکشاند).
این ابزارها، مانند تارهای عنکبوتیاند که شیطان با ظرافت در اطراف انسان میتند تا او را در دام خود گرفتار سازد.
درنگ: شیطان با ابزارهایی چون وسوسه، لمس، ترساندن، استزلال و اراده گمراهی، انسان را از صراط مستقیم دور میکند.
استعاذه، سپر محافظتی در برابر شیطان
استعاذه، یا پناه بردن به خداوند، مانند زرهای است که انسان را از نفوذ شیطان مصون میدارد. در سوره آلعمران، آیه ۳۶ آمده است: «إِنِّي أَعُوذُ بِكَ رَبِّي وَذُرِّيَّتِي مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» (من و فرزندانم را از شیطان راندهشده به تو پناه میبرم). این سپر، مانند لباسی است که انسان را از سرما و گرمای وسوسههای شیطانی حفظ میکند.
حتی انبیا، با وجود مقام والای خود، به استعاذه نیاز داشتند، چنانکه این امر نشاندهنده قدرت و خطر شیطان است. مانند جنگجویی است که حتی با مهارت و قدرت بسیار، بدون سپر در برابر دشمن آسیبپذیر میشود.
درنگ: استعاذه، مانند زرهای است که انسان را از نفوذ وسوسهها و لمسهای شیطان محافظت میکند و حتی انبیا نیز به آن نیاز دارند.
مقاومت شیطان در برابر ابزارهای معنوی
در دنیای مدرن، شیطان به مثابه حشرهای مقاوم شده که در برابر سموم معنوی، مانند ذکر و قرآن، گاه اثرپذیری کمتری نشان میدهد. این تمثیل، به پیچیدگی و قدرت شیطان در عصر حاضر اشاره دارد. مانند پارچهای است که در گذشته با شستوشو مانند برف سفید میشد، اما امروز با مواد نامرغوب، به سرعت فرسوده میگردد.
انسان باید با تمرین و تقویت ایمان، خود را در برابر این مقاومت مجهز کند. مانند کشاورزی است که برای محافظت از محصول خود، باید روشهای نوینی برای مقابله با آفات بیابد.
درنگ: شیطان در دنیای مدرن، مانند حشرهای مقاوم شده که انسان را به تقویت ایمان و استفاده از ابزارهای معنوی نوین دعوت میکند.
قرین شدن شیطان با انسان
شیطان میتواند قرین انسان شود: «وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا» (سوره نساء، آیه ۳۸) (و هر کس شیطان قرین او باشد، بد قرینی است). این قرین شدن، مانند سایهای است که از ضعفهای خود انسان برمیخیزد و او را به سوی انحراف میکشاند.
این شیطان، نه ابلیس، بلکه آنتیتزهای درونی انسان است که از نفس او سرچشمه میگیرد. مانند ویروسی است که از درون بدن انسان فعال شده و او را بیمار میکند.
درنگ: قرین شدن شیطان، نتیجه ضعفهای درونی انسان است که مانند ویروسی از نفس او برمیخیزد و او را به انحراف میکشاند.
جمعبندی بخش سوم
شیطانشناسی در قرآن کریم، تصویری جامع از دشمن انسان ارائه میدهد. ابلیس به عنوان سرسلسله شیاطین، با ابزارهایی چون وسوسه، لمس، ترساندن و استزلال، انسان را از مسیر حق دور میکند. استعاذه، ایمان و آگاهی، انسان را در برابر این خصومت مصون میدارند. تمایز میان جن و ملائکه، و نقش آنها در نظام هستی، بر پیچیدگی این خصومت میافزاید. انسان با تقویت قوای وجودی و تمسک به رحمت الهی، میتواند در برابر کید شیطان ایستادگی کند.
بخش چهارم: راههای مقابله با شیطان
نقش ایمان و معرفت
ایمان و معرفت، مانند سپری پولادین، انسان را از کید شیطان مصون میدارند. در سوره نساء، آیه ۷۶ آمده است: «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا» (بیتردید کید شیطان ضعیف است). این ضعف، در برابر مومنان قوی و اولیای خدا صدق میکند، نه در برابر ضعفا. مانند نوری است که تاریکی توهمات شیطان را پراکنده میسازد.
ایمان، نه قلدری یا زورمندی، کلید پیروزی بر شیطان است. مانند جنگجویی است که با حکمت و معرفت، دشمن را مغلوب میکند، نه با زور بازو.
درنگ: ایمان و معرفت، مانند نوری هستند که کید توهمی شیطان را پراکنده ساخته و انسان را به سوی کمال هدایت میکنند.
رحمت الهی و نجات از شیطان
رحمت الهی، انسان را از پیروی شیطان نجات میدهد: «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا» (سوره نساء، آیه ۸۳) (و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز اندکی، همه از شیطان پیروی میکردید). این رحمت، مانند بارانی است که زمین خشکیده وجود انسان را سیراب میکند.
گروه اندکی، حتی بدون این رحمت، میتوانند در برابر شیطان ایستادگی کنند. این گروه، مانند کوههایی استوارند که در برابر طوفانهای شیطانی خم به ابرو نمیآورند.
درنگ: رحمت الهی، انسان را از پیروی شیطان نجات میدهد، اما گروه اندکی با ایمان و آگاهی، حتی بدون این رحمت، در برابر شیطان ایستادگی میکنند.
انتخاب رزق الهی
انتخاب رزق حلال، مانند آبی زلال است که روح انسان را پاکیزه میسازد. رزق حرام، اما، مانند زهری است که انسان را به سوی شیطان سوق میدهد. یکی از عالمان دینی فرموده است: «نماز را در خانه علی بخوان و غذا را در خانه معاویه نخور، که رزق حرام، عبادت را بیاثر میکند.» این سخن، مانند مشعلی است که راه درست را به انسان نشان میدهد.
درنگ: انتخاب رزق حلال، مانند آبی زلال، روح انسان را پاکیزه ساخته و او را به سوی تقرب الهی هدایت میکند.
دستور به قتال با اولیای شیطان
قرآن کریم دستور به مبارزه با اولیای شیطان میدهد: «فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ» (سوره نساء، آیه ۷۶) (با دوستان شیطان بجنگید). این اولیا، ممکن است شامل کافران، مشرکان یا حتی برخی از کسانی باشند که تحت تأثیر شیطان قرار گرفتهاند. این مبارزه، مانند نبردی است که سربازان حق در برابر لشکر باطل به پا میخیزند.
درنگ: مبارزه با اولیای شیطان، ضرورتی است که انسان را از نفوذ شیطان و ایادی او مصون میدارد.
جمعبندی بخش چهارم
مقابله با شیطان، نیازمند ایمان، معرفت، تمسک به رحمت الهی و انتخاب رزق حلال است. این عوامل، مانند ستونهایی استوار، انسان را در برابر کید شیطان حفظ میکنند. مبارزه با اولیای شیطان، به عنوان بخشی از این مقابله، انسان را به سوی صراط مستقیم هدایت میکند. انسان مومن، با تقویت قوای وجودی و آگاهی از دشمن، میتواند به جایگاه والای خلافت دست یابد.
نتیجهگیری و جمعبندی
انسان، به عنوان ظرف جمع موجودات عالم، دارای ظرفیتی بینهایت برای تعالی است که در پرتو خلافت الهی و آگاهی از خصومت شیطان شکوفا میشود. خلافت، او را به مقام جانشینی خداوند متصل میسازد، در حالی که شیطان با ابزارهایی چون وسوسه، لمس، ترساندن و استزلال، سعی در انحراف او دارد. استعاذه، ایمان، معرفت و انتخاب رزق حلال، انسان را در برابر این خصومت مصون میدارند. مانند درختی است که با ریشههای عمیق در خاک ایمان، در برابر طوفانهای شیطانی استوار میماند.
این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأمل در مفاهیم خلافت و شیطان، نشان داد که انسان با فعالسازی قوای وجودی خود و تمسک به رحمت الهی، میتواند به مراتب بالای هستی دست یابد. دشمنشناسی، تقویت ایمان و التزام به ارزشهای الهی، کلیدهای این تعالیاند. انسان مومن، مانند ستارهای درخشان در آسمان هستی، میتواند با نور ایمان خود، تاریکی کید شیطان را پراکنده سازد.
با نظارت صادق خادمی