در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

پدیده های پنهانی 172

متن درس

پدیده‌های پنهانی: تأملی در نفس انسانی، علوم لدنی و معرفت ربوبی

پدیده‌های پنهانی: تأملی در نفس انسانی، علوم لدنی و معرفت ربوبی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۲)

دیباچه

نفس انسانی، به‌سان دریایی ژرف و ناشناخته، سرشار از رازها و توانمندی‌هایی است که در دو ساحت عام و خاص تجلی می‌یابد. این کتاب، با نگاهی عمیق به این دو ساحت، در پی آن است که مراتب کمال انسانی را از منظری متافیزیکی و معرفتی کاوش کند. در این مسیر، تمایز میان علوم ظاهری و علوم لدنی، نقش عبادت در بیداری باطن انسان، و جایگاه انبیا و اولیا در دستیابی به ملکوت اشیاء بررسی می‌شود. این نوشتار، با تکیه بر متون دینی و تحلیل‌های عمیق، راهی را می‌گشاید تا خواننده با حقیقت وجود خویش و مسیر وصول به معرفت الهی آشنا گردد.

بخش نخست: تمایز وصف عام و خاص در نفس انسانی

مفهوم وصف عام: توانمندی‌های مشترک انسانی

نفس انسانی، در مرتبه وصف عام، دارای توانمندی‌هایی است که در همه انسان‌ها، اعم از نفس سلیم، مؤمن، خبیث، کافر یا مشرک، به‌صورت مشترک وجود دارد. این توانمندی‌ها، که در ظرف ناسوت جای می‌گیرند، شامل قابلیت‌هایی است که انسان را قادر می‌سازد تا با ابزارهای مادی و علوم ظاهری به اقتداراتی متناسب با عملکرد خویش دست یابد. این مرتبه، مانند زمینی حاصل‌خیز است که هر کس می‌تواند با کاشت بذر تلاش، میوه‌های متنوعی از توانمندی برداشت کند.

درنگ: وصف عام نفس انسانی، به‌سان خاکی است که برای همه انسان‌ها یکسان گسترده شده و توانمندی‌های طبیعی و ابزارمحور را در اختیار همگان قرار می‌دهد.

مفهوم وصف خاص: مرتبه روح و باطن

در مقابل وصف عام، وصف خاص به مرتبه‌ای والا از نفس انسانی اشاره دارد که در ظرف ربوبی و لدنی قرار می‌گیرد. این مرتبه، که به روح، قلب و باطن انسان تعلق دارد، مختص انبیا و اولیای الهی است. در این ساحت، انسان از ابزارهای مادی بی‌نیاز شده و به اقتدارات ربوبی، نظیر کرامت، رویت، تمکین و حتی وحی، دست می‌یابد. این مرتبه، مانند قله‌ای است که تنها سالکان راستین با بال‌های عبادت و معرفت به آن می‌رسند.

درنگ: وصف خاص، چونان دریچه‌ای است به سوی ملکوت، که تنها با تخلیه نفس از وابستگی‌های مادی و اتصال به ساحت ربوبی گشوده می‌شود.

تحلیل تمایز وصف عام و خاص

تمایز میان وصف عام و خاص، دو سطح از کمال انسانی را آشکار می‌سازد. وصف عام، در حوزه ناسوت و علوم ابزارمحور قرار دارد و برای همه انسان‌ها قابل دسترسی است. اما وصف خاص، که در ساحت ملکوتی و معرفتی جای می‌گیرد، نیازمند گذر از ابزارهای مادی و اتصال به حقیقت الهی است. این تمایز، مانند تفاوت میان سفری زمینی و پروازی آسمانی است که اولی با ابزارهای مادی طی می‌شود و دومی با بال‌های روح و عبادت.

جمع‌بندی بخش نخست

نفس انسانی در دو مرتبه عام و خاص تعریف می‌شود. وصف عام، توانمندی‌های مشترک و ابزارمحور را شامل می‌شود که در دسترس همگان است. اما وصف خاص، مرتبه‌ای است که تنها با رهایی از وابستگی‌های مادی و اتصال به ساحت ربوبی می‌توان به آن دست یافت. این تمایز، بنیادی است برای فهم مراتب کمال انسانی و تفاوت میان علوم ظاهری و علوم لدنی.

بخش دوم: مراتب اقتدار نفس در ناسوت و ملکوت

برد کوتاه: اقتدار ناسوتی

در مرتبه برد کوتاه، که در ظرف ناسوت قرار دارد، انسان با بهره‌گیری از ابزارهایی نظیر رمل، جفر و اسطرلاب به اقتداراتی محدود دست می‌یابد. این علوم، که قاعده‌مند و ابزارمحور هستند، مانند نقشه‌ای هستند که انسان را در مسیرهای زمینی هدایت می‌کنند. اما این اقتدارات، هرچند گسترده، در برابر مراتب عالی‌تر، محدود و ناپایدارند.

برد متوسط و عالی: اقتدار ملکوتی

در مراتب متوسط و عالی، که در ظرف ملکوت قرار دارند، انسان از ابزارهای مادی بی‌نیاز می‌شود. در این ساحت، اقتدارات ربوبی، مانند رویت، کرامت و وحی، به انسان عطا می‌گردد. این مرتبه، مانند آسمانی بی‌کران است که تنها انبیا و اولیای الهی با بال‌های عبادت و سجده در آن پرواز می‌کنند.

درنگ: گذر از برد کوتاه به برد عالی، مانند سفری است از زمین به آسمان، که با رهایی از ابزارهای مادی و اتصال به ساحت ربوبی میسر می‌گردد.

تحلیل مراتب اقتدار

گذار از برد کوتاه به برد عالی، تحولی عمیق در وجود انسان است. در برد کوتاه، انسان به ابزارهای مادی وابسته است، اما در برد عالی، این وابستگی‌ها رها شده و انسان به معرفتی بی‌واسطه دست می‌یابد. این تحول، مانند رهایی پرنده‌ای از قفس مادی و پرواز در آسمان بی‌کران الهی است.

جمع‌بندی بخش دوم

اقتدار نفس انسانی در دو ساحت ناسوتی و ملکوتی تعریف می‌شود. در ساحت ناسوتی، ابزارهای مادی و علوم قاعده‌مند حاکمند، اما در ساحت ملکوتی، انسان از این ابزارها بی‌نیاز شده و به اقتدارات ربوبی دست می‌یابد. این گذار، نیازمند تخلیه نفس و اتصال به حقیقت الهی است.

بخش سوم: نقش عبادت و سجده در وصول به علوم لدنی

علوم لدنی: گنج‌های نهان در باطن انسان

علوم لدنی، حقایقی هستند که در باطن انسان نهفته‌اند و از طریق عبادت، ذکر و سجده فعال می‌شوند. این علوم، مانند چشمه‌ای زلال در اعماق وجود انسان هستند که با سجده و اتصال به خداوند، جاری می‌گردند.
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ كُلَّهَا (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۳۱: «و به آدم همه نام‌ها را آموخت»). این آیه، به آموزش اسمای حسنی به انسان اشاره دارد که مبنای علوم لدنی است.

درنگ: علوم لدنی، چونان گنجی نهفته در باطن انسان است که با کلید عبادت و سجده گشوده می‌شود.

سجده: رزمایش نفس

عبادت و سجده، مانند رزمایشی برای نفس انسانی است که آن را برای دریافت معرفت الهی آماده می‌سازد. این فرآیند، مانند ذوب شدن یخ‌های وجود در گرمای ذکر و عبادت است که حقایق نهان را آشکار می‌کند.

تحلیل نقش عبادت

عبادت، به‌ویژه سجده، انسان را از قید و بندهای مادی رها کرده و به سوی علوم لدنی هدایت می‌کند. این فرآیند، مانند بیدار شدن گنج‌های خفته در وجود انسان است که با نور ذکر و عبادت، به جریان می‌افتند.

جمع‌بندی بخش سوم

علوم لدنی، به‌عنوان حقایق نهان در باطن انسان، از طریق عبادت و سجده فعال می‌شوند. این علوم، که از جنس معرفت ربوبی هستند، انسان را به سوی کمال الهی هدایت می‌کنند.

بخش چهارم: تفاوت مسیر انبیا و اولیا با علوم ظاهری

مسیر انبیا و اولیا: معرفت ربوبی

انبیا و اولیای الهی، از طریق معرفت و نه علوم ظاهری، به کمال می‌رسند. آن‌ها، مانند ستارگانی در آسمان معرفت، از ابزارهای مادی بی‌نیازند و به علوم لدنی دست می‌یابند.

علوم ظاهری: قاعده‌مندی و محدودیت

علوم ظاهری، مانند رمل و جفر، قاعده‌مند و ابزارمحورند و در ساحت ناسوت جای دارند. این علوم، مانند جاده‌های زمینی، برای عموم قابل دسترسی‌اند، اما در برابر معرفت ربوبی، محدود و ناکافی‌اند.

تحلیل تفاوت مسیرها

تفاوت میان مسیر انبیا و اولیا با علوم ظاهری، مانند تفاوت میان پرواز در آسمان و راه رفتن بر زمین است. انبیا و اولیا، با رهایی از قید ابزارهای مادی، به ملکوت اشیاء دست می‌یابند، در حالی که علوم ظاهری در ناسوت محدود می‌مانند.

جمع‌بندی بخش چهارم

انبیا و اولیا، از طریق معرفت ربوبی و بی‌نیازی از ابزارهای مادی، به کمال می‌رسند، در حالی که علوم ظاهری، با قاعده‌مندی و محدودیت‌هایشان، در ساحت ناسوت باقی می‌مانند.

بخش پنجم: ملکوت و ارتباط آن با انبیا و اولیا

مفهوم ملکوت: باطن اشیاء

ملکوت، باطن اشیاء و حقیقت متافیزیکی آن‌هاست که از طریق رویت و معرفت الهی قابل دسترسی است.
كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ (قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۷۵: «و این‌گونه ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم»). این آیه، بر نمایش ملکوت به حضرت ابراهیم (ع) تأکید دارد.

درنگ: ملکوت، مانند آیینه‌ای است که حقیقت اشیاء را در خود منعکس می‌کند و تنها با چشم معرفت دیده می‌شود.

ارتباط انبیا و اولیا با ملکوت

انبیا و اولیا، با اتصال به ساحت ربوبی، به ملکوت اشیاء دست می‌یابند. این ارتباط، مانند گشودن دریچه‌ای به سوی حقیقت الهی است که تنها با عبادت و سجده میسر می‌گردد.

تحلیل مفهوم ملکوت

ملکوت، به‌سان دریچه‌ای است که حقیقت اشیاء را آشکار می‌سازد. انبیا و اولیا، با رهایی از قیدهای ناسوتی، به این حقیقت دست می‌یابند و از علوم لدنی بهره‌مند می‌شوند.

جمع‌بندی بخش پنجم

ملکوت، باطن اشیاء و حقیقتی متافیزیکی است که انبیا و اولیا از طریق معرفت و عبادت به آن دست می‌یابند. این مرتبه، فراتر از علوم ظاهری و ابزارمحور است.

بخش ششم: معرفت در برابر علم ظاهری

تمایز علم و معرفت

علم ظاهری، قاعده‌مند و ابزارمحور است، در حالی که معرفت، رویتی و غیرقاعده‌مند است. معرفت، مانند نوری است که در ساحت ملکوت می‌درخشد، در حالی که علم ظاهری، مانند چراغی است که در ناسوت روشنایی می‌بخشد.

درنگ: معرفت، مانند نسیمی است که از ملکوت می‌وزد و قلب سالک را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کند.

تحلیل برتری معرفت

معرفت، از طریق عبادت و سجده به دست می‌آید و نیازی به ابزارهای مادی ندارد. این برتری، مانند تفاوت میان دیدن با چشم دل و مشاهده با چشم سر است.

جمع‌بندی بخش ششم

معرفت، با رویتی بودن و بی‌نیازی از قواعد ظاهری، انسان را به سوی کمالات متافیزیکی هدایت می‌کند، در حالی که علم ظاهری در ساحت ناسوت محدود می‌ماند.

بخش هفتم: لزوم تفکیک علم و معرفت در عمل

مشکل آمیختگی علم و معرفت

آمیختن علم و معرفت در عمل، مانند مخلوط کردن آب و روغن است که هیچ‌یک به کار نمی‌آید. انسان باید جایگاه خود را در پیگیری علم یا معرفت مشخص کند تا در هر دو حوزه به توفیق دست یابد.

درنگ: تفکیک علم و معرفت، مانند جداسازی دو مسیر متمایز است که هر یک مقصدی خاص دارد و آمیختن آن‌ها به گمراهی می‌انجامد.

تحلیل لزوم تفکیک

برای مثال، مطالعه علم دینی با ابزارهای ذهنی و قاعده‌مند انجام می‌شود، اما معرفت از طریق سجده و تخلیه نفس به دست می‌آید. آمیختگی این دو، مانند تلاش برای پرواز با ابزارهای زمینی است که ناکام می‌ماند.

جمع‌بندی بخش هفتم

تفکیک علم و معرفت در عمل، شرط لازم برای توفیق در هر دو حوزه است. انسان باید با جداسازی این دو مسیر، به هر یک در جای خود بپردازد.

بخش هشتم: اهمیت تخلیه نفس برای وصول به معرفت

مفهوم تخلیه نفس

تخلیه نفس، به معنای رها کردن وابستگی‌های مادی و ذهنی و آماده‌سازی ظرف وجود برای دریافت معرفت الهی است. این فرآیند، مانند پاک کردن آیینه‌ای است که غبار مادی بر آن نشسته است.

درنگ: تخلیه نفس، مانند گشودن پنجره‌ای به سوی نور الهی است که قلب را برای دریافت معرفت آماده می‌سازد.

تحلیل نقش تخلیه

بدون تخلیه، عبادت و سجده نمی‌توانند به علوم لدنی منجر شوند. این فرآیند، مانند آماده‌سازی زمین برای کاشت بذر است که بدون آن، هیچ میوه‌ای به بار نمی‌نشیند.

جمع‌بندی بخش هشتم

تخلیه نفس، شرط اساسی برای وصول به معرفت الهی است. این فرآیند، انسان را از قیدهای مادی رها کرده و به سوی حقیقت ربوبی هدایت می‌کند.

بخش نهم: نقش مربی در مسیر معرفت

ضرورت مربی

در مسیر معرفت، وجود مربی برای هدایت و اصلاح مسیر ضروری است. مربی، مانند چراغی است که راه سالک را در تاریکی‌های معرفت روشن می‌کند.

درنگ: مربی، مانند ناخدایی است که کشتی سالک را در دریای معرفت به سوی ساحل حقیقت هدایت می‌کند.

تحلیل نقش مربی

مربی با ارائه نسخه‌های معتبر و اصلاح خطاها، سالک را به سوی معرفت ربوبی هدایت می‌کند. بدون مربی، استفاده از علوم ظاهری ممکن است به انحراف منجر شود.

جمع‌بندی بخش نهم

مربی، نقش کلیدی در هدایت سالک به سوی معرفت دارد. وجود او، مانند کلیدی است که قفل‌های علوم لدنی را می‌گشاید.

بخش دهم: تفاوت محبین و محبوبین در مسیر معرفت

محبین: سالکان ناسوت به ملکوت

محبین، کسانی هستند که از ناسوت به سوی ملکوت حرکت می‌کنند و با زحمت و ریاضت به معرفت می‌رسند. این مسیر، مانند سفری دشوار از زمین به آسمان است.

محبوبین: هدایت‌شدگان از ملکوت

محبوبین، کسانی هستند که از بالا به پایین هدایت می‌شوند و به‌طور مستقیم به معرفت الهی دست می‌یابند. دعای منسوب به امام حسین (ع) می‌فرماید: «پروردگارا، خودت را به من بشناسان، که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت.» این دعا، بر اهمیت شناخت خداوند به‌عنوان مبنای معرفت تأکید دارد.

درنگ: محبوبین، مانند پرندگانی هستند که از آسمان معرفت به زمین نازل می‌شوند، در حالی که محبین با بال‌های ریاضت به سوی آسمان پرواز می‌کنند.

تحلیل تفاوت محبین و محبوبین

محبوبین، به‌سان کسانی هستند که از نور الهی بهره‌مند شده و مستقیماً به حقیقت می‌رسند، در حالی که محبین، با تلاش و ریاضت، این مسیر را طی می‌کنند. این تفاوت، مانند تمایز میان نوری که از بالا می‌تابد و راهی است که از پایین پیموده می‌شود.

جمع‌بندی بخش دهم

محبین و محبوبین، دو مسیر متفاوت در وصول به معرفت را نشان می‌دهند. محبین با ریاضت و تلاش، و محبوبین با هدایت مستقیم الهی، به حقیقت می‌رسند.

نتیجه‌گیری

نفس انسانی، در دو ساحت وصف عام و خاص، سفری بی‌انتها به سوی کمال را تجربه می‌کند. وصف عام، با ابزارهای مادی و علوم ظاهری، انسان را در ناسوت هدایت می‌کند، اما وصف خاص، با رهایی از این ابزارها و اتصال به ساحت ربوبی، او را به ملکوت می‌رساند. عبادت و سجده، مانند کلیدهایی هستند که گنج‌های لدنی را در باطن انسان می‌گشایند. انبیا و اولیا، با معرفت ربوبی، به حقیقت اشیاء دست می‌یابند و از علوم ظاهری بی‌نیاز می‌شوند. تفکیک علم و معرفت، تخلیه نفس و هدایت مربی، همگی در این مسیر نقش‌آفرین‌اند. این کتاب، مانند آیینه‌ای است که حقیقت نفس انسانی را در برابر دیدگان خواننده قرار می‌دهد و او را به تأمل در رازهای وجود خویش دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی