در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

پدیده های پنهانی 133

متن درس

پدیده‌های پنهانی: تحلیل قوت و ضعف در نظام خلقت

پدیده‌های پنهانی: تحلیل قوت و ضعف در نظام خلقت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۳)

دیباچه

سخن از قوت و ضعف، چونان کلیدی است که درهای معرفت به نظام هستی را می‌گشاید. این دو مفهوم، که در آیات قرآن کریم و تجربه زیسته انسان‌ها جلوه‌گر شده‌اند، بنیان‌های کمال و نقص را در گستره خلقت رقم می‌زنند. این نوشتار، با نگاهی ژرف به آیات الهی و تأمل در سرگذشت بنی‌اسرائیل، موسی، هارون و سامری، به کاوش در این دو اصل بنیادین می‌پردازد. هدف آن است که با تبیین جایگاه قوت به مثابه کمال و ضعف به مثابه ریشه افول، نوری بر زوایای پنهان نظام خلقت افکنده شود و راهی به سوی فهم عمیق‌تر حقیقت گشوده گردد.

بخش نخست: قوت، ارزش بنیادین هستی

جایگاه قوت در نظام خلقت

در نظام هستی، قوت چونان ستونی استوار، ارزش و کمال را نمایندگی می‌کند. هر آنچه در عالم وجود، از ذات باری‌تعالی گرفته تا مخلوقات زمینی و آسمانی، ارزش خود را از قوت می‌گیرد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند: هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ (سوره حدید: ۴؛ «اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت»). این آیه، قدرت خلاقه الهی را به مثابه مظهر قوت معرفی می‌کند که مبنای آفرینش است. قوت، نه تنها در ذات الهی، بلکه در همه مراتب وجود، از انسان و جن تا زمین و آسمان، معیاری برای کمال است.

درنگ: قوت، ارزش بنیادین نظام خلقت است که در همه مراتب وجود، از ذات الهی تا مخلوقات، کمال را رقم می‌زند.

ضعف، ریشه بدبختی و نقص

در برابر قوت، ضعف چونان سایه‌ای شوم، ریشه تمام بدبختی‌ها و نقصان‌هاست. قرآن کریم می‌فرماید: وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (سوره آل‌عمران: ۱۳۹؛ «و سست نشوید و اندوهگین نباشید، که شما برترید اگر مؤمن باشید»). این آیه، ضعف را مانعی در مسیر سعادت و برتری معرفی می‌کند. ضعف، که در سستی و ناتوانی جلوه‌گر می‌شود، انسان را از رسیدن به کمال بازمی‌دارد و او را در گرداب نقصان فرو می‌برد.

درنگ: ضعف، ریشه تمام بدبختی‌ها و مانع سعادت است که انسان را از کمال دور می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

قوت و ضعف، دو رکن اساسی در نظام خلقت‌اند که کمال و نقص را تعیین می‌کنند. قوت، چونان نوری الهی، راه سعادت را روشن می‌سازد، در حالی که ضعف، چونان تاریکی، انسان را به سوی افول می‌کشاند. این دو مفهوم، در همه مراتب هستی، از ذات الهی تا مخلوقات، حضوری بنیادین دارند و فهم آن‌ها، کلید درک نظام خلقت است.

بخش دوم: قوت و ضعف در سرگذشت بنی‌اسرائیل

نجات بنی‌اسرائیل و مظاهر قوت الهی

سرگذشت بنی‌اسرائیل در قرآن کریم، نمونه‌ای روشن از تقابل قوت و ضعف است. خداوند در آیه‌ای می‌فرماید: قَدْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ (سوره طه: ۸۰؛ «ما شما را از دشمنتان نجات دادیم و با شما در جانب راست طور وعده نهادیم و بر شما من و سلوی نازل کردیم»). این آیه، قوت الهی را در نجات بنی‌اسرائیل از دشمن و اعطای نعمت‌های آسمانی نشان می‌دهد. قوت الهی، بنی‌اسرائیل را از بند فرعون رهایی بخشید و با نعمت‌های الهی، آن‌ها را به سوی کمال هدایت کرد.

معصیت و هوی، عوامل افول

با وجود قوت الهی، معصیت و نافرمانی، بنی‌اسرائیل را به سوی ضعف و هوی رهنمون ساخت. قرآن کریم می‌فرماید: وَمَن يُحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَىٰ (سوره طه: ۸۱؛ «و هر کس خشمم بر او حلول کند، همانا سقوط کرده است»). هوی، که به معنای سقوط از مراتب کمال است، نتیجه معصیت و جلب غضب الهی است. معصیت، چونان لکه‌ای بر سیب سرخ کمال، انسان را به ضعف و نقصان می‌کشاند.

درنگ: معصیت، از طریق جلب غضب الهی، به هوی و ضعف منجر می‌شود و انسان را از کمال دور می‌سازد.

تمثیل سیب: رشد و فساد

برای تبیین قوت و ضعف، تمثیل سیب به زیبایی به کار رفته است. سیب، در مسیر رشد، از سبز به زرد و سپس به سرخ می‌رسد و این، نماد قوت و کمال است. اما هنگامی که لکه‌ای بر آن می‌نشیند و به فساد می‌گراید، ضعف و نقصان پدیدار می‌شود. این تمثیل، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد: كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا (سوره حدید: ۲۰؛ «مانند بارانی که گیاهش کافران را به شگفت آورد، سپس خشک شود و زرد گردد و سپس خرد شود»). این آیه، رشد و افول را به مثابه قوت و ضعف به تصویر می‌کشد.

درنگ: قوت، به مثابه رشد سیب، کمال را نشان می‌دهد، در حالی که ضعف، چون لکه فساد، به افول و نقصان می‌انجامد.

جمع‌بندی بخش دوم

سرگذشت بنی‌اسرائیل، آینه‌ای است که قوت و ضعف را در برابر یکدیگر قرار می‌دهد. قوت الهی، آن‌ها را از اسارت رهایی بخشید، اما معصیت و نافرمانی، به هوی و ضعفشان رهنمون شد. تمثیل سیب، این حقیقت را به زیبایی نشان می‌دهد که قوت، راه کمال است و ضعف، مسیر فساد و افول.

بخش سوم: تمایز قوت و شیطنت

قدرت در برابر شیطنت

قوت، ارزشی ذاتی و الهی است، اما شیطنت، که گاه در لباس قدرت ظاهر می‌شود، از آن جداست. قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا (سوره نساء: ۷۶؛ «همانا مکر شیطان ضعیف است»). شیطنت، برخلاف قوت حقیقی، فاقد پایداری و اصالت است و به فساد و گمراهی می‌انجامد. این تمایز، نشان می‌دهد که قوت، در ذات خود خیر است، اما سوءاستفاده از آن، به شیطنت و فساد منجر می‌شود.

درنگ: قوت، ارزشی الهی و پایدار است، اما شیطنت، که در لباس قدرت ظاهر می‌شود، به فساد و ضعف می‌انجامد.

ارزش ذاتی علم و تکنولوژی

علم و تکنولوژی، مظاهر قوت‌اند و در ذات خود خیر و ارزشمندند. قرآن کریم می‌فرماید: قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (سوره زمر: ۹؛ «بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند برابرند؟»). علم، چونان گوهری درخشان، انسان را به سوی کمال رهنمون می‌سازد. امکانات و تکنولوژی نیز، که از قوت عقلانی بشر سرچشمه می‌گیرند، ارزشی ذاتی دارند و تنها سوءاستفاده از آن‌ها است که به فساد می‌انجامد.

فساد، نتیجه سوءاستفاده از قوت

فساد، نه از ذات قوت، بلکه از سوءاستفاده از آن نشأت می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید: وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا (سوره اعراف: ۵۶؛ «و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید»). فساد، نتیجه معصیت و گناه است که قوت را به ضعف و نقصان تبدیل می‌کند.

درنگ: فساد، از سوءاستفاده از قوت ناشی می‌شود و نتیجه معصیت است، نه از ذات قوت.

قاعده فلسفی «فیه ینظر و به ینظر»

قاعده فلسفی «فیه ینظر و به ینظر»، به بررسی ذات و کاربرد اشیا اشاره دارد. قرآن کریم می‌فرماید: وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ (سوره زمر: ۶؛ «و برای شما از چهارپایان هشت جفت فرو فرستاد»). این آیه، ارزش ذاتی اشیا را نشان می‌دهد که کاربرد آن‌ها، خیر یا شر بودنشان را تعیین می‌کند. قوت، ذاتاً خیر است، اما کاربرد نادرست آن، به فساد می‌انجامد.

جمع‌بندی بخش سوم

تمایز میان قوت و شیطنت، کلید فهم ارزش ذاتی قدرت است. علم و تکنولوژی، به مثابه مظاهر قوت، ذاتاً خیرند، اما سوءاستفاده از آن‌ها به فساد منجر می‌شود. قاعده «فیه ینظر و به ینظر»، این حقیقت را روشن می‌سازد که قوت، در ذات خود کمال است و تنها کاربرد نادرست آن، به نقصان می‌انجامد.

بخش چهارم: عجله و خشم، مظاهر ضعف

عجله موسی و پیامدهای آن

عجله، چونان لکه‌ای بر سیب کمال، حتی در انبیا می‌تواند به ضعف منجر شود. قرآن کریم می‌فرماید: مَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَىٰ (سوره طه: ۸۳؛ «ای موسی، چه چیز تو را از قومت شتابناک کرد؟»). موسی در پاسخ می‌گوید: قَالَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَىٰ (سوره طه: ۸۴؛ «گفت: ای پروردگارم، به سوی تو شتاب کردم تا خشنود شوی»). اما این پاسخ، از سوی خداوند پذیرفته نمی‌شود، زیرا عجله، حتی با نیت خیر، ضعف است و به گمراهی قوم منجر شد.

درنگ: عجله، حتی با نیت خیر، ضعف است و می‌تواند به گمراهی و نقصان منجر شود.

فتنه الهی و نقش سامری

عجله موسی، زمینه‌ساز فتنه الهی و گمراهی قوم به دست سامری شد. قرآن کریم می‌فرماید: قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ (سوره طه: ۸۵؛ «گفت: ما قومت را پس از تو آزمودیم و سامری گمراهشان کرد»). فتنه الهی، آزمونی بود که ضعف قوم را آشکار ساخت و سامری، با بهره‌گیری از این ضعف، آن‌ها را به پرستش گوساله کشاند.

عجله، ضعفی شیطانی

عجله، در فرهنگ اسلامی، از شیطان دانسته شده است. روایت می‌فرماید: «شتابزدگی از شیطان است». این حقیقت، در عجله موسی نیز جلوه‌گر است که به گمراهی قوم منجر شد. عجله، حتی در انبیا، ضعفی است که می‌تواند به نقصان بینجامد.

درنگ: عجله، ضعفی شیطانی است که حتی در انبیا می‌تواند به نقصان و گمراهی منجر شود.

خشم موسی و پیامدهای آن

خشم موسی، چونان عجله، ضعفی بود که به اشتباه منجر شد. قرآن کریم می‌فرماید: فَرَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا (سوره طه: ۸۶؛ «پس موسی خشمگین و اندوهگین به سوی قومش بازگشت»). خشم او، که به سرزنش هارون منجر شد، نشان‌دهنده ضعفی است که حتی در پیامبران می‌تواند به نقصان بینجامد.

جمع‌بندی بخش چهارم

عجله و خشم، دو مصداق بارز ضعف‌اند که حتی در انبیا می‌توانند به نقصان منجر شوند. عجله موسی، زمینه‌ساز فتنه الهی و گمراهی قوم شد، و خشم او، به جای حل مشکل، به سرزنش هارون انجامید. این مظاهر ضعف، نشان‌دهنده ضرورت پرهیز از شتابزدگی و خشم در مسیر کمال است.

بخش پنجم: ضعف بنی‌اسرائیل و نقش هارون

ضعف بنی‌اسرائیل در برابر سامری

بنی‌اسرائیل، به دلیل ضعف و ناتوانی، در برابر سامری تسلیم شدند. قرآن کریم می‌فرماید: قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا (سوره طه: ۸۷؛ «گفتند: ما به اختیار خود وعده‌ات را خلف نکردیم»). این آیه، ضعف قوم را در برابر قوت سامری نشان می‌دهد که با ساخت گوساله‌ای که صدا داشت، آن‌ها را گمراه کرد: فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ (سوره طه: ۸۸؛ «پس برای آن‌ها گوساله‌ای با بدنی که صدایی داشت، بیرون آورد»).

درنگ: قوت سامری، در ساخت گوساله‌ای با صدا، بنی‌اسرائیل را گمراه کرد، در حالی که ضعف قوم، آن‌ها را در برابر او ناتوان ساخت.

نقش هارون و ضعف او

هارون، به دلیل فقدان قوت کافی، نتوانست قوم را از گمراهی بازدارد. قرآن کریم می‌فرماید: وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ (سوره طه: ۹۰؛ «و هارون پیش‌تر به آن‌ها گفته بود: ای قوم، شما با آن آزموده شدید»). اما قوم، به دلیل ضعف هارون در برابر قوت موسی، او را نپذیرفتند و به گمراهی ادامه دادند.

سرزنش هارون توسط موسی

موسی، در خشم خود، هارون را سرزنش کرد: قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (سوره طه: ۹۲؛ «گفت: ای هارون، چه چیز تو را بازداشت وقتی دیدی گمراه شدند؟»). هارون در دفاع گفت: قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ (سوره طه: ۹۴؛ «گفت: ای پسر مادرم، ریش و سرم را نگیر، من ترسیدم بگویی میان بنی‌اسرائیل تفرقه انداختی»). این دفاع، تلاش هارون برای حفظ وحدت قوم را نشان می‌دهد، اما ضعف او در اقدام قاطع، مانع موفقیتش شد.

درنگ: ضعف هارون در برابر قوم، مانع هدایت آن‌ها شد و سرزنش موسی، نتیجه خشم و ضعف او بود.

جمع‌بندی بخش پنجم

ضعف بنی‌اسرائیل و هارون، در برابر قوت سامری، به گمراهی قوم انجامید. سرزنش موسی علیه هارون، نشان‌دهنده ضعف خشم در برابر قوت عقلانیت است. این بخش، ضرورت تقویت قوت و پرهیز از ضعف را در هدایت و مدیریت جامعه نشان می‌دهد.

بخش ششم: قوت و ضعف، اصول بنیادین دین

قوت، اصل دین و ضعف، ضد دین

قوت و ضعف، دو اصل بنیادین دین‌اند. قوت، مبنای دین‌داری و ضعف، مانع آن است. قرآن کریم می‌فرماید: وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ (سوره انفال: ۶۰؛ «و برای آن‌ها هر چه در توان دارید از قوت فراهم کنید»). قوت، انسان را به سوی جوانمردی، آزادی و کمال رهنمون می‌سازد، در حالی که ضعف، او را در ناتوانی و نقصان فرو می‌برد.

درنگ: قوت، اصل دین و مبنای کمال است، در حالی که ضعف، ضد دین و مانع سعادت است.

ضرورت قوت‌گرایی در همه ابعاد

قوت‌گرایی، نه تنها در بعد فردی، بلکه در ابعاد اجتماعی و معنوی نیز ضروری است. قوت، که با معنویت و خیر همراه است، از زور و دیکتاتوری متمایز است. زور و قلدری، که در ظاهر قوت می‌نمایند، در حقیقت ضعف‌اند، زیرا به فساد و تباهی می‌انجامند. قوت حقیقی، با خیر و کمال همراه است و انسان را به سوی سعادت رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش ششم

قوت و ضعف، اصول بنیادین دین‌اند که کمال و نقص را تعیین می‌کنند. قوت، راه سعادت و دین‌داری است، در حالی که ضعف، مانع آن. قوت‌گرایی، در همه ابعاد زندگی، از جسم و روح تا جامعه و دولت، ضرورتی است که انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

قوت و ضعف، چونان دو بال پرنده هستی، مسیر کمال و نقص را رقم می‌زنند. قوت، ارزش بنیادین نظام خلقت است که در ذات الهی، انبیا و مخلوقات جلوه‌گر می‌شود و انسان را به سوی سعادت رهنمون می‌سازد. ضعف، اما، چونان لکه‌ای بر سیب کمال، ریشه بدبختی و افول است. آیات قرآن کریم، از سرگذشت بنی‌اسرائیل، موسی، هارون و سامری، این حقیقت را به روشنی نشان می‌دهند که قوت، مبنای کمال و ضعف، عامل نقصان است. عجله، خشم و ناتوانی، به مثابه مظاهر ضعف، حتی در انبیا می‌توانند به گمراهی منجر شوند. این نوشتار، با کاوش در این مفاهیم، بر ضرورت قوت‌گرایی در همه ابعاد زندگی تأکید می‌ورزد و راهی به سوی فهم عمیق‌تر نظام خلقت می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی