متن درس
پدیدههای پنهانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۵)
دیباچه
جهان هستی، ورای آنچه چشم سر میبیند، آکنده از رازها و حقایقی است که در لایههای پنهان وجود جریان دارند. این نوشتار، با تکیه بر معارف اسلامی و با الهام از گفتارهای عالمانه، به کاوش در ظرفیتهای وجودی انسان برای پیوند با موجودات غیبی، اعم از ملائکه و ارواح، و نیز نقش محوری علم دینی در شکوفایی این ظرفیتها میپردازد. هدف، تبیین این حقیقت است که انسان، به مثابه خلیفه الهی، میتواند با تزکیه نفس و کسب معرفت، به مراتبی از ادراک و تأثیرگذاری دست یابد که او را با عالم غیب پیوند دهد. این اثر، با نگاهی ژرف به مفهوم حشر و ارتباط با موجودات غیبی، دعوتی است به تأمل در توانمندیهای نهفته انسان و مسئولیت علم دینی در هدایت جامعه به سوی کمال.
بخش نخست: ظرفیتهای وجودی انسان در پیوند با عالم غیب
قدرت انسان در ارتباط با ملائکه و ارواح
انسان، به دلیل جایگاه والای وجودی خود به عنوان خلیفه الهی، از توانمندی بیهمتایی برای برقراری ارتباط با موجودات غیبی برخوردار است. این ارتباط، نه به معنای نزول فیزیکی ملائکه، بلکه به صورت مکالمهای معنوی و شهودی است که در پرتو معرفت و تزکیه نفس پدید میآید. این ظرفیت، در مراتب گوناگون و به تناسب حالات معنوی انسان، تجلی مییابد. برای نمونه، انسانی که در مسیر طلب علم و تقرب به خداوند گام برمیدارد، میتواند با ملائکهای که در خدمت طالب علماند، پیوندی معنوی برقرار کند، چنانکه در روایات آمده است: «ملائکه بالهای خود را برای طالب علم میگسترانند.» این پیوند، نیازمند اخلاص و تلاشی است که از سطح دانش ظاهری فراتر رود.
| درنگ: انسان، به واسطه جایگاه خلیفه الهی، قادر به مکالمه معنوی با ملائکه و ارواح است، مشروط بر آنکه در مسیر معرفت و تزکیه نفس گام بردارد. |
مفهوم حشر و توانمندی انسان در جذب موجودات
حشر، به مثابه نیرویی جاذبهمانند در وجود انسان، توانایی او را در تأثیرگذاری بر موجودات و اشیاء، چه در عالم مادی و چه در عالم غیبی، نشان میدهد. همانگونه که آهنربا فلزات را به سوی خود میکشد یا پیازی خردشده میکروبها را جذب میکند، انسان نیز میتواند با اعمال و حالات خود، موجودات را به سوی خویش فراخواند. این حشر، در سطح مادی، میتواند با اموری مانند غذا یا مال نمود یابد؛ برای مثال، انسانی که در خانهاش سفرهای سخاوتمندانه بگستراند، جمعی را به سوی خود جذب میکند. اما در سطحی متعالیتر، حشر معنوی انسان، که از معرفت و اخلاص سرچشمه میگیرد، او را قادر میسازد تا با موجودات غیبی، مانند ملائکه، ارتباط برقرار کند. این توانایی، بخشی از ذات خلاق و مختار انسان است که در پرتو ایمان و عمل صالح شکوفا میشود.
| درنگ: حشر، توانایی ذاتی انسان در جذب و تأثیرگذاری بر موجودات است که در دو سطح مادی و معنوی تجلی مییابد و با معرفت و اخلاص به اوج میرسد. |
تجربه زیسته: حشر ارواح توسط انسانهای عادی
روایتی از دو مردهشور، که زن و شوهری بودند و در حرفه خود به مرتبهای از معرفت و ارتباط با ارواح دست یافته بودند، نشاندهنده آن است که این ظرفیت حتی در افراد بهظاهر ساده نیز وجود دارد. این دو، که در شبهای تاریک و در محضر ارواح، با احترام و آگاهی با مردگان رفتار میکردند، نمونهای عینی از حشر ارواح را به نمایش میگذاشتند. این تجربه، گواهی است بر این حقیقت که ارتباط با عالم غیب، نهتنها ویژه عالمان ربانی، بلکه برای هر انسانی که در مسیر معرفت گام بردارد، ممکن است. این روایت، به مثابه مشعلی است که راه را برای درک توانمندیهای نهفته انسان روشن میکند.
در این میان، آیینهای اسلامی در برخورد با مردگان، مانند آرام نزدیک کردن پیکر به قبر و پرهیز از رفتارهای خشن، بر این باور تأکید دارند که مردگان دارای شعور و ادراکی هستند که باید مورد احترام قرار گیرد. این آیینها، ریشه در معارف اسلامی دارند که مرگ را نه پایان، بلکه دروازهای به عالمی دیگر میدانند، جایی که ارتباط معنوی با ارواح ممکن است.
| درنگ: تجربه زیسته مردهشوران نشان میدهد که حتی افراد عادی، در صورت اتصال به عالم غیب، میتوانند ارواح را حشر کنند و با آنها ارتباط معنوی برقرار سازند. |
جمعبندی بخش نخست
انسان، به عنوان موجودی برخوردار از جایگاه خلیفه الهی، از توانمندیهای شگرفی برای پیوند با عالم غیب برخوردار است. این توانمندی، در قالب مکالمه معنوی با ملائکه و ارواح و نیز حشر موجودات، چه در سطح مادی و چه در سطح غیبی، تجلی مییابد. تجربههای زیسته، مانند روایت مردهشوران، گواهی بر این حقیقت است که این ظرفیت، نهتنها ویژه عالمان، بلکه برای هر انسانی که در مسیر معرفت و اخلاص گام بردارد، دستیافتنی است. آیینهای اسلامی در برخورد با مردگان، این باور را تقویت میکنند که مرگ، پایان ارتباط نیست، بلکه آغازی است برای پیوندی معنوی که در پرتو ایمان و معرفت ممکن میشود.
بخش دوم: اقسام ملائکه و امکان حشر آنها
تنوع ملائکه: مجرد و مادی
ملائکه، در نظام هستی، به دو دسته مجرد و مادی تقسیم میشوند. ملائکه مجرد، به دلیل نزدیکی به ذات الهی، در مراتبی والا قرار دارند و دسترسی به آنها نیازمند معرفتی عمیق است. در مقابل، ملائکه مادی، که با عناصر طبیعی مانند آب، خاک و هوا در ارتباطاند، در دسترستر بوده و حشر آنها برای انسان آسانتر است. این تقسیمبندی، ریشه در دیدگاههای عرفانی و فلسفی دارد که ملائکه را در مراتب گوناگون وجودی جای میدهند. برای نمونه، ملائکهای که در خدمت طالب علماند، با گستردن بالهای خود، به انسان معرفتجو یاری میرسانند تا به حقیقت نزدیکتر شود.
| درنگ: ملائکه به دو دسته مجرد و مادی تقسیم میشوند؛ حشر ملائکه مادی، به دلیل نزدیکی به عالم طبیعت، برای انسان آسانتر است. |
امکان حشر ملائکه توسط انسان
انسان، با کسب معرفت و تقرب به خداوند، میتواند ملائکه را حشر کند، بهویژه ملائکهای که در خدمت طالب علماند. این حشر، نه به معنای سلطه بر ملائکه، بلکه به معنای ایجاد پیوندی معنوی با آنهاست که در پرتو اخلاص و تلاش در مسیر علم حقیقی پدید میآید. روایات اسلامی، مانند آنچه از فرو نهادن بالهای ملائکه برای طالب علم سخن میگوید، بر این حقیقت تأکید دارند که علم، کلیدی است برای گشودن درهای عالم غیب. این توانایی، نشاندهنده عظمت انسان است که میتواند با ارتقای نفس خویش، به مراتبی از وجود دست یابد که او را با ملائکه همنشین سازد.
| درنگ: انسان، با کسب معرفت و اخلاص، میتواند ملائکه را حشر کند و با آنها پیوندی معنوی برقرار سازد. |
جمعبندی بخش دوم
ملائکه، به عنوان موجوداتی الهی، در مراتب گوناگون وجودی قرار دارند و انسان میتواند با کسب معرفت و تقرب به خداوند، با آنها ارتباط برقرار کند. ملائکه مادی، به دلیل نزدیکی به عالم طبیعت، در دسترسترند و حشر آنها مقدمهای است برای پیوند با ملائکه مجرد. این توانایی، ریشه در جایگاه والای انسان و مسئولیت او در طلب علم و معرفت دارد. علم حقیقی، که از اخلاص و تلاش سرچشمه میگیرد، کلیدی است برای گشودن درهای عالم غیب و ایجاد پیوندی معنوی با ملائکه.
بخش سوم: نقش علم دینی در شکوفایی ظرفیتهای غیبی
نقد محدودیتهای کنونی علم دینی
علم دینی، به عنوان وارث معارف انبیا، باید از محدودیتهای کنونی، مانند تمرکز بر معلومات ظاهری و کاغذبازی، فراتر رود. این علم، زمانی به اقتدار میرسد که به جای انباشت دانش نظری، به تولید علم عملی و کاربردی بپردازد. همانگونه که کالبدشکافی در پزشکی به شناخت دقیقتر بدن یاری میرساند، علم دینی نیز باید به کالبدشکافی معنوی، یعنی تحلیل عمیق حقایق غیبی و ارتباط با موجودات غیرمادی، روی آورد. این تحول، نیازمند بازنگری در روشهای آموزشی و پژوهشی است تا علم دینی به جای تقلید، به تحقیق و تولید علم منجر شود.
| درنگ: علم دینی باید از کاغذبازی و تقلید به سوی تحقیق و تولید علم عملی حرکت کند تا به اقتدار معنوی و علمی دست یابد. |
خطبه همام و قدرت کلام عالم ربانی
خطبه همام، نمونهای بینظیر از قدرت کلام عالم ربانی است که میتواند چنان تأثیری بر مخاطب بگذارد که او را به مرتبهای از ادراک و تحول برساند. این خطبه، که به روایت تاریخ، به مرگ شنوندهای به نام همام منجر شد، نشاندهنده عمق و ژرفای کلامی است که از حقیقت الهی سرچشمه میگیرد. این نمونه، بر مسئولیت عالمان در استفاده هدایتگر از کلام تأکید دارد. در مقابل، برخی عارفان، با سادهلوحی و بدون آگاهی از تأثیر کلام خود، به مخاطبان آسیب رساندهاند، چنانکه در مورد عارفی نقل شده است که سخنانش به مرگ شنوندگان انجامید. این امر، لزوم مسئولیتپذیری در استفاده از کلام را گوشزد میکند.
| درنگ: کلام عالم ربانی، اگر از حقیقت سرچشمه گیرد، میتواند تحولات عمیقی در مخاطب ایجاد کند، اما نیازمند مسئولیتپذیری است. |
نقش علم دینی و دانشگاه در هدایت جامعه
علم دینی و دانشگاهها، به عنوان دو نهاد محوری در هدایت جامعه، مسئولیت سنگینی در برابر مردم دارند. این دو نهاد، باید از تقلید و هرجومرج فاصله گیرند و به سوی تولید علم و اقتدار حرکت کنند. علم دینی، با تکیه بر معارف اسلامی و تحقیق عمیق، میتواند جامعه را به سوی رستگاری هدایت کند، در حالی که دانشگاهها، با تولید علم کاربردی، به پیشرفت مادی و معنوی یاری میرسانند. هماهنگی این دو نهاد، مانند دو بال پرندهای است که جامعه را به سوی قلههای کمال پرواز میدهد.
| درنگ: علم دینی و دانشگاهها، با گذار از تقلید و هرجومرج به تولید علم، میتوانند جامعه را به سوی رستگاری هدایت کنند. |
جمعبندی بخش سوم
علم دینی، به عنوان وارث معارف انبیا، باید از محدودیتهای کنونی فراتر رود و به تولید علم عملی و اقتدارآفرین بپردازد. کلام عالم ربانی، اگر از حقیقت سرچشمه گیرد، میتواند تحولات عمیقی در مخاطب ایجاد کند، اما این امر نیازمند مسئولیتپذیری است. علم دینی و دانشگاهها، با هماهنگی و تولید علم، میتوانند جامعه را به سوی پیشرفت مادی و معنوی هدایت کنند. این تحول، مانند نهالی است که در خاک ایمان و معرفت کاشته شده و با تلاش و اخلاص به درختی تنومند بدل میشود.
بخش چهارم: تحول جامعه در پرتو علم و ایمان
نقش سرمایههای معنوی در تحول جامعه
سرمایههای معنوی، مانند خون شهدا و صفای باطنی مردم، زمینهساز تحول در علم دینی و جامعه است. این سرمایهها، مانند چشمهای زلال، انگیزهای برای حرکت به سوی اقتدار علمی و معنوی فراهم میکنند. علم دینی، با بهرهگیری از این سرمایهها، میتواند به جای تقلید، به تحقیق و تولید علم بپردازد و جامعه را به سوی پیشرفت هدایت کند. این تحول، نیازمند ارادهای جمعی است که در پرتو ایمان و معرفت شکوفا میشود.
| درنگ: سرمایههای معنوی، مانند خون شهدا و صفای باطنی مردم، انگیزهای برای تحول علم دینی و هدایت جامعه به سوی پیشرفت است. |
چشمانداز جامعه پیشرفته اسلامی
جامعه اسلامی، در پرتو علم دینی و دانشگاهی، میتواند به جامعهای پیشرفته و مدرن بدل شود که در آن، علم و ایمان در همآمیختهاند. این جامعه، مانند شهری است که بر فراز کوهی از معرفت بنا شده و نور آن، جهانیان را به سوی خود فرامیخواند. برای تحقق این چشمانداز، علم دینی باید از تقلید به تحقیق و از کاغذبازی به تولید علم عملی حرکت کند. این تحول، نهتنها به رشد معنوی، بلکه به پیشرفت مادی و اجتماعی جامعه یاری میرساند.
| درنگ: جامعه اسلامی، با تکیه بر علم دینی و دانشگاهی، میتواند به جامعهای پیشرفته و مدرن بدل شود که علم و ایمان در آن متحدند. |
جمعبندی بخش چهارم
تحول جامعه اسلامی، در گرو حرکت علم دینی و دانشگاهها به سوی تولید علم و اقتدار است. سرمایههای معنوی، مانند خون شهدا و صفای باطنی مردم، مانند بذری هستند که در خاک ایمان کاشته شده و با تلاش و معرفت به ثمر مینشیند. این تحول، جامعه را به سوی پیشرفتی هدایت میکند که در آن، علم و ایمان، مانند دو رود، در هم میآمیزند و حیاتی نو به جامعه میبخشند.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با کاوش در ظرفیتهای وجودی انسان برای پیوند با عالم غیب، نشان داد که انسان، به عنوان خلیفه الهی، از توانمندیهای شگرفی برای مکالمه با ملائکه و ارواح برخوردار است. مفهوم حشر، به مثابه نیرویی جاذبهمانند، این توانایی را در دو سطح مادی و معنوی تجلی میدهد. علم دینی، به عنوان وارث معارف انبیا، باید از تقلید و کاغذبازی به سوی تحقیق و تولید علم عملی حرکت کند تا به اقتدار معنوی و علمی دست یابد. تجربههای زیسته، مانند روایت مردهشوران، گواهی بر این حقیقت است که این ظرفیتها حتی در افراد عادی نیز ممکن است. خطبه همام و نقد عارفان سادهلوح، بر مسئولیت عالمان در استفاده هدایتگر از کلام تأکید دارد. در نهایت، تحول علم دینی و دانشگاهها، با بهرهگیری از سرمایههای معنوی، میتواند جامعه اسلامی را به سوی پیشرفتی سوق دهد که در آن، علم و ایمان در همآمیختهاند. این تحول، مانند سفری است که از خاک معرفت آغاز شده و به افلاک کمال میرسد.
| با نظارت صادق خادمی |